تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 30 از 640 اولاول ... 202627282930313233344080130530 ... آخرآخر
نمايش نتايج 291 به 300 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #291
    داره خودمونی میشه salma_ar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    163

    پيش فرض


    بودنم را هيچ کس باور نداشت
    هيچ کس کاري به کار من نداشت
    بنويسيد بعد مرگم روي سنگ
    با خطوطي نرم زيبا وقشنگ

    آنکه خوابيده در اين گور سرد
    بودنش را هيچ کس باور نکرد

  2. #292
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    دیر است

    می‌نویسم

    صدای پایش آرام از پله‌ها بالا می‌آید

    مکث می‌کند کمی

    در می‌زند

    با احتیاط می‌پرسد

    - شام خورده‌ای ؟




    داستان می‌نویسم؟

    شعر

    یا خاطره؟

    نمی‌دانم

    نه صدای پایش می‌آید

    نه کسی در می‌زند

    و نه من شام خورده‌ام

  3. #293
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    گاهی تو صدایم می‌کنی

    گاهی من صدایت می‌کنم

    عجیب است

    گاهی هر دو

    چیزی به این سادگی را

    فراموش می‌کنیم

  4. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #294
    پروفشنال cityslicker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زیر همین سقف خاکستری
    پست ها
    803

    پيش فرض

    من زاده دامان غمم هيچکسم نيست

    جز اشک در اين غمکده فرياد رسم نيست

    اي درد بيازار مرا هرچه تواني

    خوش باش که ميميرم و کس داد رسم نيست

    اينكه بودنم به جز از عيب و عار نيست

    عاشق شدم بگو به من اين خنده دار نيست ؟

    منهاي اين پديده زيباست هستي ام

    با غم، ولي ز بعد خزانم بهار نيست

  6. #295
    پروفشنال deicide's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    813

    پيش فرض مرگ

    خواهي آمد
    با شيون و فغان همراه
    دست بر سينه ام خواهي نهاد
    چشمانت آتش را جلوه ام مي دهد.
    ....................................... و سنگيني گناهم
    .................................................. ......... لبخندي بر لبانت خواهد نشاند.

    خواهي آمد
    با هزار حيله و نيرنگ
    پا بر زندگي ام خواهي نهاد
    نفسهايت بغض را در گلويم
    ............................. زمزمه مي کند
    ............................................. و اجراي قانون .............

    خواهي آمد
    با بوي تند انجماد و دروغ
    لب بر پيشاني ام خواهي نهاد
    عظمتت اوج بلندترين نفرين را نويد مي دهد
    ................................................ و رفتن من، مرثيه ايست خاموش اما جاودان

    نفرين ،
    نفرين بر تو ،
    مرگ ،
    مرگ بر تو ،
    مرگ بر حقيقي ترين حقيقت زندگي
    .............................................
    مرگ بر مرگ


    ارادتمند
    DEICIDE
    Last edited by deicide; 07-11-2007 at 18:27.

  7. این کاربر از deicide بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #296
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    گر بیایی
    از فرط خوشحالی خواهم مرد
    اگر نیایی
    از فرط غم و صوت

    حالا که مرگ
    در تو نفس می کشد
    چه فرق می کند محبوب من !
    بیایی یا نیایی !؟

  9. این کاربر از sise بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #297
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    در اين هستي غم انگيز
    وقتي حتي روشن كردن يك چراغ ساده ي « دوستت دارم»
    كام زندگي را تلخ مي كند
    وقتي شنيدن دقيقه اي صدايي بهشتي
    زندگي را
    تا مرزهاي دوزخ
    مي لغزاند
    ديگر – نازنين من –
    چه جاي اندوه
    چه جاي اگر...
    چه جاي كاش...
    و من
    – اين حرف آخرم نيست –
    به ارتفاع ابديت دوستت دارم
    حتي اگر به رسم پرهيزکاري هاي صوفيانه
    از لذت گفتنش امتناع كنم.

  11. #298
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    ساکت گریستن در اتاقی خالی از هجوم رویاهای بی پروا / ساکت رفتن در جاده ای خالی از هیاهوی مردمی که نقابهایشان آرام می گویند : سلام / ساکت و بی صدا در انتهای دریاچه ای غرق شدن / ساکت اما پر از امیدهای مرهوم / پر از صداهای گنگ و نامفهوم

  12. #299
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    درخت چه می داند
    او که به سایه سار آسوده اش آرمیده کیست ؟
    تبردار کهنه کاری
    که از سر خستگی به خواب رفته است
    یا پروانه پرستی
    که دعای بارانش را
    تنها سر شاخه های تشنه می فهمند
    پرنده چه می داند
    شاخه سار صنوبری که بر آن آشیان گرفته است
    گهواره ی امن هزار آواز آسمان اوست
    یا ترکه بند قفل نشین قفسی
    که کلید کهنه اش را
    کنار چاقوی بی چشم و رو نهاده اند
    آدمی چه می داند
    چراغی که از دور
    به راه او روشن است هنوز
    خبر از خواب راحت مهمان خانه ی فرشته می دهد
    یا سوسوی اجاق قلعه ی دیوی ست
    که در کمین کشتن دانای دیگری ست
    دیگر این همه نپرس
    کجا می روی چه می کنی کی بر می گردی
    شکستن اگر عادت آسان اینه نبود
    تکرار بیهوده ی زندگی
    که این همه تازگی نداشت

  13. #300
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    سلام ای شب معصوم !
    سلام ای شبی که چشم های گرگ های بیابان را
    به حفره های استخوانی ایمان و اعتماد بدل میکنی
    ودر کنار جویبارهای تو ، ارواح بیدها
    ارواح مهربان تبرها را میبویند
    من از جهان بی تفاوتی فکرها و حرف ها و صداها میآیم
    و این جهان به لانه ی ماران مانند است
    و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمیست
    که همچنان که ترا میبوسند
    در ذهن خود طناب دار ترا میبافند

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •