تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 6 اولاول 123456 آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 53

نام تاپيک: سياهچاله و مباحث مربوط به آن[مقاله]

  1. #21
    داره خودمونی میشه khorshid khanoom's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    پست ها
    63

    پيش فرض

    • خروج از رويه
    اما اين ايده سفر در زمان نيازمند حل يك مشكل است و آن يافتن راهى است براى خروج از جهان ما و ورود به ابعاد بالاتر هستى. اما انجام چنين كارى چگونه ميسر خواهد بود؟ خوشبختانه نظريه ريسمان ها راهى را براى اين كار در پيش روى ما قرار مى دهد. براساس اين نظريه تقريباً تمامى ريسمان هاى نمايانگر ذرات بنيادى جهان ما ريسمان هايى باز هستند و دو انتهاى اين ريسمان ها همواره مقيد به پوسته جهان ماست. به همين دليل هم اين ذرات هيچ گاه نخواهند توانست از جهان ما خارج شده و با ورود به بعد پنجم، مسير ميان برى را در فضا- زمان بپيمايند. اما در اين ميان دو استثناى مهم نيز وجود دارد: يكى ذره (ريسمان) حامل نيروى گرانش به نام گراويتون و ديگرى نوع چهارمى از نوترينو كه در برابر سه نوع معمول آن اصطلاحاً نوترينوى خنثى ناميده مى شود (منظور از نوترينوى خنثى، خنثى بودن آن به لحاظ الكتريكى نيست چراكه نوترينوهاى معمولى نيز همگى فاقد بار الكتريكى بوده و هيچ يك در برهم كنش الكترومغناطيسى شركت نمى كنند. در واقع منظور از عبارت خنثى آن است كه اين نوترينوها داراى فوق بار ضعيف صفر هستند و بنابراين حتى در برهم كنش ضعيف هم شركت نمى كنند و تنها در برهم كنش گرانشى وارد مى شوند). مطابق نظريه ريسمان، اين دو ذره برخلاف ساير ذرات، ريسمان هاى حلقوى بسته هستند. از آنجايى كه اين ريسمان هاى بسته عملاً هيچ انتهاى مشخصى ندارند كه به پوسته جهان مقيد باشند، بنابراين مى توانند آزادانه از جهان ما خارج شده وبه سايرابعادهستى سفركنند.
    همين ويژگى گراويتون ها است كه به نظريه پردازان ريسمان كمك مى كند تا ضعيف بودن نيروى گرانش را نسبت به ساير نيروهاى بنيادى نظير الكترومغناطيس تبيين كنند. بر اين اساس، ضعيف بودن نيروى گرانش در واقع بدان علت است كه تعداد بسيارى از گراويتون هاى گسيل شده توسط ذره مبدأ پيش از آنكه فرصت رسيدن به ذره مقصد را پيدا كنند از جهان ما خارج خواهند شد و به ابعاد بالاتر درز مى كنند. اما شگفت انگيزتر آنكه خروج اين ذرات از ابعاد جهان ما و ميان بر زدن آنها از ميان ابعاد بالاتر هستى بدان معنا است كه گراويتون ها و نوترينوهاى خنثى اساساً توانايى سفر در زمان را دارند. بنابراين «پاس» معتقد است كه به كمك اين ذرات مى توان امكان سفر در زمان را به طور تجربى به محك آزمون گذاشت.
    اما چنين كارى چندان آسان نخواهد بود چراكه هيچ كس تاكنون موفق به دام اندازى يك گراويتون يا نوترينوى خنثى نشده است، زيرا آشكارسازى اين ذرات بسيار نامحتمل و دشوار است. در هر ثانيه هزاران ميليارد نوترينوى معمولى از بدن ما مى گذرند، اما ما متوجه عبور هيچ يك از آنها نمى شويم چراكه اين ذرات، بسيار به ندرت با الكترون ها و اتم ها برهم كنش انجام مى دهند. اما احتمال برهم كنش نوترينوهاى خنثى با ماده حتى از نوترينوهاى معمولى هم كم تر است چراكه نوترينوهاى خنثى تنها از طريق برهم كنش فوق العاده ضعيف گرانشى و نيز تبادل بوزون هيگز با ماده برهم كنش دارند. (بوزون هيگز، ذره اى است كه هنوز به طور تجربى كشف نشده است. جرم هريك از ذرات بنيادى درواقع ماحصل برهم كنش آنهابااين ذره است.)
    با همه اين احوال «پاس» و همكارانش معتقدند كه براساس مكانيك كوانتومى راهى براى اين مسئله وجود دارد. قوانين فيزيك كوانتومى حاكى از آن است كه نوترينوها مى توانند از نوعى به نوع ديگر تبديل شوند. آزمايش هاى انجام شده در ژاپن و ايالات متحده نيز كه براى آشكارسازى نوترينوهاى خورشيدى و نيز نوترينوهاى حاصل از ساير منابع اخترفيزيكى طراحى شده اند، به طور تجربى موفق به تاييد امكان تبديل نوترينوها از نوعى به نوع ديگر شده اند. همين مسئله در مورد نوترينوهاى خنثى هم صادق است به گونه اى كه اين نوترينوها نيز مى توانند به نوترينوهاى معمولى (كه با سهولت بسيار بيشترى قابل آشكارسازى هستند) تبديل شوند و بالعكس. نكته حائز اهميت آنكه احتمال اين تبديل، به تناسب چگالى محيطى كه نوترينوها در حال عبور از آن هستند، افزايش مى يابد.
    همين نكته بود كه سبب شد تا «پاس» و همكارانش پيشنهاد انجام آزمايشى را ارائه دهند كه خواهد توانست امكان سفر در زمان را به طور تجربى نشان دهد. در اين آزمايش، باريكه اى از نوترينوهاى معمولى از يك مركز تحقيقاتى واقع در قطب جنوب به سوى آشكارسازى در روى خط استوا ارسال خواهد شد. در هنگام عبور باريكه از ميان كره زمين، بخشى از نوترينوها به نوترينوهاى خنثى بدل خواهند شد. ازآنجايى كه اين نوع نوترينوها قادرند از ميان ابعاد بالاتر فراسوى جهان ما ميان بر بزنند بنابراين زودتر از بقيه به آن سوى كره زمين خواهند رسيد، به گونه اى كه گويى از نور هم سريع تر حركت كرده اند. اما همين كه اين نوترينوها از آن سوى زمين خارج شده و وارد اتمسفر شوند، دوباره تغيير نوع داده و به نوترينوهاى معمولى (كه قابل آشكارسازى هستند) بدل خواهند شد. اما با توجه به چرخش زمين و در كمال تعجب، اين نوترينوها (كه سريع تر از نور حركت كرده بودند) در زمانى پيش از زمان آغاز حركت خود به مقصدخواهندرسيد!
    هرچند انجام چنين آزمايشى فراتر از توانمندى هاى فناورى فعلى بشر است، اما همان طور كه «پاس» هم به درستى بدان اشاره دارد، انجام اين آزمايش طى حداكثر۵۰ سال آينده ميسر خواهد شد. البته تحقق چنين آزمايشى پيش از هرچيز نيازمند صحيح بودن دو پيش فرض است. شرط اول، وجود نوترينوهاى خنثى است. اگرچه اكنون بسيارى از فيزيكدان ها معتقدند كه چنين نوترينوهايى بايد وجود داشته باشند، اما اين امر هنوز به طور تجربى تاييد نشده است. و شرط دوم آن است كه همان طور كه «پاس» فرض كرده است ما واقعاً در يك فضا- زمان خميده غيرمتقارن زندگى مى كنيم. اما چنين پيش فرضى تا چه حد قابل قبول است؟
    هنگامى كه اينشتين، نظريه نسبيت عام را ارائه كرد، عملاً نشان داد كه فضا- زمان تحت چه شرايطى ممكن است خميده و يا تخت باشد. اما معادلات اينشتين چيزى درباره هندسه واقعى جهان به ما نمى گويد (بلكه صرفاً حالت هاى ممكن اين هندسه را به تصوير مى كشد). بنابراين، به عنوان مثال كيهان شناسان صرفاً با اتكا به اين معادلات نمى توانند بگويند كه آيا جهان ما تا بى نهايت ادامه دارد و يا اينكه اين جهان، جهانى خميده و بسته است. همين امر، در ماشين هاى زمان متفاوتى را بر روى فيزيكدان ها گشوده است، كه برخى قابل قبول تر از بقيه هستند.
    به عنوان مثال، يكى از پاسخ هاى مشهور معادلات اينشتين كه براى نخستين بار توسط رياضيدانى به نام «كورت گودل» (Godel. K) ارائه شد، جهانى را توصيف مى كند كه با سرعت به دور خود درحال چرخش است. در چنين جهانى نور به جاى حركت در خط راست، در يك مسير مارپيچى حركت خواهدكرد. «گودل» توانست نشان دهد مسافرى كه در چنين جهانى مسيرى طولانى را در اعماق كيهان طى مى كند، قادر است حتى از نور هم پيشى گرفته و در زمانى پيش از شروع حركت خود از مبدأ، به آنجا بازگردد. به عبارتى جهان چرخنده گودل، همانند يك ماشين زمان عمل مى كند. اما مسئله همان طور كه «پاس» هم بدان اشاره مى كند، اين است كه ما واقعاً در چنين جهانى زندگى نمى كنيم.
    يكى ديگر از انواع ماشين زمان را مى توان در درون سياه چاله هاى چرخان جست وجو كرد. در سياه چاله هاى چرخان، فضا- زمان آنچنان انحنا پيدا مى كند كه جاى فضا با زمان عوض مى شود. اگرچه اين نوع ماشين زمان واقعاً در جهان ما وجود دارد اما در اينجا هم مسئله آن است كه اين سياه چاله هاى چرخان عملاً خارج از دسترس ما هستند. اما پس از سياه چاله هاى چرخان، نوبت به نوع ديگرى از ماشين زمان مى رسد كه ايده آن براى اولين بار توسط فيزيكدانى به نام «فرانك تيپلر» ( F.Tipler) مطرح شد. اين نوع ماشين زمان در فضا- زمان اطراف يك جرم استوانه اى چرخان نامتناهى شكل مى گيرد، اما به عقيده «پاس» ساخت چنين ماشينى هم عملاً غيرممكن است، چرا كه نيازمند جرم استوانه اى فوق العاده عظيمى است كه با سرعتى غيرقابل باور در حال چرخش باشد.
    يكى ديگر از گزينه هاى مطرح در مورد ماشين زمان، كرم چاله ها هستند. اين تونل هاى ميكروسكوپى در ساختار فضا- زمان، مى توانند يك نقطه از زمان را به نقطه اى ديگر از آن متصل كنند. اما براى عبور از ميان اين تونل ها هم يك مشكل اساسى وجود دارد: تونل كرم چاله ها در يك چشم برهم زدن پس از تشكيل، به طور خود به خود بسته مى شود.
    براى باز نگاه داشتن اين تونل ها فقط يك راه وجود دارد و آن استفاده از نوعى ماده ناشناخته است. اين نوع ماده برخلاف ماده معمولى كه در حضور ميدان گرانشى جذب مى شود، بر اثر نيروى گرانش دفع خواهد شد و همين نيروى دافعه است كه مى تواند از بسته شدن دهانه كرم چاله جلوگيرى كند. اما همان طور كه «پاس» هم مى گويد، ما هنوز نمى دانيم كه چنين ماده عجيب و غريبى در جهان وجود دارد يا خير و اگر وجود داشته باشد، آيا پايدار خواهد بود يا نه.
    اگرچه «پاس» اذعان مى دارد طرحى كه توسط او و همكارانش براى سفر در زمان ارائه شده نيز، نيازمند وجود ماده عجيبى است كه بتواند به بعد پنجم انحنا بدهد، اما به نظر او، به هر حال اين طرحى، قابل قبول تر از بقيه طرح هاست. علت اين امر آن است كه ماده عجيب ناشناخته در اين طرح ( برخلاف طرح كرم چاله ها) مى تواند در ميان ابعاد بالاتر خارج از جهان ما، پنهان شده باشد. بدين ترتيب طرح «پاس» مى تواند توضيح دهد كه چرا تاكنون ما با چنين مادهعجيب و غريبى درجهان مواجه نشده ايم.
    البته ايده «پاس» هم مانند هر ايده ديگرى منتقدانى دارد. يكى از اين اشخاص، «سيدنى دسر» (S.Deser) از دانشگاه برانديس ماساچوست است. دسر كه ايده وجود ماده عجيب و ناشناخته را چندان نمى پسندد، همانند اينشتين معتقد است كه سفر در زمان اساساً ممكن نخواهد بود.
    اما «پاس» معتقد است كه با تصويرى كه او و همكارانش از فضا- زمان ارائه داده اند، مى توان تعدادى از مسائل بى پاسخ را كه نسبيت عام با آنها مواجه است حل كرد. به عنوان مثال، برقرارى ارتباطى فراتر از سرعت نور مابين نقاط دوردست كيهان با همديگر در جهان اوليه، مى تواند به تبادل گرمايى اين نقاط با همديگر منجر شده باشد. همين امر قادر خواهد بود كه علت يكنواختى دماى جهان را كه توسط كيهان شناسان مشاهده شده است، توضيح دهد. بدين ترتيب نظريه «پاس» مى تواند جايگزينى براى نظريه تورمى باشد (نظريه تورمى در كيهان شناسى سعى دارد تا با فرض اين كه در لحظات آغازين پيدايش جهان، فضا- زمان دچار انبساط فوق العاده سريع و غيرقابل تصورى شده است، يكنواختى دماى جهان را توضيح دهد). در واقع تا پيش از ارائه نظريه پاس، عمده كيهان شناسان از نظريه تورمى حمايت مى كردند، اما مسئله آن است كه هيچكس تاكنون موفق به ارائه جزئيات فيزيك وراى مسئله تورم كيهانى نشده است.
    ------------------
    از وبسايت خواندني "فيزيك، سلوك در ژرفاي گيتي"

