تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 30 از 87 اولاول ... 202627282930313233344080 ... آخرآخر
نمايش نتايج 291 به 300 از 866

نام تاپيک: نويسندگان عزيز ميخواهيم داستان بنويسيم!

  1. #291
    آخر فروم باز Benygh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,721

    پيش فرض

    راستيbeny_Nvidia عزيز...يه بار ديگه هم بابت اون تاپيك شرمنده......اشتباه از من بود....نبايد يادم مي‌رفت.....يه دنيا معذرت
    نه بابا مشکلی نیست ... فهمیدم اون موقع .. فقط خواستم یاد اوری کنم ....

  2. #292
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    نا كجا آباد...
    پست ها
    126

    پيش فرض

    مهدي جان، خيلي ممنون که نوشته هام رو خوندي، واقعاً از اينکه تونستي اراجيفم رو تحمل کني، ممنونم! انتقادتون درسته، لامصب خيلي رفتم تو جو هدايت، ولي ديگه دارم ازش ميام بيرون، چون حتي بوف کور هم يه عده مي خونن ميگن مزخرفه، چه برسه به نوشته هاي من! ولي کاش نکات مثبت نوشته هام هم مي گفتين تا اون رو تقويت کنم...
    خدمت Nvidia عزيز، عرض کنم که برا شما عاشقي هنوز زوده، فکر نکن من ميخام دخالت کنم، ولي واقعاً مي گم، تو 17 سالگي از اين جور چيزا خيلي پيش مياد. من خودم شخصا به برادرم يه زموني حسوديم مي شد چون مدام خودم رو براي دختر جماعت کوچيک مي کردم، اما اون اصلا هيچي بهشون محل نمي ذاشت. نمي خام نصيحتت کنم، ولي واقعيت اينه که به عاشقيت فقط به چشم يه تجربه نگاه کن. يه تجربه خيلي خوب در جهت شناختن جنس مخالف، و سعي کن وقتت رو نگيره. عشق واقعي جز در زير يک سقف و چندين سال تجربه زندگي مشترک، به دست نمي ياد... اينارو همش از ته قلبم بهت دارم ميگم، خدا شاهده. من خودم خيلي از اوقاتم سر اين مسخره بازيها تلف شد...
    اين نوشته اي که اين زير مي بينين، يکي دو هفته پيش نوشتم، مي دونم مسخره اس، ولي خب بخونيد و بخنديد، چون واقعاً نمي دونستم چي جوري تنفرم رو از اين دوستيها نشون بدم. نظر يادتون نره..

    ماجراي دوستي خانم 1 (يک) با آقاي 2 (دو)

