تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 5 اولاول 12345 آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 42

نام تاپيک: تاریخ ایران از ابتدا تا مشروطیت /

  1. #21
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .



    دين عيلام



    عيلاميان جهان را پر از ارواح مى دانستند و خداى بزرگ خود را شوشيناك مى ناميدند اما اجراى مراسم دينى مربوط به اين خدا، فقط به پادشاهان و كاهنان اختصاص داشت . مكان اين خداى بزرگ در محل متبركى از جنگل بود.


    در كتاب تاريخ تمدن عيلام آمده است :

    مذهب عيلام در تمام دوران ها جنبه ى جادوئى داشت ، و چنان بود كه حتى آشوريان خونسرد را تحت تاثير قرار مى داد، به عبارت ديگر براى سرزمين هاى ميان رودان ، عيلام هميشه سرزمين ساحران و شياطين بوده است . (30)



    و در ادامه آمده است :

    در اعصار جديدتر، بى نى گير با عنوان فرمانرواى آسمان توصيف شده و در بسيارى موارد در ميان مردم عادى به صورت نام هاى شخصى متجلى مى گردد. در يك جا نيز نام او به يك شاهزاده خانم دوران عيلام ميانى در زمان پادشاهى شيلهك - اين شوشينيك نسبت داده شده است . اين شاهزاده خانم را اوتو - ا - هى هى - بى نى گير مى خواندند. (31)


    به هر حال تمام شواهد حاكى از آن است كه وى الهه بزرگ مادر عيلاميان بوده است . به همين دليل بوده كه برخى از دانشمندان ، بى نى گير را همان الهه ى كيريش مى دانند. شايد هم كيريش ، صرفا لقبى براى بى نى گير بوده است .






    .

  2. #22
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .



    دولت مادها



    حدود جغرافيايى


    مادها كه بخشى از اقوام آريايى بودند، از آغاز قرن هفتم ق .م . تا پايان قرن هشتم ق .م . دولتى را تاسيس نمودند كه از شمال به رود ارس ، از شرق به درياى خزر، از غرب به كوه هاى زاگرس و از جنوب به كوير و تا حدود اصفهان محدود مى گشت . دانشمندان ، قلمرو مادها را به سه بخش تقسيم نموده اند:

    1 - ماد كوچك : شامل آذربايجان (آتروپان )، 2 - ماد بزرگ : شامل كردستان و نواحى مركزى ايران ، 3 - ماداگيانا: شامل ولايات رى و اطراف آن . (32)
    در اراضى اى كه بعدها تحت عنوان ماد متحد گشت ، اقوام بسيار متنوعى سكونت داشتند. منابع آشورى نام اين قبايل را گوتيان و لولوييان ذكر كرده اند. در اراضى نزديك تر به كرانه ى درياى خزر (كاسپى ) و نيمه ى سفلاى دره ى قزل اوزن و نقاط شمالى تر آن حكومت هاى كوچك وجود داشت و قبايل مختلفى در اين محدوده مى زيستند كه به احتمال ، گيل ها و كادوسيان و كاسپيان بودند كه احتمالا اينان با گوتيان و لولوييان قرابت داشتند. علاوه بر اين ها مردا - ها يا امردا - هاى نيمه صحرانشين و ساگارتيان نيز در محدوده ى ماد مى زيستند. آشوريان نيز از نواحى علياى دره قزل اوزن به سمت شرق تا دشت كوير را سرزمين مادها دماداى مى خواندند.


    در قلمرو شرقى ماد به تدريج عنصر زبان ايرانى تفوق بيش ترى يافت . اما در نواحى جنوبى ماد اقوام عيلامى ، آلپى رل مهمى بازى مى كردند. در بخش ‍ شمال - ميان ارس و اروميه و هم چنين در كرانه غربى درياچه اروميه محتملا قوميت هوريانى و اورارتو تفوق داشته اند. ولى به تدريج عنصر ايرانى نقش موثرترى در اتحاديه ى قبايل ماد ايفا نمود، اما به هر صورت ، ماد هرگز نتوانست به نحوى متشكل ، حكومتى منسجم را سازمان دهد. دياكونوف اقوام اصلى و مهم ماد را چنين معرفى مى نمايد:


    1 - يوس ها، 2 - بارتاك ها، 3 - شروخان ها، 4 - آرى سانت ها، 5 - يورى ها، 6 - بغ ‌ها (33)










    .

  3. #23
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .




    سازمان اجتماعى ماد





    سازمان اجتماعى ماد برخاسته از تاثير دو همسايه خود يعنى (پارس و آشور) بوده . جنگ هاى مستمر با اقوام مجاور و هم چنين ميان سران اقوام داخلى ماد در جريان بود در اين عصر بسيارى از ويژگى هاى سازمان جامعه برده دارى در شرف تكوين بوده و تجزيه بى شك آغاز گرديده بود.


    نظام خانواده بر مبناى پدرشاهى برقرار بود، و سالمندترين عضو خانواده به عنوان رييس خانواده محسوب مى شد بدين ترتيب سازمان اجتماعى ماد به چهار بخش مجزا تقسيم مى شد:


    الف : نيمانا nimana كوچك ترين واحد سازمان اجتماعى يا خانواده بوده است .
    ب : ويس vise به معناى خاندان و عشيره و يا نام متداول دهكده و نقاط مسكونى را در بر مى گرفت ، ويس پت پترو يا شيخ خاندان ، عشيره و رييس ‍ ده (دهخدا) بود كه در زمان شكل گيرى طبقات ، اينان به طبقه ممتاز و اشراف بدل شدند.
    ج : زنتو zanto به معناى مجموعه اى اتحاديه هاى قبايل مى باشد و در راس ‍ هر يك زنتوپت يا زنتومه قرار داشت .


    دنگهو - دهيو. اين واژه در اوستا به معنى كشور به معناى كلى و نامشخص و در گاته ها مجموعه اى است بزرگتر از زنتو، بهرحال مى توان حدس زد كه دنگهو شبيه كشورهاى كوچكى بوده است كه به موجب منابع آشورى در سرزمين ماد وجود داشته اند. در راس هر دنگهو يك دنگهوپتى قرار داشت - شاهگان مادى ، اين شاهگان ها، سلاطين مستبد به مقياس كوچك تر بوده اند زيرا در اين زمان هنوز مقتضيات ايجاد يك قدرت استبدادى موجود نبود. (34)


    گريشمن درباره وضع طبقات مختلف ايران در زمان مادها مى نويسد:

    جامعه ماد به چندين طبقه تقسيم مى شد: نجبا - آزاد مردان - مالكين اراضى - كسانى كه چيزى نداشتند و در آخر، بردگان . (35)
    در اواخر دوران ماد در سراى امرا و بزرگان - قرون نهم و هشتم ق .م . - غلامان ، كنيزان ، و پيشه ورانى حضور داشتند كه تمام ضروريات مورد نياز مخدوم خود را فراهم مى نمودند. محققا جز اين ها پيشه ورانى آزاد نيز وجود داشتند كه مازاد عوايد و محصولات خود را به فروش مى رساندند.


    دانشمندان عموما معتقدند كه روستاييان اين عصر در ايران از آزادى بيش ترى نسبت به سرزمين هاى ديگر مانند بين النهرين (ميان رودان ) و مصر بهره مى برده اند. (36)
    در قلمرو اتحاديه قبايل ماد، افراد جامعه به طور كلى به دامدارى اشتغال داشته اما از زراعت كه بر پايه ى آبيارى مصنوعى باشد نيز بى اطلاع نبودند. ريچارد فراى مى نويسد: استفاده از آب هاى زيرزمينى از جمله چاه در غرب ايران معمول بوده است . آب چاه به وسيله چهارپايان به سطح زمين بالا كشيده مى شد فراى در ادامه مى نويسد: فراوانى قنات در زمان مادها نشانه ى پيشرفت و تكامل ابزار و فن آن از دوره ى عيلاميان به بعد است .


