یعنی شما میگی هیچ داستانی رو نشنیدی که خدا بلا نازل میکنه و هروقت مردم توبه کردن اون بلا رواز سرشون برمیداره؟؟؟
حرفت اصلا منطقی نیست...
یعنی شما میگی هیچ داستانی رو نشنیدی که خدا بلا نازل میکنه و هروقت مردم توبه کردن اون بلا رواز سرشون برمیداره؟؟؟
حرفت اصلا منطقی نیست...
فکر میکنم اگه تاریخ صفوی رو خوب مطالعه کرده باشی بدونی که دوره شاه عباس اوج قدرت ایران بود وجز قدرتمند ترین کشور ها بود.
من قبول دارم حکومت های قبل از اسلام مثل کوروش و داریوش قدرتمند بودن و برای اونا احترام خاصی قایل هستم. اما ربطی به ورود اسلام به ایران نداره. مگه صفویان که بعد از اسلام اومدن چی از کوروش کم داشتن؟؟؟ اگه بدی هم باشه از شاهانشون بوده خواهشا پایه اسلام وشیعه رو وسط نکشید...![]()
کاملا درسته
به نظرم تو این تاپیک بهتره از تمام منابع تاریخی برای بیان تاریخ استفاده بشه نه فقط از بعضی منابع خاص که تفـکر خاصـی رو به مخاطـب القا
می کنن ..
قسمت هایی از کتاب دو قرن سکوت از عبدالحسین زرین کوب:
در آن روزگاران که هیبت و شکوه دولت ساسانی، سرداران و امپراتــوران روم را در پشــت دروازه های قسطنــطنیه به بیم و هــراس می افکند ،
عربان نیز مانند سایر مردم « انیران » روی نیاز به درگاه خسـروان ایــران می آوردند و در بارگاه کسری چون نیازمندان و درمانـدگان می آمدند و
گشادکار خویش را از آنان می طلبیدند . پیش از این ، نیز به درگاه شهریاران ایران جز از در فرمانبرداری در نیامده بودند و پیش از اسکندر «بیابان
عرب» در زمره سرزمین هایی بود که به داریوش شاهنشاه ایران تعلق داشت . از آن پس نیز ، سران و پیران قـو م، به درگاه پادشاهان ایران در
شمار پرستاران و فرمانبرداران بودند
درود
خوب تاریخ ایران و اسلام .
دعای باران چه ربطی به تاریخ ایران و اسلام داره ؟! تاپیک هم که تفریحی نیست که بخوایم تنوع ایجاد کنیم ! تاپیک پیرامون تاریخه .
در مورد صحت و اعتبار مطالب هم بهتره یک کم جستجو بشه تا حداقل بفهمیم این مطلب از چه منبعی بیاد . اگه بخوایم صرفا همینطوری یک چیزی بگیم که نمیشه !
اون موقع هر کسی میتونه هر ادعایی پیرامون گذشته و تاریخ داشته باشه .
ممنون![]()
دوست عزیز اینجا یه انجمن علمی هست لطفا قانون انجمن رو مطالعه کنید :
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
انجمن به تنوعی که هیچ منبع و مرجعی برای تایید صحتش وجود نداره نیازی نداره .اینجا محل تبادل نظر درباره مسائلیه که صحت و درستیش
4- برای تمام مطالب گذاشته شده در پست و بحث هایی که نیازمند اثبات هستند، منبع ذکر کنید.
8- لطفا در بحث ها از ارسال پست هایی که منبع و مرجع علمی ندارند و صرفا نظرات شخصی و اعتقادی هستند خودداری کنید.
با منبع موثق تایید شده .
Last edited by V E S T A; 25-10-2013 at 15:52.
صفویاناسماعیل, پسر صفی الدین(م:۹۳۰) دولتی را در سرزمین خلیج بصره, رود جیحون, فرات و افغانستان بنیاد گذارد. او, همچنین وارث سلطه معنوی پدرش شد و در چهارده سالگی, مجلس مشایخ صوفیه, این ریاست معنوی را تأیید كرد.دولت صفوی را باید نخستین دولت ایرانی دانست كه با توجه به شرایط تاریخی این دوره شكل گرفت. این دولت, در چهارچوب مسلك صوفیانه, كه شیخ صفی الدین, آن را پدید آورد, حركت كرد و با استفاده از پیروزیهایی كه در برابر مغول و تیموریان به دست آورد, جایگاه خود را استوار ساخت.پس از مرگ تیمور در سال ۸۰۷هـ.ق. كه رخدادهای گوناگون اجتماعی, سیاسی, اقتصادی و جنگها و كشمكشهای داخلی بنیاد جامعه ایرانی را دستخوش دگرگونیهای شدید قرار داده بود, مردم به حركتها و فرقه های صوفیانه روی خوش نشان می دادند و این, زمینه ساز قدرت گرفتن صفویان شد. صفویان, به سبب داشتن مقام شیخوخت در مسلك صوفیانه, با رویكرد گسترده مردم روبه رو بودند, زیرا آنان در برابر گروهها و مسلكها به وصف جهان دیگری می پرداختند و سپس می كوشیدند تا میان جهان ذهنی و جهان واقعی, پیوند برقرار سازند و این گونه شد كه به سرعت وارد عالم سیاست شدند و به شؤون نظامی توجه تام كردند و شعار شهادت را سرلوحه كارهای خود قرار دادند و توانستند میان امور روحی و معنوی و جهان واقعی جمع كنند.۲
چون پرده از آنچه پیرامون صفویان كشیده شده كنار بزنیم, درمی یابیم كه دولت صفوی در اندیشه مردم, به حقیقت پیوستن یكی از آروزهای كهن شیعه بود كه هرگز تا آن زمان, پا نگرفته بود و به حقیقت نپیوسته بود. از سوی دیگر, تشیّع به صفویان مشروعیت و اقتدار بخشید. همین اقتدار بود كه توانستند خود را از اهل سنت و سلطه روحی و معنوی عثمانیان جدا سازند.۳
به گفته دونالدولبر: (عامل خارجی, عامل قوی در یكپارچگی ایران بود و موجب شد تا ساكنان ایران به طور گسترده در برابر مذهب تشیّع و دولت صفویان فرمانبرداری كنند.)۴*
شاه اسماعیل صفوی كه خود را از سلاله امام كاظم(ع) می دانست در برپایی مملكتی اسلامی كوشید و همه توان خود را به كار برد تا همه نژادهای مردم بر محور مذهب تشیّع گرد آیند و به گفته كوثرانی:
(این همان كاری بود كه خلیفه عباسی می خواست انجام دهد كه در این دوران در مصر مقامی تشریفاتی داشت.)۵
شاه اسماعیل برای پدید آوردن امپراطوری بزرگ در برابر دولت عثمانی سنّی مذهب, با تكیه بر مذهب شیعه و گسترش آن در سراسر ایران به این مهم دست یافت و این نكته تاریخی, نادرستی سخن كسانی را كه بر این پندارند: تشیّع, مذهبی ایرانی تبار است و در حقیقت, بازتاب روح ایرانی است در برابر اشغال سرزمینش به دست اعراب, می نمایاند; زیرا حركت تشیّع به تعبیر ولهاوزن (در سرزمین عرب خالص پیدا شد.)۶
این پژوهشگر به دیدگاه خود, با بررسی توزیع جغرافیایی شیعه در سده چهارم هجری استواری می بخشد:
(جزیرهٔ العرب همگی شیعه بودند, به جز شهرهایی چون مكه, تهامه و صنعا وقرح و در پاره ای از شهرها نیز مانند عمان و هجر و صعدهٔ غلبه با شیعه بود.)۷
([در شهرهای فارس نیز شیعه فراوان بود, بویژه در سواحل آن كه همجوار عراق بودند; ولی در همه مشرق زمین, غلبه با اهل سنت بود, مگر شهر قم و فتنه میان ساكنان قم و اصفهان در سال ۳۴۵ هم, به سبب اختلاف شیعه و سنی بود.)۸
ابن جوزی در المنتظم می نویسد:
(مطهر بن طاهر مقدسی از اهالی اصفهان نقل می كند: می خواستند به او حمله كنند, زیرا سخن یكی از زاهدان اصفهان را كه به نبوت معاویه باور داشت, انكار می كرد.)۹
منابع تاریخی گواهی می دهند كه شهرهای ایران تا سده دهم هجری ۱۰ سنی مذهب بوده اند, با اكثریت شافعی و چون شاه اسماعیل به قدرت رسید, مذهبی شیعی امامی مذهب رسمی ایران گردید و او نخستین پادشاه صفوی بود كه به نشر و رواج مذهب امامیه در همه شهرها اهتمام ورزیده بود.۱۱*
به فرمان شاه اسماعیل در (اذان)ها شهادت به ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) و جمله: حیّ علی خیرالعمل)۱۲ افزوده شد و به این ترتیب:
(دولت صفوی , در شهرهای فارس رونق یافت و با دعوت از داعیانی امامی مذهب از شهرهای جبل عامل و كرك لبنان و قطیف در جزیرهٔالعرب و بحرین [به تبلیغ عقاید شیعی در سراسر ایران پرداخت.])۱۳
رواج و نشر رسمی تشیّع از سوی صفویان , هم به آنان مشروعیت داد و هم هویت ملی مذهبی ایرانیان را موجب شد. البته در پاره ای از منابع تاریخی, درباره صفویان به غلو سخن گفته شده, به گونه ای به این پندار دامن زده اند كه اینان پیوند ویژه ای با امامان شیعی داشته اند. در مثل بر پایه خبری, امام مهدی تاج سرخ پادشاهی را بر سر شاه اسماعیل می نهد و شمشیر بر كمر او می بندد و به او اجازه حكومت می دهد! شاه اسماعیل در گفت و گو با شیبك خان اُزبك, خود را مصداق حدیث نبوی دانسته كه از آمدن مردی از نسل محمد(ص) در فارس خبر داده است!
او, به پیروانش تاكید می كرده: بدون اجازه امامان هیچ كاری انجام نمی دهد و میان او و حضرت مهدی فاصله ای نیست!۱۴و مدعی شده: وی امام علی(ع) را در خواب دیده و حضرت او را به اعلان دولت شیعی واداشته است!۱۵
این خبرها و شایعه ها, به شاه اسماعیل جنبه ای از قدسیّت می بخشید و او را جامع ریاست دنیا و دین می كرد و نیز نیازی نبود تا قدرت را با علما تقسیم كند; زیرا آنچه را علما داشتند خود او نیز دارا بود و البته از ایشان در حوزه تخصصی شان, چون نشر و گسترش تشیّع و سرپرستی امور حسبیه بهره می برد.
شاه اسماعیل, برای جلب حمایت معنوی بیش تر علما و مردم شیعی به بازسازی مشهد علوی در نجف و مشهدالحسین در كربلا و حرم كاظمین پرداخت و جامع صفویان را نیز در نزدیكی بغداد بنا كرد.
تشیّع در عهد شاه اسماعیل به آن اندازه كه استواری بنای حكومتی او را موجب شود, رواج می یافت و به گفته یكی از محققان:
(مسائل سطحی چون برخورد تند با اهل سنت و دشنام به دشمنان شیعی در همه دورانها و برپایی مراسم سوگواری امام حسین(ع) به گونه مبالغه آمیز مهم ترین كارهای ترویجی مذهب شیعه بوده است.)۱۶*
دكتر علی شریعتی, محقق معاصر, در بررسی دستاوردهای چنگ زدن صفویان به مذهب شیعه, می نویسد: (حاصل آن, رواج گونه ای از تشیّع بود: تشیّع صفوی در برابر تشیّع علوی.)۱۷*
توجه فراوان دولت صفوی به سرزمین عراق از باب مذهبی درخور توجه است; زیرا بارگاه و مزار شش تن از امامان اهل بیت در آن جاست و نیز حوزه علمیه كهن نجف در این سرزمین قرار دارد. از این روی, آرزوی صفویان به چنگ آوردن این سرزمین بود تا بتوانند هرچه بیش تر بر مشروعیت خود بیفزایند.
در برابر, عثمانیان نیز با ادعای خلافت اسلامی, خود را یگانه پشتیبان اسلام می دانستند و حاكمیت خویش را بر مكّه و مدینه مهم می شمردند; ولی با این وجود, همواره چشم به عراق داشتند; زیرا چیرگی بر آن, به گونه ای نماد حاكمیت كامل ایشان بر همه مذاهب اسلامی انگاشته می شد. از این روی, سرزمین عراق,در كانون توجه مشترك هر دو دولت بود و در طول مدت حكومت صفویان, بارها میان آنان و عثمانیان دست به دست گردید.