    آهاي دخترا و پسرايي که با هم دوستيد / ماجراي دوستي خانم 1 با آقاي 2 رو مي دونستيد؟
    يه روز، خانم 1 تو خيابون واساده بود / مغرور، جوري که انگار از دماغ فيل افتاده بود!
    وقتي آقاي 2 داشت از خيابون گذر مي کرد / دختراي مردم رو ديد مي زد و نظر مي کرد
    خانم 1 رو ديد و ساده فرضش کرد / با خودش گفت که ميشه راحت خرش کرد!
    اما چون آقاي 2 بود، هيشکي بهش پا نمي داد / توي جمع يکها، کسي اونو راه نمي داد
    خلاصه رفت و خودشو به پاي خانم انداخت / تيکه اي گفت که لپاي خانمه گل انداخت!
    خانمه که اول اصلاً محلش نمي ذاشت / ناز و عشوه اي اومد و نگاهي بهش انداخت
    آقاي دو جرات کرد و ازش پرسيد / چطورين مادمازل، حاضرين با من دوست شيد؟
    خانمه کمي دقيقتر شد و 2 رو نگاه کرد / بعدش اخمي کرد و اونو دعوا کرد!
    گفت توقع داري که بهت اعتماد کنم؟ / به همين راحتي عشق من صدات کنم؟
    تو دو هستي و از جنس من نيستي! / بزار راحتت کنم، برام قد ارزن نيستي!
    اينکه مي بيني من تک و تنهام / معني اش اينه که هيچ پسري تا به حال نبوده باهام!
    خودت قضاوت کن، تو 2 هستي / حتما واسه کسه ديگه اي پادو هستي
    فکر نکن که اينجا هرکي هرکيه / دوستي پسر و دختر انقدر کشکيه!
    تو 2 هستي و 1 نمي بينمت / سر همين قضيه اس که شک کردم بهت!
    اما آقاي 2 فکري کرد و بهش گفت / اين حرفا چيه، جونم رو برات ميدم مفت!
    واقعيت اينه که الان مست مستم / تو اين دنيا فقط شمارو مي پرستم!
    اينکه مي بيني من دو هستم / به خاطر اينه که خيلي گل هستم
    1 هاي زيادي برام بودند خاطرخواه / شدم 2، تا ازم سر نزنه گناه!
    تا آخر عمرم برات مي مونم وفادار / تو هم بيا و بشو براي من، هوادار
    خلاصه آقاهه انقدر گفت از عشق و پول / تا تونست بزنه خانم 1 رو گول!
    خانمه نگاهي بهش کرد و گفت / شرطي هست براي اينکه بشيم جفت
    من هزارتا مثل تورو مي خورم / سرشونو با شمشير بيخ تا بيخ مي برم
    اگه يه روزي بفهمم با کسي ديگه بودي / هرچي ديدي، از چشم خودت ديدي، فهميدي؟!
    خلاصه، اينجوري شد که اين دوتا با هم يار شدند / عاشق و دلدار تمام عيار شدند
    صبح تا شب رو با هم خوش مي گذروندند / با همديگه آهنگهاي گوگوش مي خوندند
    آقاهه همش کادو مي گرفت برا خانم و بود بي خيال / نمي دونست که بدهيش شده يک ميليارد و چهارصد ريال!
    خانمه هم به خيال خودش داشت ثواب مي کرد / چون که خواستگارا رو همش جواب مي کرد
    همه شبها رو دير مي اومد خونه / به کسي نمي گفت که تا اين موقع کجا مي مونه
    اما مگه عشق کشيکه، اون هم به اين زودي؟ / "از جلو چشام دور شو، برو همونجا که بودي!"
    کاش اين قضيه به همين راحتيها لو نمي رفت / وقتي که عکس يک خانم تو کيف اقاي 2 مي رفت!
    مگه نمي شد ناديده گرفت و گذشت؟ / وقتي 1 داشت کيف 2 رو مي گشت!
    درآورد عکسو ديد يک خانم 2 ناز / خوشگل و خوش تيپ و يه پا سروناز!
    همونجا شمشير رو کشيد بيرون و گفت / مرتيکه زالو صفت خرفت
    پس تکليف قولي که دادي چي شد؟ / مگه برات بهتر از من هم کسي مي شد؟
    آقاي 2 اول حاضر به صحبت نبود / اما ديد الآنه که بميره، خيلي زود!
    بهش گفت: جون من شمشير رو پايين بيار / ناسلامتي ما باهم هستيم رفيق و يار!
    اگه به من امون بدي، راستش رو مي گم / اين بار بهت صداقت و درستي هديه مي دم
    منم يه زموني مثل تو تک و تنها بودم / کاشکي گول هر آدم بي سر و پايي رو نمي خوردم!
    من 1 بودم و يه خانم 2 خرپول / خب معلومه که هر کسي راحت مي خوره گول!
    من که اصلاً بهش نداشتم اعتماد / به زودي بهش داشتم اعتقاد
    منم با اون همون شرط رو کردم / فکر مي کردم که خيلي مردم!
    هربلايي بياري سرم، خودت مي کني زيان / خواهش مي کنم به من آسيب نرسان!
    گوش خانم 1 اصلاً نبود بدهکار / چون که غرورش شده بود جريحه دار
    اصلاً عصبي بود و هيچي حاليش نبود / شمشير رو زد گردن آقاي 2، خيلي زود!
    سر آقاي 2 صد قدم از گردنش پريد / رفت تو آسمون و هزار دور چرخيد
    آقاي 2 بدبخت رو يکش کرد! / تو اين دنيا براي هميشه تکش کرد!
    سر آقاي 2 اومد و افتاد رو خانم 1/ اون شده بود خانم 2، ديگه نبود خانم 1!

  3. #293
    آخر فروم باز Benygh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,721

    پيش فرض

    خدمت Nvidia عزيز، عرض کنم که برا شما عاشقي هنوز زوده، فکر نکن من ميخام دخالت کنم، ولي واقعاً مي گم، تو 17 سالگي از اين جور چيزا خيلي پيش مياد. من خودم شخصا به برادرم يه زموني حسوديم مي شد چون مدام خودم رو براي دختر جماعت کوچيک مي کردم، اما اون اصلا هيچي بهشون محل نمي ذاشت. نمي خام نصيحتت کنم، ولي واقعيت اينه که به عاشقيت فقط به چشم يه تجربه نگاه کن. يه تجربه خيلي خوب در جهت شناختن جنس مخالف، و سعي کن وقتت رو نگيره. عشق واقعي جز در زير يک سقف و چندين سال تجربه زندگي مشترک، به دست نمي ياد... اينارو همش از ته قلبم بهت دارم ميگم، خدا شاهده. من خودم خيلي از اوقاتم سر اين مسخره بازيها تلف شد...
    سلام
    ممنون از حرفات کاملا موافقم البته نکنه فکر کنید من اهله دختر و .. ام .. اینم میشه گفت ناگهانیه ... که فرداش معلوم نیست ... به هر حال ممنون از نظرات سازنده ..

  4. #294
    پروفشنال Mahdi_Shadi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    621

    پيش فرض

    سعيد جون
    به نظرم نكته‌ي مثبت كارات اينه كه واقعاً توي داستانات توي موضوعي كه داري مي‌نويسي غرقي....من وقتي كارات رو خوندم به اين فكر مي‌كردم كه تو واقعاً داري درگيري‌هات رو مي‌نويسي.....امّا در كل نظرم رو تو اون پست قبليم گفتم....
    راستي انگار كم كمك يخت داره آب مي‌شه‌ها....!ديدي اين جوري راحت تره؟!...:d

  5. #295
    پروفشنال Mahdi_Shadi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    621

    پيش فرض

    راستي بچّه‌ها تا يادم نرفته.....
    هر كدومتون...هر جاي دنيا كه هستيد....حتماً و حتماً كتاب « كافكا در كرانه» اثر « هاروكي موراكامي» رو بخونيد......اين كتاب بي نظيره....شك نكنيد...وسترن جان مخصوصاً تو....شك ندارم كه عاشقش مي‌شي....محشره....

  6. این کاربر از Mahdi_Shadi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #296
    آخر فروم باز Benygh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,721

    پيش فرض

    عدالت یا بی عدالتی


    عدالت واقعی رو در یک رویا هم نمیتوانید ببینید زیرا هیچ کجا عدالتی وجود ندارد چه در رویا چه در حقیقت ...
    عدالت فقط اسمی از یک پدیده است که باعث میشود خیلی ها از آن ناراحت و خیلی ها خوشحال شوند ...
    عدالت رواج یافته بین ما همان بی عدالتی است که ما آن را از روی اجبار و یا تحمیل تحمل میکنیم تا قربانی عدالت واقعی جامعه خود که همان نهایت بی عدالتی است نشویم ...
    آیا این عدالت است کارگری با خجالت وارد مغازه ای شده و با ترس اینکه پول کم بیاورد خرید کند ؟
    آیا این عدالت است که بیچاره ای در بین مردم تکدی گری کند بدون آنکه امیدی به فردا داشته باشد ؟
    آیا همه این ها نمونه ای از عدالت هستند ؟
    ولی بی عدالتی هم زیباست ...
    میدانید چرا !؟

    زیباست به دلیل آن که وجود بی عدالتی در جامعه ای نشان از ترس مردم از عدالت واقعی است که با وجود این ترس میتوان با کمی شجاعت به میان بی عدالتی رفت و ان را متلاشی ساخت ...
    ولی اینجاست که شجاعت جای خود را به ترس میدهد ...آن هم به ترسی متفاوت ... نه مانند ترسی که از وجود عدالت دارند ... بلکه بیشتر و فراتر از آن ...
    سوال اینجاست که آیا ترس مانع عدالت میشود یا بی عدالتی !؟

  8. #297
    آخر فروم باز Benygh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,721

    پيش فرض

    نظر یادتون نره دوستان عزیز ...

  9. #298
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Vancouver
    پست ها
    1,843

    پيش فرض

    قشنگ بود.ولی انقدر عدالت و شجاعت و بی عدالتی تو جمله هات بود که من گیچ شدم
    کاری به جاهای دیگه دنیا ندارم ولی تا این ...ها تو کشور مون هستند ما حتی خواب عدالت رو هم نمیتونیم ببینیم.

  10. #299
    آخر فروم باز Benygh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,721

    پيش فرض

    قشنگ بود.ولی انقدر عدالت و شجاعت و بی عدالتی تو جمله هات بود که من گیچ شدم
    کاری به جاهای دیگه دنیا ندارم ولی تا این ...ها تو کشور مون هستند ما حتی خواب عدالت رو هم نمیتونیم ببینیم.
    همیه اولین نفر تو هساتی که نظر میدی اون هم من بهت لینک میدم ...
    عدالت هم خوبه بی عدالتی هم زیباست چون ادم های واقعی معلوم میشند ...

  11. #300
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    نا كجا آباد...
    پست ها
    126

    پيش فرض

    با سلام خدمت همگی دوستان عزیز!
    خیلی خوشحالم و سال نو رو بهتون تبریک می گم.