  2. #22
    داره خودمونی میشه khorshid khanoom's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    پست ها
    63

    پيش فرض

    • جهان خميده
    در اين ميان برخى نيز به آن بخش ايده «پاس» كه به فضا- زمان خميده غيرمتقارن مرتبط است با ديده ترديد مى نگرند. «تونى پاديلا» (T.Padilla) از دانشگاه بارسلوناى اسپانيا يكى از اين اشخاص است. وى مى گويد: «اين نظريه قطعاً نظريه جالب توجهى است، اما هنوز زود است كه وجود چنين فضا- زمانى را كه اين نظريه بدان اشاره دارد، طبيعى بدانيم. ابتدا بايد پايدار بودن اين نوع فضا- زمان را ارزيابى كرد و من به شخصه معتقدم كه چنين فضا- زمانى پايدار نخواهد بود ؛ هرچند ممكن است من در اشتباه باشم.»
    البته «پاديلا» اذعان مى دارد كه ممكن است در آينده مشخص شود كه يك جهان پوسته اى با همان ويژگى هايى كه گروه «پاس» بدان اشاره دارد، جهان پايدارى خواهد بود؛ اما در نظر «پاديلا» هنوز چنين چيزى روشن نيست.
    «جان كرامر» (J.Cramer) نيز از دانشگاه واشينگتن در سياتل معتقد است كه در ايده پاس، نكات جالبى نهفته است؛ اما او نيز مى گويد: «تحقق اين ايده نيازمند وجود يك جهان پوسته اى خميده غيرمتقارن است، اما ممكن است جهان ما مشابه چنين جهانى نباشد.» و ادامه مى دهد: «اما به هر حال اين ايده، ايده اى بسيار شگفت انگيز است.»
    البته چنانچه سفر در زمان براساس ايده «پاس» ممكن باشد، تنها ذرات خاصى نظير نوترينوهاى خنثى و گراويتون ها امكان اين سفر را خواهند داشت و بنابراين ما عملاً امكان دخل و تصرف چندانى را در گذشته جهان نخواهيم داشت. اما «پاس» با نگاهى واقع بينانه به بحث مسافرت در زمان نگاه مى كند. او معتقد است تا زمانى كه به لحاظ نظرى احتمال سفر در زمان وجود داشته باشد، انجام آزمايش هاى تجربى در اين زمينه به زحمتش مى ارزد. او در اين مورد مى گويد: «حتى چنانچه سفر در زمان ميسر هم نباشد، با تحقيق بر روى ذراتى نظير نوترينوهاى خنثى مى توان به ماهيت آن قانون هاى فيزيك پى برد كه از چنين سفرى جلوگيرى مى كنند.» به هر حال، اولين پاسخ ها به پرسش هاى مطرح در مورد ذراتى نظير نوترينوهاى خنثى به زودى و توسط نتايج آزمايش باريكه نوترينوى MiniBoone ارائه خواهد شد. اين آزمايش تا اواخر همين امسال قادر خواهد بود كه وجود نوترينوى خنثى و مسيرهاى ميان بر در ابعاد فراسوى جهان ما را به طور تجربى تاييد كند. اما اگر سفر در زمان واقعاً حقيقت داشته باشد، ممكن است پاسخ همه پرسش هاى ما، پيش از پرسيدن آنها ارائه شده باشد.
    ------------------
    از وبسايت خواندني "فيزيك، سلوك در ژرفاي گيتي"

  3. #23
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    يك سياه چاله چيست ؟

    يك سياه چاله ناحيه اى از فضاست كه تراكم جرم آ ن به قدرى زياد است) .داراى چگالى بى نهايت است)كه هيچ راهى براى فرار جرمى كه از نزديك آن عبور كرده و به دام جاذبه گرانشى آ ن مى افتد وجود ندارد. بهترين نظريه ي كه تا كنون در مورد گرانش ارائه شده است نظريه نسبيت عام انيشتين است. ما براى پى بردن به جزئيات سياه چاله ها بايد تعدادى از نتايج اين نظريه را بررسى كنيم. اما اجازه دهيد موضوع را با بحث در مورد گرانش شروع كنيم.

    فرض كنيد شما روى سطح يك سياره ايستاده ايد و سنگى را مستقيما به بالا پرتاب مى كنيد . قدرت شما در پرتاب سنگ خيلى زياد نيست بنابراين سنگ تا ارتفاع معينى بالا رفته و پس از مدتى بر اثر نيروى گرانش سياره به پايين مى افتد . ولى اگر سنگ را به قدر كافى به بالا پرتاب كنيد تا سنگ به طور كامل از گرانش سياره بگريزد ديگر به سطح سياره بر نمى گردد. سرعت مورد نيازى كه سنگ بايد داشته باشد تا بتواند از جاذبه گرانشى سياره فرار كند سرعت گريز نام دارد. در اين حال شما انتظار داريد كه سرعت گريز به جرم سياره بستگى داشته باشد .اگر سياره اى بى نهايت سنگين باشد در نتيجه گرانش آ ن قوى و سرعت گريز از آن بالا است . سياره هاى سبك تر سرعت گريز كمترى دارند.سرعت گريز به فاصله شما از مركز سياره نيز بستگى دارد .هر چه به مركز نزديك تر باشيد سرعت گريز بالا ست. سرعت گريز از زمين 2/11كيلو متر بر ثانيه (103Í25 متر بر ساعت ) است .در حالى كه سرعت گريز از ماه 4/2 كيلو متر بر ثانيه ( 3/5Í103 متر بر ساعت ) است.


    حال جرمى را تصور كنيد با چگالى زياذ و شعاع كم وبا سرعت گريز از مركزى فراتر از سرعت نور .]مى دانيم [ هيچ چيز از نور سريع تر حركت نمى كند . بنابر اين هيچ جرمي نمي تواند از ميدان گرانش آ ن فرار كند .حتى نور نيز به دام گرانش آ ن مى افتد وقدرت فرار از آ ن را ندارد.

    ايده جرمى با تراكم و چگالى بالا كه حتى نور را مى بلعد به لاپلاس درقرن 18بر مى گردد. تقريبا بلا فاصله پس از اين كه انيشتين نظريه نسبيت عام را بيان كرد كارل شوارتز شيلد يك راه حل محاسباتى براى معادلات اين نظريه پيدا كرد كه به شرح و توصيف اين اجرام مى پرداخت. تلاش افرادى نظير اپن هايمر وال كف اسنايدر در 1930بود كه مردم را به طورجدى درمورد امكان وجود چنين اجرامى در جهان به فكر فرو برد.(آقاى اپن هايمر كسى است كه پروژه من هتن را اداره كردند.)

    يافته ها نشان مى دهندهنگامى كه يك سياره سنگين به قدر كافى سوخت خود را مصرف كند ديگرقادر نخواهد بود خود را درمقابل جاذبه گرانشى نگه دارد و بنابر اين در خود فرو ريزش كرده و به يك سياه چاله تبديل مى شود.

    در نسبيت عام انيشتين گرانش گواهى بر انحناى فضا و زمان است .جرم سنگين فضا زمان را كج مى كند . بنابر اين قوانين معمول هندسى درمورد اين اجرام صادق نيست. در نزديكى يك سياه چاله انحناى فضا و زمان بى نهايت است.و به اين دليل سياه چاله ها خصوصيات عجيبى دارند. يك سياه چاله داراى افق رويداد است.- سطحى كروى دور تا دور سياه چاله – شما مى توانيد از افق رويداد عبور كنيد ولى نمى توانيدازداخل آن خارج شويد. در حقيقت با گذر از افق رويداد وحركت به سمت مركز سياه چاله و نزديكى به نقطه تكينگى شما از بين مى رويد.

    شما مى توانيد افق رويداد را اين گونه در نظر بگيريد : مكانى كه سرعت گريز از آن برابر سرعت نور است و بيرون از افق رويداد سرعت گريز كمتر از سرعت نور است. بنابر اين اگر راكت شما داراى انرژى و سوخت مناسب وكافى باشد تا بتواند خود را به سرعت گريز برساند مى تواند از چنگ گرانش سياه چاله فرار كند.اما اگر شما داخل افق رويداد شديد هيچ ماده اى حتى راكت شما از سياه چاله نمى تواند خارج شود.

    افق رويداد خواص هندسى عجيبى دارد: با كمك رصد گرى كه دور از سياه چاله قرار داردافق رويداد سطح كروى آرام وبدون حركتى به نظر مى آيد.اما اگر به افق رويداد نزديك تر شويد تشخيص مى دهيد كه داراى سرعت زيادى است ودر حقيقت با سرعت نور به دور خود حركت مى كند. بنابر اين توضيح اين مساله (كه چرا عبور از افق رويداد راحت ولى بازگشت از آن غير ممكن است) اين مى باشد: زمانى كه افق رويداد با سرعت نور مى چرخد به منظورفراراز ميان آن شما بايد سريع تر از نور حركت كنيد و اين غير ممكن است چون شما نمى توانيد سريع تر از نور حركت كنيد و بنابر اين از افق رويداد نمى توان خارج شد.

    نام سياه چاله توسط جان ارچيبال ويلز بر روى اين اجرام نهاده شد كه نسبت به نام قبلى آن گيراتر و ماندنى تر بود.قبل از ويلز اين اجرام به ستاره هاى يخ زده معروف بودند.علت اين نام گذارى را در توضيحات مربوط به سوال 4 شرح خواهم داد.

    منبع TED BUNN

  4. #24
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    آموزش مطالب پایه در مورد سیاهچاله ها...

    مقاله اي الكترونيكي در مورد سياهچاله ها كه براي دريافت آن مي توانيد از لينك زير استفاده كنيد

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  5. #25
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    انفجار سیاهچاله ها

    تقریبا از همان آغاز، گرایش نظریه پردازان به پذیرش این امر بود که هیچ چیز نمی تواند از درون بک سیاهچاله بگریزد.


    روی هم رفته، اگر نور نتواند بگریزد و اگر چیزی نتواند سریعتر از نور حرکت کند،آنوقت هیچ نمی تواند که از سیاهچاله گریز کند. این نظرها دوام یافت تا آنکه به کوششهایی برای سازگار کردن چند نظریه از بنیادی ترین نظریات فیزیک رخ داد ( نظریه ها : نسبیت خاص و عام اینشتن و نظریه کوانتومی )
    نظریه نسبیت عام رمبش ستارگان پرجرم را به آنچه امروزه اساسا به صورت سیاهچاله ها تائید شده است، پیشگویی می کند.همین نظریه گرانش را به شیوه ای بسیار متفاوت با شیوه کلاسیک نیوتون توصیف می کند.
    اما هنوز کسی نتوانسته است وحدتی میان مفهوم گرانی و مکانیک کوانتومی بر قرار کند.مکانیک کوانتومی رفتار ذرات و انرژی ها را در مقیاس اتمی و زیراتمی توصیف می کند.
    اما چگونه نظریه ای درباره عالم خرد می تواند با اجسام بزرگی مانند سیاهچاله ارتباط داشته باشد؟
    شخصی به نام استیون هاوکینگ که فعالیت وی در زمینه اختر فیزیک نظری است چنین رابطه ای را برقرار کرد.
    اظهار نظر هاوکینگ این بود که فشار بی حد مربوط به تولد عالم به آسانی میتوانسته است سیاهچاله هایی به کوچکی 0.00001 گرم جرم و شعاع شوارتز شیلد 10 به توان 33- ایجاد کرده باشد. اما ابعاد عالی تر شامل جرم 10 به توان 15 و شعاع 10 به توان 13- شوارتز شیلد خواهد بود.قطعا این ابعاد به مکانیک کوانتومی نیاز دارد.
    هاوکینگ معادلات نسبیت عام را برای این سیاهچاله 10 به توان 15 گرمی حل کرد.او با شگفتی تمام ملاحظه کرد که حل معادلات او نیز خلق و گسیل ذرات و تابش از چنین شیئی را پیش بینی می کند.در واقع همان طیف از ذرات را پیش بینی می کند که ممکن است از شی داغی با 120 میلیارد کلوین صادر شود.
    به نظر می رسد که دو اصل مهم در مورد سیاهچاله ها نقض شده است :
    اینکه چیزی از هسته سیاهچاله نمی گریزد و دمای آنها تقریبا صفر مطلق است. تناقض آشکار بود اما با همه اینها، همان معادلات برای سیاهچاله ای با 3 جرم خورشیدی دمای 0.00001 کلوین و گریزناپذیری ذرات از چنین ستاره ای را پیش بینی می کرد.موفقیت، با بازشناسی این امر که سیاهچاله های کوچک متفاوتند، حاصل شد.
    اگر سیاهچاله های کوچکی وجود داشته باشند و اگر آنها ذرات و تابش را آنطور که پیش بینی شده گسیل کنند، در آنصورت به تدریج ضعیف و محو می شوند ( جرم از دست میدهند ).
    اما این تضعیف شدن فقط این فرآیند را تسریع خواهد کرد، زیرا دماها افزایش خواهند داشت،که سرانجام به انفجاری معادل 10 میلیون میلیون بمب هیدروژنی می انجامد.قطعا چنین رویدادی به سهولت مشاهده پذیر خواهد شد، اما توزیع تین اشیا ممکن است آشکار سازی را دشوارتر کند اما برنامه های شاتل های فضایی می تواند در آینده این مشکل را حل کند.

    منبع [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  6. #26
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    12 سوال رایج در رابطه با سیاه چاله ها

    سیاه چاله چیست؟ اندازه ی سیاه چاله ها چقدر است ؟ اگر من به داخل سیاه چاله وارد شوم برای من چه اتفاقی خواهد افتاد ؟و...

    سیاه چاله چیست؟

    به طور ساده سیاه چاله قسمتی از فضا است که جرم متمرکز بسیار زیادی دارد بطوری که هیچ جسمی هیچ شانسی برای فرار از جاذبه ی اون نداره تا به امروز بهترین تئوری برای جاذبه تئوری نسبیت اینشتین است و ما باید در نتایج این نظریه به اندازه ی کافی دقیق شویم تا بتوانیم سیاه چاله ها را در جزئیات این نظریه پیدا کنیم اما بیایید قدم ها را کم کم برداریم و به جاذبه فکر کنیم.

    فرض کنید شما روی سطح سیاره ای ایستاده اید و سنگی را به هوا می اندازید اگر اونو به اندازه ی کافی با شدت به بالا پرتاب نکنید اون سنگ به اندازه کمی بالا می رود اما بعد از مدتی به علت شتاب جاذبه زمین اون سنگ شروع به سقوط می کنه اگر شما به اندازه ی کافی اون سنگ رو محکم به هوا پرتاب کنید شما می توانید اون رو از دام جاذبه ی اون سیاه خارج کنید و اون تا ابد در حال اوج گیری نسبت به اون سیاره به حرکت خود ادامه می دهد به سرعتی که شما لازم دارید تا سنگ از جاذبه ی اون سیاره فرار کند " سرعت گریز " گفته می شود همان طور که حدس زده می شود سرعت گریز به جرم سیاره بستگی داره اگر سیاره به اندازه ی کافی جرم زیاد داشته باشد قاعدتا سرعت گریز بیشتری را طلب می کند البته این تنها عامل سرعت گریز نیست بلکه فاصله ما تا مرکز سیاره هم شرط دیگری است که بر سرعت گریز تاثیر می گذارد رابطه ی فاصله با سرعت گریز رابطه ی عکس است برای مثال سرعت گریز از سطح سیاره ی زمین 11/2 کیلومتر بر ثانیه است یا 25000 مایل بر ساعت در صورتی که سرعت گریز از سطح ماه فقط 2/4 کیلومتر بر ثانیه است یا 5300 مایل بر ساعت (برای تبدیل این سرعت ها از سیستمی که در پایین صفحه قرار دارد می توانید استفاده کنید)

    حال تصور کنید که جسمی با جرمی فوق العاده زیاد و شعاع فوق العاده کم داریم که سرعت گریز از سطح آن به اندازه ی سرعت نور است

    برای یادآوری عرض کنم که سرعت گریز را از رابطه ی زیر محاسبه می گردد :


    که در آن V سرعت گریز از مرکز ، M جرم سیاره ، G ثابت گرانش و R فاصله ما تا مرکز سیاره است که اگر ما روی سطح آن قرار گرفته باشیم برابر با شعاع آن سیاره خواهد شد.

    شروع اولیه ی مطالعه ی چگالی شدید سیاه چاله ها در سده ی 18 شروع شد ، تقریبا به فاصله ی کمی از انتشار نظریه ی نسبیت اینشتین کارل شوارتسشیلد موفق به حل معادله ای شد که در مورد یک شی بحث می کرد بعد ها اشخاصی مانند اپنهایمر ، ولکف و اشنایدر در سال 1930 متوجه وجود شی ای به نام سیاه چاله در جهان شدند (البته واژه ی سیاه چاله در سال 1969 توسط دانشمندی به نام جان آرچیبالد ویلر ابداع شد) این دانشمندان نشان دادند که وقتی ستارگان پر جرم سوخت خود را به طور کامل از دست می دهند نمی توانند خود را تحمل کنند و نیروی جاذبه خودشان بر خودشان غلبه می کند و آنها را به اصطلاح رمبیده می کند به درون خود.

    در جهان نسبیت گرانش خود را در لباس خمش فضا و زمان نشان می دهد . اجرام پر جرم فضا زمان را خمیده می کنند ، به این دلیل است که هندسه نمی تواند آن را توصیف کند در کنار سیاه چاله خمش فضا بسیار شدید است و به همین دلیل خصوصیتهای سیاه چاله عجیب به نظر می رسد

    سیاه چاله ها دارای خصوصیتی به نام افق رویداد است این افق رویداد سطحی کروی شکل است که از آن به مرز سیاه چاله ها نام برده می شود شما می توانید داخل آن شوید اما نمی توانید از آن خارج شوید در واقع به محض آنکه شما وارد آن شوید شما محکوم شده اید که به سمت مرکز تکینگی که در مرکز سیاه چاله واقع شده است کشیده شوید .

    شما می توانید فکر کنید که افق رویداد مکانی است که سرعت گریز از آن برابر با سرعت نور است قاعدتا خارج است افق رویداد سرعت گریز کمتر از سرعت نور است

    برای یک رصدگر وقتی که به افق رویداد نگاهی می اندازیم البته نه با امکانات رصد چشمی بلکه رادیویی و ... افق رویداد را سطحی کاملا کروی ثابت خواهیم یافت ولی اگر به آن کمی نزدیک تر شویم متوجه تندی آن می شویم در واقع اون دارد با سرعت نور حرکت می کند پس ما برای اینکه بتوانیم از سیاهچاله فرار کنیم باید سرعتی مافوق نور داشته باشیم .

