حالا من هستم و انگار هيچ كس نيست كه برام آهنگ امان از جدايي افتخاري رو بذاره ...... من با اين اهنگ كنكور رو پشت سر گذروندم كه بعدش ديگه دستم نرسيد اگه كسي كل كاست رو داره ميشه بذاره
حالا من هستم و انگار هيچ كس نيست كه برام آهنگ امان از جدايي افتخاري رو بذاره ...... من با اين اهنگ كنكور رو پشت سر گذروندم كه بعدش ديگه دستم نرسيد اگه كسي كل كاست رو داره ميشه بذاره
هوشنگ فراهانی
موسیقی ایران در گذر از سالیانی پر تلاطم و پر فراز و نشیب همواره به عنوان یکی از اصلی ترین پایه ها و ارکان فرهنگ ، بیانگر احساسات و اندیشه های ایرانیان بوده وآواز نیز به عنوان شاخص ترین و اصلی ترین بخش آن به شمار میرفته است. چرا که این موسیقی همواره پیوندی نزدیک با شعر داشته است و این درآمیختگی با ادبیاتِ پُر بار و کهن ایران باعث غنای هر چه بیشتر این موسیقی گردیده است.
در نگاهی گذرا در مسیر تاریخ به سادگی می توان دریافت که هجوم اقوام بیگانه ضربه هائی شدید و جبران ناپذیر بر پیکر جا معۀ ایرانی وارد کرده و فرهنگ و اندیشۀ این قوم را مورد هجوم قرار داده اند. بی شک می توان اذعان داشت که موسیقی نیز از این آسیب ها و تأثیر پذیری ها در امان نمانده است.چرا که زبان و ادبیات و بسیاری از ساختارهای فرهنگی ما باژگونه شد و تأثیر آن تا هم اکنون نیز ادامه دارد.
موسیقی و دیگر بنیان های فرهنگی زمانی آسیب پذیری بیشتری پیدا خواهند کرد ،که بستری مناسب برای رشد نداشته و بخاطر کم کاری و بی توّجهی دچار تکرار شده و بناچار بتدریج پویائی و توان خود را از دست میدهد. فراهم نمودن محیطی مناسب برای رشد موسیقی به تلاشی فراوان و زیر بنائی نیاز دارد تا درک عمومی مردم از هنر بالاتر رفته تا بتوانند ظرایف هنر را درک کرده و هر نغمۀ بی ارزشی را به گوش نسپارند.
از اینرو هنرمندان نیز سعی در تعالی و بهبود بخشیدن آثار خود خواهند کرد چرا که آثار سطحی و بدون اندیشه و فکر از سوی مردم پذیرفته نخواهد شد. امّا با نگاهی به گذشته درمی یابیم که همواره در طول تاریخ ، با وارد شدن یک پدیدۀ جدید و یا رخ نمودن حادثه ای بزودی پیشینۀ فرهنگی و هویّت خویش را نادیده گرفته و می پنداریم هر آنچه به عنوان یک پدیدۀ جدید ظهور میکند،جوابگوی نیازهای زمانه و عصر ما خواهد بود.
در این میان اندک کسانی بوده اند که بر اساس آشنائی با فرهنگ و هنر و قابلیّت های ملّی خویش از پذیرفتن این الگو های بیگانه سر باز زده اند.به مصداق این سخن از حضرت حافظ که می فرماید:
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا میکرد
این عدم اعتماد به ساختارها و بنیان های استوار فرهنگی در زمینۀ موسیقی سبب شده است که در بسیاری از موارد نتوانسته ایم هنر موسیقی ایرانی را با همۀ قابلیّت ها و توانائیهایش به جهانیان بنمایانیم وحتی این موسیقی آنقدر در میان مردم خویش غریب است که برخی از مردم، هنوز نام سازهای ملّی خود را نمی دانند و هرگز این سازهارا ندیده اند.
از اینجاست که پوستۀ نازک اندیشه و فرهنگ اصیل و ریشه دار تََرَ ک برداشته و موسیقی ما دچار آسیب های جدّی و جبران ناپذیری می شود . وحدت شنوائی مردم بواسطۀ هجوم ترانه های مبتذل وشنیدن فواصل گوناگون که با فواصل موسیقی ما نزدیکی و قرابت ندارد، بر هم خواهد ریخت و سلیقۀ آنان در حدّ نازلی سقوط خواهد کرد . در اینجا دیگر موسیقی به عنوان زبانی تازه تر برای ارتباط و بیان اندیشه بکار نخواهد آمد. بلکه به عنوان ابزاری برای پول سازی کمپانی های تولید موسیقی و هنرمندان به صورت سوداگرانی حقیر در خواهند آمد.
آواز ایرانی یکی از بخشهای ضربه پذیر موسیقی ،خصوصاً در سالهای گذشته بوده است. برخی از این مشکلات را می توان بدین گونه بیان کرد:
1. نبودن روشهای آموزشی صحیح برای تدریس آواز که باعث اُفت شدید فراگیران و هنر جویان در این رشته گردیده است.
2. بی تجربگی بسیاری از معلّمین آواز و ارائه توصیه ها و تمرینهائی که هیچگونه توجیه علمی ندارند.
audio file نمونه ای از اجرای تحریر توسط صدیق تعریف
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
3. عدم آگاهی و شناخت هنرجویان آواز و نداشتن درک درست از مبانی موسیقی آوازی.
4. نبودن امکانات برای ارائه فعالیّتهای هنری هنرجویان.
5. عدم آشنائی برخی از مدرسیّن آواز و خوانندگان با مبانی تئوریک وعلمی موسیقی و اکتفا نمودن به آموختن ردیف.
audio file نمونه ای از اجرای آواز ماهور توسط علی رستمیان توجه کنید
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
6. عدم آشنائی با ریتم و ضربی خوانی.
audio file نمونه ای از اجرای تصنیف با ریتمی بی ارتباط با مفهوم شعر
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
7. عدم آشنائی با ادبیات و نداشتن درک صحیح از تلفیق شعر وموسیقی ومناسب خوانی.
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
8. در برخی موارد تأثیر پذیری از تکنیک های خوانندگان غربی.
audio file نمونه ای از تلفیق نا مناسب موسیقی ایرانی با موسیقی غربی
8. در برخی موارد تأثیر پذیری از تکنیک های خوانندگان غربی.
audio file نمونه ای از تلفیق نا مناسب موسیقی ایرانی با موسیقی غربی
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
9. نداشتن آشنائی با پیشینۀ موسیقی ایرانی.
audio file نمونه ای از اجرای تصنیف "تو ای پری کجایی" توسط محمد اصفهانی
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
10. تأثیر پذیری از انواع دیگر موسیقی که از طریق رسانه ها مورد استفاده قرار می گیرند.
audio file به نمونه تصنیفی در ماهور توجه کنید
10. تأثیر پذیری از انواع دیگر موسیقی که از طریق رسانه ها مورد استفاده قرار می گیرند.
audio file به نمونه تصنیفی در ماهور توجه کنید
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
11 استفاده صدا وسیما از برخی افراد فاقد صلاحیّت در زمینۀ برنامه های اجرائی موسیقی.
audio file نمونه ای از تصنیف خوانی علیرضا افتخاری که از رسانه ملی به گوش مردم میرسد
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
12. حضور کمرنگ هنرمندان در عرصه های مختلف موسیقی.
13. ضعف در زمینۀ همکاری آهنگسازان و ترانه سرایان و خوانندگان.
Audio File قسمتی از خوانندگی و نوازندگی همزمان شهرام ناظری در کنسرتی در پاریس را ببنید
ادامه دارد...کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
سلام من آهنگ هاي هوشمند عقيلي رو ميخواستم اگه كسي داره خواهش ميكنم بزاره
mohammad_dj_kazin عزیز، سلام. با توجه به بند زیر از [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] :
لطف کنید و با ایجاد یک تاپیک جدید در انجمن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، درخواستتون رو اونجا مطرح کنید. ممنونم...12: از هر گونه درخواست در صفحه اصلي انجمن و شاخه دانلود خود داری کرده برای درخواست ها به زير شاخه درخواست موسيقی مراجعه کنيد
عليرضا قرباني، متولد 1351 در تهران و فارغالتحصيل رشته بيولوژي از دانشگاه شهيد بهشتي است.
وي موسيقي را به شكل حرفهاي با استاداني چون خسرو سلطاني، بهروز عابديني، مهدي فلاح، دكتر حسين عمومي و احمد ابراهيمي ادامه داد. اما اولين كاري كه با آن به مردم معرفي شد، موسيقي سريال تلويزيوني «كيف انگليسي» بود.
قرباني، اين شانس را داشت كه اولين كارهايش را با فرهاد فخرالديني اجرا كرد و توانست به عنوان خواننده اركستر موسيقي ملي نيز فعاليتش را با اين استاد موسيقي ادامه دهد. وي تاكنون با گروههاي مختلف موسيقي همكاري داشته و كنسرتهايي را در ايران و ساير كشورها، اجرا كرده است. قرباني از 8 تا 10 تير ماه در كاخ نياوران به اجراي برنامه پرداخت و تا پايان تير ماه نيز دو كنسرت در آلمان و يونان برگزار خواهد كرد.
چندي است تيتراژ سريال «مدار صفر درجه» نيز با صداي او و آهنگسازي فردين خلعتبري، از شبكه اول سيما در حال پخش است. به اين مناسبت گفتوگويي با اين خواننده خوش صدا انجام دادهايم كه ميخوانيد:
مدار صفر درجه دومين همكاري شما با آقاي خلعتبري است. آيا از كارتان در مدار صفر درجه راضي هستيد؟
- مدار صفر درجه بعد از «شب دهم» دومين همكاري من با آقاي خلعتبري است. موسيقي اين سريال، همراه با گروه كر آقاي نوري اجرا شده و كار جديد محسوب ميشود. حتي تم موسيقي گروه كر نيز نو و زيباست. در مجموع، من كارهاي آقاي خلعتبري را دوست دارم و از اين كه در اين كار هم با ايشان همكاري داشتهام، خوشحالم.
كار براي سريال را بيشتر ميپسنديد يا اثري كه به شكل آلبوم منتشر شود؟
- طبيعي است كاري كه به شكل آلبوم باشد، بهتر است و من هم اثري كه به شكل آلبوم ارائه شود، را بيشتر دوست دارم.
از نظر اجرا، كار براي سريال يا آلبوم، چه تفاوتهايي با هم دارند؟
- آهنگي كه بايد براي سريال ساخته شود، شاعر، آهنگساز و خواننده را در خلق آن محدود ميكند. چون آهنگ مورد نظر بايد با موضوع سريال در ارتباط باشد. البته در اين نوع آهنگها و تصانيف هم، ذوق و خلاقيت مؤثرند. اما اينخلاقيت در ساخت موسيقي سريال، در راستاي موضوع آن قرار ميگيرد.
آيا موضوع سريال و ساير عوامل آن برايتان مهم است؟
- بله، خيلي مهم است كه با كدام آهنگساز و كارگردان همكاري ميكنم. حتي موضوع سريال را هم بايد دوست داشته باشم تا بتوانم خواندن اشعار آن را قبول كنم.
تا به حال پيش آمده كه به دلايلي از آهنگساز يا شاعر بخواهيد كه شعر را تغيير دهند؟
- خير. اگر خواندن يك شعر برايم مطلوب نباشد، يا با شعر، ارتباط برقرار نكنم، آن كار را نميپذيرم. اين اتفاق براي همه پيش ميآيد چون به هر حال خواننده هم بايد شعري كه دوست دارد را بخواند.
ممكن است پيشنهاد دهيد كه چند كلمه در شعر تغيير كند؟
- نوعي تعامل بين شاعر، خواننده و آهنگساز وجود دارد كه باعث ميشود، با تغييراتي در شعر و آهنگ، اثر بهتري بسازند.
در خبرها آمده بود كه شما قصد داريد در آلمان و آتن كنسرت داشته باشيد. درباره اين كنسرتها و گروهي كه شما را همراهي ميكنند، بگوييد.
- كنسرت آلمان در واقع در بزرگترين و مشهورترين فستيوال موسيقي اين كشور به نام رولشتد (Rudolstad) اجرا ميشود. اين جشنواره روزانه نزديك بيست هزار تماشاگر دارد و بيش از 30 گروه از كشورهاي مختلف در آن شركت ميكنند.
قرار است من همراه دوستانم كه از بهترين نوازندههاي ايراني هستند، به مدت دو شب در آلمان و دو شب در آتن كه فستيوال هلنيك در آن برگزار ميشود؛ برنامه داشته باشيم. در آلمان همچنين يك وركشاپ درباره موسيقي ايران خواهيم داشت. همچنين شركت در كنسرتها و فستيوالهايي در كشورهاي تونس، ايرلند، سوييس، سوئد و فرانسه، از ديگر برنامههاي آتي ماست.
سال گذشته نيز با همين گروه در چند شهر فرانسه كنسرت اجرا كرديم كه همه آنها به مناسبت سال جهاني مولانا بود. كنسرتهاي امسال نيز درباره حضرت مولاناست و قرار است گزيدهاي از اين كنسرتها، توسط يك ناشر اروپايي در اروپا منتشر شود.
كدام يك از نوازندگان، همراه با چه سازهايي با شما براي اجرا، ميآيند؟
- آقايان رشيد كاكاوند، شروين مهاجر، اسحاق چگيني و سامان صميمي با دو كمانچه، يك تار، ني و سازهاي كوبهاي در اين كنسرتها حضور خواهند داشت.
چرا مدتي از اركستر موسيقي ملي كنارهگيري كرديد؟
- به دليل كار زياد و اجراهايي كه با گروههاي ديگر در ايران يا خارج از ايران داشتم، نتوانستم بيش از آن با اركستر موسيقي ملي همكاري كنم. به همين دليل حدود دو سال از اركستر ملي دور بودم. اما در روزهاي هشتم، نهم و دهم تير ماه، قرار است با اركستر موسيقي ملي، كنسرتي در كاخ نياوران داشته باشم.
شما با گروههاي مختلف همكاري داشتهايد. كار با كدام يك از آنها بهتر بود؟
- هر كدام از آنها يك تجربه جديد است. به طور مثال همكاري با مجيد درخشاني در گروه خورشيد برايم يك تجربه كاري خوبي بود. با گروه ايراني به سرپرستي آقاي طاهري نيز همكاري داشتهام و همينطور با گروههاي ديگر. اما نميتوانم بگويم كه از كار با كدام يك از آنها بيشتر راضيام. چون كار با هر گروه، حال و هواي خاص خود را دارد.
دوست نداريد يك گروه براي خودتان داشته باشيد؟
- دوست ندارم بگوئيد گروه خودتان. چون از سالها پيش، با تعدادي از دوستان نوازنده در فستيوالها ، كنسرتهايي داشتهايم و تقريباً در تمام جشنوارههاي بينالمللي با هم بودهايم. اين گروه از بهترين دوستان من در حوزه موسيقي هستند و نميتوانم بگويم سرپرست اين گروه كيست.
دوست داريد با كدام يك از آهنگسازان ايراني، همكاري داشته باشيد؟
- در ميان كساني كه در قيد حيات هستند و من هميشه آثارشان را دوست داشتهام، ميتوانم آقايان پرويز مشكاتيان، فرهاد فخرالديني، محمدرضا لطفي، عباس خوشدل، حسين عليزاده را نام ببرم. البته آهنگسازان ديگري هم هستند كه الان حضور ذهن ندارم.
مثل اينكه شما چند بار در قرائت قرآن نيز جايزههايي را بردهايد؟
- من از هفت سالگي قرآن ميخواندم. اما يك قاري حرفهاي بودم. حتي در دوران دانشگاه نيز در مسابقات قرائت قرآن شركت ميكردم و سال دوم دانشگاه در مسابقه دانشجويان كشور، نفر دوم شدم. اما از حدود 12 سالگي موسيقي را با خواندن آواز آغاز كردم و در نهايت، آواز، حرفهام شد.
پس چرا رشته بيولوژي را براي دانشگاه انتخاب كرديد؟
- اين رشته را هم دوست داشتم اما از همان اول ميدانستم كه در اين رشته فعاليت نخواهم كرد. چون پيش از رفتن به دانشگاه هم در راديو برنامه اجرا ميكردم و ميدانستم كه حرفهام موسيقي خواهد بود.
وضعيت آواز ايران را چطور ارزيابي ميكنيد؟
- بايد موسيقي را سر و سامان داد. چون در دورهاي، ناگهان همه درها باز شد و موسيقيهاي مختلف، توسط خوانندگان و نوازندگان متفاوت، مجوز پخش گرفتند. به نظرم بايد همه نوع موسيقي توليد شود، اما لازم است آنهايي كه اهل فن هستند، موسيقي خوب و جدي را بيشتر و بهتر ترويج كنند. در واقع جوانان را به شنيدن موسيقي خوب عادت دهند.
موسيقي خوب از نظر شما چه نوع موسيقي است؟
- از نظر برخي موسيقي بد وجود ندارد. اما من معتقدم موسيقي بايد اثر خوب در شنونده بگذارد كه اين اثر الزاماً به فكر فرورفتن يا خلسه نيست. موسيقي ميتواند براي انسان شادي به همراه داشته باشد و ساز دروني انسان را كوك كند. در واقع موسيقي خوب، ميتواند غم، شادي و تمام حالات و عواطف انساني را به همراه داشته باشد.
