خب من از این منظر به سوال نگاه می کنم که اونهایی که در غرب زندگی میکنن مثل من از سلول تشکیل شدن !مثل من از یک گونه ی جانوری به نام انسان هستن ! پس اصل اینه که فرقی بین ما نیست. اگر چیزی رو که اون داره منم داشته باشم چه اشکالی داره ؟! مثلا چه میدونم غذای غربی ، اگه غذای غربی بیاد جای غذای من رو بگیره ، اونا میخوردن که نمی مردن. منم میخورم نمیمیرم !فرهنگ هم همینه !
بنابراین باید دید ضرر رو چه تعریف می کنید !؟ آیا فلان زبان ما از بین رفت این ضرر هست ؟ یا مثلا رسم عید نوروز فرض کنید از بین بره ، آیا این ضرر هست ؟ فکر کنم به خودی خود نه ...
حالا مثلا در اقتصاد میایم بررسی میکنیم اینکه چرا ما از غرب عقب موندیم ، ریشه ای که بهش می رسیم این هست که ما خیلی چیزها رو از غرب بدست آوردیم ولی لوازمش رو الزاما نه . مثلا عقلانیت غربی لازمه ی فرهنگ و صنعت و اقتصاد غربی هست. در این صورت شما هر چیز مفیدی رو هم از اونجا وارد کنید ، براش شما ممکنه مضر بشه !
من فکر میکنم اول باید اسم غرب و شرق رو برداریم و چیزی رو به نام جهانی شدن ببینیم که لازمه ی جهان امروزه. حالا ما هم داریم جهانی میشیم. باید بپرسیم چی از این جهانی شدن که یک لزوم هست رو بدست نیاوردیم و اون رو ضرر بدونیم . نه اینکه بپرسیم چی رو بدست اوردیم که ضرر کردیم !