گفتند زلزله شده است
سراسیمه شتافتم
تا رودبار، منجیل؛ خرابههای بَم
تا حتا جغرافیای تمام زلزلههای جهان.
زیرِ تمامِ آوارها
تـــــــو بودی!
گفتند زلزله شده است
سراسیمه شتافتم
تا رودبار، منجیل؛ خرابههای بَم
تا حتا جغرافیای تمام زلزلههای جهان.
زیرِ تمامِ آوارها
تـــــــو بودی!
خورشید را در آغوش گرفتهای
پاهایت را به بوسههای دریا سپردهای
مووهایت را به دستِ نسیم.
چه خوش غیرتم من!
رضا کاظمی
Last edited by F l o w e r; 16-09-2012 at 23:44. دليل: افزودن نام شاعر
کم از کلاغ نیستی که!
نگاه کن؛
هرچه سنگ میپرانم
نمیرود!
*******************************
چشم هات
برگچه های نو رَسته ی بهارند
پاییز نمیشوند.
*******************************
وقتی تو نیستی
زندگی را نمیتوان هر صبح
در آغوش گرفت
و برای تکه ای نان
کنار تنور خورشید
صف کشید!
تو حرامِ منی وُ
حلالِ تمامِ شهر!
با مردم که نمیشود جنگید،
به گلولهای حلالَم کن!
اینبار که آمدی
خودت را در چشمهایم بریز
شاید دیگر ندیدمت!
قراری هم اگر بود
پای گهوارهی شعرهام.
( رضا کاظمی )
خرِ تمامِ کوچههای جهان، به پاییز میرسد
کمی آوازِ عاشقانه بخوان
دیرتر میرسیم!
( رضا کاظمی )
پاییز
زنیست زیبا ،
با موهای بلند و روبانهای رنگی
و مردیست تنها ،
عابر همیشهی خیابانی که
زن از آن گذشته ،
رفته باشد
درِ خانهات به دریا باز میشد
و دریا
خانهی من بود .
یکبار به آب زدی وُ
عمریست پیِ تو میگردم .
دلم دیگر به زندگی گرم نیست.
مادر میگوید:
باید کمی به خودت برسی!
اما چهگونه،
وقتی از هر طرف میروم، به تو میرسم؟!
رسيــدن،
چيــزي را درســت نمــيکنــد؛
وقتــي قــرار نيســت پــابــهپــايــم بيــايــي . . .
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)