    بارتولد درباره آبيارى در اين زمان به اين مساله توجه دارد كه آبيارى به وسيله ى ايجاد نهرها بسيار معمول بوده و تمام باغ هاى ميوه و تاكستان ها و سرزمين هاى مزروعى اطراف همدان از رود مرادبيك آبيارى مى شده است .(37)


    به طور كلى در قرن هاى هشتم و هفتم ق .م . كشاورزى و دامپرورى رشته اصلى اقتصاد مادها را تشكيل مى داده ، در عين اين كه صنايع دستى نيز تازه رو به توسعه نهاده بود.
    در تمدن مادها پرورش اسب از اهميت خاصى برخوردار بود. درباره پرورش اسب در ايران هرودوت مى نويسد: اسب مادى در دوران قديم شهرتى بسزا داشت . اين اسبان همه پرخون و ظريف و خوش اندام ، متوسط و متناسب و پر جست و خيز هستند. پيشانى آن ها راست و نيم رخشان هموار مى باشند. (38)


    پيرتان مى نويسد: اسبان ايرانى با سلطنت ايرانيان نخستين ، از ايران به كشورهاى آسياى صغير و ميان رودان رفته و آشوريان از بدو استقرار دولت خود در صدد به دست آوردن اسبان ايرانى برآمده ، و براى رسيدن به آن ها هر چند يكبار هجومى به ايران مى آوردند و همواره در انديشه غارت اسبان ايرانى بوده اند.


    استفاده از اسب ، نشانه ى توانايى ديرينه ى قوم ماد است ، زيرا در تحرك جنگ ، بسيار موثر بود، روستاييان با استفاده از اسب بود كه از پراكندگى زياد روستاها كاسته و فواصل را تا آن جا كوتاه كردند كه در نتيجه ، برقرارى روابط كالايى فراوان ميان مراكز روستايى و شهرك ها ايجاد گرديد و به قدرت اقتصادى بيش تر و سرانجام به دولت و حكومت انجاميد. آنان به بهره مندى از همين امتيازات بود كه توانستند دولت نيرومند آشور را منقرض نمايند.






    .

  4. #24
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .


    سازمان حكومت در ماد



    با وحدت قبايل ماد و انتخاب شاه از ميان آن ها، انسجام و تشكل سازمان بوجود آمد. نتيجتا پيامد آن ، تقسيم وظايف دربارى ، تشريفاتى ، خدماتى و ارتشى و غيره بود. فى المثل در زمان دياكو، اولين شاه مادى ، براى بار عام ، ضوابط و مراسمى مقرر گرديد كه احتمالا به تقليد از دستگاه پادشاهى آشور بوده است .


    در زمان اختيوويگو، دربار مركز خوشگذرانى ها و تجملات باشكوه بود، درباريان آراسته به جامه هاى سرخ و ارغوانى بوده و زنجيرها و گردن بندهاى زرين به مى بستند و اين در حالى بود كه بناهاى باشكوه به شيوه ى دربار آشور تزيين يافته بود.


    ويل دورانت راجع به طبقات بالاى اجتماعى ماد مى نويسد:


    طبقات بالاى اجتماعى بنده مد و زندگى تجملى شده بودند. مردانشان شلوارهاى قلاب دوزى شده مى پوشيدند و زنان خود را به غازه و جواهر مى آراستند و حتى زين و برگ اسبان را با طلا زينت مى دادند. بر ارابه هاى گرانبها سوار مى شدند و از مجلس جشنى به جشن ديگر مى رفتند. (39)


    با تشكيل دولت ماد، در قرن هشتم ق .م . همدان (اكباتانا) بعنوان پايتخت برگزيده گرديد. ارگ و كاخ معروف با هفت باروى تو در تو چنان كه باروى هر قلعه بر باروى قلعه بيرونى مشرف بود و آخرين بارو كه همان ارگ و خزانه پادشاه در آن جاى داشت بر تمام ديوارهاى ديگر مشرف بود. تمام كنگره هاى باروى ارگ ، طلايى بود و كنگره هاى باروهاى ديگر هر يك رنگى ديگر داشت - سيمين ، ارغوانى ، كبود، سرخ ، سياه و سفيد.


    در زمان هوخشتره - قرن هشتم ق .م . - استفاده از بردگان چه براى خدمتگزارى بزرگان ، و چه براى بهره گيرى اقتصادى قوت يافت ، اين بهره گيرى از نيروى كار بردگان ، امور كشاورزى ، صنعتى ، استخراج معادن و حتى امور ساختمانى را در بر مى گرفت .