    هنگامی که به افق وارد شوید مختصات وضعیت فاصله شما از مرکز به طور شتابداری کم می شود ولی در عوض به خاطر هندسه ی منحصر به فرد سیاه چاله ها مختصات زمان شما به طور شتابدار به سمت جلو می رود به طوری که شما فلواقع در آینده به سر خواهید برد .

    اندازه ی سیاه چاله ها چقدر است ؟

    برای این سوال 2 جواب وجود دارد یکی اینکه ما از دیدگاه جرم به سوال بنگریم پس بهتر است بپرسیم که جرم سیاه چاله ها چه اندازه است ؟ یا اینکه از لحاظ اشغال فضا یا همان حجم سیاه چاله ها را بررسی کنیم پس در آن صورت بهتر است بپرسیم که حجم سیاه چاله ها چه اندازه است ...

    پس بیایید ابتدا در مورد جرم آنها بحث صحبت کنیم .

    به طور کلی هیچ حدی برای بزرگی جرم یا کوچکی جرم یک سیاه چاله نداریم و نمی توان گفت فلان سیاه چاله پر جرم ترین یا آن یکی کم جرم ترین آنهاست .

    ابتدا ما باید بدانیم که چقدر جرم لازم است تا چگالی به آن زیادی را ایجاد کند حال ما

    می دانیم که سیاه چاله ها سرنوشت ستارگان پر جرمی بوده اند و همچنین ما انتظار داریم وزن سیاه چاله ها بیشتر از وزن ستارگان پر جرم باشد به طور استاندارد سیاهچاله 10 برابر جرم خورشید جرم دارد یا به طور تقریبی همچنین ستاره شناسان حدس می زنند که سیاه چاله های پر جرمی در وسط کهکشان ها وجود داشته باشند که جرم آنها چیزی در حدود یعنی یک میلیون برابر جرم خورشید .

    دومین برداشت ما از سوال مربوط به حجم اشغالی سیاه چاله در فضا بود ، در واقع شعاع شوارتسشیلد (منظور همان شعاع کره ی افق رویداد است) و جرم یک سیاه چاله در تناسب نسبت به هم قرار دارند اگر جرم سیاه چاله ای 10 برابر سیاه چاله ی دیگر باشد شعاع شوارتسشیلد آن هم 10 برابر آن یکی است برای مثال اگر جرم سیاه چاله ای به اندازه ی جرم خورشید باشد شعاع شوارتسشیلد آن 3 کیلومتر خواهد بود یا به ترتیب سیاه چاله هایی که 10 برابر و 1 میلیون برابر جرم منظومه ما جرم دارند(سیاه چاله ی واقع در مرکز کهکشان ما) دارای شعاع 30 کیلومتر و 3 میلیون کیلومتر هستند . 3 میلیون کیلومتر شعاع به نظر ما بسیار زیاد می آید ولی در واقع در مقابل استاندارد های موجود شعاع زیاد بزرگی هم محسوب نمی شود برای مثال خورشید ما دارای شعاع 700000 کیلومتر است و سیاه چاله های پر جرم تر شعاعی به اندازه ی 4 برابر شعاع خورشید دارند .

    اگر من به داخل سیاه چاله وارد شوم برای من چه اتفاقی خواهد افتاد ؟

    (اول این فرض را بکنیم که در هنگام ورود به داخل سیاه چاله ما نسوزیم)

    حال بیایید فرض کنیم که با کشتی فضایی خود یکراست وارد سیاه چاله ی موجود در وسط کهکشان شدیم (البته وجود سیاه چاله در وسط کهکشان ما یک فرضیه است و هنوز اثبات نشده است ولی بیایید فرض وجود آن را بکنیم) هنگامی که وارد شدیم موتور راکت های خود را خاموش می کنیم چه اتفاقی خواهد افتاد ؟

    در ابتدا شما به هیچ وجه میدان گرانشی را در اطراف خود احساس نمی کنید بعد شما سقوط می کنید تمام قسمت های بدن شما و کشتی فضایی شما کش می آیند و شما احساس سنگینی می کنید (این همان احساسی است که فضانوردان حین برگشتن به مدار زمین احساس می کنند) همان طور که به مرکز چاله نزدیک می شویم شما احساس نیروی گرانش به صورت جزر و مدی خواهید داشت به این صورت که پای شما به چاله نزدیک تر از سر شماست و اختلاف گرانش به حدی می شود که شما این احساس جزر و مدی را در بدن خود احساس می کنید به صورت خلاصه شما احساس کشیدگی در بدن خود می کنید ؛ این نیروهای جزر و مدی گرانش ثابت نمی مانند و تغییرات آن هرچه به مرکز بیشتر نزدیک می شوید بیشتر می شود و در نهایت شما قطعه قطعه خواهید شد .

    برای سیاه چاله ها بلندی مانند آنچه در آن افتادیم در ابتدا نیروهای جزر و مدی گرانش اصلا قابل توجه نیستند و تا فاصله ی 600000 کیلومتری از مرکز سیاه چاله اصلا احساس نمی شوند ؛ حال اگر ما وارد سیاه چاله ی کوتاهی شده بودیم نیروهای جزر و مدی زودتر به اذیت کردن ما می پرداختند و از فاصله ی 6000 کیلومتری از مرکز به بعد اثرات خود را بروز می دادند (و دلیلی که ما سیاه چاله ی بلند را برای سقوط خود انتخاب کردیم این بود که بیشتر بتوانیم زنده بمانیم و تحقیق کنیم )

    ممکن است سوال کنید که ما تا اینجا داشتین احساس می کردیم ما در حال سقوط چه چیزی خواهیم دید ؟ و جواب خواهید شنید که لزوما ما نباید چیزی ببینیم شاید ما شاهد تکه تکه شدن چیزهای دیگری باشیم که آنها هم مانند ما در حال سقوط هستند البته بعد از آنکه نور تابشی آنها به ما برسد شما در حال سقوط می توانید اجرامی را ببینید که هنوز سقوط نکرده اند ولی آنها به هیچ وجه شما را نخواهند دید و دلیل آن هم آشکار است که نوری که شما از خود منتشر می کنید قادر به گریز از افق نیست پس به چشم آن شخص خارج از افق رویداد نخواهد رسید .

    سوال دیگر اینکه چقدر این فرآیند سقوط طول خواهد کشید ؟ جواب آن بستگی به این دارد که شما از کجا شروع کرده باشید بگذارید از آنجا آغاز کنیم که 10 برابر شعاع آن سیاه چاله از آن فاصله داشته باشیم خوب برای یک سیاه چاله با جرم یک میلیون برابر جرم منظومه شمسی ما این فرآیند و سقوط ما 8 دقیقه تا رسیدن به افق به طول خواهد انجامید بعد از آن 7 ثانیه دیگر مهلت خواهید داشت و بعد از 7 ثانیه شما به مرکز تکینگی یا مرکز سیاه چاله رسیده اید ! حال شما اگر این مسئله را برای سیاه چاله ای کوچکتر در نظر بگیرید این فرآیند سریع تر انجام خواهد شد هنگامی که شما در حال سقوط هستید تمامی موتور و توان خود را در 7 ثانیه به کار خواهید گرفت تا اینکه شاید بتوانید از چنگ سیاه چاله بگریزید اما این کار به شما کمک که نمی کند هیچ باعث می شود که شما به مرکز تکینگی بیشتر نزدیک شوید پس بهتر است که آرام بنشینیم و این شعر را بخوانیم :

    خیام اگر ز باده مستی خوش باش با ماه رخی اگر نشستی خوش باش

    چون عاقبت کار جهان نیستی است انگار که نیستی چون هستی خوش باش

    دوست من که در جای امنی ایستاده من را در حال سقوط چگونه می بیند ؟

    دید دوست من کاملا با دید من فرق خواهد داشت هنگامی که من به افق رویداد نزدیک و نزدیک تر می شوم دوست من حرکت من را آهسته تر از قبل می بیند در واقع فرقی نداره که دوست من چه مدت صبر کنه او هیچ وقت رسیدن من را به افق نخواهد دید همچنین دوست من من را کوچکتر و کوچکتر خواهد دید و این دلیلی است که ما به سیاه چاله ها ستاره ی فریز شده یا یخ زده می گوییم چرا که ما اون رو به همین حال درک

    می کنیم .حال باید سوال کنیم که چرا من باید در نظر او چنین بیایم ؟ دلیلش خطای دید است در واقع خود ما می دانیم که زمان تا بینهایت طول نمی کشه تا من به افق حادثه برسم (همان طور که گفته شد تا افق حادثه 8 دقیقه و بعد از آن چند ثانیه) هر چقدر که من به افق نزدیک تر می شوم نوری که از من ساطع می شود باید تلاش بیشتر و بیشتری کنه تا به چشم دوستم بیاید در واقع نوری که من از خود ساطع می کنم در حال بلعیده شدن توسط سیاه چاله است و هرگز به دوستم نخواهد رسید .

    پس تا اینجا دانستیم که زمان در کنار افق حادثه کند تر از فاصله ی دورتر از آن می گذرد پس اگر معجزه ای بشود و من بتوانم با کشتی فضایی خود نزد دوستم بازگردم او را پیر خواهم دید .


    خوب حالا بگویید که کدام یک از این 2 توضیح صحیح تر است؟(خطای دید یا کندی زمان)

    جواب این سوال هم بستگی به این دارد که شما سیاه چاله را در چه مرجع و مختصاتی بررسی کنید اگر از مختصات شوارتسشیلد استفاده کنید شما وقتی به افق می رسید که زمان بینهایت شده باشد در واقع مختصات شوارتسشیلد در کنار افق رویداد بینهایت انحراف بر می دارد اگر مختصات شوارتسشیلد را در نظر بگیریم در نظر ما زمان بینهایت نمی شود ولی زمان در دید دوست ناظر بر ما زمان بینهایت بر ما می گذرد به طور واضح تر اینکه نور بینهایت زمان لازم دارد تا به دوست شما برسد .

    پس هم مختصات استاندارد جوابگوی ما است و هم مختصات شوارتسشیلد ولی طرز بیان در هر 2 گوناگون و درست است .

    در عمل طولی نمی کشد که شما از دید دوست خود ناپدید می شوید در واقع طول موج نوری که از سیاه چاله بر می آید به سمت قرمز است برای روشن تر شدن موضوع اگر شما نوری را از خود با طول موج خاصی ساطع کنید به دوست شما همان نور با طول موج بلند تر خواهد رسید قاعدتا این درست است که بگوییم که هر چه ما به افق رویداد نزدیک و نزدیک تر می شویم طول موج ارسالی از طرف ما بلند و بلند تر می شود در آخر نوری برای دریافت دوست شما باقی نخواهد ماند نور متساعد شده از شما ابتدا به شکل مادون قرمز دریافت می شود و سپس به صورت موج های رادیویی و ...

    نکته : به یاد داشته باشید که نور از بسته هایی به نام فوتون تشکیل شده اند

    پس به یاد داشته باشید که تا آخرین لحظه که شما هنوز به داخل افق نیافتاده اید آخرین فوتون ارسالی شما به دوست شما خواهد رسید البته در مدت زمان کمتر از یک ساعت در سیاه چاله ای با جرم 1 میلیون برابر جرم منظومه شمسی بعد از رد شدن شما از افق حادثه دیگر هیچ نوری برای دوست شما ارسال نخواهد شد .

    اگر سیاه چاله وجود دارد آیا می تواند تمامی جرم های عالم را در خود ببلعد؟

    خیر سیاه چاله ها یک افق رویداد دارند در واقع همان منطقه ای که کسی نمی تواند از آن فرار کند اگر کسی از آن رد شود حکم آن جسم لمس تکینگی و همانا فناست ولی در دورتر از این افق شما می توانید از مکیده شدن فرار کنید در واقع قدرت مکش یک سیاه چاله که جرمش به اندازه ی منظومه شمسی ما است در خار ج از افق رویداد به

    اندازه ی مکش منظومه ی شمسی در مقابل سایر اجرام است .

    اگر خورشید سیاه چاله شود چه اتفاقی خواهد افتاد ؟

    اول بگذارید خیالتان را راحت کنم که خورشید هیچ گاه سیاه چاله نخواهد شد چرا که قبلا گفته شده بود که برای سیاه چاله شدن 10 برابر جرم خورشید جرم لازم است

    خورشید می تواند تا 5 بیلیون سال نیز می تواند به زندگی خود ادامه دهد بعد از آن تبدیل به غول قرمز می شود در مدتی که دارد بزرگ و بزرگتر می شود همه چیز را به اصطلاح می خورد عطارد و زهره و متاسفانه زمین را ؛ بعد از آن خورشید به پایان زندگی خود

    می رسد و تبدیل به یک کوتوله ی سفید می شود .

    ببخشید از سوال اصلی خارج شدیم سوال این بود که چه می شد اگر خورشید به دلایلی به سیاه چاله تبدیل می شد ؟ تنها اثری که این واکنش دارد این است که دور و بر خورشید تاریک و بسیار سرد می شد زمین و سایر سیارات به داخل سیاه چاله کشیده نمی شوند آنها به همان نظمی که هم اکنون دارند به دور خورشید می چرخند به دور سیاه چاله ی خورشید خواهند گشت شاید بپرسید چرا ؟ دلیل آن هم کوچکی شعاع شوارتسشیلد آن است فقط 3 کیلومتر شعاع شوارتسشیلد سیاه چاله خواهد شد و سیاه چاله نخواهد توانست سیارات را که به این دوری هستند ببلعد .

    آیا مدرکی بر وجود سیاه چاله ها ارائه شده است ؟

    بله شما مستقیما نمی توانید سیاه چاله ها را ببینید به این دلیل که نوری از افق رویداد نخواهد گذشت واین به این معنی است که ما باید دنبال مدرک غیر مستقیم باشیم

    فرض کنید شما منطقه ای از فضا را پیدا کرده اید که احتمال می دهید در آنجا

    سیاه چاله ای حضور داشته باشد چطور می توانید چک کنید که حدس شما در مورد وجود یا وجود نداشتن آن درست بوده است یا نه ؟ اولین چیزی که شاید به ذهن ما بیاید این است که بیاییم ببینیم که چقدر جرم در آن ناحیه از فضا وجود دارد اگر شما متوجه جرم متمرکز زیادی شدید و اگر آن جرم تاریک بود درست است این یک حدس احتمالا درست در مورد وجود سیاه چاله در آن ناحیه است 2 راه برای این کارهایی که کردیم وجود دارد یکی اینکه مرکز کهکشان هایی مانند راه شیری را جستجو کنند آنجا می توان هم جرم را پیدا کرد و هم چیزهای دیگر و دوم استفاده از سیستم دودویی اشعه ایکس ساطع شده از مرکز کهکشان بر طبق چیزهایی که اینجا برشمردیم 2 دانشمند در سال 1995 به نام های کورمندی و ریچستون 8 کهکشان را یافتند که در وسط آنها جرم تاریک و زیادی بود جرم هسته ی این کهکشان ها بین یک میلیون تا چندین بیلیون برابر جرم خورشید بود جرم آنها از روی سرعت ذرات گازی که دور آنها می گشتند حساب می شد

    دلیلی که می شد آورد برای آنکه آن اجرام را سیاه چاله قلمداد کنند این بود که یک سخت بود که فکر کنیم چیز دیگری غیر از سیاه چاله ها در آن قسمت وجود دارد یعنی به آن چگالی و تاریکی یعنی در آن قسمت نمی توانست خوشه های ستاره ای وجود داشته باشد دوم اینکه تنها تئوری ای که می توانست معمای اجرامی مانند کوازارها و کهکشان های فعال را حل کند این بود که باید در وسط کهکشانها سیاه چاله های پر جرمی باشند اما دلیل دومی زیاد محکم نیست .

    2 تا از جدیدترین اکتشافات قوی ترین پشتیبان برای نظریه ی وجود سیاه چاله ها در وسط کهکشان هستند اول آنکه در نزدیکی کهکشانهای فعال چشمه ی تشعشع

    یافته اند به این معنی که منبعی از ماکروویو های قدرتمند پیدا شده است اون هم در هسته ی کهکشان ها . دانشمندان توانسته اند با تحلیل موجها نقشه ای از سرعت پخش گازها با وضوح بالا تهیه کنند . در واقع آنها این کار خود توانستند سرعت را در کمتر از نصف یک سال نوری از مرکز کهکشان بدست بیاورند . در این اندازه گیری آنها توانستند نتیجه بگیرند که شی پر جرمی که در مرکز کهکشان وجود دارد شعاعی کمتر از نصف سال نوری دارد و این سخت بود که به جای سیاه چاله ما انتظار چیز دیگری در وسط کهکشان باشیم که هم پر جرم باشد و هم در حجم کمی باشد .(این تحقیقات در تاریخ 21 January سال 1995 از مجله نیچر شماره ی 373 برداشت شده است)

    دومین کشف کار جمع کردن مدارک را بر عهده دارد . ستاره شناسان پرتو ایکس توانستند خط نوری کشف کنند که نشان از آن داشت که در مرکز و هسته ی کهکشان ها اتم ها با سرعت زیادی در حال حرکت هستند تقریبا با سرعت یک سوم سرعت نور به علاوه پرتویی که از این اتم ها خارج می شد انتقال به سمت قرمز داشتند (انشا الله در مورد انتقال به سمت قرمز مقاله ای در همین وبلاگ خواهید دید ) که ما این انتظار را از اشعه های ساطع شده در کنار افق حادثه ی یک سیاه چاله داریم (این تحقیقات در تاریخ 22 june سال 1995 از مجله نیچر شماره ی 375 برداشت شده است)

    سیاه چاله های از انفجارهای supernova ای ستارگان پرجرم به وجو می آیند . اگر یک ستاره ی پر جرم به دور از ستارگان دیگر به سیاه چاله تبدیل شود ما شانس کمی برای دیدن آن داریم اما اگر یکی از ستارگان 2 تایی (در مورد این ستارگان بعدا به طور کامل توضیح خواهیم داد ) تبدیل به سیاه چاله شود ستاره ی دیگر را به طرز زیبایی می بلعد و صفحه ای از چرخش و بلعیده شدن درست می شود که زیبایی خاصی دارد . آن ستاره ای که در حال کشیده شدن است همچنان که به سیاه چاله نزدیک و نزدیکتر می شود داغ و داغ تر می شود و از خود تشعشعاتی خارج می کند که در طیف اشعه ی ایکس قابل دیدن است .


    فرض می کنیم که شما یک منبع اشعه ی ایکس از ستارگان دوتایی پیدا کردید حال چطور می توان گفت که جسم متراکم یک سیاه چاله است ؟ خوب کاری که حتما انجام خواهید داد برآوردی از جرم آن است . خوب ما می دانیم که ستاره ای دارد حول یک جسم که معلوم نیست سیاه چاله است یا نه می چرخد ما می توانیم سرعت چرخش ستاره ی معلوم را اندازه بگیریم و از روی آن جرم آن جرمی که معلوم نیست را مشخص کنیم حال که جرم ستاره ی ناپدید پیدا شد و اگر جرم آن خیلی زیاد باشد احتمال وجود یک سیاه چاله بسیار زیاد است . برآورد ما از جرم آن جسم و اشعه های ساطع شده از آن می توانند دلایل محکمی بر وجود سیاه چاله باشند .در سال 1992 در مجله ی Astronomy and Astrophysics خانمی با نام آنِ کاولی به طور خلاصه توضیح داد که سیستم هایی که هم اکنون روی آن های بحث می شود 3 تا هستند 2 تا از آن ها در کهکشان خود ما هستند و یکی دیگر نزدیک ابر ماژلانی بزرگ دارای جرمی هستند که اجسامی غیر از سیاه چاله نمی توانستند این جرم را داشته باشند .

    چگونه سیاه چاله ها تبخیر می شوند ؟

    قبل از سال 1970 به علت نتایجی که از مکانیک کوانتومی به دست می آید استفان هاوکینگ نظریه ای داد بنا بر این که سیاه چاله ها کاملا تاریک و سیاه نیستند آن ها از خود پرتو ساطع می کنند انرژی ای که برای تولید این اشعه ها لازم است را جرم سیاه چاله ها تامین می کنند بنابراین سیاه چاله ها در اصطلاح آب می روند و کوچک می شوند سیاه چاله ها به طور مرتب و تند و تند پرتو افشانی می کنند و به ازا آن از جرمشان کم و کمتر می شود تا اینکه احتمالا چیزی از آنها باقی نمی ماند .

    در حقیقت کسی نمی داند که وقتی سیاه چاله ای تبخیر می شود چه اتفاقی می افتد

    گروهی از محققان معتقدند که از آن یک جرم کوچک و استوار به جای می ماند تئوری های امروزی ما به آن اندازه پیشرفت نکرده اند که بتوانند یک یا 2 راه اصلی را پیش پای ما بگذارند مشکل در اتحاد بین مکانیک کوانتومی و نظریه ی خمش فضا و زمان است اگر ما بتوانیم با مکانیک کوانتوم خمش فضا و زمان را توضیح دهیم می توانیم به طور یقین پیشگویی هایی را انجام دهیم ولی این تا به حال این کار صورت نگرفته است و حتی ما نمی توانیم این آزمایش را انجام دهیم و نتایج را ببینیم چون غیر ممکن است .

    حال یک سوال دیگر چرا سیاه چاله ها تبخیر می شوند ؟ راهی برای بررسی کردن وجود دارد اونم راهی که تقریبا غلط هست یکی از نتایجی که از مکانیک کوانتومی به مدت کوتاهی به طور کلی مورد تردید قرار گرفته نقض قانون پایستگی انرژی است . جهان قادر به تولید انرژی و ماده است در صورتی که به طور ناگهانی انرژی و ماده نابود شوند چرا که اگر این طور نباشد قانون پایستگی انرژی و ماده نقض شده است این در حالی اتفاق می افتد که ما به طور نوسانی خلایی از ماده و انرژی بسازیم حال بیایید فرض کنیم که این فرآیند خلا درست کنی در کنار افق یک سیاه چاله صورت گیرد ما شاهد این واقعه در واقعیت هستیم که سیاه چاله با مکیدن خود در واقع خلا ماده و انرژی ایجاد می کند و باید آن را جبران نماید به همین دلیل از خود انرژی ساطع می کند که ما آن را به نام پرتو هاوکینگ می شناسیم .در واقع این پرتو ها به طور متناوب به بیرون پرتاب می شوند چون به طور متناوب خلا تشکیل و پر می شود .


    در مورد دوستی که در مکان امنی قرار داشت آیا چیز تازه ای برای گفتن وجود دارد ؟

    بله وقتی ما می گفتیم که دوست ما در زمان بینهایت می بیند که ما داریم به افق می رسیم موقعی بود که ما سیاه چاله را بدون تبخیر فرض کرده بودیم ولی حالا جواب فرق خواهد کرد دوست ما دقیقا وقتی مشاهده می کند که تبخیر سیاه چاله را مشاهده می کند . بگذارید شرح بیشتری بدهم .

    به یاد بیاورید که در قبل چه گفتیم : گفتیم که دوست ما دچار خطای دید شده است و نوری که از ما وقتی داریم به افق نزدیک می شویم ساطع شده است زمان زیادی را می گذراند تا به دوست ما برسد اگر ما فرض کنیم که سیاه چاله تا ابد باقی می ماند نور به دوست ما در مدت زمان زیادی می رسد اما اگر سیاه چاله تبخیر شود چه؟ دوست ما می تواند نوری از ما را ببیند چرا که دیگر چیزی مانع از حرکت نور نخواهد شد ولی این چیزی را تغییر نخواهد داد ما محکوم به بودیم و خواهیم بود .

    سفید چاله چیست؟

    معادله ی نسبیت عام دارای زیر ساخت ریاضی محکمی است که با زمان متناسب است و مزیت آن هم این است که می توان زمان را به سریعتر از آنکه به آینده برود به عقب برد.

    اگر شما این معادله را که بتوان روی زمان کنترل داشت را برای سیاه چاله بنویسید نتیجه اش شی ای به نام سفید چاله خواهد بود که کاملا خلاف سیاه چاله اش به این مفهوم که اگر چیزی از دام سیاه چاله نمی تواند بگریزد چیزی نخواهد توانست به دام سفید چاله بیافتد در واقع اگر سیاه چاله کارش بلعیدن باشد سفید چاله کارش بیرون انداختن است .

    در واقع سفید چاله ها در دنیای ریاضی زندگی می کنند و این بدان معنا نیست که حتما باید در دنیا وجود داشته باشند در حقیقت آنها اصلا وجود خارجی ندارند زیرا راهی برای تولید آنها وجود ندارد .

    کرم چاله چیست ؟

    تا اینجای مقاله ما در مورد سیاه چاله هایی صحبت می کردیم که حرکت چرخشی به دور خود و میدان الکتریکی و مغناطیسی ندارند اگر ما بخواهیم سیاه چاله ها را با این جزئیات بررسی کنیم پیچیدگی هایی خواهیم داشت مخصوصا وقتی که ما به سیاه چاله سقوط کنیم و مرکز تکینگی را ملاقات نکینم و از سفید چاله خارج شویم . این ترکیب از سیاه چاله و سفید چاله را که مرکز تکینگی ندارد را کرم چاله نامیده اند .

    ممکن است سفید چاله از سیاه چاله فاصله ی زیادی داشته باشد و براستی ما با دنیایی متفاوت روبرو شویم و براستی در بین راه (بین سیاه چاله وسفید چاله ما دارای شرایط مطلوب و خوبی خواهیم بود و می توان با توجه به فاصله ی زیاد سیاه چاله با سفید چاله می توان سفر درازی را تجربه کرد شاید شما را به گذشته بازگرداند یا ...

    در واقع با این تفاسیر کرم چاله ای نیز وجود ندارد چون کرم چاله زاییده ی سفید چاله است و اگر آن ساخته ی ریاضیات باشد پس کرم چاله نیز همین طور است پس اگر احیانا خواستید به سفر به دنیای دیگری بروید احتمال آنکه از سیاه چاله وارد شوید و از سفید چاله خارج بسیار کم و احتمال آنکه مرکز تکینگی را ملاقات کنید بسیار زیاد است . به علاوه برای آنکه به کرم چاله برسید ابتدا باید طعم تلخ اشعه های گاما را بچشید پس به کل بی خیال این سفر شوید .

    چگونه می توانم اطلاعات بیشتری در ارتباط با سیاه چاله ها پیدا کنم ؟

    شما می توانید از طریق ftp این آدرس به مقالات سیاه چاله دسترسی پیدا کنید البته احتمال آنکه مکان آن تغییر کرده باشد وجو دارد این آدرس هست rtfm.mit.edu

    کتابی از کیپ تورن با نام Black Holes and Time Warps: Einstein's Outrageous Legacy در همان سایت موجود است کتابی از ویلیام کافمن با نام Black Holes and Warped Spacetime همچنین کتاب Space, Time, and Gravity نیز ارزش خواندن را دارد.

    تمامی این کتبی که معرفی شدند فرض را بر این گذاشته اند که خواننده زمینه ی قوی ای از فیزیک در ذهن ندارد و به زبان ساده بیان شده اند .

    البته DVD ای هم در انجمن های نجوم سراسر کشور وجود دارد با 12 ساعت فیلم در مورد سیاه چاله ها و استیفن هاوکینگ ...

    موفق باشید


    منبع: Parssky

  7. #27
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    ماجراجویی خطرناک



    برای آن که ببینیم سیاهچاله چه‌جور موجودی است فرض کنید که دارید به گزارش زنده یک خبرنگار شجاع که به ستاره‌ای در حال رمبش رفته است تا مراحل این رویداد کیهانی را به طور لحظه به لحظه گزارش دهد، گوش می‌کنید.
    همگام با رمبش ستاره شما متوجه می‌شوید که مرتب صدای گزارشگر بم و بم‌تر می‌شود و کلمات هم کشیده و کشیده‌تر می‌شوند. شاید با تنظیم‌گیرنده‌تان بتوانید بمی صدای گزارشگر را جبران کنید اما به هر حال باید برای شنیدن کلمات بعدی صبر بیشتری از خود نشان دهید.
    هرچه مراحل رمبش به پیش می‌رود و شما هم هیجان‌زده‌تر در پی شنیدن کلمه بعدی هستید، آن کلمه بیشتر کش می‌آید انگار که گزارشگر با این کار در پی بازارگرمی ‌و افزودن بر هیجان گزارش‌اش باشد اما واقعیت این است که احتمالا او خودش هم حسابی هیجان‌زده شده و دارد تندتند حرف می‌زند تا بتواند تغییر چهره سریع و شگفت‌انگیز ستاره را برای شما با تمام جزئیاتش توصیف کند، اما اگر کلمات کشیده به گوش می‌رسند یا آنکه صدا بم‌تر می‌شود علتش انقباض و فشرد‌گی ستاره است که در نتیجه آن، گزارشگر که بر سطح ستاره مستقر شده است لحظه به لحظه به مرکز آن نزدیک‌تر می‌شود.
    اگر این انقباض جایی متوقف شود شما اگر به اندازه کافی صبور باشید گزارش را تا به آخر خواهید شنید هرچند ممکن است روزها طول بکشد اما اگر ستاره به سیاهچاله تبدیل شود، شما پایان گزارش را هرگز نخواهید شنید.
    صدا بی‌اندازه بم می‌شود طوری که نمی‌شود با دستگاهی بمی‌اش را گرفت. یک حرف الفبا تا ابد طول می‌کشد تا کاملا ادا شود و آن، حرفی است که در زمان ادای آن، گزارشگر از افق رویداد می‌گذشته‌ است. ممکن است که او با از خودگذشتگی باورنکردنی، به جای آنکه پیش از تشکیل سیاهچاله سطح آن را ترک کند، تصمیم بگیرد که آنجا بماند تا ما را از دنیای درونی سیاهچاله با خبر کند.
    اما در عمل، لذت آن مشاهده برای خودش خواهد بود چرا که ما اصلا عبور او از افق رویداد سیاهچاله را نخواهیم دید. از نگاه‌ ما او در افق رویداد درجا می‌زند در حالی که لب‌هایش به ادای آن آخرین حرف تعهدی ابدی سپرده‌اند. عبور او از افق رویداد از نگاه ما یک فرآیند بی‌اندازه کند خواهد بود. از نظر ما همه چیز در نزدیکی افق روی داد منجمد شده است.

    روزنامه هم‌میهن

  8. #28
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    در جستجوي سياه چاله ها


    سالهاست كه انسان براي تفسير پديده هاي پيرامون خود مصمم شده است. تلاش ما براي تفسير و توضيح پديده ها هنگامي به پايان مي رسد كه با كمبود سوال مواجه شويم. معماهاي آسمان ما پايان ناپذير است؛ بنابراين تلاش ما براي يافتن پاسخ اين معماها نيز بي پايان خواهد بود. ستاره شناسي از همان ابتدا علمي بوده كه به كشفيات بهاي زيادي داده و تنها بعد از بررسي دقيق اين كشفيات، نتايج مستحكمي بيان كرده است. جنبه هايي از آسمان كه زماني به عنوان تفاسير عقلاني و منطقي به شمار مي آمده اند، اكنون چيزي بيش از جسارات خودخواهانه نيستند. تاريخ نشان داده است كه با پيدايش ابزار دقيق تر و بهتر، فهم و درك صحيح تري از آسمان حاصل شده است. اكنون به نظر مي رسد كه با پشت سر گذاشتن مرزهاي علم، جستجوي جديد ما در آسمان بايد پيرامون پديده اي باشد كه به سياه چاله معروف است.
    هدف اين مقاله توضيح چگونگي پيدايش مفهوم سياه چاله و همچنين چگونگي شكل گيري سياه چاله ها است. از اهداف ديگر آن، بحث در مورد رديابي احتمالي سياه چاله ها با استفاده از ابزار پيشرفته اي است كه در آينده به دست بشر ساخته خواهد شد. بدست آوردن درك و تصوري از سياه چاله ها به ما اجازه خواهد داد كه تصور بهتري از فضاي چهار بعدي (كه سه بعد آن مربوط به فضا و يك بعد مربوط به زمان است) بدست بياوريم و در حقيقت فهم و درك بيشتري از افسانه ها و واقعيات علمي دريافت كنيم.
    بيشتر مردمي كه با نجوم ارتباط ندارند يا به دور از جامعه ي فيزيك هستند مفهوم غلطي از سياه چاله ها در ذهن خود مي پرورانند. قبل از بيان اين موضوع كه چگونه يك سياه چاله ايجاد مي شود، مقدمه ي كوتاهي درباره ي ستارگان ضروري به نظر مي رسد. اين مقدمه اطلاعاتي از فلسفه ي سياه چاله ها به ما مي دهد.
    يك ستاره در حقيقت گوي آتشين بزرگي است كه انرژي آن از واكنش هاي هسته اي كه در مركز ستاره انجام مي شوند، تامين مي شود كه اين واكنش ها مقدار هنگفتي فشار و گرما توليد مي كنند. يك ستاره هنگامي متولد مي شود كه دو يا چند ابر بزرگ گازي به سمت هم كشيده شوند كه اين پديده باعث به وجود آمدن هسته و به دنبال آن، بسته به نحوه ي برخورد دو ابر، آزاد كردن انرژي عظيمي خواهد شد. اين ابرها با چنان نيروي عظيمي به هم نزديك مي شوند كه مي تواند باعث آغاز واكنش هاي هسته اي بشود. اين نوع انرژي از واكنش هاي گداخت هسته اي آزاد مي شود كه در آن دو اتم به هم پيوسته و تشكيل اتم جديدي را مي دهند. بر اثر اين فرايند انرژي هنگفتي آزاد مي شود.
    اين فعاليت ها تا هنگامي ادامه مي يابند كه سوخت هسته اي ستاره به پايان رسد. در حقيقت جالب ترين پديده ها در طول عمر يك ستاره در اين زمان اتفاق مي افتند. در تمام طول زندگي ستاره، واكنش هاي هسته اي باعث به وجود آوردن فشار زيادي به طرف بيرون مي شده اند و دقيقا نيرويي يكسان و برابر، كه به آن گرانش مي گويند، به طرف مركز ستاره وارد مي شده است. اين برابري نيروها به ستاره اجازه مي داده كه شكل خود را حفظ كند و دچار از هم گسيختگي يا فروپاشي نشود.
    سرانجام، هنگامي كه سوخت ستاره به پايان مي رسد، نيروي گرانش آن بر نيروي به سمت خارج غلبه كرده و ستاره به درون خود فرو مي ريزد. اين يك انفجار دروني بزرگ است. بسته به جرم اصلي و پاياني ستاره، ممكن است چندين حادثه رخ دهد.معمولي ترين نتيجه ي يك چنين رمبشي، ستاره اي است كه به آن كوتوله ي سفيد مي گويند.اين ستاره، به هم فشرده شده و طبيعتا بسيار چگال خواهد بود. گفته مي شود كه يك قاشق چاي خوري از مواد سازنده ي كوتوله ي سفيد 2 تا 4 تن وزن دارد. به محض يافتن اولين كوتوله ي سفيد، اين بحث پيش كشيده شد كه يك ستاره تا چه اندازه مي تواند برمبد و سر انجام در سال 1920، دو اخترفيزيك دان به نام هاي Subrahmanyan Chandrasekhar و Sir Arthur Eddington به نتايج متفاوتي رسيدند.توجه Chandrasekhar به رابطه ي جرم ستارگان با شعاع آنها جلب شد و نتيجه گرفت كه حد فوقاني رمبش معمول يك ستاره منجر به پيدايش ستاره اي مي شود كه به ستاره نوتروني معروف است. اين حد 4/1 جرم خورشيدي، آنقدر دقيق بود كه در سال 1983 جايزه ي نوبل فيزيك را براي او به ارمغان آورد. كوتوله ي سفيد چگال است، اما نه به اندازه ي ستارگان نوتروني. معمولا هنگامي كه سوخت هسته اي ستاره تمام مي شود، شروع به پرتاب لايه هاي بيروني خود در انفجاري كه به آن ابر نواختر مي گويند، مي كند. هنگامي كه اين پديده اتفاق مي افتد، ستاره مقدار زيادي از جرم خود را از دست مي دهد. اما آنچه كه باقي مي ماند اگر بيشتر از 4/1 جرم خورشيدي باشد، تبديل به گوي متراكمي از نوترون ها مي شود. اين نوع ستارگان، بسيار چگال تر بوده و يك قاشق چاي خوري از مواد آن ها بر روي زمين، وزني تقريبا برابر 5 ميليون تن خواهد داشت. شكوه و عظمت يك چنين اجرامي غير قابل تصور است. اما حتي ستارگان نوتروني هم در مباحث رمبش ستارگان حد نهايي نيستند. به نظر مي رسد هنگامي كه ستاره به اندازه ي كافي پر جرم باشد، يعني در حدود 3 تا 5/3 برابر جرم خورشيدي، رمبش باعث ايجاد چيزي بسيار چگال تر مي شود. در حقيقت چگالي اين شيء به سمت بي نهايت ميل مي كند. اين شي چيزي است كه ما آن را سياه چاله مي ناميم.
    بعد از اينكه يك سياه چاله تشكيل شد، نيروي جاذبه ي آن شروع به كشيدن گرد و غبار اطراف و در حقيقت هر چيز ديگري كه به آن نزديك شود به داخل سياه چاله مي كند. اين كار دائما به قدرت سياه چاله مي افزايد و طبيعتا جرم آن را بيشتر مي كند.

    ساده ترين شكل سه بعدي هندسي براي سياه چاله كره است. اين نوع سياه چاله ها، سياه چاله هاي شوارتسشيلد نام دارند. شوارتسشيلد اختر فيزيكدان آلماني است كه بعدا توانست شعاع بحراني هر جرم داده شده اي را براي تبديل شدن آن به سياه چاله محاسبه كند(شعاع شوارتسشيلد). اين گونه محاسبات نشان مي دهد كه در يك نقطه ي مشخص، جرم به سمت نقطه اي با چگالي بي نهايت سقوط مي كند. اين نقطه تكيني(Singularity) نام دارد. در اين نقطه نيروي گرانش بي نهايت زياد است و زمان و مكان به صورت عادي خود عمل نمي كنند. در تكيني، قوانين نيوتون و انيشتين ديگر جايي ندارد و فقط يك جهان مبهم و مرموز گرانش كوانتومي حضور دارد. در مدل شوارتسشيلد، افق پديده(Event Horizon)، يا پوسته ي سياه چاله، مرزي است كه هيچ چيز به محض ورود به آن نمي تواند از نيروي گرانش سياه چاله بگريزد.
    بسياري از سياه چاله ها حركت چرخشي ثابتي دارند كه از چرخش ستاره ي اصلي ناشي مي شود. اين حركت مواد مختلف را جذب كرده و آنها را به شكل حلقه اي اطراف سياه چاله در مي آورد. مواد در افق پديده نگه داشته مي شود تا به سمت مركز سياه چاله حركت كنند و در آنجا انباشته شوند و به جرم سياه چاله بيفزايند. اين سياه چاله هاي چرخان به سياه چاله هاي كِر معروفند. Roy P. Kerr ، رياضيدان استراليايي اتفاقا به راه حلي براي معادلات انيشتين براي سياه چاله هاي با حركت چرخشي دست يافت. اين سياه چاله به شكل قبلي بسيار شباهت دارد. اما به هر حال تفاوت هايي در اين مدل هست كه آن را واقعي تر جلوه مي دهد. تكيني در اين مدل، زمان مانند است در حالي كه در مدل ديگر بيشتر، مكان مانند است. با اين تفاوت ناچيز، مواد مي توانند از جايي دورتر از استواي افق پديده وارد سياه چاله شوند و از بين نروند.
    علت معروف بودن اين گونه اجرام به سياه چاله ها اين است كه هر پرتوي نوري كه بخواهد از داخل تكيني دور شود به وسيله ي گرانش بي نهايت آن به داخل كشيده مي شود و در نتيجه هيچ نوري از آن ها ساطع نمي شود.پس هر چيزي كه وارد افق پديده شود براي هميشه از نظر ها ناپديد خواهد شد و اين موضوع رديابي سياه چاله ها را براي انسان بدون استفاده از ابزار پيشرفته ي اندازه گيري تشعشعات غير ممكن مي سازد. واژه ي چاله به علت اين است كه اين گونه اجرام همانند چاله ها، مكان هايي هستند كه همه چيز به طرف آن كشيده مي شوند و همچنين جايي هستند كه هسته ي مركزي بر آن حكم فرما است . مركز سياه چاله، مهم ترين قسمت آن است كه تمام جرم سياه چاله در آن متمركزشده است و در هرگونه رديابي، حتي با استفاده از دستگاه هاي پرتو ياب نيز كاملا سياه به نظر مي رسد.
    اولين دانشمنداني كه عميقا به تحقيق در مورد سياه چاله ها و رمبش ستاره ها پرداختند، يك استاد دانشگاه به نام Robert Oppenheimer و شاگردش Hartland Snyder بودند كه در اوايل قرن نوزدهم ميلادي زندگي مي كردند. آنان بر اساس تئوري نسبيت خاص انيشتين نتيجه گرفتند كه اگر سرعت نور حد نهايي سرعت باشد، آنگاه هيچ ماده ي ديگري نمي تواند بعد از افتادن در دام سياه چاله از آن بگريزد.
    البته اين نكته بايد مورد توجه قرار گيرد كه تمام اين اطلاعات حدس و گماني بيش نيستند. بايد گفت كه در نظريات و ابر رايانه ها، اين اجرام وجود دارند اما همان طور كه دانشمندان قبول دارند، هنوز حتي وجود يك سياه چاله هم به اثبات نرسيده است. پس اين سوال پيش مي آيد كه ما چگونه مي توانيم سياه چاله ها را مشاهده بكنيم؟
    براي پاسخ به اين سوال چندين راه وجود دارد. در واقع همان طور كه قبلا گفته شد، ديدن يا رويت كردن سياه چاله ها به صورت مستقيم نمي تواند ما را در شناخت آنها ياري كند. پس براي ما دو راه حل باقي مي ماند. راه حل اول آشكار سازي به وسيله ي اشعه ي X است. در اين روش اندازه گيري، دانشمندان به دنبال مكان هايي مي گردند كه در آنجا تغييرات شديد انرژي احساس مي شود. اين تغييرات انرژي مي توانند ناشي از گازهايي باشد كه به داخل سياه چاله كشيده مي شوند. تغييرات شديد ميدان گرانشي در اطراف سياه چاله مي تواند دماي اين گازها را تا ميليون ها درجه افزايش دهد. اين افزايش دما مي تواند شاهدي براي وجود سياه چاله باشد. راه ديگر شناسايي سياه چاله ها بر اساس تئوري ديگري است. امواج جاذبه هم مي توانند ما را در پيدا كردن سياه چاله ها كمك كنند اما محققان هم اكنون به دنبال روش هايي هستند تا بتوانند آنها را رديابي كنند.
    امواج جاذبه به وسيله ي نظريه ي نسبيت عام انيشتين پيش بيني شده اند.آنها آشفتگي هاي انحناي فضا- زمان هستند . Sir Arthur Eddington يكي از حاميان اينشتين بود. اما در مورد امواج جاذبه مشكوك بود و گزارش شده كه گفته است: امواج جاذبه با سرعت بي نهايت حركت مي كنند. اما آنها هر چه هستند براي يك نظريه مهم اند. امواج جاذبه، امواجي هستند كه از مركز سياه چاله ها و اشياء پر جرم ديگر سرچشمه مي گيرند و گفته مي شود كه با سرعت نور حركت مي كنند اما نه در طول فضا- زمان. بلكه به عنوان بخش مهمي از آن به شمار مي روند. اين امواج همانند امواج به وجود آمده بر روي سطح آب، هنگام برخورد سنگي به آن است. هر چه به مركز برخورد نزديك تر مي شويم، امواج قوي تر مي شوند و دورتر از آن شروع به محو شدن مي كنند. با اين تفاوت كه اين امواج بسيار جزئي هستند و آشكار كردنشان تجهيزاتي فراتر از امكانات ما نياز دارد. اين امواج سيگنال هاي خاصي را به همراه دارند كه از نوع اشعه ي X نيستند. در شبيه سازي ها، سياه چاله ها فركانس خاصي را توليد مي كنند كه نوعي ارتعاش است. اين اثر بدون شك ما را در راه يافتن سياه چاله ها كمك مي كند.
    اخيرا اكتشافاتي به كمك تلسكوپ فضايي هابل انجام شده است. اين تلسكوپ چيزي پيدا كرده كه به باور بسياري از ستاره شناسان يك سياه چاله است. ستاره اي كه به دور يك فضاي خالي در حال چرخش است. تعداد بسيار زيادي از عكسها از تلسكوپ هابل به زمين فرستاده شد و با كمك رايانه ها، عكس ها از جنبه هاي مختلف بررسي شد و همچنين هر گونه رد يابي كه مي توانست ما را در يافتن سياه چاله در مكان مورد نظر كمك كند به كار گرفته شد.
    چون سياه چاله ها در فضايي كه ستارگان اصلي آنها در آنجا رمبش كرده اند شناور مي شوند، مي توانند روي محيط پيرامون خود، كه شايد ستارگان ديگري نيز در آن باشند، تاثير زيادي بگذارند. سياه چاله همچنين مي تواند ستاره اي را ببلعد و آن را كاملا نابود سازد. هنگامي كه ستاره به طرف سياه چاله كشيده مي شود، ابتدا به داخل Ergosphere مي رود. اينجا مكاني است كه مواد دور و اطراف را به داخل افق پديده جاروب مي كند و داراي ويژگي هاي خاصي است كه تمام تحولات در اين مكان صورت مي گيرد. سياه چاله، ستاره را مانند جارو برقي به داخل خود نمي كشد؛ بلكه ابتدا يك حلقه ي گرداب مانندي از مواد ستاره به دور خود تشكيل مي دهد كه تدريجا به داخل آن فرو مي روند. هنگامي كه ستاره نزديك افق پديده مي شود، نوري كه به طور عادي توليد مي كند در Ergosphere به وجود مي آيد، اما به بيرون منتشر نمي شود. درست در اين هنگام است كه مقدار بسيار زيادي تشعشعات منتشر مي شود و با استفاده از ابزار مناسب، مي توان تصويري از فضاي تهي دريافت كرد كه ترجيها آن را سياه چاله مي پنداريم. با استفاده از اين روش ستاره شناسان اكنون معتقد اند كه دجاجه X-1 يك سياه چاله است. اين سياه چاله يك ستاره ي غول پيكر(HDE226868) در اطراف خود نگه داشته و به دور خود مي چرخاند. در نتيجه ما حدس مي زنيم كه اين يك سياه چاله است كه اين ستاره در حال گردش به دور آن است.
    افسانه هاي علمي، از سياه چاله ها در بسياري از فيلم ها به عنوان پديده هاي خارق العاده و يا به عنوان اجرام شوم ياد كرده اند. داستان هاي سفر در زمان يا ورود به جهاني كه در طرف ديگر سياه چاله و موازي با جهان ما قرار گرفته است. گذشتن از افق پديده مي تواند شما را به اين سفر خارق العاده بفرستد. بعضي ها فكر مي كنند كه نيروي جاذبه ي سياه چاله به قدري است كه آنها را تا انتهاي جهان يا به جهاني متفاوت خواهد برد. اما نظريه هاي مختلف در مورد اين كه آن طرف سياه چاله چه اتفاقي خواهد افتاد تمام شدني نيستند. هم اكنون تلاش ما بر سر پيدا كردن يكي از آنهاست. پس اين سوال باقي مي ماند كه آيا آنها وجود دارند؟
    سياه چاله ها وجود دارند، اما متاسفانه براي جامعه ي علمي، زندگي آنها به فرمول ها و ابر رايانه ها محدود مي شود. اما تلاش بي وقفه ي جامعه ي علمي بر سر ساختن يك وسيله ي بهتر براي رد يابي آنها است. قبلا، تجهيزات فوق حساس نشانه هاي خوبي را به ما داده اند كه دقت آنها نيز هر روز بيشتر مي شود.

    منبع: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  9. #29
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    سیاهچاله ها کلید سیر تکامل جهان



    ابرکامپیوتری توانست با شبیه سازی خط سیر تکامل جهان کلید های مهمی را برای اخترشناسان به ارمغان بیاورد


    ابرکامپیوتری توانست با شبیه سازی خط سیر تکامل جهان کلید های مهمی را برای اخترشناسان به ارمغان بیاورد که آنها نیز می توانند با تلسکوپ های خود به سوی آنها نشانه روند. این کلیدها که به نظر می رسد جزئی مهم در کیهان باشند همان سیاهچاله ها هستند.
    نام این شبیه سازی BHCosmo است و عملیات آن با سیستم Cray XT3 ٬ در مرکز ابرکامپیوتر Pittsburgh انجام شده است. محققان با انجام ۲۰۰۰ پردازش با این سیستم و در طی ۴ هفته توانستند این شبیه سازی را انجام دهند.
    آنها کار را مطابق وضعیت اصلی تابش زمینه کیهانی آغاز کردند.سپس کار را با تحلیل ۲۵۰ میلیون ذره از مواد٬ و احاطه آن با نیروی گرانش حاصل از ماده تاریک ادامه دادند. محققان مشاهده کردند که چگونه ذرات و مواد هنگام انفجار و متلاشی شدن به شکل کهکشان ها و سیاهچاله ها در می آیند.
    یکی از نتایج مهم این شبیه سازی بهم فشرده شدن سیاهچاله ها بود.در کهکشان ها نیز این موضوع مصداق داشت و آنها نظاره گر این فرآیند بودند چرا که سیاهچاله های فوق پرجرم در مرکز کهکشان ها واقع اند.
    سرانجام آنها امیدوارند که در آینده با مشاهدات و نقشه برداری های با کیفیت تر بتوانند مدل بهتری از جهان را ارائه دهند که آن هم نیازمند کامپیوتر هایی قدرتمند تر است.
    منبع : Universe Today
    منبع no0jum.blogfa.com

  10. #30
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    گله سیاهچاله های مرکز کهکشان

    حدود بیست هزار سیاهچاله در محدوده ای به قطر 3 سال نوری در مرکز کهکشان در حال گردش هستند



    مانند فوج پشه ها که به شکل توده انبوهی در طبیعت به دور چیزی می گردند، فوجی از سیاهچاله های کوچک نیز در حال گردش به دور سیاهچاله ابر پرجرم مرکز کهکشان راه شیری، قرار دارند. طبق یافته های گروهی از اخترشناسان دانشگاه کالیفرنیا احتمالا چیزی حدود 20 هزار سیاهچاله با جرم ستاره ای در محدوده ای به قطر 3 سال نوری اطراف سیاهچاله مرکزی به جرم 3 میلیون برابر جرم خورشید در گردش اند. سیاهچاله های با جرم ستاره ای که حاصل مرگ ستاره های بسیار پرجرم اند، معمولا 5 تا 20 برابر جرم خورشید را دارند. اغلب وقتی این سیاهچاله ها عضوی از یک منظومه دوتایی نزدیک به هم باشند خود را زود بروز می دهند. مواد ستاره ای همدمشان که در قرص داغ برافزایشی اطراف آنها می ریزد، فوران هائی از پرتو ایکس تابش می کند. این گروه از اخترشناسان طی 5 سال، 7 فوران را ثبت کرده اند. همه آنها در محدوده ی 75 سال نوری از مرکز کهکشان قرار دارند و در کمال شگفتی 4 عدد از آنها در فاصله بسیار نزدیک 3 سال نوری از هسته اند.


    با توجه به خصوصیات پرتو ایکس این اجرام، چگالی بسیار زیادشان در این محیط نشان می دهد که در این ناحیه کوچک از فضا، ده ها هزار سیاهچاله وجود دارد.( حدود 20 برابر بیش از آنکه پیش بینی می شد ) اجرام پر جرم طی فرایندی به نام " اصطکاک دینامیکی " در هسته راه شیری دور هم جمع شده اند. وقتی یک سیاهچاله به نزدیکی ستاره ای می رسد، ستاره در یک رقص مداری شتاب می گیرد و با سرعت به بیرون از محدوده ملاقات پرتاب می شود. در نتیجه سیاهچاله مقداری از انرژی مداری خود را از دست می دهد و کمی به سوی هسته نقل مکان پیدا می کند. اما، اگر سیاهچاله ای به یک منظومه ستاره ی دوتایی نزدیک شود یک ستاره را پرتاب می کند و خودش جای آن را می گیرد و به دلیل جذب ماده همدم، با تبدیل به دوتایی پرتو ایکس، قابل ردیابی می شود. اگر ستاره ها از نزدیکی یک سیاهچاله ابر پرجرم (محدوده ای به وسعت چند روز نوری) به بیرون پرتاب شوند می توان گفت که در آن نزدیکی، گله سیاهچاله های ستاره ای وجود دارند. احتمالا در آینده می توان آنها را با تلسکوپ های بزرگ زمینی کشف کرد چون گردش سیاهچاله ها، حرکت مداری ستاره های آن اطراف را آشفته می کند. شاید انجام این کار به 20 تا 30 سال رصد دقیق نیاز داشته باشد.

    منبع AstronomyNews

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •