قابل امواج.است خاصخود ارتعاشات داراي چيز همه ما ، پيرامون جهان در
به است ، الكترومغناطيسي انرژيهاي درزمره روشناييكه همان يا رويت ،
ارتعاشيخاصي فركانس از هريك ، كه ميشود تجزيه طيف هشترنگ الي هفت
فركانس سري يك با بدننيز استخوان يا عضله عضو ، سلول ، هر.برخوردارند
بدن بر بيماري يابد ، تغيير فركانس چنانچهاين.است ارتعاش حال در
مهمتريناين اما بسيارند ، بدن اجزاء فركانس تغيير علل.ميگردد عارض
.است امروزي زندگيجوامع در شايع بسيار امري كه ميباشد عللتنش
درآيد ، ارتعاش به اشتباهي بافركانس بدن سلولهاي يكياز چنانچه
حوزه درنتيجه و قرارداده تحتالشعاع را خود حوزهالكترومغناطيسي
حوزه به سرانجام اينتغيير ، و ميدهد تغيير را مربوطه عضو اقتداري
به هاله يا (Aura) اورا.گسترشمييابد بدن پيرامون اورايي
كه شكل منطقهايتخممرغي ;ميشود گفته بدن پيرامون منطقهالكترومغناطيسي
قرار پاها حوالي در قسمتباريكترش و سر حوالي در آن پهنتر قسمت
(شكل مطابق).دارد
انباشته اورا.متفاوتاست فرد ، روحي رشد به بسته هاله ، اين پهناي
در بيماري.ميكنند تعيين را فرد بدن سلامت كه است انرژي الگوهاي از
رواني بيماري چنانچهميگردد آغاز دراورا انرژي جريان انسداد اثر
.بود جسماني كالبد در آن ظهور شاهد بايستي نشود ، برطرف مرحله اين در
فرد سلامتي و خلقي وضعيت با متناسب كه است رنگهايي حاوي خود اورا
زيادي تراكم از بدن ، سطح نزديكي در رنگها اين.تغييرند در دائما
و رقيق بيرونياورا سمتحاشيه به پيشروي با تدريج به و برخوردارند
.ميشوند رقيقتر
گشته متعالي چهحد تا روح كه دارد آن به بستگي رنگها اين درخشندگي
و پاها اطراف در قرمز نور از گسترهپهني جوان فرد يك اوراي در.است
به.دارد وجود سر فرق پيرامون در سفيد /اناري نور از باريكي گستره
به فرد پيونددهنده رنگ) قرمز نور تراكم از فرد شدن بالغ با تدريج
سفيد/اناري روحي رنگهاي گستردگي بر همزمان و شده كاسته (زمين سياره
.ميشود افزوده
و گشته محو قرمزعملا رنگ روح ، انتقال و مرگ موعد فرارسيدن هنگام
.بود خواهد سفيد/انواراناري از آكنده زمان ، اين در اورا
روحي ، بخش بهنامهاي داخل طرف به خارج از است ، لايه شامل 6 خود اورا
.ميشوند خوانده اثيري و آسماني ، ذهني ، برتر ، ذهنيت معلولي ، -علي
است ، انرژي يا اثيري بخش همان جسماني كالبد به لايه يا بخش نزديكترين
.ميدهند تشكيل را بدن انرژي كانالهاي كه وناديها شاملچاكراها
;ميباشد چرخ معني به و داشته سانسكريت ريشهاي (Chakra)چاكرا واژه
نيروي چاكراها.درميآورند گردش به را بدن در انرژي مراكز كه چرخهايي
سيستم به ناديها راه از تفكيك ، از پس كرده ، جذب خود به را حيات
و 21 اصلي چاكراي هفت مجموع در.ميكنند پخش خون و درونريز غدد عصبي ،
ستون پايين از اصلي چاكراي هفت.دارند وجود بدن در فرعي چاكراي
خاجي ، قاعدهاي ، چاكراهاي:از عبارتند ترتيب به سر بالاي تا مهرهها
بدين فرعي چاكراي توزيع 21.تاجي و سوم چشم گلو ، قلب ، خورشيدي ، شبكه
استخوان هر روي يكي چشم ، هر پشت يكي گوش ، هر جلوي يكي:است قرار
يكي دست ، هر كف يكي پستان ، هر بالاي يكي تيموس ، به نزديك يكي ترقوه ،
با مرتبط يكي طحال ، با مرتبط يكي معده ، با مرتبط يكي كبد ، به نزديك
هر اگرچه پا ، هر كف يكي بالاخره و زانو هر پشت يكي جنسي ، غده هر
غالب چاكرا هر بر رنگ يك تنها اما است ، طيف رنگهاي كليه داراي چاكرا
سر قله سمت به قاعدهاي چاكراي از شروع با چاكرا هر رنگهاي.است
.بنفش و نيلي آبي ، سبز ، زرد ، نارنجي ، قرمز ، :از عبارتند
يا كامل بطور روحي ، ضربه اثر در است ممكن چاكراها اين از هريك
حداكثر به قادر درونريز غدد حالت ، اين درگردند مسدود ناكامل
.ميشود آسيب دچار جسم دليل همين به و نيستند خود موثر فعاليت
فركانس داراي بدنهجسمانيمان ، مانند درست ما ، از هريك اورايي بدنه
نادرست فركانس با بدنهها اين از هريك چنانچهاست خود خاص ارتعاشي
آنچه.گرفت خواهد قرار تاثير تحت نيز ديگر بدنه درآيد ، ارتعاش به
زيانبخش شده انجام عمل چنانچه.دارد تاثير ما اوراي بر ميدهيم انجام
رنگ تغيير اورا ;ميشود ايجاد تعادلي عدم اورا ارتعاشات در باشد ،
كالبد اعضاء و عصبي سيستم داخلي ، غدد در را خود تغيير اين و ميدهد
فركانس طريق از را مناسب ارتعاش چنانچه.ميسازد نمايان جسماني
به عضو يافته تغيير فعاليت بازگردانيم ، عضو به مربوطه رنگ ارتعاشي
به تمايل همواره بدن مطلوب شرايط در.رسيد خواهد خود اوليه تعادل
.دارد خود اوليه الگوي به بازگشت
نازايي يبوستو ذاتالريه ، مثل بيماريهاي درمان براي قرمز از
سنگهاي تيروئيد ، سرماخوردگي ، كمكاري مثل مواردي در.ميشود استفاده
سقوط و تخمدان خوشخيم كيستهاي مزمن ، برونشيت كليوي ، سنگهاي صفراوي ،
بيماريهايي درمان در.گرفت كمك نارنجي رنگ از بايستي رحم افتادگي يا
مثانه ، خشكي استخوانها ، پوكي فلج ، روماتيسم ، مفاصل ، التهاب چون
زرد رنگ بواسير و كليه نارسايي ديابت ، سوءهاضمه ، مسموميتها ، يرقان ،
روده معده ، ريه ، سرطان هيپوفيز ، تومورهاي درمان در سبز.است مفيد
و پشتي مهرههاي مشكلات و كليه خوشخيم تومورهاي پستانها ، و رحم بزرگ ،
نزله ، سينوزيت ، درمان براي فيروزهاي از.ميرود بكار كمري
تقويت و مثانه التهاب كليه ، التهاب عفونتها ، گلودرد ، سرماخوردگي ،
و درد درمان در آبي.ميشود استفاده (ايدز در مثلا) لنفاوي سيستم
چشمها ، خستگي گردن ، خشكي سينوسها ، درد صرع ، مهرهها ، ستون آسيبهاي
روحي ، وفشار تنش مثانه ، خشكي قلب ، تپش پلورزي ، آسم ، آبسياه ، گواتر ،
عوارض سياتيك ، درد يبوست ، اسهال ، زخممعده ، كبد ، التهاب و يرقان