نخستین بار شاه اسماعیل در سال ۹۱۰هـ.عراق را به زیر نگین قدرت خود درآورد و با استقبال علما روبه رو شد و گویا این پیروزی با كمك سید محمدبن سید حسین الحسینی, مشهور به كمونه(م:۹۱۸هـ.) كه نقیب علویان در نجف و رئیس شیعیان عراق بود, به دست آمد. وی, در جامع بغداد پس از پیروزی اسماعیل, خطبه خواند و برای شاه دعا كرد و حمایت او چنان ادامه داشت, تا این كه در جنگ چالدران در پیشاپیش سپاه اسماعیل به عثمانیان حمله كرد و كشته شد.۱۸
پس از آن, سلیم اول تبریز را گرفت و علما و بازماندگان و صاحبان حرفه را به استانبول كوچاند و شمال عراق را از صفویان باز ستاند.۱۹ و در سال ۹۲۷ در عهد شاه طهماسب, دوباره بغداد و شمال عراق را صفویان, از عثمانیان باز گرفتند و بناهای مذهبی اهل سنت را ویران كردند مانند: مرقد ابوحنیفه و عبدالقادر گیلانی.
سلیمان قانونی به دعوت اهل سنت عراق, بار دیگر به عراق یورش برد و دوباره زمام عراق را به دست گرفت.۲۰ولی او به خلاف صفویان, مزارهای مقدس امامان شیعه را خراب نكرد, بلكه به عكس به بازسازی آنها و مكانهای مقدس سنیان, به گونه یكسان همت گماشت.و خود به زیارت عتبات شیعی رفت۲۱ و برای زیارت مزار امام علی(ع) از چهارفرسخی پیاده رفت.۲۲
و صفویان بار دیگر در عهد شاه عباس, بغداد را به مدت هفت سال در اختیار گرفتند۲۳ و یورشهای عثمانیان را باز پس زدند. و در عهد شاه صفی با قرار داد صلحی, بخشی از عراق را واگذار كردند ۲۴ و پس از مرگ نادر شاه افشار, عراق به گونه رسمی, به عثمانی واگذار شد.۲۵
بنابراین, سرزمین عراق به خاطر جایگاه مذهبی ویژه ای كه داشت, هماره صفویان به آن چشم داشته اند و چون نتوانستند به این آرزو دست یابند, به بازسازی بناها و مزارهای مقدس و شریف داخلی, از جمله حرم حضرت رضا(ع) پرداختند و با این كار كوشیدند تا هرچه می توانند از شمار زائران عتبات مقدسه عراق بكاهند. به گفته دونالدولبر:
(شاه عباس به مزار امام رضا(ع) درمشهد, توجه ویژه داشت تا ایرانیان را از سفر به مكّه یامزارهای مقدس شیعی در عراق باز دارد.)۲۶
و خود او بارها به زیارت مرقد امام رضا(ع) رفت و یك بار از اصفهان تا به مشهد را پیاده پیمود. افزون بر این, دو شهر اصفهان و شیراز در عهد صفویان وارث تمدن اسلامی شهرهای بغداد و دمشق شده بودند و بدل به مراكز علمی بزرگ شدند كه آرزوی همه طلاب علم رفتن به آن دو شهر بود. همه این تدبیرها كارگر افتاد و برای سلسله صفوی مشروعیتی بی سابقه به دست آمد.
می توان چنین گفت كه تشیّع همواره انگیزه قوی برای حفظ هویت جامعه ایران بوده است كه در هیچ یك از سرزمینهای شرق اسلامی, چنین نقشی نداشت. هر چند در دیگر سرزمینها هم حكومتها از مذهب استفاده می كردند.هویت مذهبی و هویت ملی در ایران چنان در هم تنید و هویت تازه ای پدید آورد كه نمی توان میان آنها جدایی افكند; زیرا ایران و تشیّع دو درختند كه در آنِ واحد و در یك زمان با هم در عهد صفویان روئیدند و مذهب تشیّع بسیار در رشد هویت ملی و مستقل ایرانی كارگر افتاد.
از جلوه های هویت جدید این بود كه دولت صفوی را در بنیاد خود, ترویج كننده اندیشه مذهبی تشیّع با گرایشهای ملی قرار می داد و از این روی, شاه صفوی علمای عراق, جبل عامل, بحرین و قطیف را به دربار خود فراخواند و به ایشان در حوزه سیاستهای خود اختیارهای گسترده ای بخشید.
در مقایسه با دولت عثمانی, صفویان توان بیش تری برای استفاده از مذهب داشته اند و البته این مربوط به چگونگی استفاده دو طرف از این سیاست است.
صفویان در رویارویی با اهل سنت تندروی كردند, به گونه ای كه گروهی از ایشان ناگزیر, به تركیه هجرت كردند و عثمانیان نیز در برابر, به آزار شیعیان پرداختند و بسیاری از آنان, به ناگزیر به ایران رخت كشیدند و در خدمت دولت صفوی در آمدند. در مجموع هر دو طرف, كوشش فراوانی برای استفاده از مذهب در استوارسازی اركان خود كردند.این اختلاف و جانبداری سرسختانه مذهبی چنان ژرف شد كه این دو دولت مقتدر نتوانستند با یكدیگر در برابر پرتغالیها كه در دهه های نخست سده شانزدهم به منطقه آسیا آمده بودند اتحاد برقرار كنند كه اگر چنین می شد, مسیر آینده تاریخ, به گونه ای دیگر رقم می خورد.امّا به عكس اختلافات دو دولت, سبب دخالت بیش تر پرتغالیها در امور داخلی آنها شد.
البته باید توجه داشت كه آنچه در ایران به عنوان دولت صفوی اعلام شد از نظر بنیاد و ساختار سیاسی تقسیم و گردش قدرت در آن, فرقی با دولتهای پیشین اسلامی در تاریخ سیاسی مسلمانان نداشت,بلكه چونان دولتهای پیشین و نیز دولت معاصر خود, قدرت سیاسی در آن موروثی بود, از این روی, كوثرانی بر این باور است كه:
(دولت صفویان همان ساختار نظامی, اداری و دینی عثمانیان را دنبال كرد و مؤسسه دینی (صدرالصدور و مشیخهٔالاسلام) از مهم ترین اركان دولت در كنار نیروی نظامی بود كه در جنگها همراه شاه شركت می كرد.)۲۷* طهماسب بازسازی مشروعیّت
طهماسب در ده سالگی به قدرت رسید و قزلباشان اداره امور را در دست گرفتند.هواداران طهماسب ناگزیر شدند در سال۹۳۷هـ.ق. شورش قزلباش را سركوب كنند.۲۸ و طهماسب به خلاف این پیروزی, نیازمند پشتیبانی قدرت معنوی بود كه به او شخصیتی كاریزما ببخشد, همان كه پدرش اسماعیل به اندازه كافی از آن برخودار بود.
دكتر علی وردی در این باره می نویسد:
(طهماسب در شخصیت با پدرش تفاوت آشكار داشت: زیرا كه وارث پدری بود كه بنیانگذار حكومت و فرمانده سپاه و رئیس دولت و دین بود و نیازمند كسی كه او را ارشاد كند, نبود.)۲۹
از این روی, طهماسب نیازمند علما شد و نامه ای ستایشگرانه به شیخ نورالدین علی بن عبدالعالی كركی, به سال ۹۳۹هـ.ق. نگاشت و وی را جانشین ائمه, علیهم السلام, خواند و خود و دولت خویش و همه كارگزارانش را فرمانبران او نامید و به وی اجازه بركناری و برگماری مطلق داد و سالانه مبلغی را به وی ویژه ساخت.۳۰
نویسنده: محمد باغستانی
پی نوشتها:
۱. (الفقهاء حكام علی الملوك علماء ایران من العهد الصفوی الی العهد البهلوی), سعد الانصاری, دار الهدی.
۲. (دراسات فی تاریخ الخلیج العربی الحدیث), دكتر عبدالعزیز عوض, ج۳۹/۲, دارالجیل, بیروت.
۳. (الاسلام الدولهٔ والمجتمع), سامی زبیدهٔ۶۶/ دارالمدی, سوریا.
۴. (ایران مافیها و حاضرها), دونالد ولبر, ترجمه د.عبدالنعیم محمد حسین۸۷/, دارالكتب المصری, القاهره.
وبلاگ تشکیل دولت صفویان
مشکل از اونجایی شروع میشه که برای به کرسی نشوندن حرف خودمون حقایق، تاریخ و ... که به نفعمون نیستن رو جا میندازیم!
چرا دوستانی که از اسلام صحبت میکنن و برکاتش به قاجار که شدیدن طرفدار مسلمین بودن اشاره نمیکنن که به اندازه موهای سر من و شما به دشمنان ایران امتیاز دادن؟!
یا اینکه چرا به این پرسش جواب نمیدن که کشور بدبختی مثل ترکیه چرا از وقتی آتا ترک اون رو از اسلامی به لائیک تغییر ماهیت داد به یکباره به یک کشور پویا و مدرن تبدیل شد؟!
بهترین منبع به نظر من برای رجوع، شاهنامه فردوسی بزرگ هستش که بر خلاف اون چیزی که ما فکر میکنم این کتاب یک داستان نیست بلکه تارخ ایران رو روایت میکنه. در این کتاب به وضوح چند نکته دیدم که میخوام خدمتتون عرض کنم.
اینکه اعراب مسلمان با وحشیگری تمام کشور ما رو نابود کردن و اسلام هیچ فضیلتی برای ما نداشت. همینطور اینکه مردم ما نه تنها اسلام رو نپذیرفتن بلکه در مقابلش ایستادن.
اینکه هخامنشیان هم به دور از این توهماتی که ما ایجاد کردیم دست به یک نسل کشی زدن برای زرتشتی کردن مردم ایران (در گفتگوی رستم و اسپندیار کاملن مشهوده).
اینکه بر خلاف چیزایی که سعی میشه در مورد اسکندر القا بشه، فردوسی اسکندر رو به عنوان شاه بعدی ایران و کسی که مردم اون رو قبول کردند معرفی میکنه.
در ضمن اسلام فقط یک دین نیست که وقتی صحبت از اون میشه در نقش یک دین نقد بشه بلکه اسلام بیشتر شبیه یک حزب سیاسی هستش. اگر معیارهای حزب یا دین بودن رو بررسی کنیم معلوم میشه اسلام بیشتر شبیه یک حزب سیاسی هستش تا دین.
زندگی نامه شاه عباس :
شاه عباس یکم صفوی فرزند شاه محمد خدابنده در اول ماه رمضان سال 978 قمری در هرات چشم به جهان گشود و به روز جمعه بیست و چهارم جمادی الاول سال 1038 هجری قمری در سن شصت سالگی در کاخ اشرف مازندران درگذشت. مزار او در کاشان است.
در دو سالگی والی هرات شد. شاه اسماعیل دوم فرمان قتل او و پدرش را صادر کرد ولی دست تقدیر، سرنوشتی دیگر را رقم زده بود، شاه اسماعیل خود کشته شد.
عباس میرزا به سال 989 هجری قمری در شهر هرات تاج گذاری کرد و به سال 996 هجری هنگامی که هجده ساله بود قزوین را به تصرف درآورد و خود را شاه ایران خواند. شاه عباس پنجمین شاه از دودمان صفوی و نامدارترین شهریار سلسله صفوی است که چهل و دو سال با اقتدار تمام بر ایران حکومت کرد، او سردمدار دوران طلایی و اوج قدرت سلسله صفویه بود.
آن هنگام که شاه عباس به تاج و تخت رسید، دولت عثمانی از اوضاع آشفته ایران سود جست و ارمنستان، گرجستان، آذربایجان و لرستان را به تصرف خود درآورد. شاه عباس با عثمانی از در صلح درآمد و در قراردادی ایالاتی را به آنان واگذاشت به شرط آن که پیش تر نیایند و بیش از این نتازند. در قبال این درخواست متعهد شد که خلفا در ایران لعنت نشوند و شاهزاده حیدر میرزا به عنوان گروگان به دربار عثمانی برود. شاه عباس آن گاه که اندکی از خیال این همسایه آسوده شد و به امور داخلی و فرونشاندن شورش ها پرداخت. سپس مدعیان سلطنت را بر جای خود نشاند، آن گاه بر ازبکان تاخت و آنان را از مشهد بیرون راند. پس از این، وارد جنگ با عثمانی شد، ابتدا تبریز را پس از هیجده سال اسارت بازپس گرفت و با جنگ های پی در پی، پیروزمندانه عثمانی را از تمام سرزمین های ایران واپس راند. شاه عباس بزرگ زمستان ها را در اصفهان می گذراند. به سال 1000 هجری قمری پایتخت دولت صفوی را از قزوین به اصفهان در مرکز ایران انتقال داد تا نظارت بیشتری بر ولایات شرقی و جنوبی داشته باشد.
به سال 1007 ق آنتونی شرلی و رابرت شرلی دو نجیب زاده انگلیسی با همراهانی چند به ایران آمدند و وارد قزوین شدند. آنان ماموریت داشتند که شاه را به جنگ عثمانی برانگیزند و راه بازرگانی ایران و انگلستان را هموارتر کنند. شاه عباس از وجود اینان برای تجهیز و آموزش قشون خود بهره برد. قشون ایران نظم بیشتری یافت و به سلاح های روز دنیا و توپ و تفنگ مجهز شد.
در این زمان وجه مشترک ایران با کشورهایی اروپایی دشمنی با عثمانی بود و شاه عباس زیرکانه از این وجه اشتراک به نفع ایران و بازرگانان ایرانی سود جست. شاه عباس به جز جنگ با عثمانی در اندیشه گسترش مرزهای ایران و رساندن گستره ایران به زمان هخامنشیان بود؛ بنابراین قندهار و شهرهایی از عراق را نیز فتح کرد و سپس جزیره ها و بندرهای خلیج فارس ازجمله بندرگمبرون، قشم و هرمز را از دست استعمارگران پرتغالی رهایی بخشید و به سلطه آنان بر تنگه هرمز پایان داد. پس از این بود که شهری به جای بندر گمبرون برپا کرد و مردم آن را به پاس خدمات شاه، بندرعباس خواندند.
شاه عباس با برقراری امنیت و ساختن کاروان سراهای بسیار در راه ها تجارت را گسترش داد و از هیچ کوششی برای آسایش مردم فرونگذاشت. ثروت مردم در زمان او فزونی گرفت و جمعیت اصفهان پایتخت شاه بیش از پیش شد. کاروان سراهای عباسی، آسودگی کاروان ها را بیشتر کرد و به بازرگانان رغبت بیشتری داد. کاروانیان در این کاروانسراها بار می انداختند، لختی می آسودند و پاره ای از بار خود را با دیگر کاروان ها مبادله می کردند. اگر مال التجاره بازرگانی سرقت می شد، تا سارقان را نمی یافت و به مجازاتشان نمی رساند آسوده نمی شد و اگر اموال بازرگان یافت نمی شد زیان او را از خزانه شاهی پرداخت می کرد. این گونه بود که دوباره جاده ابریشم احیا شد و اجناس تولید ایران شهرتی عالمگیر یافت. شاه عباس در آبادانی مملکت کوشید و آثاری را بنا کرد. بسیاری از آثاری که در زمان حکومت او در سرتاسر ایران بزرگ برپا شد، هنوز هم پابرجاست و گردشگرانی را از چهارگوشه جهان به سوی خود می خواند. کاشی هفت رنگ در زمان شاه عباس اختراع شد و از این پس مسجدها و مدرسه ها کاشی پوش شدند. میدان نقش جهان در اصفهان که شاهکار معماری جهان به شمار می رود به فرمان او شکل گرفت. خیابان چهارباغ زیر نظر او ایجاد شد که هنوز هم محور اصلی شهر اصفهان و سرمشق معماران در ساخت خیابان های دیگر است. سی و سه پل، کاخ چهل ستون، محله جلفا در اصفهان، شهر نجف آباد در نزدیکی اصفهان و بناهای شهر اشرف در شمال ایران از دیگر آثاری است که به همت او ساخته شد و در این کره خاکی به یادگار ماند. با برقراری نظم و آرامش، شوق دانش اندوزی در میان دوستداران علم بیشتر شد، دانشمندان بزرگی از مدرسه ها برخاستند و کتاب های جامع و ارزشمندی به رشته تحریر درآمد. هنر نیز رونق گرفت و هنرمندان به آفرینش آثاری پرداختند که رشک جهانیان را برانگیخت و شهره آفاق شد. هنرهای سنتی که به فراموشی می رفت، باز زنده شد و صنعتگران دوباره به تولید روی آوردند.
شاه عباس خود ذوق هنری و ادبی داشت، از اشعار او است: محبت آمد و زد حلقه بر دل و جانم درش گشودم و شد تا به حشر مهمانم نه هست هستم و نه نیستم نمی دانم که من کی ام چه کنم کافرم مسلمانم احترام به هنرمندان، نشست و برخاست با علما و جذب دانشمندان، سیره شاه عباس بود، از بزرگان دربار او باید به ملاصدرا، میرداماد، میرفندرسکی، شیخ بهایی، رضا عباسی، علی رضا عباسی و میر عماد اشاره کرد.
از جسورانه ترین کارهای شاه عباس، مبارزه با صوفیان، کاستن از قدرت قرلباشان و غلبه بر شورش نقطویه بود. هنگامی که شاه عباس به شاهی رسید، قزلباشان شصت هزار نفر بودند. شاه، از فزون شدن شمار آنان در هراس شد و این عده را به سی هزار تن کاهش داد، در عوض قشونی به نام شاه سون پدید آورد و شمار آنان را به یک صد هزار تن رساند.
پیدا است شاه برای محکم کردن پایه های قدرت خود خون های فراوانی بر زمین ریخت و میل بر چشمان بسیاری از شاه زادگان کشید. این در کوتاه مدت به نفع شاه عباس بود ولی در درازمدت صفویه را دچار ضعف بسیار کرد. چنان که پس از شاه عباس روزشمار سقوط صفویان آغاز شد و ضعف، تمام ارکان سلطنت را فراگرفت. شاه عباس فرزندانش را از هرگونه ارتباط با دیگران و حتی صحبت با درباریان منع می کرد. قزلباشان درصدد بودند که صفی میرزا فرزند بزرگ شاه عباس را به قیام وادارند. صفی میرزا این موضوع را به پدرش انتقال داد و همین، موجب بدگمانی شاه را فراهم آورد تا این که وی را کشت. سلطان محمد میرزا فرزند دیگر شاه عباس هنگامی که پدرش دچار بیماری شد جشنی مفصل به پا کرد ولی شاه بهبود یافت و او را نابینا کرد. پس از این امام قلی میرزا فرزند دیگر شاه عباس به مقام ولی عهدی رسید ولی شاه با او نیز غضب کرد و نور چشمانش را گرفت. حسن میرزا و اسماعیل میرزا دو پسر دیگر شاه عباس نیز در کودکی جان باختند؛
بدین ترتیب پس از مرگش نواده او سام میرزا به پادشاهی رسید. او پسر صفی میرزای مقتول بود و به یاد پدر خود را شاه صفی اول خواند.
منبع : وبلاگ زندگینامه شاه عباس
Last edited by Arash4484; 25-10-2013 at 17:20. دليل: سایز فونت نامعمول
... Hm
چی بگم ؟؟؟
هر چی بگم قبول نمیکنید ما اینجا داریم درباره تاریخ حرف میزنیم نه دین اسلام و سنی وشیعه ما به دین واعتقادات کسی کاری نداریم داریم یه بحثی میکنم که اطلاعاتمون از تاریخ بالا تر بره ما اسلام رو خراب کردیم والا دینی کامل تر از اسلام نیست . گرچه اینجور بحث ها درست نیست وجاشم اینجا نیست. لطفا بحث های مذهبی رو کنار بذارید...
سلام، اگر تاپیکی که زدید راجع به تاریخ ایرانه این مساله در فوق موضوع دین قرار میگیره و دین بخشی از اون میشه...نمیشه که همینجوری برای تنوع یک حدیث هم قاطیش کنیم عزیز من...کشکول که نیست...
Topicیعنی عنوان، سرفصل، مبحثی بر روی ضابطه...
مسلمه که در راستای مبحثی که ایجاد کردید میتونید نقل داشته باشید حالا از اسلام باشه یا زرتشت یا...هیچ عیبی نداره ، ولی به این صورت آف تاپیک میشه.
ببینید یکبار یک پیشنهاده من بعنوان یک کاربر میگم به شما که اگر تاپیک به اینصورت پیش بره بهتره، برای مثال مباحثه باشه، یا موارد به ترتیب و نظم اشاره بشه یک دفعه از ساسانیان نرسیم به شاه عباس...این پیشنهاده و سیر تاپیک مشخصش میکنه ،... Hm
چی بگم ؟؟؟
هر چی بگم قبول نمیکنید ما اینجا داریم درباره تاریخ حرف میزنیم نه دین اسلام و سنی وشیعه ما به دین واعتقادات کسی کاری نداریم داریم یه بحثی میکنم که اطلاعاتمون از تاریخ بالا تر بره ما اسلام رو خراب کردیم والا دینی کامل تر از اسلام نیست . گرچه اینجور بحث ها درست نیست وجاشم اینجا نیست. لطفا بحث های مذهبی رو کنار بذارید...
ولی ذکر اینکه روند آف تاپیک و خارج از موضوعه ، دیگه پیشنهاد نیست و برای بهتر شدن نیست، تذکره...پستهای نامرتبط حذف میشن.
ممنون از توجهتون./
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)