    خب، آقای nvidia راجع به عدالت حرف زدن. باید اول ببینیم عدالت چیه و تفسیرش کنیم. بعضیها می گن عدالت یعنی تساوی و یا احقاق حقوق خود، ولی امام علی (ع) یه تعریف جامعتر داره که میگه عدالت، هرچیزی را سر جای خود می نشاند.
    تعریفی که کاملاً پرمعنا و شایسته است. شما در نوشته خود نمونه هایی آورده اید، ولی به نظر بنده چندان وجه عدالت در آنها مطرح نیست. نمونه ای مثل کارگری که خرید می کند، بیشتر وجه اقتصادی و تورم و ناکفا بودن حقوق را مورد نظر دارد. به نظر بنده عدالت یعنی اینکه کسی از صدا و سیما بیاید و شورایعالی امنیت شود، مدیر فدراسیون والیبال به کشتی برود، شهردار رئیس جمهور بشود، کشتی گیر سیاست مدار بشود و به عبارتی در مملکت ما، با هزاران نفر مواجه شویم که همه کاره و هیچ کاره هستند و آخر سر هم خودشان دقیقاً نمی دانند چه کاره هستند و مدام وزارتخانه های دیگر را بهانه می کنند. و وقتی به مشکلی مثل همجنس بازی در کشور می خورند، آن را کلاً از پایه و بن می کنند، چه برسه به مشکلی مثل خودارضایی که جوانان رو نابود کرده، ولی جوانای ما انقدر صبر و حوصله دارن که ماشالا هیچی نمی گن و بالاخره روزی متوجه خودسوزی نسل سوم خواهیم شد که دیر است...
    خب، من همین الان بگم که دارم چرت و پرت میگم، می دونید چرا؟ چون من هم مثل خیلیهای دیگه فقط انتقاد می کنم و زر مفت میزنم ولی به پای عمل که می رسه، عین خر تو گل می مونم. شما به نکته جالبی اشاره کردید، عدالتی و ناعدالتی هردو زیباند، به دلیل اینکه در مواقعی عدالت به ضرر آدم تمام می شود، مثلاً وقتی که یک رئیس پسر احمق و دست و پا چلفتی خود را مسئول تمام امور می کند. و یا برای کسانی که از پول بیت المال می خورند، خب عدالت به ضررشون تموم می شه. ولی تجربه نشون داده که همیشه باید یکی از اینها رو قربونی کرد، یا عدالت و یا ناعدالتی. ولی این رو در نظر بگیریم که ناعدالتی به نفع قشر خاص جامعه است، ولی عدالت، مدافع منافع همگی جامعه است.
    ما ایرانی یه مشکل بزرگی که داریم، اینه که به دلیل نبودن روحیه انتقاد تو کشور، یا بلدیم هر کاری که می تونیم بکنیم و کسی هم نتونه ازمون انتقاد کنه، و یا به دلیل همین نبودن روحیه انتقاد، مدام تو کوچه بازار از این و اون و رهبر و نظام ایراد بگیریم و دق دلمون رو ناشی از این مسئله خالی کنیم، ولی وقتی به خودمون می رسه، رشوه بگیریم و بدیم و پارتی بازی کنیم و ... من منکر نمی شوم، که باید اجرای قانون و عدالت مداری، از بزرگان مملکت شروع شود، ولی ما یعنی افراد عامه جامعه نیز نقش بزرگی رو ایفا می کنیم. من خودم به این نتیجه رسیدم که باید خودم رو اصلاح کنم، نه غر بزنم.
    ما مشکل اساسیمون اینه که عدل خدا رو هم زیر سوال بردیم. ما خیلی از کارها رو فقط به خاطر اینکه تو جامعه جا افتاده، انجام می دیم و وقتی ازمون سوال بشه، می گیم مملکت بی صاحابه و یا چیزی شبیه این و یا اینکه همه اینکارو می کنن. ما الان بیش از هر چیزی به منجی نیاز داریم. ما به انقلاب فرهنگی نیاز داریم که توسط یک عده قشر خاص همه گیر بشه و افراد رو هدایت کنه. چیزی که صدالبته تو یک روز و دو روز ایجاد نمیشه. من از کسانی که کارشون انتقاد گیریهای بی پایه و اساس و رادیکالی هستش، می خام بپرسم شما که اینقدر سنگ وطن رو به سینه می زنین، تابه حال چی کار کردین؟
    بدبختی ما اینه که انتقادهامون هم درست و حسابی نیست. فقط بلدیم بدی دشمن رو بگیم، نه خوبیهاشو. انصافاً از جامعه آمریکا باید یه چیزهایی رو باید یاد گرفت که روی ما مسلمون نماها رو سفید کردن...
    امیدوارم زیاد سرتون رو درد نیاورده باشم. اما لازم دیدم این دردها و نظرها و دغدغه ها رو بگم، حالا نظر شما رو نمی دونم...

  12. این کاربر از dr.zuwiegen بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •