دوستان عزيز قصد دارم در اين تايپك به موسيقي درماني و اثرات موسيقي بر سلامت انسان بپردازم و موضوعاتي جديدي رو به مرور زمان به اين تايپيك اضافه كنم .
موسيقي درماني عبارت است از : کاربرد موسيقي و برنامه هاي موسيقي از جهت توان بخشي بيماران جسماني و رواني . از تعاريف گوناگوني که موسيقي درماني توسط مراکز و انجمن هاي متفاوت ارائه شده به نوعي هدف از ابداع و کاربرد موسيقي درماني به شکلي پويا بررسي شده است .
Nathonal Associaton Music
انجمن موسيقي درماني آمريکا موسيقي درماني را اين گونه تعريف مي کند : موسيقي درماني عبارت است از : استفاده و کاربرد موسيقي در جهت برخي اهداف درماني که مي تواند مواردي از جمله ايجاد تقويت و ساماندهي سلامت روحي و جسمي افراد را به دنبال داشته باشد ، است .
Australian Associaton for Music Therapy
انجمن موسيقي درماني استراليا موسيقي درماني را اين گونه تعريف مي کند که :
موسيقي درماني يعني استفاده بهينه از موسيقي در جهت برخي اهداف درماني و رفع نيازهاي عاطفي ذهني ، بدني و اجتماعي کودکان و بزرگسالان آسيب ديده که نياز به کمک دارند .
Association of Professional Music
انجمن حرفه اي موسيقي درمانگران :
موسيقي درماني را به عنوان ابزار و شبکه هاي ارتباطي براي ايجاد رابطه متقابل بين بيمار و درمانگر از راه موسيقي و نشانه هاي موسيقيايي تعريف مي کند که مي تواند هم در وضعيت بيمار و هم در شيوه درمان تغييراتي ايجاد کند .
در موسيقي درماني دو روش فعال و غير فعال رواج فراواني دارد .
روش غير فعال ، شنيدن موسيقي و روش فعال نواختن ، خواندن و حرکات موزون پيرامون موسيقي است . در روش موسيقي درماني غير فعال ، بيشترين تأثير و عملکرد در جهت برانگيختن و تأثير بر واکنش هاي عاطفي و ذهني است . در حالي که در روش موسيقي درماني فعال ، واکنش هاي مختلف عاطفي ، ذهني ، حسي و حرکتي تحريک و برانگيخته مي شوند .
برنامه و روش هاي موسيقي درماني ، متنوع و متناسب با نياز افراد تنظيم و تدارک ديده مي شود . محور هاي اصلي برنامه هاي موسيقي درماني مثل شنيدن موسيقي مناسب و آرام بخش که نواختن موسيقي در گروه هاي منظم و يا انفرادي ، خواندن آوازها ، ترانه هاي فردي و يا گروهي (کر) که حکات موزون پيرامون موسيقي و آهنگسازي و سرودن شعر و ترانه متناسب با نوع موسيقي است .
ثرات آرامشبخش موسيقي
موسيقي با تأثير روي مغز، اندورفينها (مورفينهاي داخلي) را افزايش ميدهد و به اين ترتيب روي گيرندههاي عصبي تأثير ميگذارد. در واقع اثر موسيقي روي بدن ناشي از اثر آن روي مغز است. مغز جايي است كه احساس آرامش از آن نشأت ميگيرد. استرس و اضطراب را كاهش ميدهد و يك محيط آرام ايجاد ميكند. نه تنها موسيقي به افراد كمك ميكند كه آرامش داشته باشند، بلكه به گروههاي بزرگ در اجتماعيشدن و برطرف شدن انزواطلبي كودكان نیز كمك ميكند.
علاوه بر اين، از موسيقي براي بيان احساسات نيز ميتوان استفاده كرد. احساساتي نظير خشم غير قابل كنترل، غم و غصه ناشي از دست دادن يك عزيز يا در مورادي كه فرد دچار شكست و از هم پاشيدگي دروني شده است، با در اختيار گذاردن آلات موسيقي اين امكان را به او ميدهيم كه چنين احساساتي را بیرون بريزد و خود را تخليه كند.
در مطالعات انجام شده، بيشتر از موسيقي كلاسيك براي ايجاد آرامش استفاده شده است. گرچه به نظر ميرسد چنين اثراتي براي موسيقي سنتي ايراني نيز قابل مشاهده است.
تأثير روي عملکرد حرکتي
اعصابي كه عملكرد حركتي را كنترل ميكنند از ميان نيمه جلويي Corpus Callosum (كلاف مركزي فيبرهاي عصبي كه دو نيمكره مغز را به هم متصل ميكند) عبور ميكند. تحقيقات نشان داده كه Corpus Callosum در مغز موسيقيدان ها به طور معناداري بزرگتر از غير موسيقيدانها است و براي آنهايي كه از كودكي يادگيري را آغاز كردهاند، اين قسمت از مغز 10 تا 15% ضخيمتر از غير موسيقيدانها است. نواختن يك ساز هماهنگي حركتي دقيقي بين دو دست ايجاد ميكند. بنابراين ميتوان به اين نتيجه رسيد که يادگيري موسيقي در سنين پايين ميتواند موجب رشد سريعتر اين قسمت از مغز شود.
تاثير روي يادگيري، تفكر و يادآوري
در مغز افراد نرمال PLanum Temporal (قسمتي از مغز كه در لوب گيجگاهي مغز قرار دارد) در قسمت چپ بزرگتر از سمت راست است. در موسيقيدانها اين قسمت به طور قابل توجهي چشمگير است. به نظر محققين اين قسمت نه فقط در گويش بلكه در تشخيص و آناليز آواها نقش دارد به همين دليل است كه موزيسين ها در تشخيص زير و بمي صداها با سايرين تفاوت دارند.
علاوه بر اين، شواهد محققين مغز و اعصاب بر وجود تغييرات در نوار مغزي و MRI در افرادي كه موسيقي را ياد گرفتهاند دلالت دارد. در تحقيقات انجامشده، نشان داده شده كه با آموزش مداوم موسيقي براي كودكان به مدت 5 هفته فعاليت قشر مغز، الگوي منحصر به فردي پيدا ميكند و الگوي نوار مغزي كودكان آموزشديده متفاوت ميشود. اين تغيير در الگوي نوار مغزي قابليت پيشبيني دارد. به طور كلي نيمكره چپ بيشتر به فرايندهاي صدا نظير ملودي حساس است، در حاليكه در نيمكره راست، فرايندهاي مربوط به سرعت نظير ريتم، تحليل ميشود. با افزايش سن، اين نيمكرهها به طور اختصاصي توسعه پيدا ميكند. علاوه بر اين افزايش توانايي در تجسم فضايي، بهبود حركتي- بصري، افزايش در مهارت خواندن و درك رياضي و تقويت حافظه و تحريك كلامي از جمله اين مواردند.
با اين تغييرات فيزيكي مغز گمان ميرود كه موسيقي روي سه کارکرد اصلي مغز يعني يادگيري، تفكر و يادآوري تأثير بگذارد. گرچه معناي اين تغييرات فيزيکي در مغز الزاماً در مورد نوع عملكرد شناختي به طور شفاف معين نيست، ولي شواهدي از وجود ارتباط محكم بين آموزش موسيقي و بهبود عملكرد در حوزه شناختي وجود دارد. از جمله اين تحقيقات ميتوان به اثر موزارت و تحقيق ديگري که دال بر افزايش هوش کودکان اين تئوري و تأثير موسيقي را بر روي تفكر را تاييد ميكنند، اشاره کرد.
تعليم موسيقي به کودکان قبل از سن شش سالگي موجب افزايش هوش آنان ميشود
پديده موزارت (1993) بيانگر آن است که گوش دادن به موسيقي كلاسيك يا غير كلاسيك، به مدت 10 دقيقه، ضريب هوشی افراد را بالا میبرد. بنابر نتايج تحقيقات متعدد، گوش دادن به موسيقي ميتواند موقتاً تواناييهايي نظير خلاقيت، عملكرد شناختي، تواناييهاي استدلال فضايي و توانايي حل مسأله را افزايش دهد. گرچه بعضي از محققين معتقدند كه بهبود اين توانمنديها در واقع مربوط به تغيير و بهبودي در خلق (mood) فرد است و ناشي از اثر مستقيم گوش دان به موسيقي روي هوش شخص نيست.
اشلنبرگ نيز طي تحقيقي افزايش ميزان IQ را در مورد كودكان زير شش سالي كه به مدت نه ماه آموزش موسيقي داشتند، مشاهده كرد. طي اين تحقيق كودكان به چهار گروه تقسيم شدند؛ در مورد گروه اول هيچ مداخلهاي وجود نداشت. گروه دوم براي نمايش آموزش ديدند و به گروه سوم و چهارم به ترتيب آموزش نواختن ساز و آواز داده شد. پس از گذشت نه ماه ضريب هوش همه گروهها بالا رفته بود. ولي ضريب هوش افرادي كه آموزش موسيقي داشتند 3 درجه بالاتر از سايرين بود.
هوش موسيقیايي يكي از هوشهاي هشتگانه است كه بر اساس تئوري هوشهاي چندگانه در شيوههاي آموزشي نوين به كار گرفته ميشود. بر اساس اين تئوري افرادي كه هوش موسيقيايي بالايي دارند حساسيت بالايي نسبت به ريتم، تون و ملودي دارند و ميتوان از اين ويژگي براي يادگيري موضوعات مختلف استفاده كرد.
يادآوري ميشود كه بيشترين شيوه مورد استفاده براي آموزش موسيقي به كودكان، «موسيقي اُرف» است كه اولين بار توسط كارل اُرف ارایه شد. در اين روش تقويت مهارتهاي مربوط به موسيقي براي كودكان با استفاده از ابزارهاي ساده موسيقي (كه از پيچيدگي نت كمتري برخوردارند) نظير بلز و فلوت انجام ميپذيرد.
تأثير موسيقي در دوران تحصيل
اثرات روي هوش و يادگيري: تحقيقات نشان داده که يادگيري موسيقي خواه گرفتن درسهاي آواز يا ساز، پس از نه ماه مهارتهاي رياضي و حل پازل را به ميزان 35 درصد افزايش داده است. تقويت مهارت خواندن و صحبت کردن و کارهاي دستي، رشد خلاقيتها (بعد خلاقيت در مورد موسيقي محدود به خلاقيت کلامي ميشود و نه خلاقيت در تصويرسازي و نقاشي)، بهبود درک درس رياضي، افزايش يادگيري زبان اصلي و زبان دوم و نيز بديههگويي از ديگر نتايج يادگيري موسيقي در اين گروه سني است. علاوه بر اين، بر اساس تحقيقات انجامشده تواناييهايي نظير بازگويي داستان نيز در بهبود توانايي خواندن در گروه سني پايين تر قابل مشاهده است.
اثرات آرامبخش موسيقي: موسيقي آرامبخش است. اگر موسيقي براي دانش آموزان نواخته يا به صورت نوار ضبطشده پخش شود، باعث کاهش ميزان استرس و اضطراب ميشود . اين اثر هم براي فرد و هم براي گروه قابل مشاهده است.
تأثير روي عملکرد حرکتي
انجام تستهاي مهارتي موسيقیايي- حرکتي با بررسي روی هماهنگي الگوي حرکت، سرعت حرکات، هماهنگي چشمي- دستي و ميزان حرکات، بيانگر اين نکته است که موسيقي در هماهنگي حركتي- جنبشي و الگوي ريتم و تون صحبت كردن کودکان قبل از سن 5 سالگي تأثير دارد. اين نتايج تأکيد ميکند که اين حرکات قبل از 5 سالگي شکل ميگيرد و بعد از اين سن تثبيت ميشود. البته اين اثرات در دخترها بيش از پسرها مشهود است. اين موضوع طي تحقيقي كه بر روي كودكان در سنين قبل از مدرسه انجام شد، به اثبات رسيد.
محقق ديگري نيز در سال 2004 نتيجهگيري کرد که موسيقي و آموزش حرکات، توانايي انجام ريتميک (الگوي تکرار شونده و منظم) مهارتهاي حرکتي را تسهيل و بهبود مي بخشد.
از ديگر تأثيرات کلاسهاي موسيقي گروهي که از اثر آرامبخش آن نشأت ميگيرد، بهبود روابط اجتماعي و کاهش انزواطلبي كودكان، رفتار دوستانه ، فشارهاي جمعي کمتر و همکاري بيشتر است. از مجموعه موارد فوق ميتوان به اين نتيجه رسيد که اضافه کردن درس موسيقي به عنوان قسمتي از برنامه يادگيري به درمان مشکلات درسي يا حتي غير درسي دانش آموزان کمک ميکند.
موسيقي درماني(Music Therapy)
زمان بسيار زيادي از يافتن اثرات مثبت موسيقي روي درمان بيماريها ميگذرد. موسيقي ميتواند اثرات فيزيولوژيک و سايکولوژيکي مثل تغييراتي در علايم حيلتي، کاهش اضطراب، بهبود سيستم ايمني، کاهش سطح کورتيزول و کاهش استرس و ارتقاي سلامتي ايجاد کند. بنابراين موسيقيدرماني روشي براي ايجاد مراقبتهاي سلامت در زمينههاي فيزيكي، احساسي، شناختي و نيازهاي اجتماعي افراد در همه سنين است. موسيقيدرماني كيفيت زندگي افراد سالم و نيز افرادي را كه دچار بيماري يا ناتوانيهايي هستند بهبود ميبخشد. موسيقيدرماني شيوهاي ارزان و مؤثر است كه انگيزه درگيري در درمان را افزايش ميدهد و فضايي براي بيان احساسات ايجاد ميكند. در كشورهاي توسعهيافته، اين روش به عنوان روش كمكي يا حتي جايگزين ساير روشهاي درماني به كار برده ميشود.
كاربرد درماني موسيقي بر اساس تأثيرات سهگانه آن يعني اثر آرامشبخش، تأثير روي عملکرد حرکتي و نيز تأثير روي مغز (يادگيري، تفكر و يادآوري) است.
در واقع از موسيقي به عنوان يك مسكن ضعيف يا متوسط استفاده ميشود. موسيقي براي تسکين دردهايي نظير دردهاي ناشي از سرطان، دردهاي ميگرني، درد و استرس ناشي از اعمال جراحي سرپايي در بيماريهاي زنان (نظير كرايوتراپي و كولپوسكپي) و پانچ بيوپسي استفاده ميشود. همچنین موسیقی در جراحيهاي بزرگ مثل سزارين و هيسترکتومي نيز از دردهاي بعد از عمل ميکاهد.
اثرات آرامبخش موسيقي حتي روي نوزادن ديده ميشود. تحقيقات نشان ميدهند كه شنيدن موسيقي روي نوزادي كه زودتر از موعد متولد شده يا با وزن كمتر از نرمال به دنيا آمده است، به كاهش ناآرامي و استرس، افزايش ميزان شير و كالري دريافتي و در نتيجه افزايش وزنگيري و كاهش مدت زمان ماندن در بيمارستان منجر ميشود. همچنين بررسي تأثيرات موسيقي روي نوزاداني که زودتر از موعد متولد شدهاند در بخشهاي مراقبت ويژه کودکان که نياز به صرف هزينههاي بالا و تکنولوژي گرانقيمت و مراقبتهاي شديد دارند، نشان داد که استفاده از موسيقي براي اين گروه منجر به افزايش اشباع اکسيژن و در نتيجه کاهش ميزان آژيتاسيون (اضطراب و تلاطم) و افزايش ضربان قلب و افزايش وزنگيري ميشود.
استفاده از موسيقي همچنين به کاهش اضطراب و افزايش ميزان راحتي بچههاي سرطاني بستري در بيمارستان کمک ميکند.
يکي از عوارض شايع براي بيماران مبتلا به MS، افسردگي است که بين 36 تا 50 درصد گزارش شده است. مداخلات موسيقيدرماني روي بيماران مبتلا به MS منجر به افزايش اعتماد به نفس و کاهش افسردگي و اضطراب شده است. در مورد اين بيماران هنگامي که موسيقيدرماني گروهي انجام شده است، نه تنها موسيقي در کاهش اضطراب و افسردگي، افزايش اعتماد به نفس و کاهش ناتواناييهاي حاصل از بيماري مفيد بوده، بلکه در پيدا کردن استراتژي هاي فردي براي مقابله با بيماري نيز بسيار مؤثر عمل کرده است.
موسيقي در بهبودي بيماراني كه از بيماريهاي عصبي- مغزي و اختلال عملکرد جسمي- حرکتي يا ذهني نظير زوال عقل، صدمات مغزي حاد، پارکينسون، آلزايمر و MS رنج میبرند، به طور چشمگيري اثرگذار است. براي تقويت عملکرد حركتي براي اين دسته از بيماران، علاوه بر نواختن يك ساز، شنيدن انواع خاصي از موسيقي همراه با انجام حركات موزون نيز به كار گرفته ميشود.
تحقيقات متعددي نشان داده که با استفاده از موسيقيهايي که فرد در گذشته آموخته، ميتوان براي تقويت توان يادآوري در بيماران آلزايمري به نحو مؤثري سود برد. در واقع موسيقي با تأثير روي حافظه كوتاهمدت، بر سير بيماری اين بيماران تأثير دارد.
استفاده از موسيقي در بيماران پاركينسوني منجر به كنترل علایم، كاهش ناتواناييهاي باليني و بهبود كيفيت زندگي شده است. در جلسات موسيقيدرماني اين بيماران از آواز دستهجمعي و تمرينات صدا براي از بين بردن علايمي نظير از بين رفتن حالت چهره، تغييرات صدا، اختلال بلع، و از موسيقي توأم با حركات آزاد و ريتميك بدن همراه با تمرينات نرمشي و كششي به منظور بهبود تعادل و طرز راه رفتن استفاده ميشود.
براي كاهش علایم ديمانس يا زوال عقل به خصوص در كاهش رفتارهاي تهاجمي (به طور مثال هنگام حمام كردن يا غذا خوردن)، میتوان از موسيقيدرماني در بين اين بيماران استفاده کرد.
در مادران مبتلا به افسردگي مزمن که نوار مغزي ايشان بيانگر کاهش فعاليت لوب پيشاني راست بود، به عنوان يک مداخله زودهنگام براي افزايش مراقبتهاي عاطفي، استفاده از موسيقي مورد علاقه يا موسيقي كلاسيك فقط به مدت 20 دقيقه انجام شد. بررسي نوار مغزي حاکي از افزايش فعاليت در لوب قدامي راست مغز بود به نحوي که هر دو لوب راست و چپ با هم هماهنگي پيدا کردند.
برگزاري جلسات موسيقي (نواختن ساز، آواز خواندن، حركات خلاق، بازيهاي موسيقي و رقص) براي كودكان خردسال معلول و عقبماندهها علاوه بر افزايش يادگيري، كمك ميكند تا اين كودكان اجتماعيتر شوند.
موسيقي با صداي بلند هم گاهي براي درمان استفاده ميشود. يك تحقيق در مورد درمان كودكان مبتلا به ادم مغزي با موسيقي بالاي 70 دسيبل براي تحريك سيستم پاسخگويي به استرس و در نتيجه افزايش ميزان آدرنال ترشحي (تحريك محور هيپوفيز- آدرنال) انجام شده است. اين افزايش در استرس منجر به بالا رفتن ميزان ضربان قلب، افزايش فشارخون و جريان خون مغزي و انقباض عروق محيطي ميشود. در نتيجه افزايش فشار داخل مغزي منجر به بهبودي اين كودكان ميشود
بعضی از شیوه های درمانی
همانطور که گفته شد، برای معالجات مختلف، روشهای متفاوتی وجود دارد. برای مثال درمانگر برای رسیدن به ذهنیات بیمار از او میخواهد تا ترانه ای بسراید یا اینکه برای تقویت اعصاب حرکتی و ایجاد تعادل بین اعضای مختلف بدن، نواختن پیانو را بیاموزد. نواختن ساز میتواند برای بیان احساسات ناگفتنی نیز به کار رود. تجویز حرکات موزون، پیاده روی یا ورزش با موسیقی و همچنین آواز خواندن و نقد و بررسی اشعار و ترانه ها نیز از جمله روشهای موسیقی درمانی است.
یک مثال از یک برنامه موسیقی درمانی
• نوع فعالیت: گفتگو و بررسی اشعار
• وسایل مورد نیاز: دستگاه پخش صوت، چند نوع موسیقی
• شرح کار: ما به تعدادی موسیقی نیاز داریم تا مراجع بتواند از میان آنها یکی را انتخاب کند. به مراجع میگوییم که میخواهیم با یکدیگر بیشتر آشنا شویم و اینکار را از طریق یکی دو قطعه موسیقی انجام میدهیم. توضیح دهید که او باید 1 یا 2 ترانه یا موسیقی که با آن همذات پنداری میکند، را انتخاب کند به طوری که با در میان گذاشتن این وجه مشترک با شما احساس راحتی کند. پس از انتخاب موسیقی توسط هردو نفر- بیمار و درمانگر- موسیقی ها پخش میشوند. پس از شنیدن هر کدام از ترانه ها، درباره آنچه شنیده ایم و مفهوم ترانه یا موسیقی گفتگو میکنیم. این روش برای ارزیابی مراجع بسیار مفید است، به خصوص در برخورد اولیه که گفتگوی بی پرده و صریح بسیار مشکل است.
• مرحله بعدی: از چنین فعالیتهایی، درمانگر میتواند برای مطالعه بیشتر در احساسات و مشکلات ارتباطی مراجع، او را به نوشتن شعر یا انتخاب و نواختن سازی برای بیان افکار و درونیاتش راهنمایی کند.
harmonytalk.com
تهران- خبرگزاری ایسکانیوز: دنیای امروز دنیایی است مکانیزه و ماشینی که می توان گفت، تمامی انسانها و حیوانات و یا تمامی موجودات زنده ای که بر روی این کره خاکی زندگی می کنند بخشی از زندگی خود را با موسیقی سپری می کنند.
به عنوان مثال در کشور هلند برای پرورش گل در زمان های خاصی از شب برای افزایش رشد گیاهانشان از موسیقی آرام استفاده می کنند.
اگر ما بخواهیم تاثیر موسیقی بر روح و روان کودکانمان را در یک جمع بندی خلاصه کنیم می توانیم به طور کلی بگوییم که مغز به دو نیم کره شکل گرفته که یک قسمت از آن برای محاسبات اعداد و ارقام و قسمت دیگر آن به طور کامل مربوط به قسمت هنرهای یک انسان محسوب می شود پس موسیقی یکی از عامل های محرک برای تخلیه روح و روان شناخته شده و می شود.
تاثیرات روانی موسیقی ها را در عده ای از کودکان می توان پیدا کرد که یک حس شاد بودن با یک انرژی اضافی در بیشتر اوقات در وجودشان دیده می شود اما از طرف دیگر در تعداد زیادی از کودکان دیده می شود که به علت زیاد ازحد گوش دادن موسیقی های خاص که خانواده ها بیشتر به آنها علاقه دارند ذهن کودکانشان مجبور و یا عادت به دیدن و شنیدن این گونه موزیک های خاص شده است و سبک های دیگر موسیقی که مربوط به سنین آنها است که نمی توانند تحمل کنند و گاه در عده ای از آنها پرخاشگری حرکات ناموزون و یا سکوت های طولانی و .. دیده می شود که اگر به اصل این موضوع برگردیم می بینیم که یکی از عوامل این گونه حالات شنیدن و دیدن این موزیک ها است که باعث اثر مستقیم روی آنها شده است که در سنین بالاتر می توان طرز پوشیدن لباس و آداب و منش شان به تقلید از آن گروه ها را اشاره کرد که در بعضی موارد دچار حوادثی غیر قابل جبران می شود که باید کاملا جدی گرفت.
حال اگر موسیقی ای که مربوط به سنین آنها باشد را قبل از رفتن به مهد کودک و یا مدرسه برایشان گذاشته شود و حس حاکم بر فضایی را که فرزندانمان دوست د ارند برایشان درست شده باشد می تواند تاثیرات زیر را داشته باشد؛ شادابی و نشاط، آرامش روحی و روانی، مطالب آمادگی ذهنی برای فراگیری .
کودک امروز، آینده فرد ای جامعه هر کشور را تضمین می کند و به نوعی خلاقیت هایی که در وجودشان حاکی است ارزش و بها داده شود می توانند درآینده نزدیک به نوعی به ارزش های خود و جامعه آن کشور جامه عمل بپوشاند و می توان گفت: ایده ها و نظرهایشان با کوچک بودن از دید ما ایده های بزرگی از دید خودشان است که اگر این ایده ها را از بعدی دیگر نگاه کنیم می تواند به نوعی ایده های بزرگی بر ای ما هم به حساب آید. در بعضی از انسانها دیده می شود که در سنین پایین آموزش هایی دیده اند که به نسبت طرز فکرشان و خلاقیت هایشان بالاتر از دیگر افراد آن گروه سنی است و می توان گفت که از کودکی مسیری را برای خود روشن کرده اند.
کودکانی وجود دارند که با سنین پایینی که دارند نوازندگان خوبی هستند و یا عده ای از آنها هستند که کار با رایانه را به راحتی انجام می دهند و کارهایی ناخودآگاه انجام می دهند که اصلا به سنین آنها نمی خورد.
در بعضی از خانواده ها دیده می شود که بدون هیچ توجهی از کنار این هنر ها و کارها به سادگی می گذرند و به جای تشویق فرزندانشان با یک کلمه "آفرین" یا " خوب است" و یا "برو حوصله ندارم" به راحتی از آن حرکت مثبت می گذرند ولی اگر بالعکس فقط با دادن یک کادوی کوچک آنها را تشویق کنیم فردای آن روز به کارهای فراتر از آن می پردازند و یا با جدیت بیشتر به بهترین های آموزشی خود می پردازند .
تمامی این حالات در زمانی می تواند اتفاق افتد که ذهنیت فرزندانمان رو به شاد بودن ویا بهتر است بگوییم رو به مثبت بودن تمایل داشته باشند.
موسیقی روح را به حرکت وامی دارد و قادر است تاثیرات قوی و متفاوتی بر جای بگذارد، می تواند انسان را آرام و یا هیجان زده کند. به راستی موسیقی چگونه ما را تحت تاثیر قرار می دهد؟
موسیقی می تواند به روش های مختلف مورد استفاده قرار بگیرد، در علم پزشکی به عنوان یک منبع تحقیقاتی و نیز برای درمان امراضی چون حملات ناگهانی، فشار خون پایین، بیماری های روانی، افسردگی، بی خوابی و به طور کلی می توان گفت به عنوان عامل موثر در بهبود سریع تر بیماری ها، به کار می رود.
طبق تحقیقات موسیقی شناسان، گوش دادن به موسیقی – بسته به نوع موسیقی – می تواند بر متابولیسم (تحولات و دگرگونی ها حیاتی) بدن تاثیر بگذارد، فشار خون را بالا یا پایین ببرد، توازن انرژی برقرار کرده و به هضم غذا کمک کند.
تحقیقات نشان داده که موسیقی های آرام (مانند موسیقی کلاسیک با تمپوی پایین)، آرامش بخش هستند، احساسی که از سی دقیقه گوش دادن به چنین موسیقی بوجود می آید معادل آرامشی است که از خوردن یک قرص والیوم حاصل می شود. از آنجا که در این نوع موسیقی، شعری وجود ندارد، ملودی، تن، آهنگ و ریتم است که تاثیر گذار است و هر دو نیمکره مغز را درگیر جریان خود می کند.
بر طبق تحقیقات مشابه، موسیقی ممکن است تاثیر منفی نیز داشته باشد. بر حسب اینکه موسیقی خوب یا بد گوش بدهیم، می تواند مانند زهر در بدن عمل کند. مطالعاتی که در زمینه تاثیر موسیقی بر رشد گیاهان انجام شده، نشان داده که برای مثال، موسیقی راک، رشد گیاه را متوقف می کند و برعکس، موسیقی کلاسیک، باعث تسریع رشد گیاه می شود.
قدرت موسیقی به حدی است که می تواند مانند مصرف دارو اعتیاد آور شود. می توان گفت موسیقی ابزار قدرتمندی است که می تواند تاثیرات مثبت روحی و جسمی بسیاری بر اشخاص داشته باشد، البته اگر درست به کار گرفته شود، در غیر اینصورت، ممکن است تاثیرات منفی به همراه داشته باشد.
essortment.com