سلام
اگر بخواهیم از افتخاراتی تحت عنوان توانایی های خودمون نه سایر موارد ذکر شده در پست اول که اون توانایی ها منجر به پیشرفت ما توی زندگی شده که حالا ما باید اونارو افتخارات خودمون محسوب کنیم باید گفت که هر نوع افتخاری از این نوع بعد از مدتی به حالت عادی درمیاد و شاید دیگه از دید فرد افتخار به حساب نیاد تا مجدد به مرحله بالاتری توی زندگیش برسه ...
بنابراین من هم هم نظر با خانم اتقیا در حال حاضر چیزی برای افتخار کردن ندارم ... هر چند که شاید همین مرحله از زندگی بنده از نظر سایرین نوعی موفقیت به حساب بیاد که بشه بهش افتخار کرد که چون برای من تبدیل به یک امر عادی شده این طور نیست در غیر این صورت شاید هر کسی به تنهایی بتونه یه لیست چند صفحه ای تهیه کنه که از نظر خودش افتخار به حساب بیاد و از نظر دیگران خیر و یا برعکس ...
و اما در مورد مواردی مثل موارد زیر که دوستمون اشاره کردند :
هر انسانی باید حداقل بخاطر انسان بودنش به خودش افتخار کنه.
به خاطر داشتن پدر و مادری که زحمتش رو کشیدن و بزرگش کردن به خودش افتخار کنه.
به خاطر خدایی که همیشه هواشو داره به خودش افتخار کنه.
به خاطر خصلت های خوب انسانی که تو وجودش هست به خودش افتخار کنه.
باز هم به خودم افتخار نمیکنم نه به خاطر اینکه دچار غرور نشم و ... بلکه چون فکر میکنم تا همیشه جا برای پیشرفت در چنین مواردی هستش مخصوصا مورد اول که فکر کنم در بهترین حالت ممکن هم باز انتهایی براش وجود نداره ...