این چیز ها رو برای خوردن باید یادم بمونه
در روز شکرگزاری اون بوقلمونه
پودینگ موقع کریسمس
روز عید پاک ... چندتا تخم مرغ و همین و بس
جوجه روز یه شنبه
ماهی در روز جمعه
ته مونده ها دوشنبه
اکه هه ...عجب خنگی ام ها
رفتم و همش رو خوردم یه جا .
این چیز ها رو برای خوردن باید یادم بمونه
در روز شکرگزاری اون بوقلمونه
پودینگ موقع کریسمس
روز عید پاک ... چندتا تخم مرغ و همین و بس
جوجه روز یه شنبه
ماهی در روز جمعه
ته مونده ها دوشنبه
اکه هه ...عجب خنگی ام ها
رفتم و همش رو خوردم یه جا .
25 دقيقه مهلت
براي اين كه دوستت بدارم
25 دقيقه مهلت
براي اين كه دوستم بداري
25 دقيقه مهلت براي عشق
زمان كوتاهي است ...
با اين همه
من 25 دقيقه از عمرم را كنار مي گذارم
تا به تو فكر كنم
تو هم اگر فر صت داري
25 دقيقه
فقط 25 دقيقه به من فكر كن !...
بيا 25 دقيقه از عمرمان را براي همديگر پس انداز كنيم ...
جویی جویی یه سنگ برداشت
زد خورشید رو انداخت
ویژژ! خورشید با چه شدتی
سرازیر شد پایین مدتی
تالاپ تالاپ ورجهید
تا پشت خونه ی جویی رسید
بعد اومد یواش یواش
تا رسید دم شست پاش
دنیا تاریک تاریک شد
نه دیگه گیاهی رویید
نه دیگه هیچ بادی وزید
نه دیگه خروس آواز خواند
شب همین جور باقی موند
شب
همیشه ی خدا شب
همه اش واسه ی خاطر
یه تکه سنگ جویی .
من دارم این شعرها رو از توی شکم شیر می نویسم
در حالیکه این تو یه خرده تاریکه
واسه همین ببخشید که دست خطم خوانا نیست و بد خطم
امروز بعد از ظهر دم قفس شیر
بدبختی خیلی بهش نزدیک شدم بی تدبیر
حالا دارم این چیز ها رو
از توی شکم شیر می نویسم در حالیکه
این تو یه خورده تاریکه ...
بچه جون نباید ها رو گوش کن
نکن ها رو گوش کن
مبادا ها رو گوش کن
ممکن نیست ها و ابدا ها رو گوش کن
به هیچ وجه ها رو گ
گوش کن
بعدش هم به من گوش کن
بعدش هم به من گوش کن ببین چی میگم
بچه جون هر چیزی ممکنه رخ بده
همه چیز می تونه پیش بیاد .
مامان گفت اگه سرم رو خوب نچسبونم شاید ناغافل گمش کنم
به نظرم امروز درست نچسبونده بودم چون وقتی با بچه ها مشغول بازی بودم
افتاد و هی قل خورد و رفت
حالا هم نیستش رفت که رفت .
نمی تونم با نگاهم با دنبالش بگردم
چون چشمام روی اونه
نمی تونم هم صداش کنم
چون دهنم روی اونه
حتی نمی تونم راجع بهش فکر کنم
چون حتی مخم توی همونه
پس بهتره بشینم به گمونم
روی همین تخته سنگ چند لحظه ای بمونم
تا خستگی در کنم .. چه می دونم !!!!
یه تیکه از آسمون کنده شد و از توی درز پشت بوم
افتاد درست توی آش من
تالاپ!
می خوای راستش رو بگم برات؟
من معمولا از آش عدس بدم میاد
اما به هر حال می دونم که این رو تا آخر می خورم
چون خوشمزه س خوشمزه
فقط چون از توی سقف افتاده یکم طعم گچ می ده
اما خیلی خوشمزه س خدا جونم
می تونم قد یه دریا از این آش بخورم
یه ذره چاشنی آسمون
چه طعمی عوض می کنه خدا جون .
دارم یه فهرست می نویسم از چیزهایی که
باید محض ادب و نزاکت
من به زبون بیارم
محض خوب ... مهربونی ... فهمیدگی
متانت و شایستگی
سلام
می بخشید قربان
حال سرکار چه طوره؟
عفو بفرمایید بنده رو
لطف حضرت عالی مزید
ممکنه خواهش کنم از شما
سپاسگذارم آقا
حالا اگه تو هم بلدی یه چیزهایی که من فراموش کردم یه جورایی
لطفا بزار دم کوزه آب شو بخور رفوزه !
بابام یه پونصد تومنی بهم داد
لابد چون خیلی باهوشم بهم داد
من هم اون رو با دوتا دویست تومنی عوض کردم....بیخیال
چون دوتا بیشتر از یه دونست به هر حال
دوتا دویست تومنی رو برداشتم و بردم
دادم به لو و باهاش تاخت زدم
به جاش سه تا صد تومنی گرفتم به گمونم
یه کم بعدش بیتس پیر که چشماش نمی بینه
اومد و چون اصولا نمی تونه ببینه
بهم چهارتا پنجاهی داده و سه تا صدی رو گرفته
چهارتا بیشتر از سه تاس .... چه قدر یارو خرفته!
منم چهارتا پنجاهی رو بردم پیش دوستم
البته بعد از اینکه مغازه ی دونه فروشی اش رو جستم
اون خنگ خدا هم پنج تا بیست تومنی داد به جاشون
پنج تا بیشتر از چهارتاست دیگه ...جونمی جون!
بعد رفتم و نشون شون دادم به بابام
ولی یکهو صورتش سرخ شد بابام
چشماش رو بست و سرش رو تکون داد هر طرفی
از من بهش اینقدر غرور دست داد که نزد حرفی
دوتا قوطی به هم برخوردند
یکیشون به اون یکی گفت:
تو قوطی ای
من هم قوطی
پس واسه چی دادشم نشی نالوطی؟
جداره هامون نازکه
داریم مچاله می شیم
نباید نازکتر بشیم .
آره ... این جوری این دوتا قوطی دست به دست هم دادند .
رفتند خونه شام بخورند
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)