محمدرضا لطفي»، آهنگساز و نوازنده برجسته تار ميگويد، ساخت قطعه اي در مدح پيامبراكرم(ص) در دلش وجود دارد و بعد از آماده شدن شرايط آن را ميسازد.
محمدرضا لطفي، آهنگساز و سرپرست گروه موسيقي شيدا در گفتوگوي مشروح به پرسشهايي درباره فعاليتهاي اخير خود، رويكردش به تشكيل گروههاي جوان، موسيقي مذهبي و رويكرد اجتماعي در موسيقي پاسخ گفت.
لطفي در خصوص ساخت قطعهاي در مدح حضرت رسول(ص) با توجه به ارادت شخصي اش به آن پيامبر بزرگ گفت: به عقيده من هنر آمدني است من هيچ وقت تصميم نمي گيرم قطعه اي بسازيم بلكه حالي و حرارتي آمده كه من را به ساخت اثر واداشته است.
وي اظهار داشت: من عاشق حضرت علي(ع) هستم. در يك پروسه روحي نيز ارتباطي معنوي با حضرت رسول(ص)، اين شخصيت بزرگ، يافتم .
اين آهنگساز ادامه داد: ساخت قطعه اي در مدح پيامبر در دل من وجود دارد و بايد آن شرايط آماده شود. من اعتقاد دارم خود آنها به هنرمند الهام مي كنند و نميتوان با دريافت پولهاي كلان چيزي نوشت. البته من براي بعضي از افراد كه چنين كاري مي كنند احترام قائل هستم، اما اگر يكي يك ميليارد به من پول دهد كه قطعه اي را بسازم نمي توانم. ممكن است در عرض يك ساعت 10 تا آهنگ بسازم ولي هيچ فايده اي ندارد.
اين نوازنده گفت: هنر و موسيقي در بسياري از موارد از مقوله الهام است. ما تنها بايد قلبمان را صيقل دهيم تا آن نور بتواند در تاريكي حركت كند.
وي در خصوص ساخت قطعات موسيقي با رويكرد مذهبي گفت: بحث اعتقاد به مذهب مساوي با اين نيست كه شما خودتان را درعرصهاي قرار دهيدتا توفيقي بدست بياوريد. بلكه آنجا آن تفحص و موسيقيدان بودن شما با داشتن اعتقادات شكل ميگيرد كه آن هم مجازي سفارش داده نمي شود.
لطفي افزود: موسيقي مذهبي در دنيا و در ايران يك خط ويژه و كاربرد ويژه دارد. مراسم سوگواري يك كاربردي دارد. موسيقي مذهبي، سينه زني، زنجيره ني، نوحه خواني، مداحي و در بخشهايي قرآن خواني اينها خودش يك خط قوي داشته و دارد و سنتش هم خيلي قوي است به طوري كه سينه به سينه رسيده و حركت كرده است.
وي بيان داشت: وقتي يك موسيقي داني به خاطر علايق خودش يك تم و داستان مذهبي را تبديل به يك سمفوني كند، آن يك اتفاق شخصي است كه درون آن هنرمند افتاده است. هنرمند وقتي نام حضرت علي(ع) را به زبان مي آورد بايد حالش با گفتن اين نام دگرگون شود، اگر چنين نشود اثري كه مينويسد اثر هنري نيست.
خالق قطعه «شب نورد» با اشاره به وضعيت استفاده از موسيقي مذهبي گفت: در زمان گذشته مداحان با خواندن يك بيت شعر سوزناك، اصليترين گوشهها را اجرا مي كردند چرا كه همه آنها رديف دان بودند و گوشه هاي موسيقي را مي دانستند. در واقع اين افراد تكنيكها را خوب مي دانستند.
وي ادامه داد: من هم اكنون نميدانم كه آيا نسلهاي جديد ما كه در اين عرصه وارد شدند با زندگي مدرن كنوني آيا همان مشكلاتي را پيدا كردند كه ما در عرصههاي ديگر پيدا كرديم يا خير؟ به عقيده من آنها بايد آموزشها را دنبال كنند تا نسلهاي بعدي هم اين سنت را ياد بگيرند و ادامه دهند.
لطفي بيان داشت: در حال حاضر خيلي از نوحههايي را گوش ميكنيم نسبت به بچگيام كه گوش ميكردم خيلي تفاوت پيدا كرده است در واقع نوحهها بيشتر موسيقي پاپ شده اند كه داراي شعرهاي ريشه دار نيستند.
ميخواهم «شجريان» و «ناظري» ديگري به وجود بيايد
--------------------------------------------------------------
لطفي ضمن اعلام آمادگي براي اجراي كنسرت مشترك با بزرگان موسيقي همانند سابق گفت: آثار بوسيله خالقش ماندگار ميشود. به عنوان مثال تجويدي خالق و بنان مجري تصنيف تجويدي است وقتي بنان خواننده فوقالعادهاي باشد و كارش را خوب بداند اين اثر را جاودانهتر نگاه ميدارد.
وي افزود:در گروه شيداي سابق خوانندهها بودند كه عوض ميشدند در واقع ناظري و شجريان خوانندگاني بودند كه با گروه شيدا كار ميكردند اين خوانندهها كه 2 خواننده بزرگ مملكت هستند در واقع كار خودشان را كردهاند و زحمتشان را كشيده اند و آثاري را نيز ارائه دادهاند و به شهرت بالايي رسيدهاند حالا اگر قرار باشد در كار مجدد من هم دوستانم شركت كنند اين بايد خودش به صورت طبيعي پيش بيايد.
اين نوازنده سهتار با بيان اينكه هدف من اين است كه افراد ناشناس را معرفي كنم، اظهار داشت: من ميخواهم فرصتي به جوانان دهم تا بتوانند اينها هم يك شجريان و ناظري ديگري باشند. البته من هيچ وقت اين را نفي نكردهام كه فعاليت من با جوانان معادل كار نكردن با بزرگان است ولي بايد اين فضا پيش بيايد كه در وهله اول ما بايد ارتباطمان را پيدا كنيم و البته اين هم بوسيله كسي اتفاق نميافتد چرا كه نميشود با واسطه چيزي را به چيز ديگري چسباند بنابراين براي اينكه اين اتفاق رخ دهد بايد يك فضاي فرهنگي بين ما بزرگان پيش بيايد.
همه هنرمندان دنبال كنار هم بودن هستند
----------------------------------------------
لطفي با اشاره به فضاي همدلي دوران جنگ گفت: بعد از جنگ و حتي در دوره جنگ فضاها به همديگر نزديك بود و اين باعث جمع شدن آدم ها دور هم و بيان كردن درد دلشان در قالب ساز و آواز بود. اما بعد از اين همه سال شايد يك خستگي براي همه افراد اين كار بوجود آمده و تمام انرژيهايشان را در اين سال ها مصرف كردهاند و خيلي دنبال سكوت و آرامش و كنار بودن هستند ولي با اين حال ديدارهايي بين من با شجريان، ناظري، مشكاتيان، عليزاده و كياني صورت گرفته اما هنوز فرصت آن فضا كه مثل قديم خانه همديگر برويم و دوستي نزديك داشته باشيم رخ نداده است.
وي با اشاره به اينكه در زمان گذشته شخصي واسطه شكل گيري دوستيها ميشد، افزود:اين افراد موزيسين نبودند اما شاعر و اديب توانمند و موسيقيشناس بودند كه ساز هم ميزدند مثل هوشنگ ابتهاج. اينها در واقع چون دلشان ميخواست موسيقي بشنوند و براي موسيقي اتفاقي بيفتد تلاش ميكردند و قرارهايي بين ما هنرمندان ميگذاشتند در حال حاضر حضور چنين افرادي كم شده و در واقع واسطهها كم رنگ شدهاند اما در مقابل رابطههاي مجازي زيادند كه آرمان خواهند و دلشان ميخواهند اين اتفاق بيفتد.
وي ادامه داد:البته در كنار اين همه مسائلي كه در اين زمينه مطرح است يك مقدار گلايههاي گذشته نيز وجود دارد و بعضي از دوستان ما هنوز دلشان را نسبت به ماجراهاي گذشته صاف نكردهاند.
شجريان، مشكاتيان، عليزاده، ناظري و ... جملگي جريان ساز بودند
--------------------------------------------------------------------------
سرپرست گروه شيدا در خصوص صحبتهايي كه در بدو ورود به ايران مطرح كرده بود، مبني بر اينكه در اين چند سال كاري در زمينه موسيقي انجام نشده، اظهار داشت: من چنين اظهاراتي نكردم درواقع يك مقداري بد فهميده شده حتي بعضي از دوستان گفتند كه لطفي فكر ميكند ما اينجا هيچ كاري نكرديم در صورتي كه من اصلا جملهام اين نبود. بلكه گفتم كارهايي كه شده در جاي خودش. چه كسي ميتواند بگويد شجريان، مشكاتيان، عليزاده، ناظري و ... زحمتي نكشيدهاند اينها زحمت كشيدهاند، موثر بودهاند و تاثيراتشان هم خيلي عالي بوده اما هم اكنون يك آدم مثل من اينجا هست كه آمده و در حال به راه انداختن يك جرياني نويي است.
وي افزود: به نظر من وقتي اين جريان راه ميافتد به همه موسيقيدانها كمك ميكند من در زمانهاي گذشته هم با همين موتور كار ميكردم كه آن اتفاقات افتاد و موسيقي يك هويت محترمانهاي پيدا كرد.
اتصال صدا و سيما با هنرمندان قطع شده است
-----------------------------------------------------
لطفي با بيان اينكه در گذشته همه هنرمندان براي راديو و تلويزيون و وزارت فرهنگ كار ميكردند، گفت: در گذشته اين دو سازمان خودشان توليد كننده موسيقي بودند و ما همه براي اينها كار ميكرديم ولي در حال حاضر آن اتصال هم قطع شده نه راديو دعوت ميكند كه لطفي و شجريان و ديگران بيايند و مثل سابق كار كنند نه وزارت فرهنگ و ارشاد.
وي افزود:بايد واحدي به نام موسيقي باشد و آدم هاي ورزيده نيز در آن فعاليت كنند كه همان هنرمندان ورزيده مسئول دعوت كردن هنرمندان مطرح باشند در غير اين صورت من خودم به شخصه به دعوت مدير راديو آنجا نميروم ساز بزنم، چون نميدانم آن مدير كه ميخواهد ساز و آواز را ضبط كند چه قدر تبحر دارد. بايد گروه متبحري آنجا باشند تا مثل سابق اين حالت اتفاق بيفتد.
وي ادامه داد:در زمان گذشته تجويدي، ناصري ،خالقي و ديگران جزو هيات مديره فني راديو بودند كه با موزيسينها ارتباط داشتند و با كمكهاي خود مسئولين راديو از هنرمندان براي اجراي برنامه دعوت ميكردند. در حال حاضر نيز بايد واحدهاي مشخصي در راديو باشد كه ما در آن قرار بگيريم بعد آن موقع خروجي مناسبي پيدا ميكند و جهتهاي فرهنگي مشخص ميشود.
لطفي بيان داشت: البته تاحدودي اين اتفاق افتاده ولي كيفيت اين فعاليتها آنقدر پايين است كه موزيسينهاي در سطح من و يا شجريان ، عليزاده ، مشكاتيان و ديگران با گفتار اين افراد آنجا نميروند.
لطفي تصريح كرد: هنر ما به خصوص موسيقي هنوز استراتژي ندارد و در تاكتيكها و زيگزاگها حركت ميكند به قول معروف ميگويند گل قضيه گم شده و همه توپ را تو زمين گرفتهاند و به همديگر پرتاب ميكنند تا بالاخره يكي آن را گل كند.
رويكرد اجتماعي در موسيقي سنتي ضعيف شده است
-------------------------------------------------------------
لطفي با اشاره به وضعيت ساخت موسيقي بر اساس مسائل اجتماعي گفت: توجه به مسائل اجتماعي در موسيقي سنتي بعد از انقلاب متوقف نشده بلكه تا مدتها جريان داشته اما متاسفانه امر آموزش دچار ضعف شديم.
وي با اشاره به وارد شدن موسيقي پاپ در عرصه اجتماعي افزود: موسيقي پاپ در ذات خودش اين را دارد كه بازگو كننده مسائل اجتماعي باشد چرا كه يا از درد، شادي و يا يك عاشقانهاي صحبت مي كند، در ضمن سادهپذيرتر نيز هست اما هنرهاي سنتي و كلاسيك سخت حركتند و جسمشان سنگين است .
اين نوازنده تار ادامه داد: موسيقي پاپ چيز جديدي است به خصوص با اين نوعي كه طي سالها حركت كرده ميكسي بين موسيقي ايران و پاپ بود و نوع جديدي براي خودش بوجود آورد كه جالب هم بود ولي اين را نيز هم اكنون از دست داده و دوباره در مسير ضجههاي بي مورد افتاده و دچار آسيب شده است.
لطفي تصريح كرد: در زمانهاي گذشته موسيقي پاپ بر اساس اشعار مولانا شكل مي گرفت و به همين واسطه اتفاقاتي در حال رخ دادن بود اما متاسفانه اين هم حركتش خيلي كند شد.
وي بيان داشت: مسائل اقتصادي، عدم انتقال تجربه، عدمآموزش و مساله اجتماعي شدن و اجتماعي بودن يك هنرمند دلايل بروز چنين مشكلاتي است. همه موزيسينها و هنرمندان اجتماعي نيستند بعضي از آنها اصلا دوست ندارند اجتماعي باشند و فراگير نيستند.
لطفي با اشاره به موزيسين هاي اجتماعي دوران انقلاب گفت: در انقلاب صدها موزيسين وجود داشت كه از اين تعداد آنهايي وارد عرصه اجتماعي شدند كه قبلا اجتماعي فكر ميكردند و خودشان در دوران انقلاب در خيابان ها بودند و تحت تاثير اتفاقات قرار گرفته بودند. در حال حاضر نيز يك وازدگي و سكوتي كل جامعه را فرا و يك بيتفاوتي در اهل انديشه و اهل هنر شكل گرفته است كه اين مشكل را بايد روانشناسان، جامعهشناسان و آدمهايي با زمينههاي اجتماعي و فرهنگي علت يابي و برطرف كنند.
برخي قطعاتم را هنگام قدم زدن در خيابان هاي تهران ساختهام
----------------------------------------------------------------------
لطفي در خصوص رويكرد اجتماعي در ساخت آثارش گفت: هميشه رويكرد اجتماعي در كارهاي من وجود دارد حتي در كنسرتي كه پيش رو داريم قطعاتي را اجرا مي كنيم كه در طول مدتي كه در ايران بودم درهمين خيابانها راه رفتم و ساختم. در اين مدت يك قطعه را نيز با عنوان «وطنم، ايران» براي اولين بار با شعر خودم ساخته ام كه شعر آن را زماني سرودم كه تصميم گرفتم به ايران بيايم.
وي افزود: من براي يك نيتي كار ميكنم چرا كه اگر بر اساس نيتي خير حركت كنيد باعث توفيق ميشود. من مثل مادرم عقيده دارم كه اگر نيت آدم خير باشد همه كارها درست ميشود و مشكلي پيش نميآيد و اگر هم پيش بيايد مشكلات فني روزمره است. من هميشه دلم ميخواهد حركت كنم اما اين روحيه شخصي من است و جوشش من فردي، آرماني، تكاملي ، ميهني و اجتماعي است.
قصد ندارم از ايران بروم
-----------------------------
موسس مركز فرهنگي هنري شيدا در واشنگتن در پاسخ به اين سوال كه آيا باز هم بعد از مدتي در ايران ماندن ترك وطن خواهد كرد يا خير؟گفت: من خودم قصد ندارم از كشورم بروم چرا كه هيچ كجاي دنيا جاي كشورم را نمي گيرد. انسان در هيچ جا مثل كشور خودش احترام ندارد.
وي با بيان اينكه شرايط دشوار موسيقي دليل رفتن من از ايران شد، اظهار داشت: در آن زمان من ديگر نميتوانستم كار موسيقي انجام دهم چرا كه جنگي شده بود كه فقط سرود كاربرد داشت و موسيقيهاي ديگر اجازه فعاليت نداشتند من هم به عنوان يك موزيسين نمي توانستم تنها سرودهاي اين چنيني بسازم و در مقابل آموزش و دانشگاه و ..... هم نبود.
اين نوازنده تار با بيان اينكه من با هدف انتقال فرهنگ ايران به خارج از كشور رفتم، گفت: من هميشه نگران اين بودم كه اين همه ايراني كه بيرون هستند سرنوشتشان چه ميشود فرزندانشان اگر بخواهند يك ساز بزنند وضعيتشان چه مي شود. من ديدم اگر بتوانم شاگرداني در خارج از كشور تربيت كنم ، مي توانند ايراني بودن را آنجا ادامه دهند.
لطفي گفت:من هم اكنون 63 سال سن دارم و تا آنجايي كه انرژي دارم كار ميكنم. ما كه يك لحظه بدون وطنمان نبوديم و هرجا كه بوديم پرچم ايران را علم كرديم.
شاگردان من يك جريان موسيقي را در سراسر اروپا و آمريكا راه انداختهاند
---------------------------------------------------------------------------------
وي گفت: من از دانمارك و سوئد تا اروپاي غربي، شهر به شهر تمام ايالتهاي آمريكا را درس دادم و در حال حاضر شاگردان من يك جريان موسيقي تعليماتي را در كل اروپا و آمريكا دارند. در واقع 70 درصد حركتهايي موسيقي خارج از ايران بواسطه شاگردان من انجام مي شود.
وي با بيان اينكه من در خارج فعاليتم را به اتمام رساندم، بيان داشت: بعد از اين جريان احساس كردم در كشورم نياز به من بيشتر است ومن درست در بدترين شرايط موسيقي از نظر خودم آمدم و اين شرايط را پذيرفته بودم.
به جوانان اهميت و بها دادم
------------------------------
اين نوازنده تار در خصوص تشكيل گروههاي جوان سهگانه شيدا گفت: هدف موسيقيدان توليد موسيقي خوب با كاربرد و تاثيرگذاري زياد است كه مردم با شنيدن آن احساس خوب و اميد بيشتري پيدا كنند و در مقابل نيز سختي كارشان را كم كند. در واقع آرمان انساني هنر چنين است و از آنجايي كه موسيقي جزو پديدههاي حسي بشر است همه با آن ارتباط دارند.
وي افزود:من هم مثل همه آدمها دوست دارم توليد موسيقي خوب داشته باشم و از طرف ديگر به آموزش كه يكي ديگر از كارهايم است نيز بپردازم كه اين مساله بتواند به درستي نسل به نسل انتقال يابد و با اين اتفاق آينده مملكت هم هموارتر حركت ميكند. ما در اين سال ها فعاليتمان را انجام داده و زحمتمان را كشيديم و بايد اين تجربه و حركت را جوانها كه نيروهاي بعدي كشور هستند،انجام دهند.
اين نوازنده كمانچه ادامه داد: شجريان، مشكاتيان، عليزاده، كياني و ...احتياجي به كمك ندارند. اينها خودشان موفقيت دارند به همين دليل من به جوانان اهميت و بها دادم كه خيلي سختتر است. چرا كه آنها تجربه لازم را ندارند و بايد به صحنه بروند، تحقيق كنند و آموزش ببينند تا به مرحله ما برسند. من در خارج هم شايد 99 درصد انگيزهام اين بود كه جوانان بتوانند در اين فعاليت ها شركت كنند و به آيندهشان اميدوار باشند و جوان هاي ديگر هم كم كم به آنها و موسيقي جدي بپيوندند.
وي با بيان اينكه اكثر اعضاي گروهم از شاگردان كلاسم هستند،اظهار داشت:جوانان گروه من 10 سال كار كردهاند و براي گروه از فيلترهايي رد شدهاند.البته ورود به كلاسهاي من نيز به همين شكل است به طوري كه ابتدا آزموني ميگيرم و در اين آزمون كساني كه كل رديف موسيقي را زدند و 4 تا رپرتوار يك بخش از موسيقي را حفظ هستند به كلاس رديف تحليلي و موسيقي تحليلي من راه مييايند.
لطفي ادامه داد: در اين كلاس ها 3 ماه درس ميدهم و 1 ماه تعطيل هستم و سپس امتحان ميگيريم و يك تعداد از اين ها به كلاس هاي بالاتر ميروند. در اين يكي دو سال هم آنهايي كه خيلي با استعداد و پركارند و ميخواهند حرفهاي كار كنند به سمت كلاس هاي تخصصي من كشيده شدهاند و اكثر نوازندگان شيدا از همين كلاس ها انتخاب شدهاند.
كمبود وقت علت اصلي با هم نبودن گروه قديمي شيدا بود
-----------------------------------------------------------------
لطفي در خصوص عدم تشكيل شيداي قديم گفت: در گروه شيدا 8 موزيسين بودند كه زير نظر من كار ميكردند در حال حاضر از اين تعداد 4 نفر در گروه كامكارها فعالند و خودشان گروه دارند و 4 نفر ديگر هم درخشاني، سماواتي، صدقيآسا و افشارنيا هستند. من در وهله اول درخشاني و افشارنيا را دعوت كردم اما آنها وقت لازم را بواسطه پر كار بودنشان نداشتند. سماواتي و صدقي آسا نيز آلمان هستند. با اين وضع من در ابتداي كار تلاش كردم كه بخشي از گروه عارف و شيدا را در يك گروه قرار دهم و جوان ها را در كنار اين ها بگذارم اما عملا نشد چرا كه هيچ كدام وقت نداشتند. وقتي نوازندهها خودشان وقت ندارند من نميتوانم بر مشغله آن بيفزايم.
وي افزود: نقطه مقابل اين روند نيز بزرگاني مثل مشكاتيان هستند كه خودشان جريان ساز بوده و گروهي را دارند و اين طبيعي است كه وقتي كسي گروه خودش را دارد، كنسرت خودش را هم ميدهد. اما اين سوال را همه از من ميكنند كه چرا شيدا را دور هم جمع نكرديد؟
منبع: آفتاب
ا[B]ستاد حسن کسایی یکی از مفاخر هنری مشرق زمین است. نزدیکان، دوستان و همشهریانش او را "آقا حسن" می نامند. آقا حسن کسایی متولد ۱۳۰۷ شمسی برابر ۱۹۲۸ میلادی در اصفهان است.[/
B]استاد حسن کسایی یکی از مفاخر هنری مشرق زمین است. نزدیکان، دوستان و همشهریانش او را "آقا حسن" می نامند. آقا حسن کسایی متولد ۱۳۰۷ شمسی برابر ۱۹۲۸ میلادی در اصفهان است.
نخستین مکتب خانه هنری آقای حسن را می توان منزل پدری اش و در کنار دوستان هنرمند پدرش حاج سید جواد کسایی بازرگان و اهل اصفهان دانست؛ که این استاد آینده موسیقی و نی نوازی، در آن محیط پرورش یافته، و محضر هنرمندان به نام موسیقی دانان مشهور کشور را در اوان جوانی درک کرده است. او بعدها از مکتب تاج اصفهانی، ادیب خوانساری (در فراگیری ردیف آوازی) و مهدی نوایی (درآموختن نای هفت بند) و استاد بی مانند ابوالحسن صبا (در فراگیری ردیف و مراحل تکامل و کسب تجارب کمیاب) استفاده نموده است. همه می دانیم استادان نامبرده شاگردان با ذوق دیگری نیز داشته اند اما قرار نبوده و نیست همه کسانی که به هنر جویی می نشینند به مقام عالی دست یابند. "صد نکته غیر حسن بباید" تا کسی به مقامی در نوازندگی و دریافت حالت های ردیف برسد که استاد کسایی رسیده است.
او با استخراج اصواتی دلپذیر و شگفت آور از نای، این ساز که زمانی می رفت تا مانند بعضی دیگر از سازهای موسیقی ما به فراموشی گراید، اعتلا بخشید.
از نکته های قابل توجه اینکه در نوازندگی سازهای ایرانی پیشینیان الگوی واقعی ما بوده اند. برای مثال هنوز نوازندگی علی اکبر خان شهنازی و یا میرزا حسین قلی و یا ... اسوه بسیاری از نوازندگان ماست که بدان روش اقتدا می کنند. اما بی هیچ مداهنه ای بر این باوریم که اصوات مستخرج از نای توسط استاد کسایی، در میان پیشینیان نیز کم سابقه بوده است چرا که هنوز هستند کسانی که صدای نای گذشتگان را به خاطر دارند و یا از صفحه هایی قدیمی و فنو گراف شنیده اند.
دیدگاه هنرمندی چون کسایی، به طور قطع و یقین با دیدگاه های ما متفاوت است چرا که او در عمل ثابت کرده که منحصر به فرد است.
و انسان منحصر به فرد، تفکر و تشخیصی منحصر دارد، و اما از بعد دیگر و آن، خصوصیات اخلاقی انسان هاست که از میانشان هنرمندانی بر می خیزند. اگر هنرمند، هنرمند هم نباشد او نیز مانند یک فرد عادی دارای بعضی خصیصه های اخلاقی است که بعضی از آن خصایص به مذاق دیگران خوش می آید و بعضی دیگر ناخوش. اما انسان به محض آن که با لقب هنرمند برگزیده شد تمام خصایص اخلاقیش نیز زیر ذره بین قرار می گیرد و بی آنکه کسی را دعوت کرده باشد از اخلاق او خوشش بیاید یا نیاید، در قضاوت دیگران مطرح می شود در حالی که دیگران هستند که بنا به دلایل مختلف نیازمند حشر به اویند.
پس باید حالات متفاوت او را نیز درک و تحلیل کنند.
هیچ هنرمند وارسته ای نیست که نقد پذیر نباشد. چرا که نقد نخستین جایگاه سازندگی است. بعضی از دوستان و علاقمندان پرسیده اند چگونه است که گاهی یک استاد مسلم، (حتی مانند جناب کسایی) هنرمندی را تایید کند و چند سال بعد به کلی او را نفی نماید؟ چنین به نظر می رسد که به قضایا عمیق شده اند. آیا می توانیم بگوییم یک هنرمند اعم از خواننده و نوازنده همیشه در سطحی دلخواه و مورد تایید بزرگان می ماند؟ گاهی ممکن است یک نوازنده یا خواننده در مجلسی، هنری بنمایاند که استاد بزرگی نیز در آن جلسه از او تمجید کند و سخن او هم ضبط شود.
اما هنگامی که قضاوت در سطح جامعه مطرح است یک استاد بزرگ با در نظر گرفتن کلیه جوانب، حکم کلی می کند. این حکم متفاوت از آن تمجید مجلسی است. ما منکر این نیستیم که هیچ کس اشتباه نمی کند اما در پیشگاه استادان برجسته و نامی امتحان پس داده، باید در درجه اول خاضع بود و در درجه بعد لازم است شرایط زمانی و مکانی و روحی گفته های این بزرگان را در قضاوت های خود در نظر بگیریم و در عین حال از هنرمندان بزرگ بخواهیم در قضاوت های خود دقت بیشتری به خرج دهند. چرا که حرفشان معیار و الگوی منتخب جوانان است. اگر امروز، نواختن نای هفت بند در ایران هنرجویان علاقمند و به خصوص در اصفهان نوازندگان توانایی دارد همگی مرهون و مدیون استاد حسن کسایی، این یگانه ارجمند نی نواز است. آری؛ امروز شهر استاد کسایی در مقوله تربیت هنرجویان رشته نی نوازی حرف اول را در کشور می زند.
تعداد شاگردان شیفته ای که سال ها می کوشند تا صدایی از نای شبیه به صدای نای استاد درآورند در استان و شهر اصفهان بیشترین است.
در یک عبارت آنچه در مقولع نای و نای نوازی، در کشور مطرح است مرهون زحمات استاد کسایی و آنچه از ردیف موسیقی مکتب اصفهان که بار علمی ردیف، وسعت مشرب و مکتبش مورد تایید استادان بزرگ از جمله جناب استاد فرامرز پایور (که خدایش سلامتی دهاد) است، بازمانده در کف زی وجود جناب کسایی است. خداوند همه این پیشکسوتان را سلامت بدارد.
منبع
[۱] مجله هنر موسیقیِ شماره ۲۶ سال سوم اسفند۷۹
ایران ملودی
اینجا تاریخ کنسرت ها و مکانشونم بگید ممنون میشم .
موفق باشید
اخبار و اتفاقات دنیای موسیقی(داخلی و خارجی)
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید![]()
موسيقي ايراني عتيقه نيست / محمد رضا لطفي
شايد بتوان گفت اجراي گروه بازسازي شيدا يکي از رمز آلودترين کنسرت هاي امسال خواهد بود؛ گروهي که پس از يک سال پژوهش و تمرين روي آثار قدما بخشي از روايت هاي تاريخي موسيقي ما را بازگو خواهند کرد. در اين نوشتار «محمدرضا لطفي» خود از تاريخچه و اهميت هنري و فرهنگي امر بازسازي موسيقي قدما سخن به ميان آورده است.
---
هنگامي که ما از بازسازي صحبت مي کنيم، يعني پديده يي مادي به وسيله هنرمند يا صنعتکاري ساخته شده و در اثر تاثيرات روزگار و کارکرد آن يا علل ديگر به آن آسيب رسيده يا در اثر استفاده، عملکرد خود را از دست داده است. آثاري که به صورت مادي مانند ابنيه تاريخي وجود عيني دارد را بايد مرمت کرد و تلاش کرد تا با استفاده از مکتب دوره يي که اين عمارت تاريخي به وجود آمده با موادي مشابه که فرم و کيفيت هنري و تاريخي اثر را خراب نکند، دوباره سازي کرد تا اين اثر در مرور زمان و مسائل ديگر، بيشتر از بين نرود و مورد استفاده قرار گيرد.
براي مثال در گذشته هاي دور براي مرمت آثار باستاني قبل از مسيح گروهي در يونان که معمار بودند دور هم جمع شدند و شروع به مرمت آثار قديمي کردند که به آنها «ماسون» يا معمار مي گفتند. اين گروه هزاران سال به مرمت کليساها نيز پرداختند تا از بين نروند و فنون اين حرفه را حفظ و حراست کردند. در ايران نيز همواره افرادي بوده و هستند که کارشان و وقتشان را صرف بازسازي يا مرمت آثار تاريخي کرده اند. براي مثال «آيدين آغداشلو» يکي از کساني است که دستي توانمند در مرمت مينياتورها داشته و دارد. بيشتر اين افراد خود در رشته مورد نظر از توانايي هاي بي نظيري برخوردارند، چرا که بدون اين توانايي اين امر محال است. کسي که به بازسازي و مرمت کاري اقدام مي کند، علاوه بر آنکه خود بايد در آن رشته تبحر داشته باشد، بايد به حواشي و تکنيک هاي مختلف دوره هاي گوناگون آن رشته تسلط داشته و مکتب کارهايي را که مي خواهد بازسازي کند، بشناسد.
در موسيقي کار بسيار سخت تر مي شود، چرا که ماده توليدکننده موسيقي «آوا» است که از قوانين موج تبعيت مي کند. ثبت موسيقي مانند يک ساختمان ساخته شده در قرن دهم نيست که هم اکنون وجود دارد يا مينياتور رضا عباسي يا خط تبريزي نيست که شما بتوانيد آن را ديده و لمس کنيد. ضبط موسيقي به عنوان يک سند شنيداري و مادي حدود صد سال است که به وجود آمده. در اروپا خط ثبت موسيقي به وجود آمده که ظاهراً معادل خط در زبان بايد کاربرد مشابه داشته باشد اما اين طور نشد، چرا که نه خط و نه خط موسيقي قادر نيستند پستي و بلندي ترکيب کلمات را نشان دهند. اينکه ما قادر هستيم روزنامه يي را به سرعت با توجه به فونتيک زبان بخوانيم، به اين دليل است که ابتدا زبان مادري مان را از راه گوش فرا گرفته و سپس به مدرسه مي رويم و خط را مي آموزيم. در موسيقي اين خط به خاطر نداشتن همان فونتيک باعث مي شود که نتوانيم به درستي فونتيک آن را رعايت کنيم. هنر بازسازي و فراگيري از راه گوش تنها راه حل آموزش موسيقي است.
بخش عمده يي از موسيقي دنيا از هزاران سال پيش وجود خارجي ندارد و در درون فرهنگ ها به صورت شفاهي از استاد به شاگرد در سينه ها ضبط شده است. يکي از کشورهايي که به خوبي توانسته موسيقي خودش را نسل به نسل منتقل کند، بخش هايي از هندوستان است. در ديگر کشورها بعد از قرن نوزدهم ميلادي که شکل و محتواي فرهنگي اين کشورها به فرماسيون نيمه اروپايي تبديل شد، خدشه بزرگي به روند رشد اين هنر وارد کرد. هنر بازسازي در اروپا مدت هاست به وسيله اهل موسيقي شروع شده و آنها حتي سازهاي دوران قرون وسطي را بازسازي کرده اند و با تحقيقات گسترده توانسته اند آثاري را دوباره بازسازي کنند که هنوز در ابتداي اين کار هستند. در ايران بازسازي ها در کلاس هاي سنتي از طريق استاد و شاگردي حفظ مي شد و نسل به نسل از طريق موسيقي نوازان به مردم انتقال مي يافت. هنوز کليه فرهنگ هاي بومي استان ها از اين تکنيک استفاده مي کنند.
آمدن خط موسيقي اين جريان را کمي ضعيف کرد چرا که خط موسيقي، خود به صورت يک ماده قادر به رعايت اکسنت هاي زبان موسيقي نيست همانند خط که هنوز قادر نيست اکسنت هاي زبان را که به آن «لهجه» گفته مي شود رعايت کند. به همين دليل بايد موسسه يي با بودجه کافي براي بازسازي موسيقي تاريخي ايران اقدام کند. اين اقدام بايد از روي نوارها، صفحات و فتوگراف ها همراه با استاداني که در اين راه کوشش کرده و از قدرت شنوايي فوق العاده يي برخوردارند، همراه شده و از راه هاي گوناگون اين گنجينه را مانند معماري حفظ و حراست کرد. در معماري کسي نمي آيد دوباره يک عالي قاپو درست کند، اما در ذات موسيقي بارها و بارها مي شود کنسرتو هاي ويوالدي يا درويش خان را که در صفحه سنگي نواخته بازسازي کرده و به اجرا درآورد و آن را به يک پديده فرهنگي روز درآورد.
اولين بازسازي ها در ايران
اولين قدم بازسازي هنگامي شروع مي شود که شاگردي به استادي رسيده به آموزش مي پردازد. چرا مي گوييم بازسازي، به خاطر اينکه شاگرد تلاش مي کند تا صداي ساز استادش و کليه احساسات و دريافت ها را دوباره بازسازي کند. براي مثال هنگامي که شنونده به ساز درويش خان گوش مي دهد، متوجه مي شود که ساز درويش خان مشابه ساز استادش «ميرزا حسينقلي» است. اين شباهت در مکتب و فن در ساليان دراز رخ مي دهد و چون هنر موسيقي شفاهي منتقل مي شود، شاگرد کليه رموز و ظرافت ها را فرا مي گيرد و تلاش مي کند نحوه اجراي استادش را «بازسازي» کند. اين پايه يي است براي زماني که شاگرد خود بيان خودش را مي يابد. پس از آموزش او اين امکان را مي يابد که در صورت نياز، آثار گذشتگان را «بازسازي» کند. گاهي شاگردي رسيده تر، تکه هايي جدا و فراگرفته شده از چند تن از استادان را با مهارت بازسازي کرده و با توجه به مکتب آن دوران کنار هم چيده و به شنوندگان ارائه مي کند. در کارهاي استاد صبا به اين نمونه کارها برمي خوريم مانند بازسازي چهارمضراب دشتي «رضا محجوبي» که «مرتضي خان» برادرش و استاد صبا با اضافه کردن فرازهايي متکي به شيوه رضا، اين چهارمضراب را از خطر مرگ رهانيد و دوباره به بستر فرهنگ ايران زمين افزود که تاکنون کاربرد داشته و سلولي زنده است. نکته قابل توجه اين است که امروزه ديگر حتي متخصصان نمي توانند متوجه شوند که کدام فرازها و نغمه ها بازسازي شده است. اين نمونه را در کار زيباي درويش خان «چهارمضراب ماهور» مي شنويد که باز استاد صبا آن را بازسازي و مرمت هنري دوباره کرده که امروز حتي اين چهارمضراب به نام صبا معروف شده است. اضافه کردن بعضي از گوشه ها به رديف موسيقي ايراني نيز از همين نوع است مانند گوشه هاي محمدصادق خاني، گريلي، ديلمان و شهابي.
بازسازي پس از ضبط موسيقي در ايران
با توجه به آثاري که از اواخر دوران قاجار به ما رسيده فن بازسازي مطرح شده است. استوانه هاي مومي و سنگي با توجه به خط خوردگي ها و صدماتي که طي زمان ديده، احتياج به اجراي دوباره دارد. تا موقعي که استادان و نوازندگاني بودند که مستقيم آثار گذشته را مي نواختند، ضرورت بازسازي اين گونه از روي صفحات قديمي نبود و تنها عده معدودي که نمي توانستند يا در شهرستان بودند، اقدام به بازسازي از روي صفحات قديمي مي کردند. هنگامي که راديو در ايران تاسيس شد نيز تعدادي صاحب ذوق تلاش کردند که در همان لحظه پخش تکنوازي استاد را در لحظه بازسازي کنند که هنرمند گرامي «ورزنده» جزء اين گروه بود که ساز حبيب سماعي را از طريق راديو فراگرفت و به بازسازي آن پرداخت.
با روي کار آمدن دولت هاي جديد - با توجه به الگوهاي اروپايي- کليه صفحات سنگي کنار گذاشته شد و مدرسين آن نيز رفته رفته خانه نشين شدند. پس از مدت ها بعضي از موسيقي دانان بر آن شدند که تعادلي بين موسيقي قديمي و جديد ترسيم کنند که متاسفانه کار با دشواري جلو رفت. از سال 1350 هجري، تعداد اندکي جوان که بيشترشان از شاگردان شهنازي بودند، تحت توجهات استاد کامل نورعلي برومند قرار گرفتند و اين استاد ارزنده بر آن بود که در دوره فوق ليسانس، شاگردان، کل ضربي ها، پيش درآمدها، رنگ ها و مجموعه متن و حاشيه رديف را فراگرفته و متخصص در امر موسيقي جدي و هنري شوند.
اين کار ابتدا قرار بود در تداوم دوره ليسانس دانشکده به وسيله دکتر برومند، در بخش دانشکده ادبيات رخ دهد که آقاي دکتر نصر رياست اين دانشکده را داشت و چند جلسه نيز در اين باب سخن گفتند که به نتيجه نرسيد. در همان زمان و شايد پيش تر، مرکز حفظ و اشاعه به وسيله آقاي «داريوش صفوت» تاسيس شده بود و او علاقه داشت که اين کار در مرکز ايشان به وقوع بپيوندد. در همين دوره است که استاد کامل نورعلي برومند به عنوان مدير هنري و آموزشي مرکز از طرف رئيس وقت تلويزيون دعوت به کار شد. استاد برومند قبل از قبول مسووليت تقاضا کرده بود که «من به شرطي کارم را شروع مي کنم که راديو و تلويزيون از ما تقاضاي توليد نکند و هرگاه من تشخيص دادم شاگردانم زير نظر من به اين کار اقدام خواهند کرد.» در همان سال دکتر صفوت مسووليت سنگيني را بر دوش استاد کامل نورعلي برومند گذاشت و اين گونه دو گروه در مرکز ايجاد شد؛ گروه قديمي ها و گروه جوان ترها.
اين گونه کار بازسازي موسيقي دوران قاجار با همان کيفيت، مکتب و تکنيک شروع شد. تمام قطعات، آوازهاي طاهرزاده، مضراب ها و حتي ناله ها را ايشان با ما کار کرد. خوانندگاني که با ما همکاري مي کردند، «رضوي سروستاني» و «محمدرضا شجريان» بودند. ما دو برنامه در آن سال در جشن هنر شيراز به اجرا درآورديم، اولي ماهور بود که من سرپرستي مي کردم و ديگري سه گاه که «ذوالفنون» آن را سرپرستي مي کرد. اين بازسازي آخرين کار اين استاد ارزنده در مرکز بود چرا که بنا به دلايلي پس از چند سال به خاطر تغيير اهداف مرکز حفظ و اشاعه موسيقي و بي توجهي به رياست هنري برومند، اين مرد بزرگ مجبور به استعفا شد. متن اين استعفا به مديرعامل راديو و تلويزيون، بسيار قوي و تکان دهنده است. اين متن به وسيله محمودعلي خان برادر نورعلي خان برومند براي من خوانده شد که اميد است اين سند باقي مانده باشد.
تاريخ بازسازي معاصر
اولين بازسازي را استاد برومند در مرکز حفظ و اشاعه ايجاد کردند که مستقيماً خود ايشان ماخذ محسوب مي شدند. دومين بازسازي در گروه گردآوري و شناخت موسيقي بومي شروع شد که باز زيرنظر استاد برومند بود که به صورت غيرمستقيم به اين واحد کمک مي کرد. سرپرستي تمرين گروهي با اينجانب بود که منزل آقاي کماليان انجام مي شد. اعضاي گروه جناب کياني، «ناصرخان فرهنگ فر» و اينجانب بوديم. اين برنامه در کارگاه نمايش به اجرا درآمد که خود استاد برومند، «مهدي کماليان»، «هرمزي» و تني چند از هنرمندان معروف حضور داشتند.
جريان بعدي بازسازي هنگامي شروع شد که اينجانب به راديو رفتم که کارهاي اوليه بازسازي به شيوه استادم صورت مي گرفت يعني ماخذ بازسازي خود من بودم و اندوخته هايم را که با استادانم کار کرده بودم ياد داده و نظارت و سرپرستي مي کردم که گروه شيدا آن را به اجرا در مي آورد. اينجانب با نوازندگي خود به امر بازسازي نيز مي پرداختم که بازسازي کارهاي «قمر» که از روي صفحات انجام مي گرفت، از اين دست محسوب مي شود. بازسازي هاي قمر، تاثير زيادي بر علاقه مندان گذاشت و جريان جديدي را به وجود آورد.
در کنار امر بازسازي گروه شيدا در راديو، گروه سماعي به سرپرستي ناصري و با کمک فني «محمود ذوالفنون» (برادر جلال ذوالفنون) شکل گرفت. اولين اجراي اين گروه قطعه يي بود که «پروانه» همراه با «حبيب سماعي» يک تصنيف قديمي يا ضربي را خوانده بود که در آن استادان «جليل شهناز» و «اصغر بهاري» تکنوازي آن را عهده دار بودند که با صداي «پوران» از راديو پخش شد. به دنبال آن چندين قطعه بسيار زيبا مانند رنگ «حسين خان اسماعيل زاده» و چند تصنيف از «حسام السلطنه مراد» توسط اين گروه اجرا شد. متاسفانه اين گروه با کناره گيري ذوالفنون تقريباً متوقف شده و به اجراي کارهاي جديدي اکتفا کرد. نگارنده نيز گاهي به يافتن قطعاتي که براي گروه مناسب باشد کمک مي کردم. کنسرت اين گروه در جشن هنر طوس که سرپرستي آن را هنرمند گرامي حسن ناهيد عهده دار بود، به وسيله اينجانب طراحي شده و تصنيفي از نگارنده نيز به اجرا درآمد که هنرمند گرامي آقاي ناظري آن را خوانده اند. پس از فوت برومند در دي ماه 56 شرايط همه ما براي مدتي متلاشي شد. ازدست دادن پدري دلسوز در عرصه هنر مظلوم و شريف موسيقي، عرصه را براي تعدادي از شاگردان ايشان سخت کرد. در شب چهلم استاد که در مدرسه رازي برگزار شد، گروه شيدا به سرپرستي اينجانب با خوانندگي هنرمند گرامي شجريان همراه با تکنوازي مهندس حسين عمومي (ني) و ناصر فرهنگ فر(تنبک) همان ماهور جشن هنر که استاد در مرکز بازسازي کرده بود، دوباره سازي کرد. در ابتداي اين کنسرت شادروان کماليان چند کلمه سخن گفتند و کنسرت با درد و اندوه به اتمام رسيد، اما راه استاد برومند، شهنازي، فروتن، هرمزي و حبيب سماعي در دل همه ما به انواع گوناگون زندگي کرده و همچنان در حرکت است.
بازسازي پس از انقلاب
مساله بازسازي پس از انقلاب به خاطر ذاتش متوقف شد. تا چند سال موج اجتماعي انقلاب چنان قوي بود که حتي اجراي موسيقي صرف ايراني را دچار بحران کرده بود. اين نگراني باعث شد نگارنده با ساخت قطعاتي مانند «شب نورد» و «آزادي» و «ايران اي سراي اميد» و ساخت موسيقي مناسب با جريانات اجتماعي، تلاش کردم که فرم آوازي و موسيقي دستگاهي را در لا به لاي قطعات نو قرار دهم. علت اين امر در درجه اول حفظ موسيقي دستگاهي، متن خواني، متن نوازي و متصل کردن فرم هاي نو به قديم بود. اين فکر در کار شوشتري در مجموعه چاووش 8 با خوانندگي شهرام ناظري نيز اتفاق افتاد که مورد توجه مردم انقلابي به خصوص جوانان قرار گرفت. پس از چند سال متوجه شدم که حال مي شود دوباره به بازسازي موسيقي ايراني اقدام و نوازندگان چاووش را به کار قبلي نزديک کرد. اين بار گروه عارف را نيز که هيچ گاه به امر بازسازي نپرداخته بود، به گروه شيدا اضافه کردم و حاصل آن «به ياد طاهرزاده» است که هنرمند گرامي «تعريف» زير نظر من، به آموزش سه گاه اين استاد ارزنده پرداخت.
در همين دوره است که من «به ياد درويش خان» را به وجود آوردم که روي اول نوار کاملاً بازسازي شده است و تلاش شده شيوه درويش زنده تر نشان داده شود. به دنبال آن قرار بود يک آلبوم «به ياد استاد وزيري» به بازار آيد که گروه شيدا به بازسازي آن پرداخت و به مرحله ضبط رسيد اما متاسفانه به خاطر منع صداي زن اين کار متوقف شد و بالاخره به بوته فراموشي سپرده شد. روي ديگر کار اجراي کل قطعات وزيري بود که من قبلاً آنها را نواخته بودم و بعضي از آنها را از روي صفحات قديمي به نت درآورده بودم که تمرين هاي آن انجام شد و کل پروژه متوقف شد. در نوازندگي اينجانب در «به ياد طاهرزاده» به خوبي مي شود تمرين هاي مکتب وزيري را شنيد؛ مضراب کوچک، ريزهاي تند و شتاب زياد.
آقاي کياني و بازسازي
استاد ارزنده «مجيد کياني» همواره به امر بازسازي و تقليد از قدما علاقه مند بود و اين مشخصه به او کمک کرد در راهش يگانه شود. علاقه او به رديف و بازسازي کارهاي حبيب از همان اوايل تاسيس مرکز حفظ و اشاعه که مي توان گفت اولين کارمند رسمي اين اداره محسوب مي شد در او جان گرفت. تاثير دکتر صفوت در تغيير روش او نقش بسيار مهمي داشت چرا که قبلاً در مکتب وزيري، «پايور» ساز مي زد.
اين تغيير بنيادي همراه با آموزش نزد برومند به او کمک زيادي کرد. به خصوص هنگامي که به تصدي مرکز حفظ و اشاعه موسيقي درآمد، به اين امر به صورت رسمي پرداخت. در اين مرکز کارهايي زير نظر او ضبط شده که متاسفانه به عرصه بازار هنري ارائه نشده. اين امر چند سالي دوام آورد اما ايشان در سازمان فرهنگي و هنري خود هنوز به اين قبيل کارها مي پردازد و در فرهنگستان هنر نيز تلاش مي کند همين راه تداوم يابد. بعضي از افراد گروه بازسازي شيدا، اين افتخار را داشته اند که با ايشان نيز به امر بازسازي بپردازند.
گروه بازسازي شيدا
اين گروه پس از تشکيل گروه بانوان شيدا و گروه همنوازان شيدا (گروه بزرگ) تاسيس شد. هدف از تشکيل آن تداوم کار بازسازي و مرمت آثار گذشته است. با توجه به مکتبي که شاگردان به آموزش پرداخته اند افراد اين گروه به جز دو نفر که به صورت موقت در گروه هستند، از قبل با هم کار مي کردند. نگرش آنها در همان چارچوبي است که استاد ارزنده کياني مي شناسد و دوست دارد. من عقيده دارم امر بازسازي از گذشته، بايد طوري به اجرا درآيد که مورد توجه مردم يا حداقل شاگردان موسيقي قرار گيرد. اگر اين امر بدون داشتن ذوق و سليقه هنري بالا رود، ما مي توانيم مدعي شويم که به هدف اصلي رسيده ايم. به همين خاطر است که کارهايي اين گونه، بازار نمي يابد (حتي در ميان خواص و هنرمندان) بايد امر بازسازي قابل زيست براي مردم باشد. اگر امروزه مسجدي از دوران شاه عباس مانده، قابل استفاده است. ما نمي توانيم بازسازي کنيم که تنها در موزه حفظ شود. اين نوع مرمت نيز بايد باشد اما تنها جنبه حفظ آثار عتيقه دارد. هنر موسيقي ايراني اگر چه قديمي است اما عتيقه نيست. شعر حافظ و مولانا هنر عتيقه نيست و بعد از 700 سال کاربرد فرهنگي و اجتماعي دارد. در بازسازي بايد به کاربرد آن نيز توجه کرد. بايد در هر بازسازي احساس دوران از طريق مجريان به قطعات قديمي دميده شود. به هر حال گروه بازسازي شيدا تلاش دارد با نظارت اينجانب راه اجتماعي تر شدن اين روش را هموار کند. نوازندگان آن اگر چه کاملاً رسيده نيستند، اما عشق، تلاش و تعهد آنها باعث موفقيت شان خواهد شد و در کنسرت 26، 27 و 28 ارديبهشت شنوندگان شاهد اجرايي پراحساس و اصيل خواهند بود که اميد است اين سرفصل دوباره زنده تر و پوياتر شود.
نگاه
يار پسنديد مرا
در همين حين آذرپيرا به داخل اتاق تمرين گروه بازسازي مي آيد و در مورد ساز «آرش غفاري» که تار نواز گروه بازسازي شيدا است، بحث مي شود. ظاهراً براي کنسرت سيم جديدي به تارش بسته که خوش صداتر است. آذرپيرا ساز غفاري را مي گيرد. انگشتانش که به سيم هاي تار مي رود آشکارا نشان دهنده توانايي خاص او در نوازندگي است. قطعه کوچکي مي زند، مقدمه يي براي تصنيفي در مايه هاي دشتي که قرار است گروه همنوازان شيدا بخوانند. يک مرتبه تمام بچه هاي گروه بازسازي شروع به خواندن آن تصنيف مي کنند؛ «مژده بده مژده بده يار پسنديد مرا...»
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)