    سازمان سپاه در زمان فرورتيش تدارك ديده شد، به طورى كه هرودوت مى نويسد: در يك سپاه ، سواران ، كمانداران ، نيزه داران از يكديگر جدا شده و (فرورتيش ) سازمان تازه اى به سپاهيان خويش داد. وى توانست سركردگان پارسى را با خود همراه ساخته در جهت تثبيت قدرت و وحدت گام بردارد. (40)




    .

  5. #25
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .


    دين ماد


    دين مادها در هزاره ى اول ق .م . مبتنى بر اعتقاد به خدايان گوناگون و بت ها بوده براى پى بردن به انديشه هاى مذهبى مادها و به دست آوردن آگاهى لازم ، مى توان مجسمه ها و بت هاى ابليسان عجيب الخلقه و شگفت انگيزى كه نيمى حيوان و نيمى آدمى بوده اند و يا حيوانات عجيب تخيلى كه بدن شير و بال عقاب و غيره داشته اند و از سرزمين هاى غرب مادها به دست آمده است را نام برد. ظاهرا كيش كاسيان و معتقدات بابليان ، در انديشه هاى مذهبى مادها، تاثير داشته است .


    شواهدى مويد اين امر مى باشد كه مراسم قربانى از ديرباز در ايران معمول بوده است . هر چند مدارك به دست آمده ، بيش تر از دوره هخامنشيان است ، نظير قربانى هزار گاو بر آتنه تروا بدستور خشايارشا، قربانى اسبان سفيد براى رود استريمون توسط مغان و يا نقش برجسته استخر كه بزغاله اى را براى قربانى مى برند اما مى توان پذيرفت اين گونه مراسم از ديرباز و پيش از هخامنشيان و در زمان مادها وجود داشته است .










    .

  6. #26
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .


    زبان مادها


    استرابون معتقد است كه زبان مادها به زبان پارسيان ، آرياييان ، باختريان و سغديان شباهت داشته .
    دارمستتر (41) معتقد است زبان مادها با زبان اوستا مطابق بوده و بى شك زبان تكلمى آنان آريايى بوده است و هم چنين با زبان پارسى ها نيز قرابت و نزديكى داشته .









    .

  7. #27
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .



    انقراض ماد و تاسيس امپراتوران هخامنشيان



    در اين ميان ، كوروش هخامنشى - كوروش دوم - كه در آن زمان به جاى پدرش - كمبوجيه اول - بر مسند فرمانروايى پارس تكيه زده بود، مى كوشيد تا در بين طوايف و اقوام مجاور نفوذ كند، سركردگان نواحى مختلف را با خويش همداستان ساخته و پارس را از فرمانبردارى مادها برهاند.


    بنا به روايتى از كتزياس ، طى سه جنگ كه بين پارسيان و مادها روى داد مادها مغلوب پارسيان شدند.


    هرودوت مى نويسد لشكرى كه آستياكس (آخرين پادشاه ماد)، جهت سركوبى كوروش فرستاده بود توسط هاراكوس - سردار لشكر مادها كه كينه اى ديرينه نسبت به آستياكس داشت - به كوروش پيوست . در جنگ ديگرى كه شخص آستياكس در راس لشكرى عليه كوروش آن را رهبرى مى كرد شكست خورده و خود نيز به اسارت افتاد. در اين جنگ نيز لشكريان ماد بر وى شوريده و پادشاه خود را تسليم كوروش كردند و مويد اين ماجرا، لوحه ى بابلى است كه برجا مانده ، و بدين گونه هخامنشيان پارسى به آسانى توانستند مادها را شكست داده و حكومت 150 ساله آنان را در سال 550 ق .م . مضمحل سازند. (42)






    .

  8. #28
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .


    5 O امپراتورى هخامنشيان


    از پارسيان اول بار در قرن نهم ق .م . و در منابع آشورى ياد شده است . در اواخر قرن هشتم ق .م . پارسيان حكومت خود را در پارسوماش پايه گذارى و كمى بعد شروع به نفوذ خاك و حكومت عيلام نمودند. چنين به نظر مى رسد كه پارسيان در ابتدا اتحادى قبيله اى تشكيل داده بودند كه در راس ‍ آن اميرى از خاندان هخامنشى قرار داشته است . (43)





    .

  9. #29
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .




    حدود جغرافيايى



    بنا بر نوشته ى گريشمن قبايل اوليه پارس در محدوده كوهستان بختيارى ، در چهل كيلومترى شوشتر سكونت داشته اند. كوروش دوم ، اولين امپراتور هخامنشى - در منشور خود (در بابل ) خود را فرزند كمبوجيه ، نوه كوروش ‍ و نواده چپش پيش ، فرمانرواى انزان معرفى مى كند. كوروش اول معاصر با آشور بانيپال پادشاه آشور بود و در حدود 670 ق .م . بر قبايل پارسى فرمانروايى مى كرد. چپش پيش ، كوروش اول ، كمبوجيه اول و هم چنين كوروش دوم ، در آغاز فرمانروايى خود در سرزمين عيلامى انزان و پارس ‍ حكومت داشته اند و پس از گشودن انزان خود را شاه انزان ناميدند.


    گريشمن در مورد حكومت پارسيان مى نويسد: آنان تازه از حالت نيمه چادرنشينى درآمده و به قومى نيمه خانه نشين تبديل شده بودند. الفباى آنان با علائم ميخى نوشته شده كه معرف پيشرفت آنان در خط علامتى است . (44)


    قديمى ترين لوحه اى كه از عهد هخامنشيان به دست ما رسيده است لوحه اى است كه در آن آريارمنه چنين مى گويد: (45)


    اين سرزمين پارسيان كه من مالك آنم داراى اسبان نيك و مردان نيك است . خداى بزرگ اهورامزدا آن را به من داد من پادشاه اين سرزمينم . (46)


    كوروش كه بدون خونريزى همدان - پايتخت مادها - را تصرف كرده بود، سازمان حكومت خود را به آن جا منتقل كرد و عده اى از پارسيان را مامور همكارى و نظارت در امور دولتى نمود. انتقال حكومت ماد به دست هخامنشيان چنان بى سر و صدا انجام يافت كه در دنياى خارج ، حكومت پارسيان همان حكومت مادها تلقى مى شد. اتحاد و مملكت تحت قيادت كوروش ، ايران را به صورت ميانجى تمدن شرق و غرب درآورد. (47)


    پارسيان كه در ابتداى پيروزى ها هنوز نسبت به دولت هاى متمدن آن روزگار عقب مانده تر بودند، درصدد برآمدند آن دولتها را كه در پايان قرن هشتم و اوايل قرن هفتم ق .م . به سبب جنگهاى خارجى و مبارزات اجتماعى تضعيف شده بودند. به اطاعت خود درآوردند با همين نيت و پس از پيروزى بر ماد، توانستند بابل و مصر را تصرف نموده و فرمانروايى مطلق سرزمين هاى تصرف شده را به دست گيرند. اما نكته شايان توجه اين است كه در عين حال ، همانند شاهان اين كشورها و طبق سنن محلى آنان تاجگذارى نموده و سنن قديمى ، تقويم و روش هاى ادارى آن كشورها را مورد استفاده قرار دادند. كوروش سيستم داخلى و ادارى كشورهاى تحت تصرف خود را تقريبا دست نخورده نگاه داشته و حتى به آنان در امور ادارى ، استقلال محلى داد. وى در نخستين سال فرمانروايى خود در بابل ، در اقدامى تاريخى ، فرمانى مبنى بر آزادى يهوديان از اسارت و بازگشت آنان به موطن اصلى و نيز تجديد بناى معبد در بيت المقدس ، صادر نمود. (48)


    در پى آمد اين فرمان ، چهل هزار يهودى كه راه سرزمين خويش را در پيش ‍ گرفته بودند كوروش را منجى خود دانستند. رفتار كوروش نسبت به قوم يهود، روح حق شناسى آنان را در برابر حكومت ايران برانگيخت ، تا جايى كه در كتب مذهبى و سرودهاى شادى خود، كه پس از سپرى شدن دوران اسارت سروده بودند، از كوروش و مردم ايران به نيكى ياد كرده اند. پيشوايان يهود، حتى كوروش را منجى و از پيامبران خويش خواندند و مويد اين نظر، نوشته هاى ستايش آميزى است كه در كتاب عزرا (azra)، باب هاى اول و دوم و كتاب اشعياى نبى ، فصل چهل و پنجم آمده اند.