استفاده مورد پروستات بزرگي و (ماستيت)پستانها التهاب حاملگي ،
نورالژي كچلي ، درد مغزي ، اختلالات معالجه براي را بنفش.قرارميگيرد
.ميبرند بهكار نخاعي ومننژيت سياتيك درد مرواريد ، آب ،(Neuralgia)
ريه ، سرطان گوش ، وزوز شبكيه ، درمانجداشدگي براي اناري
رحم ، كيستهاي تومورهاي ،(خوني رگهاي در لخته تشكيل) دلشكستگي ، ترومبوز
.ميشود استفاده پستان
را رنگي نور ميتوان.ميرود بكار درمان جهت گوناگوني روشهاي به رنگ
از آن انتقال و رنگ تجسم ديگر راهتاباند فرد بدن بر مستقيم بطور
فركانس ميخوريم ، كه غذايي طبيعي رنگ.است ديگر فرد بدن به تماس راه
نياز ما اگر بنابراين.ميدهد قرار بدنمان دسترس در را خود ارتعاشي
كمك ما به رنگ اين به غذاهايي يا هويج خوردن داشتيم ، نارنجي رنگ به
رنگي ليوانهاي در ديده آفتاب آب خوردن ديگر ، جلب راه.كرد خواهد
براي كرده ، آب از پر را طيف متفاوت رنگهاي به ليوان هشت چنانچه.است
متوجه بچشيد ، را آنها يكييكي سپس و دهيد ، قرار آفتاب در ساعت 4
از يك هر آب زيرا است ، متفاوت ديگري با يك هر مزه كه شد خواهيد
.است كرده جذب خود به را رنگ همان ارتعاشي فركانس ليوانها ،
از يكي موردنظر ، رنگ به ليواني در آفتابديده آب آشاميدن بنابراين ،
.است درماني رنگ روشهاي
.ميگذارد مااثر بر بدن ، سلولهاي نوري حساسيت دليل به لباس رنگ
اما.داريم نياز آن بهرنگ كه بپوشيم لباسي است بهتر بنابراين
ميكنيد ، تن به بلوز ، يا پيراهن كت ، اعماز هرچه ، كه نكنيد فراموش
دلخواهيا رنگ به را خود زير لباس اگر.باشد سفيد بايد آن زير لباس
.سفيدباشد بايد آن روي لباس كردهايد ، انتخاب موردنياز
كار ، اين براي:اينروشهاست از ديگر يكي موردنياز ، رنگ استنشاق روش
.سازيد متوجه بدن بيمار عضو درون به كردهو مجسم را موردنظر رنگ
پرتو مييابند ، راه درون به پا كف راه از زرد و نارنجي قرمز ، پرتوهاي
و بنفش فيروزهاي ، آبي ، پرتوهاي.ميرسد قلب مركز به افقي بهطور سبز
حال در را رنگ بايد.هستند استنشاق قابل سر قسمت بالاترين از ارغواني
موارد در مثلا.كرد مجسم است ، نيازمند كه بدن از بخش آن به تغذيه
وارد حنجره به سر قله از كه كرد مجسم را آبي پرتو بايستي لارنژيت
مجدد احياء و تعادل برقراري براي عالي روش يك رنگ ، تنفس.ميشود
.چاكراهاست
داشته خاطر به بايد ميكنيد استفاده كه روشي هر از درماني رنگ در
.است موقتي آن مكمل رنگ كاربرد از قبل تا رفته بكار رنگ تاثير باشيد
آبي ، زرد و نارنجي فيروزهاي ، و قرمز:از عبارتند بهترتيب مكمل رنگهاي
است بهتر رنگ ، طولانيمدت تاثير براي بنابراين.اناري و سبز بنفش ، و
موردنياز ، رنگ كاربرد از پس مكملبلافاصله رنگ از ميزان همان به
.كنيد استفاده
رنگدرماني و بازتابشناسي:منبع
ويلز پاولين:نوشته
فرجي مرجان:ترجمه