    البته بعدها عصيان هاى سال 523 تا 531 ق .م . كمبود ثبات را در امپراتورى هخامنشى نشان داد. (49) داريوش اول براى پيشگيرى از كوشش هاى تجزيه طلبانه ، تغييرات وسيعى بوجود آورد تا امكان ايجاد نظامى دايمى براى امور ادارى و كنترل سرزمين هاى تصرف شده را فراهم آورد وى هم چنين نظمى به وضع ماليات ها داده و پادگان هاى نظامى را در اقصا نقاط توسعه بخشيد.


    به نظر مى رسد اين رشته اقدامات تقريبا از سال 518 ق .م . آغاز شد؛ اقداماتى كه در جهت تغيير سازمان و يكپارچه نمودن ادارات ايالتى بود. نتيجه اين تغييرات در بابل و مصر و ساير سرزمين هاى ديگر، يك نظام ادارى واحد بود كه تا پايان حكومت هخامنشيان تغيير مهمى نيافت . (50)













    .

  10. #30
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .




    قوانين


    در امپراتورى هخامنشيان نظام ها و سازمان هاى مختلفى در كنار يكديگر وجود داشتند. بنا به نوشته گريشمن :


    در بيستون ، تخت جمشيد، شوش و نقش رستم يك سلسله فرامين داريوش ‍ به دست آمده است كه تشابهى بين متون آن و قوانين حمورايى موجود مى باشد. اين فرامين كه روى لوحه يا پاپيروس نوشته مى شده است براى اجرا به ايالات و ساتراپ هاى امپراتورى ايران ارسال مى شده است .
    در اين دوره ، سازمان قانونگذارى ، نظير آن چه كه در يونان و بعد در روم بوده وجود نداشته است . (51)


    در حقيقت دستورات و فرامين شاه كه در بعضى موارد با نظر مشاوران مخصوص تهيه مى شد. اساس قوانين را تشكيل مى داده است . در طول تاريخ ايران ، اين نظامات با تعليمات و دستورات مذهبى و عرف و عادت آميخته گرديده و روى هم رفته قوانين و اصول جارى كشور را به وجود آورده اند.


    در هر صورت ، در امپراتورى هخامنشى يك سلسله نظامات وجود داشته كه مربوط به تمام قلمرو امپراتورى بوده و تمام ايالات شاهنشاهى مجبور و مقيد به اطاعت از آن بوده اند. اما در عين حال ، آنان با درك اهميت روابط محلى و براى تنظيم روابط داخلى ايالات مختلف ، قوانين محلى و قديمى را نيز حفظ مى كردند.


    در ايران باستان ، از نظر قضايى يك سلسله قوانين كيفرى وجود داشته است كه اساس مجازات جرائم را تشكيل مى داده بزه هاى كوچك را با تازيانه از 5 تا 200 ضربه كيفر مى دادند. گناهان بزرگ تر را با داغ كردن ، ناقص كردن عضو و بريدن دست يا پا، كندن چشم ، به زندان افكندن و در نهايت ، كشتن ، مجازات مى كردند.


    در ايران بالاترين مقام قضايى از آن شاه بود، و البته اصل بر اين قرار داشت كه پادشاه در قضاوت هاى خود از اهورامزدا الهام مى گيرد. در مرتبه دوم ، محكمه ى عالى قرار داشت كه اين محكمه از هفت عضو تشكيل مى گرديد. بعد از محكمه ى عالى ، دادگاه هاى محلى قرار داشتند. قوانين قضايى را معمولا مغان و روحانيون وضع مى كردند. اغلب قضات از روساى مذهبى بودند. ظاهرا اشخاص غير مذهبى نيز به اين سمت برگزيده مى شدند. (52) براى جلوگيرى از طولانى شدن جريان دعاوى ، رسيدگى به هر مورد شكايت ، مدت زمان معينى داشت . به هنگام رسيدگى به جرايم متهمين ، اعمال خوب و بد آنان را در نظر مى گرفتند در اين زمان ، نسبت به امانت در قضاوت و رعايت عدالت نهايت سخت گيرى مى شد. فى المثل ؛ كمبوجيه دستور داد، قاضى اى را كه متهم به عدم رعايت عدالت گرديده بود، اعدام و پوستش را بر مسند قضا پهن كنند و پس از آن به دستور وى پسر آن قاضى به همان سمت منصوب گرديد.





    .

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •