تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 11 اولاول 1234567 ... آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 102

نام تاپيک: مقالات علوم اجتماعي

  1. #21
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    چهره سياه فيروز


    نوروز، بدون اسطوره هايش، سرشار از نشانه هاى انسان متجدد است. نشانه هايى برگرفته از نياز هاى اجتماعى. منظور از انسان متجدد، انسانى است كه براى زمان كوچك زيستن اش نماد مى سازد. نماد هايى كه براى انسان هاى آينده اسطوره نمى شوند. نوروز در عمر چند هزار ساله اش بر اساطير باستانى تكيه زده است. از اين پس نيز در پيش پاى انسان هاى امروزى، دو راه مى ماند تا با اين دو نوروز را زنده بدارند. يكى بازسازى و تقديس اسطوره هاى باستانى نوروز است؛ اسطوره هايى كه در ادامه اين نوشتار به تعدادى از آنها اشاره مى شود. راه ديگر كه بسى دشوار تر است، آفريدن اسطوره هاى نوين است. وام گرفتن فضا ها و شخصيت هايى از زندگى روزمره كه بن مايه اسطوره شدن و ماندگارى را دارند. اسطوره هايى بى زمان و بى مكان.
    � اسطوره هاى نوروز
    وقتى سخن از اسطوره به ميان مى آيد بايد حساب آن را از افسانه جدا نمود. اسطوره از واقعيت هاى اجتماعى زمانه مى جوشد. از اعتقادات و باور مردمان. به همين دليل است كه مى ماند. اگر برخى از اساطير نوروزى را مرور كنيم پى بردن به رمز ماندگارى چند هزار ساله شان ساده است:
    ۱- جمشيد خاستگاه نوروز است. در اساطير باستانى، روزگار جمشيد روزگار عجيبى است. روزگارى فارغ از مرگ و پيرى و درد بيمارى. روزگار خوشبختى انسان. اعتقاد ايرانيان گذشته بر اين بود كه جمشيد آب، گياه و خورشيد را آفريد. ديوان را به زير لگام خود آورد. بر گردونه اى سوار شد كه ديوان حركتش مى دادند و به همين دليل جشنى بزرگ برپا كرد.
    ۲- مردم بين النهرين در هزاره سوم قبل از ميلاد معتقد بودند كه �تموز� در ايام جشن بهارى زنده مى شود. مرگ �تموز� كه از خدايان اساطيرى است در زمستان روى مى دهد و زنده شدنش در بهار به زايش و نوزايى مى انجامد.
    ۳- جشن اكيتو �Akitu Celebration� جشن بهارى سومريان و بابليان بود؛ مانند آنچه در باور مردم بين النهرين جاى داشت. جشن نوزايى جهان. اما در گوشه اى از جشن بهارى اكيتو كه به زاگ موگ �Zog-Mog� معروف است، سرنوشت انسان رقم مى خورد.از همين چند اسطوره برمى آيد كه ستون هاى برپادارنده نوروز، شخصيت ها و خدايانى اساطيرى اند. اما يك نكته را نبايد فراموش كرد اساطير نوروزى چه نقش و جايگاهى در ذهن و بطن زندگى اجتماعى مردم امروز دارند. شايد رمز ماندگارى نوروز تا امروز، رمز مرگ و نابودى آن هم باشد. پس بگذاريد فرض نخست را به گونه اى ديگر بنويسيم. نوروز براى بقا سخت متاثر از نماد هاى امروزى است.
    � جشن صورى چهارشنبه
    تصوير گزنده اى كه به عنوان فرض نخست آورديم براى آئين باستانى سورى يك حكم است با اين تفاوت كه براى مسخ شدن اين آئين نيازى به گذشت هزاره ها نبوده است. مادربزرگ تعريف مى كرد كه قديم بوته ها را با شتر به شهر كرمان مى آوردند تا مردم بوته آتش بزنند. مردم معتقد بودند كه آتش بيمارى ها را دور مى كند و به جان آدمى گرما مى بخشد. حتى ۲۰ سال پيش را كه مرور مى كنم يادم است كه هنگام پريدن از روى آتش مى خوانديم �زردى من از تو، سرخى تو از من� قاشق زن ها هم يك يا دو نفرى زير چادر پنهان مى شدند و با اينكه وجهه خوبى نداشتند از خانه ها، آجيل، سكه و... مى گرفتند البته شايد رسم �قاشق زنى� ريشه اساطيرى نداشت. شايد هم مسخ شده آئين گذشتگان بود. اما امروز نمادهاى ساخته ذهن انسان ها، جشن سورى، جشن روشن كردن آتش براى گرم كردن هوا و زود رسيدن بهار نوروز را به محاق برده است. شايد آتش براى جوان ايران امروز، بيش از آن كه مظهر پاكى باشد، جايى است براى انداختن كپسول آب مقطر يا گاز پيك نيكى. اين باور هر چند برخاسته از ناهنجارى هاى اجتماعى است اما بازسازى و زنده كردن اساطير باستانى معنى بخش به جشن سورى را با دشوارى روبه رو مى كند.
    � صورتك هاى سياه نوروزى
    ايرانيان باستان معتقد بودند كه سياوش با بازگشت از دنياى مردگان، روزى رسان استقبال كنندگان نوروز است. پايكوبى ايرانيان با صورتك هاى سياه به گذشته باز مى گردد. اين ادعا با ريشه شناسى واژه سياوش، پذيرفتنى تر است. سياوش يا همان سياوارشن (Siav.arshan) به معنى �قهرمان سياه� است. شايد بتوان با چنين اعتبارى به حاجى فيروزهاى امروزى،لباس اسطوره پوشاند. حاجى فيروزهايى با چهره سياه و جامه اى سرخ كه نشان از خون ريخته شده سياوش دارند. اما در اينجا هم تصوير نااميد كننده به چشم مى خورد. حاجى فيروزهاى امروز، حاشيه نشينان، گدايان و دوره گردهاى فقيرند. كسانى كه براى گدايى، چهره سياه مى كنند و لباس سرخشان هم به خاطر جلب توجه بيشتر است. پس نمى توان بين آنها با سياوش و اسطوره بازگشت و روزى رسان بودن او، آشتى به وجود آورد.
    � عيد اموات
    خانه تكانى نوروز، پذيرايى از روح نياكان بود. باور ايرانيان بر اين بود كه فروهرها (ارواح نياكان)، نگاهبان زندگى زندگانند. روياننده گياهان و آورنده باران. آنها پس از مرگ انسان ها به آسمان مى روند و چند روزى مانده به سال نو براى بازديد و نگهبانى از بازماندگان به خانه هاى خود باز مى گردند. يك چنين اسطوره اى، بايد نيروى كافى داشته باشد تا آدمى را به پاكيزگى فرا بخواند. اسطوره فروهرها، بن مايه دينى دارد و از اعتقاد ايرانيان باستان به بازگشت مردگان خبر مى دهد. زمان بازگشت هم نوروز است. روزهايى كه جهان، بازآفرينى مى شود. براساس باور ايرانيان، پايان آفرينش جهان، به وجود آمدن ايران و خلق نخستين انسان در نوروز رقم مى خورد. اما امروزه، خانه تكانى، تهى از اساطير بازگشت و بازآفرينى بشر است. خانه تكانى امروزى، براى زندگان است. عشق به زندگى، باور مردم روزگار ماست. البته به چنين باورى خرده نمى گيرم، خانه تكانى حتى در مفهوم امروزى خود، شايد قدرت ماندگارى را داشته باشد. اسطوره اى استوار براى مردم هزاره هاى بعد.
    � آشفتگى ميرنوروزى
    پنج روز آخر سال، برخلاف اسطوره هايى كه در ايران باستان وجود دارد، روزهاى پريشانى مردم متجدد امروزى است. پنج روز شتاب براى منزل آرايى، پنج روز هراس از تمام شدن ميوه ها و شيرينى هاى بازار، پنج روز خستگى. اما ايرانيان در گذشته اين پنج روز را به شادى و پايكوبى مى پرداختند. جشنى سراسرى در مملكت برپا بود. ميرنوروزى كه يكى از اهالى ده يا شهر به حساب مى آمد به انتخاب مردم بر تخت مى نشست و همه از او اطاعت مى كردند. پنج روزى كه هلهله مردم ديوان را از جويدن دوازده ستون نگه دارنده جهان، باز مى داشت. نوروز در ايران باستان بر روى ستون هاى استوار اسطوره ها برپا شد. اسطوره ها از اعتقاد و باور مردم و واقعيت هاى زندگى انسان ها ريشه گرفت، دوام يافت و پس از هزاره ها به دست ايرانيان متجدد امروز سپرده شد. ايرانيان متجددى كه اسطوره پرداز هاى خوبى نيستند و با شريك كردن شخصيت هاى اساطيرى در زندگى روزمره شان ميانه اى ندارند. اسطوره سازى هم كار دشوار و بعيدى است، پس بگذاريد با همان فرض نخست، حرف را تمام كنم. ايرانيان متجدد امروز، بر ستون هاى استوار اسطوره هاى ديروز سر برآورده اند. شايد تصوير ايرانيان متجددتر فردا، آزاردهنده باشد.
    http://sharghnewspaper.com/831227/html/spc2.htm


  2. #22
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    نوروز در دوشنبه


    سال در فارسى كه به عنوان واحد زمانى به كار رفته است مشتق از كلمه �سردَ� ايرانى كهن به معنى �سردَ� است. در ايران و همه كشورهايى كه با فرهنگ ايرانى مراسم ويژه اى در ارتباط با نوروز برگزار مى شود كه بدين شرح است:
    � چهارشنبه سورى
    مردم ايران كهن پيش از فرا رسيدن هر جشن مذهبى به آتشكده ها مى رفتند و براى آتش احترام ويژه اى قائل بودند و در آن روز اشعار زيبايى مى سرودند و زمزمه مى كردند؛ زردى من از تو... سرخى تو از من...در تاجيكستان مراسم چهارشنبه سورى به صورت ايران در بعضى از شهرها متداول است؛ اما اصولاً آخرين چهارشنبه هر سال را جشن مى گيرند و فاميل گرد هم آمده و غذاى سنتى تاجيكى �شوربا� و �آش پلو� مى پزند. البته اين رسم بيشتر در خجند كه ايرانيان زيادى در آنجا زندگى مى كنند اعمال مى شود. آنچه مسلم است افروختن آتش در ايران باستان هم وجود نداشته؛ چون هفته به صورت خاص در نظر گرفته نمى شد و به جاى آن براى هر روز از ماه نامى ويژه مى گفتند. بعضى از اين نام ها، نام روزهاى يكى از ماه هاى سال نيز بود كه مردم روزى را كه نام روز و ماه يكى بود، جشن مى گرفتند مانند آبانگان (روز آبان از ماه آبان) به زمان ما نيز رسيده است؛ اما نوروز بزرگترين عيد ايرانيان همچنان با شور و هيجان خاص برگزار مى شود. افروختن آتش در دوره اسلامى رسم شده است و به احتمال قوى اين كار از سلسله سامانيان در آسياى مركزى و تاجيكستان فعلى متداول شده است. واژه �سورى� فارسى صفت پهلوى سوريك (Surik) است. �رايك� پسوند نسبت است و �سور� (Sur) به معنى سرخ است. آجيل چهارشنبه سورى كه معمولاً شيرين است در تاجيكستان لطف و صفاى خاصى دارد و شامل كشمش، بادام، برگه هاى هلو، زردآلو، قيسى و هسته زرد آلو است كه در هر خانه تاجيكى براى پذيرايى تعارف مى شود. گفتنى است كه خشكبار تاجيكستان همتا و مانندى ندارد و از اعتبار بالايى برخوردار است. شايد نمونه هاى كشمش در اين كشور و تنوع آن كم نظير باشد؛ اما واژه جشن كه بسيار مهم بوده، از ريشه �نير� به معنى نيايش و پرستش گرفته شده است. تاجيكى ها اصولاً به جشن و جشن گرفتن اهميت ويژه اى مى دهند و كليه روزها و اعياد و خاطره هاى مهم فرهنگ و تاريخ كشورشان را جشن مى گيرند. در تابستان سه سال گذشته مراسم بزرگداشت پنجاهمين سال شروع جنگ جهانى دوم كه به جنگ غلبه۱ شهرت داشت را بسيار با شكوه در ميدان ها و خيابان هاى شهر دوشنبه پايتخت اين كشور جشن گرفته بودند و نظاميان تاجيكستان مدت ها خود را براى رژه عمومى آماده مى كردند و در روز غلبه مردم به يكديگر گل هديه مى دادند. فالگوش۲ نيز در تاريخ نوروز ايران باستان اهميت بسيارى داشته و آن بدين صورت است كه دختر شوهر نكرده كليدى را زير پاى خود در چهارراه مى گذارد، چهارراه نماد گذرگاه است. دختر حين فشردن پا بر روى كليد در حقيقت سعى در باز كردن بخت و اقبال خود دارد و شيرسنگى نيز نماد ديگرى است از مراسم نوروز. در بسيارى از شهرها و روستاها شيرسنگى وجود دارد. شير نمادى از نيروى آناهيتا، فرشته بارورى و آب بوده است. در اين گونه مكان ها دوشيزگان به هنگام شب چهارشنبه سورى از زير دست و پاى آن چندين بار رد مى شوند و از او مراد مى طلبند چون در شهرهاى بزرگى مانند تهران، شير وجود ندارد به عنصر ديگر نگهبان و نيرومندى مانند شعله هاى آتش چهارشنبه سورى متوسل مى شوند. در تاجيكستان در بعضى از روستاها و به ويژه مناطق نزديك ايران و افغانستان يعنى نواحى جنوب و جنوب شرقى شير را نمادى از قدرت آناهيتا مى دانند و احترام خاصى براى آن قائل هستند.
    � پختن حلوا
    در تاجيكستان نيز بسيار متداول است انتخاب شيرينى آرد، آب �حلوا� فلسفه خاصى براى مردگان داشته كه تاكنون عمل مى كنند و در ايران نيز اين كار به قوت خود باقى بوده است. بايد يادآور شد كه اصولاً در تاجيكستان همه اعياد، مراسم و جشن ها همراه با پختن نان سنتى تاجيكى كه نانى گرد و كوچك است انجام مى پذيرد.
    � هفت سين
    چينى به ظروفى گفته مى شود كه از چين مى آوردند كه در زبان فارسى �سينى� مى گفتند و آرايش مى دادند. سبزه نشانه طراوت است كه در تاجيكستان گندم به تعداد زيادى سبز مى كنند و سفره بسيار گسترده اى با تعداد زيادى سبزه در نوروز تدارك مى بينند. نان در عيد نوروز نماد بركت است كه در عقد و عروسى نيز استفاده مى شود. در تاجيكستان در عيد نوروز نان هاى بسيار خوشمزه و به اصطلاح آنها خوشرو مى پزند و نيز نان هاى كلان كه همان بزرگ است پخته مى شود و بر سر سفره يا ميز قرار مى دهند و به عنوان هديه در ديد و بازديد به يكديگر هديه مى دهند.
    � شمعدان
    دنياى فروغ و روشنايى است و فروغ يعنى جايگاه فروزان. در تاجيكستان روزهاى نوروز و تحويل سال شمع روشن مى كنند و شمعدان بر سر ميز و سفره مى گذارند.
    � سيب و انگور
    معمولاً در عيد نوروز بر سر سفره تاجيكى ها سيب و انگور وجود دارد سيب نشانه بارورى است كه در باستان آن را درويشى به دو نيم مى كرد و به زن و شوهر مى داد تا بچه دار شوند و اين ميوه را بهشتى مى نامند. انگور نيز در تاجيكستان بسيار يافت مى شود. انگورهاى بسيار درشت و خوشمزه با رنگ هاى مختلف كه در روزهاى نوروز در ديد و بازديد به مهمانان تعارف مى شود و سمبل بركت است.
    � نوشيدن چاى
    چاى سبز و چاى سرخ هر دو در تاجيكستان متداول است و به ويژه در روزهاى نوروز كه به همراه كلوچه مورد استفاده قرار مى گيرد. به گفته خانم دلبر، كدبانوى تاجيكى (پزشك بازنشسته) در نوروز در هر خانه كلوچه روغنى و سمبوسه پخته مى شود. جالب است بدانيد كه سمبوسه ها را از علف هاى كبود۳ مى پزند كه بسيار خوشمزه و پرطرفدار است؛ اما مهم ترين رسم نوروز در تاجيكستان پختن سمنو است كه آنها آن را به عنوان حلوا مى شناسند و نام اين حلوا �سوملك� است. براى پختن �سوملك� جشن ويژه اى گرفته مى شود و اقوام در منزل يكديگر جمع مى شوند، شعر مى خوانند و يك شبانه روز به رقص و پايكوبى مى پردازند و اين نوع حلوا را سمبل بركت، نيرومندى، نشاط، شادى و شكر نعمت هاى خداوند مى دانند. در آن روز (روز پختن سوملك) خوشروترين لباس را به تن مى كنند و چهره خود را بسيار زيبا مى آرايند و سپس حلوا به منزل يكديگر مى برند. اين رسم و رسوم تاجيكى شبيه ما ايرانيان است كه پس از پختن سمنو، به اقوام و همسايگان به عنوان نذرى داده مى شود. در عيد نوروز تاجيكى ها بر اين باورند كه بايد به ياد مردگان باشند؛ به ويژه مردگانى كه تازه از دست رفته اند. آنها به منزل اقوام و خويشان مرده تازه از دست رفته مى روند و فاتحه مى خوانند و حتى در شرايطى به عنوان كمك خوراك، پول و پوشاك به بازماندگان مرده تازه از دست رفته هديه مى دهند و اين حركت را يك نوع مراسم براى پيشوازى نوروزى مى دانند. رسم هديه دادن در روزهاى نوروز براى يكديگر از ديرباز وجود داشته است. در انجمن آرا آمده كه �در روز نوروز خوردن شكر رسم شده و از آن حلويات ساختند و هنوز آن رسم برقرار است.�شايد فرستادن نقل و نبات براى يكديگر به رسم هديه و سوغات و گذاردن انواع شيرينى و آب نبات و نقل در سر سفره نوروز و ريختن نقل بر سر عروس و داماد، يادگارى از اين رسم نوروزى باشد كه در تاجيكستان، هندوستان و افغانستان نيز متداول است. به گواهى تاريخ، نوروز از خليج فارس و حاشيه درياى عمان توسط دريانوردان و بازرگانانى كه با كشتى در كار حمل ونقل كالا بودند به خارج از كشور راه يافته است.
    پى نوشت ها:
    ۱- جنگ غلبه مردم روسيه بر هيتلر در جنگ جهانى دوم.
    ۲- فالگوش يا قاشق زنى كه در نوروز ايرانى از ويژگى خاصى برخوردار است.
    ۳- علف هاى كبود= انواع سبزى هاى معطر و تازه.

  3. #23
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    نوروز


    نوروز روز ملي و جشن همه كساني است كه در فلات ايران ( ايران زمين ) خود يا نياكانشان به دنيا آمده اند و تاريخ و فرهنگ مشترك دارند، از جمله تاجيكها، افغانها، كردها و ساكنان سرزمينهايي كه در طول قرون و اعصار، امپراتوري ايران را تشكيل داده بودند.
    دو قرن است كه امپراتوري ايران براثر توطئه هاي استعمارگران اروپايي از ميان رفته است، اما فرهنگ مشترك و مدنيت غني قوم ايراني باقي مانده و نوروز همچنان روز ملي همه مردمي است كه از كوههاي پامير و بدخشان تا انتهاي كوههاي كردستان سوريه و از قفقاز تا رود سند و منطقه خليج فارس سكونت دارند.
    نوروز، هدفهاي آن و وقايعي كه در طول قرون و اعصار در اين روز روي داده است در خور توجه فراوان است.
    در بسياري از آثار گذشته نگاران، از جمله در تاريخ طبري، شاهنامه فردوسي و آثار بيروني؛ نوروز به جمشيد، شاه افسانه اي و درپاره اي ديگر به کيومرث نسبت داده شده و آن را به دليل آغاز بهار، برابر شدن روز و شب و از سر گرفته شدن درخشش خورشيد و اعتدال طبيعت، بهترين روز در سال دانسته اند.
    به نوشته برخي از مورخين بر پايه افسانه ها، سه هزار سال پيش در چنين روزي، جمشيد از كاخ خود در جنوب درياچه اروميه (منطقه باستاني حسنلو) بيرون آمد و عميقاً تحت تأثير آفتاب درخشان، و خرمي و طراوت محيط قرار گرفت و آن روز را �نوروز�، روز صفا، پاك شدن زمين از بدي‌ها و روز سپاسگزاري از خداوند بزرگ ناميد و خواست كه از آن پس، بدون وقفه، هر سال در اين روز آيين ويژه‌اي برگزار شود- آييني كه هنوز ادامه دارد و از گزند زمانه و هرگونه تحول سياسي و اجتماعي مصون مانده است.
    لازم است بدانيم كه مهاجرت آرين‌ها به صورت سه دسته مادها، پارس‌ها، پارت‌ها به سرزمين ايران در قرن هشتم پيش از ميلاد تكميل شد. اين گروه از آرين‌ها از گروهي كه به اروپا رفتند، جدا شده بودند که مورخان آنان را آرين‌هاي جنوبي مي‌خوانند. مادها در منطقه غرب ري (تهران امروز) تا مرز ايلام از جمله آترپاتكان (آذربايجان) و كردستان مستقر شدند و بعدا حكومتي به پايتختي همدان تأسيس كردند كه به احتمال زياد جمشيد از ميان آنان برخاسته بود. زيرا، پارس‌ها در جنوب و جنوب شرقي �ري� تا سواحل خليج‌فارس و بيشتر افغانستان و بلوچستان امروز اسكان گرفته بودند و پارت‌ها در شرق درياي مازندران از جمله خراسان بزرگ، دامغان، خوارزم و گرگان - تپورستان ( مازندران ) و نواحي اطراف استقرار يافته بودند.
    ترويج آموزش‌هاي زرتشت- تنها پيامبري كه از ميان آرين‌ها برخاسته- به نوروز جنبه معنوي‌تري بخشيد، زيرا زرتشت بر كردار، گفتار و پندار نيك تأكيد داشت و هر عمل خلاف عدالت را نفي مي‌كرد و تحولات تاريخ را نتيجه كشمكش بدي و خوبي مي‌دانست كه سرانجام با شكست قطعي بدي؛ آرامش، صفا، شادي، صميميت و عدالت جهانيان تأمين خواهد شد. نوروز فرصت خوبي براي زدودن افكار بد از روح، پايان دادن به دشمني‌ها از طريق تجديد ديدارها و نيز شاد كردن دوستان و بستگان، مخصوصاً سالخوردگان با دستبوسي آنان و مبادله هديه بوده است.
    كوروش بزرگ مؤسس امپراتوري ايران كه از مادر، ماد و از پدر، پارس بود نخستين حكمران ايراني بود كه به نوروز جنبه رسمي داد و در سال 534 پيش از ميلاد دستورالعملي براي آن تدوين كرد كه شامل ترفيع نظاميان، ابلاغ انتصابات تازه، سان ديدن از سربازان، عفو مجرمين پشيمان، ايجاد فضاي سبز و پاكسازي محيط زيست- از منازل شخصي گرفته تا اماكن عمومي ـ بود. چهارسال پيش از آن ،كوروش پس از تصرف بابل، نوروز را در آنجا جشن گرفته بود و به اين سبب برخي از مورخان، زمان اعلام رسمي و عمومي شدن نوروز به عنوان عيد ملي را سال 538 قبل از ميلاد نوشته اند. بابل در 29 اکتبر سال 539 پيش از ميلاد به تصرف ايران درآمده بود.
    در دوران هخامنشيان، يازده روز اول فروردين (فرورتيشن/ Farvartishn) ويژه انجام مراسم نوروز بود. شاه در نخستين روزسال نو روحانيون، بزرگان، مقامات دولتي و فرماندهان ارشد نظامي، دانشمندان و نمايندگان سرزمين‌هاي ديگر را مي‌پذيرفت و ضمن سپاسگزاري از عنايات خداوند، گزارش كارهاي سال كهنه و برنامه‌هاي دولت براي سال نو و نظر خويش را بيان مي‌كرد كه نصب‌العين قرار گيرد. اين آيين تا همين اواخر با جزيي تفاوت رعايت مي‌شد. شاه سپس پيشكش‌ها را دريافت مي‌كرد كه نمونه آن در كنده‌كاري‌هاي تخت جمشيد ديده مي‌شود. آنگاه مراسم سان و رژه برگزار مي‌شد و افسراني كه قهرمان دفاع از وطن شده بودند، ترفيع و پاداش مي‌گرفتند و مقامات تازه و قضات نو معرفي مي‌شدند.
    نوروز، مردم نخست به ديدن سالخوردگان خانواده، بيماران و از كارافتادگان ميرفتند و اداي احترام ميكردند (احترام و رعايت احوال سالخوردگان و نسل بازنشسته، در ميان ايرانيان همواره نهايت اهميت را داشته است). سپس عيد ديدني آغاز مي شد. پيش از ديد و بازديدها، در لحظه تحويل سال هر فرد از خدا ميخواست كه در سال نو روان او را پاك و آرام نگهدارد. اين مراسم پس از 25 قرن به همين صورت ادامه دارد و باعث اعجاب ملل ديگر شده است.
    سران دولت هخامنشي در آداب و رسوم و قوانين سرزمين‌هاي غيرآريايي‌ نشين كمتر مداخله مي‌كردند ولي در مصر كه بيش از يك قرن يكي از ايالات ايران به شمار مي‌رفت، آيين هاي نوروز را رواج داده بودند و با اعزام سفير به حبشه (اتيوپي) از شاه انتخابي اين كشور خواسته بودند كه نوروز را برسميت بشناسد و برگزار كند، آلودن محيط‌زيست (آب و هوا و زمين) را منع ، و براي دروغ‌گفتن و سوء نيت مجازات در نظر بگيرد.
    داريوش بزرگ كه در گسترش آيين‌هاي نوروزي در ميان متصرفات غيرآرين امپراتوري ايران سعي بليغ داشت در مراسم نوروز 515 پيش از ميلاد (هفت‌سال پس از آغاز فرامانروايي اش) تصميم خود را در زمينه ايجاد سنگ نبشته بيستون- حاوي آرزوها، اندرزها و شرح قلمرو ايران- اعلام كرد كه مورخان با توجه به اين سنگ نبشته گفته‌اند كه ايران تنها كشور جهان است كه سند مالكيت دارد. بزرگترين آرزوي داريوش كه در اين كتيبه آمده، اين است كه خداوند ايران را از آفت دروغ و خشكسالي مصون سازد.
    پس از تكميل ساختمان عظيم و زيباي تخت جمشيد در پارس و گشايش آن، آيين هاي رسمي نوروز، باشكوه بي‌مانندي در آنجا برگزارمي شد. مراسم نخستين نوروز در تخت جمشيد دو هفته طول كشيد. مردم عادي در تالار صدستون و سران ايالات و مقامات ترازاول در تالارهاي ديگر اين كاخ حضور مي‌يافتند. كار ساختن تخت جمشيد (يوناني‌ها پرس‌پوليس = شهر پارس خوانده‌اند) 51 سال طول كشيد. داريوش اول تصميم به ساختن آن، در محلي نه چندان دور از پاسارگاد گرفت، ولي پادشاه سوم بعد از او آن را گشود و به اين ترتيب ايران داراي دو پايتخت شد: شوش پايتخت اداري و تخت جمشيد پايتخت سياسي.عنوان �تخت جمشيد� را قرن‌ها بعد، عوام‌الناس به آن دادند، حال آن كه اين كاخ با جمشيد افسانه‌اي ارتباطي نداشته است. از اين كاخ كه گوياي تمدن و پيشرفت ايرانيان باستان است بر قلمروي ميان سند، دانوب، مديترانه و نيل فرمانروايي مي‌شد. حسادت اسكندر مقدوني نسبت به اين شكوه و عظمت، عامل عمده ويراني اين كاخ به دست او شد. افراد خاندان سلطنت و درباريان در هر کجاي کشور که بودند پيش از فرا رسيدن نوروز خود را به تخت جمشيد مي رسانيدند و بهار را در آنجا بسر مي بردند. داريوش دوم به مناسبت نوروز، در سال 416 پيش از ميلاد سكه زرين ويژه‌اي ضرب كرد كه يك طرف آن شكل سربازي را در حال تيراندازي با كمان نشان مي‌دهد. ضرب سكه زر و سيم يک قرن پيش از آن توسط داريوش اول آغاز شده بود. سكه‌هاي داريوش اول به �داريك� يا �دريك� موسومند. بايد توجه داشت که رسم دادن سکه به عنوان عيدي از زمان هرمز دوم - شاه ساساني در سال 304 ميلادي آغاز شده است.
    مِهستان (مه/ Meh: بزرگ)، پارلمان ايران در عهد اشكانيان نخستين جلسه خود را در نوروز سال 173 پيش از ميلاد با حضور مِهرداد اول- شاه وقت ـ برگزار كرد و اولين مصوبه آن انتخابي كردن شاه بود. عزل شاه نيز در اختيار همين مجلس قرار گرفت، البته طي شرايطي از جمله خيانت به كشور، ابراز ضعف و نيز جنون، بيماري سخت و از كار افتادگي. ايران در آن زمان داراي دو مجلس بود. مجلس شاهزادگان و مجلس بزرگان كه جلسه مشترك آنها را �مِهستان� مي‌خواندند.
    در سال 52 ميلادي، مِهستان كه از نحوست 13 فروردين مي‌ترسيد، چند روز ايران را بدون شاه گذارد و روز 15 فروردين �بلاش� را از ميان شاهزادگان اشكاني به شاهي برگزيد كه از همه آنان كوچكتر بود و استدلال كرد كه �مصلحت � انتخاب بلاش را ايجاب مي‌كرد. شاه قبلي در ايام نوروز مرده بود. نحوست رقم 13 از يونانيان است که با اسکندر وارد ايران شده است.
    نوروز ايراني بر حسب سال مصادف است با يكي از اين سه روز در تقويم ميلادي: 20، 21 و يا 22 مارس (مارچ). در مارس 44 پيش از ميلاد، ايران خود را براي دفاع در برابر حمله احتمالي �سزار� آماده مي‌كرد كه خبر رسيد سزار 15 مارس( هفت روز پيش از نوروز ) در سناي روم ترور شده است و شاه جريان را به اطلاع رجال كشور رسانيد که ايام عيد را در دلواپسي بسر برده بودند. سپهبد سورنا فرمانده كل ارتش ايران 9 سال پيش از آن (سال 53 پيش از ميلاد) در �حران� ارتش روم را در هم شكسته بود. در اين جنگ، كراسوس كنسول روم و فرمانده اين ارتش كشته شده بود و سزار تصميم به انتقامگيري داشت.
    اردشير پاپكان- كه در سال 226 ميلادي سلسله ساسانيان را تأسيس كرده بود چهار سال بعد از دولت روم كه در جنگ از وي شكست خورده بود، خواست كه نوروز ايراني را به رسميت بشناسد و سناي روم نيز آن را پذيرفت و از آن پس نوروز ما در قلمرو روم به Lupercal معروف شد.
    در دوران اشكانيان ايام نوروز به پنج روز كاهش يافته بود اما اردشير به تقاضاي �تنسر/ Tansar� موبدِ موبدان (روحاني ارشد زرتشتيان) روز ششم فروردين- زادروز زرتشت- را بر آن اضافه كرد و چون ايرانيان روز هفتم فروردين را خوش‌يمن مي‌دانستند و بيشتر ازدواج‌ها را به اين روز موكول مي‌كردند، از آن زمان ايام نوروز كه روزهاي روح ابدي، شادي‌ها و پاكي‌ها بشمار مي آمدند ، به هفت روز افزايش يافت و ايرانيان در اين هفت‌روز دست از كار مي‌كشيدند.
    در طول حكومت ساسانيان اهميت نوروز افزايش يافت. نه تنها يك عيد ملي بود بلكه ايام تميز كردن محيط‌زيست، پوشيدن لباس نو، تميز كردن بدن، استغفار از گناهان، دلجويي از پيران، تجديد دوستي‌ها، استحكام خانواده، و بيرون كردن افكار بد و پليدي‌ها از روح و روان به شمار مي‌آمد. در اين عهد، تشريفات نوروزي مفصل شد، از جمله روشن كردن آتش روي بام‌ها در شب نوروز به منظور سوزاندن پليدي‌ها كه اينك اين رسم به روشن كردن شمع سر سفره هفت‌سين تبديل شده است. ساسانيان معتقد بودند كه هدف کوروش بزرگ از اعلام نوروز به عنوان يك روز ملي، برقراري عدالت، نظم، برادري، انساندوستي و پاكدامني بوده و بايد تحقق يابد.
    در مارس 326 ميلادي ميان ارتش ايران به فرماندهي شاپور دوم و ارتش روم به فرماندهي كنستانتينوس دوم امپراتور اين كشور جنگي خونين و پرتلفات در گرفته بود. با اينكه پيروزي با ارتش ايران بود، شاپور دوم 20 مارس (شب عيد نوروز) علي‌رغم مخالفت افسرانش كه در شرف بُردن جنگ بودند، آتش‌بسي دو هفته‌اي اعلام كرد تا سربازان بتوانند آئيين هاي نوروزي را برگزار كنند. كنستانتينوس دوم كه نيروهايش تلفات شديد داده بودند، پس از اين آتش بس موقت حاضر به ادامه جنگ نشد و روز دهم آوريل ميان دو امپراتور پيمان صلح به امضاء رسيد.
    در مراسم نوروز سال 399 ميلادي، چند مسيحي ايراني كه موفق به ورود به كاخ يزدگرد شاه وقت (ساساني) شده بودند، في‌البداهه از او تقاضاي آزادي مذهبي براي خود كردند. اين آزادي كه مورد درخواست دولت روم هم بود به همه مسيحيان قلمرو ايران داده شد.
    در نوروز سال 501 ميلادي (1349 سال پيش از انتشار مانيفيست كمونيست به قلم كارل ماركس) مزدك- روحاني زرتشتي- جنبش سوسياليستي خود را بر پايه مالكيت عمومي دارايي‌ها، استفاده از توليدات و ثروت بر حسب نياز فرد و برابري اجتماعي- اقتصادي همه مردم علني ساخت كه مورد توجه مردم كه گرفتار جامعه‌اي طبقاتي و وجود شكاف عظيم ميان فقير و غني بودند، قرار گرفت و حتي شاه وقت ايران ـ قباد ـ متمايل به افكار او شد .
    پيمان �صلح پايدار� ايران و روم كه به امضاي خسرو انوشيروان ساساني و �ژوستي ني اَن� امپراتور روم رسيده بود، در سال 532 ميلادي در مراسم نوروزي كه در تالار كاخ تيسفون ( ايوان مدائن - طاق كسري، نزديك بغداد) با حضور شاه ايران برپا شده بود، مبادله شد.
    در زمان حكومت طولاني نوشيروان ساساني( يا خسرو انوشروان ) ، تماس مستقيم مردم با شاه افزايش يافته بود و شاه شخصاً به برخي شكايات رسيدگي مي‌كرد و در مراسم نوروزي كاخ سلطنتي عده بيشتري از مردم عادي شركت مي‌كردند و به همين سبب خسرو انوشيروان در سال 549 ميلادي، پس از برگزاري مراسم نوروز دستور ساختن تالار بزرگي را به ضميمه کاخ سلطنتي تيسفون که از دجله فاصله زياد نداشت صادر کرد و اين تالار و ساختمان ضميمه آن نهم مارس سال 551 ميلادي آماده بهره برداري شد و آيين هاي نوروزي آن سال در آنجا برگزار شد. اين تالار که با فرش معروف بهارستان مفروش بود پس از حمله اعراب آسيب ديد و بعدا منصور خليفه عباسي دستور داد که با تخريب کاخ سلطنتي و عمارات بزرگ تيسفون ، مصالح لازم براي تکميل عمارات شهر نوساز بغداد واقع در همان نزديکي تامين شود و باقيمانده سکنه تيسفون به بغداد منتقل شوند. با وجود اين، بقاياي تالار خسرو انوشيروان که به طاق کسرا و ايوان مدائن معروف شده همچنان باقي و پايدار مانده و از آثار تاريخي مهم جهان بشمار مي آيد. دانشگاه گندي شاپور( خوزستان ) هم که به دستور خسرو انوشيروان براي تدريس و تحقيق طب و فلسفه ساخته شده بود در نوروز ( سال 550 ميلادي ) گشايش يافت.
    بعد از اسلام ،تا مدتي مراسم نوروز در ايران به صورت خصوص و خانوادگي برگزار مي‌شد. با وجود اين، نوروز ايراني از طريق مسلمانان تا اندلس (اسپانيا) گسترش يافت. از زمان عباسيان به دليل بسط نفوذ ايرانيان در دستگاه خلفاي اين دودمان، مراسم نوروز به اين دستگاه راه يافت ولي عيدي رسمي نبود. در روايت است كه هارون الرشيد ، خليفه معروف عباسي ، هزاران سكه نقره كه يك طرف آنها را رنگ زده بود (علامت‌گذاري كرده بود) در مراسم نوروز (سال 211 هجري) در شهر بغداد به بزرگاني كه به ديدن او رفته بودند، هديه داد و به آنان تأكيد كرد كه سال آينده، كسي سكه دريافت خواهد كرد كه سكه‌هاي امسال را با خود بياورد و به او نشان بدهد. هدف هارون اين بود كه سكه هاي عيدي را که داده بود خرج نكنند.
    اميراسماعيل ساماني از دودمان ژنرال بهرام مهران (بهرام چوبين، متولد ري) نابغه نظامي ايران كه به تجديد حيات زبان فارسي و فرهنگ ايراني كمك فراوان كرد، در سال 892 ميلادي از رياضيدان هاي خراسان خواست كه تقويم ساساني را دوباره نويسي كنند تا �نوروز� در ساعت درست هنگام عبور خورشيد از استوا آغاز شود و حلول سال دقيق باشد. اين آرزو سالها بعد توسط �عمرخيام� تحقق يافت و تقويم هجري خورشيدي و لحظه دقيق حلول سال نو تهيه شد . ملک شاه سلجوقي كه عمر خيام نيشابوري در دوران حکومت او تقويم خورشيدي را تنظيم کرده بود از همان زمان دستور رعايت آن را داد که طبق قانون ، از نوروز 79 سال پيش نوشتن تاريخ مكاتبات در ايران با تقويم خورشيدي رسمي شد.
    در سال 1597 ميلادي، شاه عباس صفوي آيين نوروز را در عمارت �نقش جهان� برگزار كرد و در نطق خود به اين مناسبت، اعلام داشت كه اصفهان پايتخت هميشگي ايران خواهد بود و تصميم دارد آن را به صورت زيباترين و امن‌ترين شهر جهان درآورد و به نمايندگان كشورهاي خارجي كه به شركت در مراسم دعوت شده بودند، اجازه داد كه براي كشور خود در اصفهان سفارتخانه بسازند. شاه عباس روز اول اكتبر سال 1588 ميلادي رييس كشور ايران شده بود. وي در رعايت اعياد ملي و مذهبي شيعه دقت کامل بعمل مي آورد.
    نادر شاه به نوروز و آيين‌هاي آن علاقه مندي فراوان داشت. وي سكه خود موسوم به سكه نادري را در سال 1735 ميلادي، در مراسم سلام نوروز رايج ساخت و قطعاتي از آن را به رسم عيدي به منشي‌ها و افسران خود داد كه در يك طرف سكه نقش شده بود: �الخير في ماوقع� و در طرف ديگر سكه اين عبارت ديده مي‌شود: �نادر ايران زمين�. اين عبارت نشان مي‌دهد كه نادر خواهان احياي امپراتوري ايران در چارچوب مرزهاي عهد ساسانيان، اشكانيان و هخامنشيان بوده است. نادرشاه در سال 1739 در جريان لشكركشي به هند، پس از شكست‌دادن ارتش 360 هزار نفري اين كشور و دريافت تاج شاه هند، براي ورود به دهلي منتظر فرا رسيدن نوروز شد تا در روزي سعد به اين آرزو برسد و روز 20 مارس (نوروز) وارد دهلي شد و مراسم عيد را در كاخ �شاه‌جهان ( امپراتور پيشين هند) � برگزار كرد.
    كريم‌خان زند (وكيل مردم) پس از اعلام شهر شيراز به پايتختي ايران، از سال 1761 ميلادي به بعد سلام نوروزي را در عمارتي كه اينك موزه پارس ناميده مي‌شود، برگزار مي‌كرد و سپس به ديدن مردم عادي (كوچه و خيابان) مي‌رفت. وي در نخستين نوروز در شيراز، از جيب خود چند نوازنده را اجير كرد كه در ميدان هاي شهر بنوازند و مردم را شاد كنند كه بعداً اين رسم شامل روزهاي ديگر هم شد. كريم‌خان براي شاد كردن مردم و زدودن غم‌هايشان هر اقدامي را كه مي‌توانست، مي‌كرد.
    ويلهلم اول قيصر آلمان كه علاقه شديدي به خواندن تاريخ آرين‌ها داشت از اين كه در 22 مارس 1797 ميلادي (مصادف با نوروز آرين هاي جنوي - ايرانيان) به دنيا آمده بود، مباهات مي‌كرد. در زمان او بود كه آلمان به وحدت رسيد ( رايش دوم ). ويلهلم اول که بيسمارک صدر اعظمش بود 91 سال عمر كرد. فراموش نکنيم که آلمان تنها قدرت اروپايي است که نظر استعماري و سيا ست امپرياليستي نسبت به ايران نداشته و همواره در کنار ايران بوده است. ايرانيان نيز نسبت به آلمان و آلمانيان احساسات ويژه داشته اند و به خاطر همين احساس در دوران دو جنگ اول و دوم جهاني آسيب فراوان ديدند
    http://www.farhangsara.com/fnourouz.htm

  4. #24
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    چهارشنبه سوری، نشانه ای از گذر سیاوش از آتش


    اما در معني واژه سوري هم عقايد مختلف است: برخي عقيده دارند كه واژه " سوري" از واژه پهلوي "سوريك" به معناي سرخ آمده است.بعضي ها هم معني جشن از آن برداشت كرده اند و عقيده دارند كه "سور" همچنان كه در" سورچراني" و "سور دادن" و" ختنه سوران" آمده به معني جشن و سرور و مهماني است.گاهي هم عقيده بر اين است كه "سوري" از ريشه "سوئيريه" كه در پهلوي به معناي جشن و مهماني است ، نشات گرفته است.
    به نظر مي‌آيد از جشن چهار شنبه سوري در متون قديمي و مخصوصا قبل از اسلام خبري نيست. و بدين جهت احساس مي‌شود كه اين جشن بعد از اسلام در ايران رواج پيدا كرده باشد.
    يكي از دلايلي كه چهار شنبه سوري را به بعد از اسلام منتسب مي‌كند، برگزاري اين جشن در بعد از ظهر روز سه شنبه آخر سال است.زيرا بنا بر تقويم قمري به فرض روز چهار شنبه از غروب روز سه شنبه آغاز مي‌شود.
    از طرفي اعراب، روز چهارشنبه را نحس مي‌دانستند و درآن روز عروسي و مسافرت و حمام و ... نمي‌كردند. و احتمالا ايراني ها تحت تاثير اعراب ،آخرين چهار شنبه سال را با مراسمي به پايان مي‌بردند تا از نحسي چهار شنبه هاي سال جديد دور باشند.
    از سوي ديگر،ايرانيان تا قبل از اسلام آوردن از اسامي روزهاي هفته( شنبه، يك شنبه و ...) استفاده نمي‌كردند و هر روزماه براي خودش اسمي داشت كه با آن ناميده مي‌شد.
    دلايل بالا براي اين بود كه بگوييم تا قبل از اسلام از آيين چهار شنبه سوري حداقل به شكل امروزي خبري نبود.
    موضوع جالب اين است كه چهارشنبه هاي آخر سال(اسفند ماه) در بعضي از شهرها اسم خاصي دارند كه ار آن جمله اورميه و اردبيل و زنجان هستند.در زنجان اولين چهار شنبه اسفند ماه به نام "موله"، دومين چهار شنبه به نام " سوله"، سومين چهار شنبه " گوله" و آاخرين چهار شنبه به اسم "كوله" است.
    "كوله" در زبان زنجاني به معناي كهنه و فرسوده و در كردستان به معناي خاكستراست. امروزه در جشن چهار شنبه سوري آتش روشن مي‌كنند كه اين موضوع شايد به منظور گريزاندن سرما و فراخواني گرما باشد. شايد به خاطر شگون آتش در خاطر ايرانيان و همچنين در ارتباط با داستان ضحاك و فريدون باشد.آدميان بعد از اينكه مطلع شدند فريدون بر ضحاك پيروز شده ،آتش افروختند تا به همديگر اين پيروزي را اطلاع دهند و جشن گرفتند. درواقع بيانگر پايان دوران تاريك ضحاك است.
    همچنين از لحاظ استوره شناسي ، پريدن از روي آتش را مي‌توان به گذر از آتش سياوش، براي اثبات بي گناهي‌اش نسبت داد.در دوران باستان و حتي بعد از آن در بسياري از تمدن‌ها ، گذر از آتش براي اثبات بي‌گناهي انجام مي‌شده است.

    از آنجا كه استوره سياوش به زعم دكتر مهرداد بهار با مراسم خدايان شهيد شونده در ايران ، بين النهرين ، مصرو بسياري از تمدن‌ها يكسان است و اسنادي در دست است كه اجراي اين مراسم را با فصل بهار كه فصل باز زايي طبيعت است تطبيق مي دهد، بنابراين محتمل است كه بتوان بسياري از مراسم نوروزي را با استوره سياوش نزديك دانست.
    از مراسمي كه در اين جشن رواج دارد مي‌توان به فال‌گوش ،فال‌كوزه ، قاشق زني و خوردن آجيل مشكل گشا اشاره كرد.

    نقل از: خبرگزاري ميراث فرهنگي

  5. #25
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    شكرانه نوروز


    يك سال در ايران باستان 12ماه سي روزه بود به انضمام 5 روز �خمسه مشرقه� و هر روز از روزهاي ماه به نام يكي از ايزدان بود و ايرانيان يكشنبه، دوشنبه و چهارشنبه نداشتند. تمامي روزهاي ماه روزهاي سرور و شادي بود، چون نام روز و ماه با هم موافق مي‌افتاد، آن روز را جشن مي‌گرفتند.
    آتش در ديد ايرانيان پديده روشني، پاكي، شادابي، سازندگي، زندگي و تندرستي بود. آتش‌افروزي پيش از عيد نوروز به پيشواز رفتن اين عيد كهن است، ايرانيان در نگاهداشتن رسوم خود بيش از ديگر ملل آريايي وفاداري نشان داده‌اند و اين سنت حسنه در اعماق و ريشه‌هاي وجودي اين ملت كهن جا دارد، و چند هزار سال از برگزاري اين جشن آتش‌افروزي مي‌گذرد. گذشت ايام و حوادث بيشماري كه در اين مدت در ايران زمين به وقوع پيوسته، نتوانسته كوچكترين خللي در آداب و رسوم و سنن و برگزاري جشن‌ها به وجود آورد.
    ايرانيان در چهارشنبه‌سوري، زردي، ناپاكي و پليدي‌ها را با آتش مي‌سوزانند و سرخي و نشاط و شادابي را، آتش براي آنان به ارمغان مي‌آورد.
    در اين جشن بر تمامي چهره‌هاي شركت‌كننده در آن لبخند ديده مي‌شود. كمتر كسي است كه در جشن چهارشنبه‌سوري شركت كند و لبخند بر لبان او ديده نشود. برخي از مراسم جشن چهارشنبه‌سوري مانند آتش افروزي در سراسر ايران زمين يكسان است ولي در پاره‌اي از شهرستانها با مراسم خاص آن منطقه برگزار مي‌شود.
    بعضي بر اين باورند كه در اين شب فال گوش بايستند و به گفت‌وگوي عابران گوش دهند؛ اگر عابران سخنان اميد‌بخش گفتند، يا از خبر خوشي صحبت كردند و يا به دوست خود مژده دادند، براي كسي كه فال گوش ايستاده، نويد سال نيك و پر بركت را مي‌دهد. تهراني‌ها اعتقاد داشتند كه اگر روز برگزاري جشن چهارشنبه‌سوري كوزه‌اي نو و آب نديده را از بام خانه به خيابان بياندازند و بشكنند قضا و بلا در سال جديد از آن خانواده دور خواهد شد.
    تهراني‌ها همچنين در اين روز آجيل چهارشنبه‌سوري تقسيم مي‌كردند. كودكان را براي دوري از نحسي از زير نقارخانه عبور مي‌دادند، از ديگر مراسم آنها: قاشق‌زني، بخت‌گشايي، باطل‌كردن سحر و جادو، پختن آش ابودردا و آش بيمار بود.
    خراساني‌ها در شب چهارشنبه‌سوري نزديك غروب آفتاب هفت‌بونه (يا سه‌‌بونه) آتش در وسط كوچه و يا در حياط خانه روشن مي‌كردند و سپس بزرگ و كوچك، پير و جوان از روي بونه‌ها مي‌پريدند و مثل ساير ايرانيان مي‌گفتند:
    �زردي من از تو، سرخي تو از من�
    در پاره‌اي از مناطق ايران‌زمين، آتش‌افروزي در چهارشنبه‌سوري رنگ مذهبي به خود گرفته است. آتش‌افروزي در چهارشنبه‌سوري را به قيام مختار ثقفي نسبت مي‌دهند و معتقدند: �هنگامي كه مختار ثقفي به خونخواهي حضرت امام حسين(ع) قيام كرد، دستور داد بر فراز بام‌ها آتش بيفروزند و مردم در ميدان شهر گرد آيند و نبرد را آغاز كنند.�

  6. #26
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    جشني به بلنداي تاريخ


    در اوستا، كهن‌ترين كتاب ايرانيان به جمشيد �يم Yima� اشاره شده است. در اين روايت؛ جم، داراي فره ايزدي بوده كه به فرمان اهورامزد به جنگ با اهريمن پرداخته كه موجب خشكسالي و قحطي و نابودي خير و بركت شده بود.
    با نابودي اهريمن وي بار ديگر شادماني و خرمي و خير و بركت را به مردم ارزاني داشته و هر درختي كه خشك شده بود سبز شد و مردم آن روز را �نوروز� يا �روز نوين� خواندند و همگي به فرخندگي چنين روزي در تشتي جو كاشتند و اين رسم براي ايرانيان جاودانه شد.
    برخي گفته‌اند جمشيد كه به زبان فارسي جم و به زبان عربي �منوشخ� ناميده مي‌شد در جهان سير مي‌كرد، هنگامي كه به آذربايجان رسيد، با تاج و تختي مرصع بر بلنداي نقطه‌اي در مشرق جاي گرفت و روشنايي آن تاج و تخت در هنگام طلوع خورشيد مردمان را خيره كرد و آن روز را روز نو خواندند و جشن گرفتند و لفظ �شيد� كه در پهلوي به معناي شعاع است بر نام وي افزودند و پادشاه را جمشيد ناميدند و رسم نوروز جاودانه و پايدار شد.
    همچنين گفته‌اند: خداوند در اولين روز از ماه فروردين كار خلقت انسان و ساير مخلوقات را به پايان رساند و آدمي براي سپاسگزاري و قدرداني از خداوند و نعمت‌هاي وي، به نيايش و شادماني پرداخت.يكي ديگر از فلسفه‌هاي جشن نوروز را نزول فروهر‌هاي (Farvahar) (1) درگذشتگان به زمين در روز اول فروردين دانسته‌اند.
    در اوستا آمده است كه فروهرهاي درگذشتگان پاك در اول فروردين براي احوالپرسي از اقوام خود به زمين مي‌آيند و با ديدن مسرت و شادماني بازماندگان از اهورامزدا براي آنان طلب خير و رحمت مي‌كنند و بازماندگان پيش از آمدن فروهرها به نظافت و خانه‌تكاني منزل پرداخته و آماده پذيرايي از آنان مي‌شوند و كلمه فروردين يعني ماهي كه متعلق به فروهران است.
    از برپايي مراسم و آيين‌هاي نوروزي در دوران هخامنشي اطلاع‌ دقيقي در دست نيست و تنها برخي از پژوهشگران چون فيلندر معتقدند كه حجاري‌ها و سنگ‌نگاره‌هاي باقي‌مانده از دوران هخامنشي نشان‌دهنده مراسم نوروزي در تخت‌جمشيد است. اين آثار نمايشي از تقديم هدايا از جانب اقوام و ملل تابع هخامنشيان به حضور پادشاه است.
    از چگونگي برگزاري نوروز در روزگار اشكانيان آثاري در دست نيست.شادروان پور داوود مي‌نويسد: �هر چند اشكانيان، ايراني‌نژاد و زرتشتي‌كيش بودند ولي تسلط 80 ساله يونانيان موجب شد كه آنان در باب آداب و رسوم ايراني بي‌قيد شوند و شايد در پايان دوره حكومت 476 ساله دوباره مليت ايران قوت گرفت.�(2)
    در دوران ساساني، مراسم نوروز را بين شش تا سي روز برگزار مي‌كردند و روز ششم فروردين يا نوروز بزرگ را خرداد روز مي‌ناميدند و اين روز را متعلق به فرشته مقدس خرداد مي‌دانستند. پيروان آيين مزديسنا همچنين معتقد بودند كه زرتشت (650 سال پيش از ميلاد مسيح) در اين روز متولد شده و در همين روز مقدس با خداوند به راز و نياز پرداخته است و اين روز براي ايرانيان محترم و مقدس شمرده مي‌شد.
    پادشاهان ساساني نيز در دربارهاي خود آيين‌هاي نوروز را با شكوه‌ خاصي برگزار مي‌كردند و شاه پنج روز اول يا �نوروز عامه� بار عام مي‌داد و به رفع حاجت‌هاي مردم مي‌پرداخت، سپس �نوروز خاصه� يا نوروز بزرگ را كه از روز ششم فروردين آغاز مي‌شد به خود و نزديكانش اختصاص داده و به جشن و شادماني مي‌پرداختند و نواهاي خاص نوروز در اين ايام در دربار پادشاه نواخته مي‌شد.
    از رسوم رايج اين روزگار آن بود كه مردم در بامداد نوروز به يكديگر آب مي‌پاشيدند و شكر هديه مي‌دادند.دلبستگي‌ ايرانيان به سنت‌هاي گذشته خود موجب شد كه نوروز كه سمبلي از عظمت و شكوه آنان بود، در سراسر دوران اسلامي، حتي در دوران خلفايي كه اعتنايي به اين رسومات نداشتند، برپا شود و آشنايي و آگاهي فرمانروايان اموي و عباسي از آيين‌ هديه دادن به حاكمان دليلي براي گرايش فرمانروايان عرب به برگزاري نوروز شد.
    با كاهش قدرت و نفوذ عرب‌ها بر دولت‌هاي ايراني و ايجاد حكومت‌هاي مستقل چون صفاريان و سامانيان و تعلق خاطر پادشاهان ايراني‌نژاد به اجراي رسومات ايراني، موجب احياي نوروز و برگزاري باشكوه اين جشن شد.
    ابوالفضل بيهقي نيز در قسمت‌هاي مختلف تاريخ خود اشاراتي به دادن هديه در نوروز مهرگان كرده است كه نشان دهنده تداوم رسومات نوروزي در دوره غزنويان مي‌باشد.با روي كار آمدن حكومت صفوي و رسميت يافتن مذهب تشيع، برخي از آداب اسلامي با آيين‌هاي نوروزي درآميخت و تلاش عالمان شيعه در جمع‌آوري احاديث و روايات معصومين در رابطه با نوروز، بر رونق بيشتر اين جشن افزود.
    براي مثال در حديثي از علامه محمدباقر مجلسي به نقل از امام جعفر صادق(ع) آمده است كه امام صادق(ع) نوروز را روزي فرخنده و خجسته و روزي كه در آن آدم آفريده شده معرفي مي‌كند.(3)
    پي‌نوشت‌ها:
    1) فروهر: طبق مندرجات اوستا فروهر نيرويي است كه اهورامزدا براي نگهداري آفريدگان نيك‌ايزدي از آسمان فرو فرستاده و نيرويي است كه سراسر آفرينش نيك از پرتو آن پايدار است(دهخدا)
    2) به نقل از زكايي پرويز- نوروز تاريخچه و مرجع‌شناسي- صفحه 7
    3) به نقل از بلوكباشي علي- نوروز جشن نوزايي آفرينش- صفحه 33

  7. #27
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    هفت سين رمزآلود


    هفت عددي است مقدس كه روشني هفت سين نوروز را معنا مي بخشد




    نوروز جشني است به درازي تاريخ تمدن بشري كه توانسته از گذشته هاي بسيار دور با كوله باري از نماد و رمز و راز به حيات خود ادامه داده و خود را به امروز برساند و حتي در لابه لاي هياهوي سرسام آور زندگي شهرنشيني و ماشيني اين ايام كه در آن، هر آنچه متعلق به گذشته است محكوم به فراموشي است، دوام آورده و تجلي گاه فرهنگ كهن ايران زمين و ايفا كننده كاركردهايي بس مهم باشد.
    مراسم استقبال از نوروز، بسيار پيش از فرا رسيدن سال نو آغاز مي شود و انگيزه هاي ديني و ملي، دست به دست هم داده و به گونه اي زيبا، انتظار نوروز را با مراسم و جشن هاي متنوع و وسيع، درهم و همراه نموده است. آنچه امروزه به عنوان عيد نوروز برگزار مي گردد جشني است به ظاهر دو هفته اي كه از اول فروردين ماه شروع شده و تا سيزدهمين روز فروردين به طول مي انجامد. در حالي كه، دامنه مراسم و جشن هاي آن، بسيار وسيع تر از 13 روز است. صداي پاي نوروز را دست كم از دو سه هفته قبل از نوروز، مي توان شنيد. چهارشنبه سوري، خانه تكاني، خريد وسايل نو و جايگزيني با وسايل كهنه خانه، تدارك لباس نو و وسايل هفت سين، سبزه كاشتن و زيارت اهل قبور همه بخشي و مقدمه اي بر جشن نوروز مي باشد كه قبل از شروع سال نو برگزار مي گردد. و حتي اگر به گذشته بازگرديم و آيين هاي فراموش شده اي همچون عمو نوروز، حاجي فيروز، پنجه مسترقه و كوسه نشيني و مير نوروز و... را نيز به آن بيافزاييم، مطمئناً متوجه خواهيم شد كه نوروز بسيار گسترده تر از آن چيزي است كه امروزه وجود دارد.عيد نوروز، با چيدن سفره هفت سين نوروزي كه رازآلوده ترين سنت نوروزي است آغاز گرديده و با ديد و بازديد و تبريكات و پيشكش هدايا ادامه يافته و به سيزده بدر خاتمه مي يابد.
    آمنه حسن زاده
    از مهمترين سنت هاي نوروزي، خواني است كه در سرتاسر ايران زمين، با اشكال گوناگون، گسترده مي شود و هر كدام از اشيا نهاده بر آن نشانه اي از زندگي و بازتاب بينشي است كه انسان ايراني از محيط خود دارد. اين خوان كه اصالتش به هفت سين آن مي باشد در تمام شهرها و روستاهاي ايراني از ساعت ها قبل از حلول سال نو گسترده شده و معمولاً تا پايان جشن نوروز ميهمان خانه ها مي باشد.
    شايد به جرأت بتوان گفت كه در بين سلسله آيين هاي نوروزي، هفت سين راز آلوده ترين و فلسفي ترين سنتي است كه در پس هر سين ش، رازها و معرفت ها نهفته است. ولي به نظر مي رسد آن را نيز بي توجه به فلسفه وجودش، به مانند بسياري از رسوم كهن، با اطمينان به اعمال و اقوال آبا و اجدادمان، و فقط با اين توجيه كه حضور هفت سين ، خوش يمن و نبودش بد شگون است، اجرايش مي كنيم. هفت سين بخش لاينفك نوروز است كه با يكديگر پيوند ناگسستني دارند. همه به نوعي هفت سين را مي ستايند و نسبت به آن ارادت مي ورزند: از مدت ها قبل در تب و تاب تدارك وسايل سفره هفت سين مي افتند: سبزه مي نشانند، ماهي قرمز به تنگ كرده و تهيه سمنو و سنجد و سيب و سكه و چندين سين ديگر را جز واجبات امور قرار مي دهند و آنها را ساعتي قبل از شروع سال جديد در سفره اي كه آئينه و كتاب مقدس و شمع فروزان، صدرنشين آن هستند، با وسواسي خاص، مي چينند و حول آن را خوش يمن ترين مكان برا ي شروع سال جديد مي دانند.
    هفت عددي است معروف، كه از ديرباز مورد توجه اقوام مختلف جهان بوده، اغلب در امور ايزدي و نيك و گاه در امور اهريمني و شر به كار مي رفته است. وجود عواملي مانند تعداد سياره هاي مكشوف جهان باستان و همچنين رنگ هاي اصلي، مؤيد رجحان و جنبه ماوراء طبيعي اين عدد گرديده است. و اين امر در فرهنگ مردم ايران نيز مانند بسياري از فرهنگ هاي جهان به طور برجسته اي نمايان است، به طوري كه در طول تاريخ ايران(چه پيش از اسلام و چه بعد از آن) در اعتقادات، باورداشت ها، مراسم و آيين ها، ادبيات و حتي صحبت هاي روزمره و عاميانه مردم و... شاهد حضور و نقش عدد هفت هستيم.
    تا آنجا كه مي توان گفت، ارزش و اهميت اين عدد باعث گرديده تا بسياري از مليت ها و پيروان اديان گوناگون، آداب و رسوم خود را بر پايه هفت پي ريزي كرده و مدار بسياري از اعمال و آيين هاي ديني و ملي شان را نظير سفره هفت سين بر اساس اين عدد قرار دهند.
    بسياري در خصوص وجه تسميه هفت سين خوان نوروزي، آن را اشاره اي بر هفت فرشته كيش زرتشتي مي دانند كه در نزد ايرانيان بسيار ارجمند و والا مي باشد و هر يك از سين هاي خوان هفت سين را نماينده يكي از اين فرشته ها مي دانند و مي گويند: هر يك از آن هفت خواني را كه ايرانيان به هنگام نوروز مي چيدند، نماينده يكي از اين هفت سپنتا(مشه سپنته‎/ امشاسبند) است و چون تلفظ سپنتا دشوار بوده، تنها به گفتن هفت سين بسنده كرده و رفته رفته هفت سين را در يك خوان گرد آوردند.
    به نظر دكتر مهرداد بهار، آيين هفت سين در ارتباط با تقدس هفت ستاره مؤثر، بوده است. چرا كه در گذشته گمان بر اين بوده كه اگر كسي هر هفت را در اختيار داشته باشد، نظر لطف هر هفت ستاره را به خود جلب كرده و خوشبخت مي شود.
    ولي در برخي نوشته ها از سفره هفت چين سخن رفته و در توجيه آن، اظهار مي دارند كه در روزگاري ساسانيان، قاب هاي منقوش، زيبا و گرانبهايي از جنس كائولين به ايران آورده مي شد، كه بعدها به نام كشوري كه از آن مي آمد، چيني ناميده شد و در تغيير گويش به صورت سيني / صيني رواج پيدا كرد. در اين دوران براي چيدن خوان نوروزي از همين ظروف منقوش بهره مي گرفتند. هفت ظرف از اين ظرف ها را به نيت هفت امشاسپند، پر از نقل و قند و شيريني مي كردند و بر سر خوان هاي نوروزي مي گذاشتند و از اين رو خوان نوروزي به نام هفت سيني نام گرفت كه بعدها با حذف ي نسبت، همان هفت سين امروزي شد. همچنان كه در بين كويرنشينان روستاهاي يزد و خور مصطلح است كه وقتي مي خواهند در ديد و بازديد پذيرايي كنند، مي گويند: .... سيني آوريم.
    ولي نظريه اي با رد اين مسئله، با تأكيد بر اين موضوع كه ايرانيان باستان تماس چنداني با چين نداشتند، معتقد است كه هفت چين همان هفت سين است و تضادي بين اين دو وجود ندارد و منظور از هفت چين به دو معناي آن باز مي گردد: يكي اين كه هفت چيزي كه بايد بر سفره چيده شود. و ديگر به معني هفت گونه چيزي كه از درخت چيده شده باشد(هفت روييدني از كشتزار چيده شده). حتي بعضي سير تغيير چين به سين را اين گونه توجيه مي كنند كه در ايران باستان، به هنگام نوروز و فرود آمدن فروهرها از آسمان، ايرانيان هفت سفره (هفت خوان) مي چيدند و اين واژه نخست هفت چين بوده و پس از حمله تازيان، چون تازيان حرف(چ) را نمي توانستند بگويند آن را هفت سين گفتند.
    و نظر جالبي كه در حاشيه اين مطلب مي آيد اين است كه هفت را فراتر از معناي عددي اش مي دانند و با در نظر گرفتن معنايي از هفت در فرهنگ ادبيات شفاهي و محاورات عاميانه مردم ايران كه به معناي بسيار متداول مي باشد، معتقدند هفت چين به معناي بسيار بچين است.
    گروهي ديگر مي گويند هفت سين در آغاز هفت شين بوده است و با قائل بودن قدمتي كهن براي آن، معتقدند در زمان ساسانيان، سفره هفت شين رواج داشته است. و رودكي سمرقندي اين هفت شين را چنين توصيف كرده است:
    عيد نوروزي، مردم ايران
    مي نهادند از زمان كيان
    شهد و شير و شراب و شكر ناب
    شمع و شمشاد و شايه اندر
    كه با آمدن اسلام و تغيير برخي آواها در گفتار و معتقدات ديني مردم ايران، به هفت سين تبديل گرديده است. هر چند گروهي نيز با آوردن ادله هايي اين نظريه را رد مي كنند.
    همچنين بنا به اسناد تاريخي، يكي از اشكال هفت سين ، هفت قل بوده. نقل است در زمان صفويه، بنا بر معتقدات مذهبي خود، سيني هفت قل مي ساختند و بر روي آن هفت آيه از قرآن كريم را كه با كلمه قل آغاز مي شد، كنده كاري مي كردند.
    علاوه بر آن، برخي از هفت ميم نيز سخن به ميان مي آورند و حتي امروز در برخي از روستاهاي فارس و خراسان سفره اي با هفت جز كه با ميم شروع مي شود وجود دارد: مدني(ليمو شيرين)، مرغ، ماهي، ميگو، مسقطي، ماست و مويز.
    ولي آنچه امروزه كه در خوان نوروزي، با وجود تفاوت هاي مختصري(بر اساس ويژگي هاي اجتماعي، فرهنگي و اقليمي مناطق) به نام هفت سين متداول مي باشد، همان سفره هفت سيني است كه هفت چيز با مطلع س (سنجد، سيب، سبزه، سمنو، سير، سركه و سماق) هسته اصلي آن را تشكيل مي دهد و خير و بركت و زيبايي آن با حضور كتاب مقدس (مسلمانان: قرآن و زرتشتيان: كتاب اوستا)، گلاب، اسپند، سكه، آئينه، شمع، تخم مرغ هاي منقوش و جام آبي كه ماهي سرخي ميهمان آن است، مضاعف مي شود. جزء به جزء آرايه هاي اين سفره كه بازتاب ذوق اصيل ايراني است، محتوايي بس زيباتر از ظاهرش دارد.
    هفت سين حامل معنا و مفهومي رمزگونه و تمثيلي از بينش و آرزوهاي مردم ايران است. بهترين جاي خانه، مكان گستراندن بساط هفت سين است.در رضاييه و اطراف آن، در هر خانه اي يك اتاق را به نوروز اختصاص مي دهند و مراسم سال نو را در آنجا برگزار مي كنند. در گوشه اي از اتاق وسايل چاي خوردن مي گذارند و روي سفره اي كه وسط اتاق پهن مي كنند سنجد، كشمش، نخودچي، پسته، شيريني، سبزي، آينه، آب، گلاب، نقل، حلوا، خرما و ميوه مي گذارند و در بالاي سفره قرآن گذاشته مي شود.
    در بيجار، به گذاشتن شيريني، ميوه و تخم مرغ رنگ كرده بسنده مي كنند كه اين تخم مرغ رنگ كرده جزء اصلي خوان هاي نوروزي كردستان است و به عنوان هديه نيز به كودكان داده مي شود و مقداري از غذايي را كه از شب پيش مانده در سفره مي گذارند تا وقت مردم در روز عيد به پختن غذا تلف نشود.
    خراساني ها در سفره شان دو لاله يا چراغ و يا شمع افروخته و قرآن، آينه و كمي گندم مي گذارند و تخم مرغي روي آينه قرار مي دهند. ظرفي از عسل و يك نان سنگك هم در گوشه ديگر سفره قرار دارد. سيني هفت سين را در وسط سفره مي نهند. چند شاخه سبزي، يك نارنج، سبزه و يك بشقاب سبزي پلو و ماهي نيز در كنار سفره مي گذارند.
    در شيراز علاوه بر هفت سين، گذاشتن هفت ميم نيز در سفره معمول مي باشد و كنگر ماست، عسل، خرما، كره، پنير، كاهو، تخم مرغ رنگي و... نيز از ديگر چيزهاي حاضر در اين خوان مي باشد در گذشته رسم بوده كه از يكي دو هفته به نوروز مانده، اسفندفروشان دوره گرد با طبق هاي پر از اسفند رنگ شده، در محله ها به راه مي افتادند. هر خانواده مقداري اسفند، يا به اصطلاح شيرازي بو خوش ، از اسفندفروش مي خريد و با آن سفره نوروزي خود را مي آراست.در برخي مناطق، بويژه در گذشته، در سفره نوروز خوراكي هايي چون ماست دست نخورده، برنج سفيد (پخته و گاه خام)، گوشت و غذاهاي ديگري كه نشاني از بركت و وفور نعمت و محصول داشت، مي گذاشتند. در كنار اين غذاها، نمادهاي ديگري مانند آينه، تخم مرغ، سمنو، سبزه، شيريني و آب چهل ياسين مي گذارند؛ يعني تركيبي از بركت و باروري.
    گذشته از اينها، با مطالعه فرهنگ عامه و اعتقادات عاميانه مردم ايران، به رفتارها، اعتقادات و باورهاي گسترده اي در خصوص نوروز، تحويل سال و سفره هفت سين بر مي خوريم كه تجلي گاه جايگاه نوروز در بين مردم مي باشند. به عنوان مثال:
    - برخي، پول در دست داشتن را هنگام تحويل سال، خوش يمن مي دانند.
    - اگر كسي در موقع تحويل در خانه خود نباشد تا سال ديگر از خانه اش آواره خواهد بود.
    - كسي كه در هنگام تحويل سال و روز نوروز، لباس نو بپوشد، تمام سال از كارش خرسند خواهد بود.
    - موقع سال تحويل، از اندوه و غم بايد فرار كرد تا تمام سال از او غم و اندوه دور شود.
    - روز نوروز دارو خوردن بديمن است.
    - هر كس كه در اين روز شادي و خرمي بكند تا سال ديگر به او خوش خواهد گذشت.
    - در برخي شهرها و روستاها رسم است موقع تحويل سال، كسي كه گرم مزاج است يك انگشت به ماست زده و در دهان مي گذارد و كساني كه سرد مزاج اند يك انگشت شيره مي خورند تا به اعتدال روي نهند. (در آثار الباقيه نقل است كه هر كس در بامداد نوروز، پيش از آنكه سخن گويد، شكر بچشد و با روغن زيتون تن خود را چرب كند، در همه سال از بلاها سالم خواهد ماند.)
    - در شهر دليجان در روز سوم آش موسوم به آش سوم مي پزند تا سر رشته امورات زندگي را تا پايان سال در دست داشته باشند.


    - خراساني ها يك كوزه نو بر سفره مي گذارند و نارنجي در دهانه آن قرار مي دهند كه پس از تحويل سال ليواني از آن بياشامند و معتقدند كه اگر كسي به هنگام تحويل سال عسل، عرق بيدمشك، يا آبگوشت جوجه خروس بخورد، سلامت خواهد بود و مزاجش معتدل مي شود. همچنين اعتقاد دارد خوردن سنجد باعث مي شود تا آخر سال گزندي بر ايشان وارد نشود.
    - در شاهرود، پيش از تحويل سال، يكي از فرزندان خوش قدم خانواده با كوزه اي سبز از خانه بيرون مي رود و كوزه را پر از آب مي كند و در لحظه تحويل سال به خانه بازمي گردد كه قدمش براي اهل خانه گرامي بوده و همه به او عيدي مي دهند.
    - در برخي خانواده هاي فردوس خراسان رسم است بعد از تحويل سال به صحرا مي روند و يك دسته علف مي آورند و به قفل يا زنجير در خانه مي بندند. با اين نيت كه تا آخر سال در آن خانه صفا و خرمي باشد.
    - در مازندران در گذشته(و امروزه به صورت پراكنده) رسم بوده كه بعد از تحويل سال، كسي به عنوان مادرمه انتخاب مي گرديد. وي با مجمعي كه در آن قرآن، آيينه، آب، سبزه و شاخه هاي سبز جوان قرار داشت، وارد خانه مي شد، چهار گوشه اتاق ها را آب مي پاشيد، قرآن را كنار سفره هفت سين مي گذاشت و شاخه هاي سبز (درخت آلوچه) را به اين نيت كه سال سرسبز و خوش و خرمي براي خانواده باشد، جلوي در اتاق آويزان مي كرد و يا روي طاقچه اتاق مي گذاشت.
    - قديمي ها بر اين اعتقادند كه در موقع تحويل سال، زن ها بايد سنجاق زيرگلويشان باشد وگرنه رشته كارهايشان گسسته مي شود.
    - علامت تحويل، تكان خوردن برگ سبز روي آب و يا چرخيدن تخم مرغ روي آينه است.
    - باوري اسطوره اي مي گويد: در ميان درياي بيكران، يك ماهي شناور است كه گاوي را بر پشت دارد و زمين بر شاخ گاو نهاده است. به هنگام تحويل سال گاو زمين را از يك شاخ به شاخ ديگر مي اندازد و همين موجب مي شود كه زمين لرزشي كرده و تخم مرغي كه روي آينه گذاشته اند يا برگ سبز و نارنجي كه در كاسه آب انداخته اند، مي چرخد و ماهي كه در آب است به طور عمود، بي حركت مي شود.
    - شمعي كه به نيت سلامتي افراد خانواده و روشنايي بخشي زندگي بر آنها افروخته است، بايد تا آخر بسوزد و نبايد به آن فوت كرد چون كه عمر را كوتاه مي كند و در صورت اجبار مي توانند با دو برگ سبز آن را خاموش كنند. در شيراز با اين اعتقاد، اگر مي خواستند شمع را خاموش كنند اين كار را با نقل و يا مسقطي انجام مي دهند.
    - سمنويي را كه براي سفره هفت سين تهيه مي گردد، غذايي مقدس دانسته و معتقدند نبايد موقع آماده كردن، كسي بدون وضو حضور داشته باشد. در برخي مناطق رسم است پس از پختن، سمنو را يك شب مي گذارند بماند تا حضرت فاطمه(س) نقش پنجه خود را بر آن اندازد و سمنو را متبرك كند.

  8. #28
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    قواعد و آداب نقد
    مقدمه
    از محاسن بيان كردن قواعدي براي نقد آن است كه حداقل دو گروه خلع سلاح مي‌شوند:
    اول آنان‌كه به بهانة نقد، به نكته‌گيري، تخريب، توطئه و هتاكي ديگران مي‌پردازند.گروه دوم، متعصبان، متحجران و خشك‌مغزاني هستند كه بي‌جهت در برابر نگرش‌ها و يا عملكرد فرد يا گروه و نهادي حساسيت نشان مي‌دهند و هرگونه طرح خصوصاً نقاط ضعف را تخطئه و توطئه مي‌پندارند.مجموعة‌ قواعد و آداب نقد را به دو دسته مي‌توان تقسيم كرد: قواعد و آداب درون‌منطقي و قواعد و آداب برون منطقي.
    1. قواعد و آداب درون منطقي نقد
    مراد از چنين قواعدي، حدود و آدابي است كه به اصل، مركز، متن و خود نقد مربوط است، نه به حيطه‌ها و حواشي و مسايل پيراموني نقد
    از مهم‌ترين قواعد درون‌منطقي نقد عبارت‌اند از:
    اول: فقط نقادي نظري انديشه و عمل
    در روابط ما آدميان،‌ حيطة نقد و انتقاد تنها به نقد زباني، كلامي و قلمي انديشه و عمل خود و يا ديگران محدود است و كنش، كار و عمل عليه ديگران به طور ذاتي در حيطة نقادي و نقدپذيري، و همزمان با نقد قرار نمي‌گيرند؛ و چون نقد با غايت صلاح، اصلاح و رشد صورت مي‌گيرد و ديدن محاسن در كنار معايب در نقد، از لوازم قطعي آن است، ضمن اينكه نقد از عمل و اقدام متمايز است، هر نوع اظهار نظري را نيز دربر نمي‌گيرد و هرگونه موضعگيري نقد محسوب نمي‌شود. بر اين اساس،‌ نقد با توطئه ـ‌ كه اولاً با اقدام قرين است، ثانياً برجسته كردن كاستي‌ها و معايب است ـ فرق دارد؛ چنان‌كه بسياري از مواضع جريانات سياسي هم در واقع خرده‌گيري و انتقام‌گيري است و با غايت آسيب‌زدن به يكديگر انجام مي‌شود و در چهارچوب نقد قرار نمي‌گيرند.
    دوم: برشمردن سره و ناسره
    از غايات نقد آن است كه خوب از بد، حسن از عيب، و نقص از كمال در يك انديشه يا فعال متمايز شود. براي رسيدن به چنين هدفي، لازم است ابتدا محاسن يك فكر يا كنش از معايب آن تفكيك و در نقد نيز به هر دو بعد آن اشاره شود.سوم: شفافيت نقد
    اگر غايب نقد تميز صواب از ناصواب و تأثيرگذاري بر علم و عالم و عامل باشد، واضح است كه مخاطب نقد بايد مقصود ناقد را دقيقاً دريابد.

    سوم: شرط علم در نقد نظري
    قبلاً اشاره شد كه در دو حيطة نظري و عملي مي‌توان به نقد توجه كرد. از آداب نقد نظري كه به انتقاد از انديشه و آراي ديگران مربوط است، ورود كارشناسان هر رشته و آشنايان با پيشينه و ادبيات بحث در موضوع براي نقد و انتقاد است. چگونه فردي كه با علوم طبيعي، رياضي، انساني، ... آشنا نيست، به خود حق مي‌دهد كه وارد نقد و انتقاد روشمند بر هر كدام از اين حيطه‌ها شود؟
    البته رعايت اين قاعده به اين معنا نيست كه ناقد لزوماً بايد آشناتر از منتقد (انتقاد شونده) باشد، يا اينكه منتقد الزاماً بايد در موضوع مورد نقد، صاحب نظريه نيز باشد؛ زيرا كرشي نقد از كرسي نظريه‌پردازي متمايز است در قاعده و ادب نقد، بر همين حد مي‌توان پاي فشرد كه يك ناقد بايد با حيطه‌اي كه نقد مي‌كند، آشنا باشد و با پيشينه، ادبيات، اصطلاحات و اصول و مبادي آن مباحث مأنوس باشد، تا نقدي روشمند از موضوع ارائه دهد و بتوان به انتقاد او بر موضوع وقعي نهاد.
    چهارم: رعايت طبقه‌بندي در نقد
    از اهم مباحثي كه منتقد بايد براي حصول به نقدي معتبر و روشمند تعقيب كند، طبقه‌بندي موضوع نقد از جهات عديده است. براي مثال:
    اولاً متن يا مسئله‌اي كه قرار است نقد و بررسي شود، به كدام حيطة علمي مربوط است؟ آيا مي‌توان مسائل مربوط به حيطة علم روان‌شناسي را با روش‌ها و اصطلاحات و مباني علم جغرافيا بررسي كرد؟
    پس در طبقه‌بندي موضوع بايد ابتدا رابطة آن بحث با علم و دانش مربوط معلوم شود، تا آن متن براساس روش، مباني و ادبيات آن علم خاص، بررسي شود.
    در مرحلة بعد مي‌توان متن و يا كلام مورد بررسي را در دو سطح معني و لفظ نقد كرد. در نقد معني و مضمون مي‌توان به عوامل اجتماعي مؤثر بر متن (نقد اجتماعي) و نيز عوامل روان‌شناختي مربوط به مؤلف و گوينده و عامل حالات باطني و ويژگي‌هاي دروني (نقد روان‌شناختي) توجه كرد و مثلاً دربارة اخلاقي بودن يا نبودن اثر يا فعل، به داوري نشست (نقد اخلاقي)
    در نقد لفظي نيز مي‌توان يك اثر و كلام را از جهت فصاحت، بلاغت، جمله‌بندي، پاراگراف‌بندي، نكات ويرايشي،... نقد و بررسي كرد و از محاسن و معايب آن سخن گفت.
    طبقه‌بندي ديگر، جدا كردن مباحث متدولوژيك (روشي) از مباحث مضموني و محتوايي است. در مباحث متدولوژيك، به شيوه و ساختار نگارش در مقدمه (سؤال، فرضيه، سازماندهي و ...)، شيوة ارجاعات و پاورقي‌ها و سنديت منابع و ... اشاره مي‌شود؛ ولي در مباحث محتوايي، به مفهوم، استحكام يا ضعف دلايل، شيوة نتيجه‌گيري، نوآوري و خلاقيت در بحث و ... نفياً يا اثباتاً بحث مي‌شود.
    از نكات ديگر مورد استفاده در طبقه‌بندي، جداكردن محاسن و سره از معايب و ناسره است و با توجه به غايات نقد، مناسب‌تر است كه ابتدا به محاسن و سپس به معايب اثر پرداخت.
    2. قواعد و آداب برون منطقي
    مراد از اين ضوابط، آن‌گونه آدابي‌اند كه گرچه جزء اصول اساسي و مركزي نقد نيستند و در مباحث نقد، در حاشيه و پيرامون‌اند، گاه بي‌توجهي به آنها اصل و غايت موضوع را نيز به زير سؤال مي‌برد و كار نقد و انتقاد را بي‌حاصل مي‌كند. از جمله نكات برون منطقي نقد عبارت‌اند از:
    اول: رعايت زمان و مكان نقد
    يكي از عوامل بيروني نقد، رعايت زمان و مكان در طرح اصل نقد و شيوة نقد است، براي مثال، گرچه دولتمردان را نه تنها مي‌توان بلكه بايد نقد كرد، آيا در زمان جنگ كه كشور دچار بحران است، مي‌توان و بايد مثل زمان صلح، سياست‌هاي دولت را به نقد و انتقاد كشيد؟ آيا اگر در زمان عادي، در روزنامه‌ها و رسانه‌هاي عمومي آشكارا سياست‌هاي دولت را به انتقاد مي‌گيرند، در زمان بحران نيز بايد چنين كرد يا اينكه شرايط زماني بر شيوة نقد تأثير‌گذار است؟ البته از مجموع اين مباحث نبايد به اين نتيجه رسيد كه اصل نقد و انتقاد خصوصاً بر دولتمردان را بايد نفي كرد، بلكه كل بحث در رعايت قواعد برون منطقي نقد است.
    در سطح فردي نيز رعايت زمان نقد، از آداب و قواعد برون منطقي نقد است. واضح است كه در حين مناقشه و دلخوري بين دو فرد، نقد و انتقاد از مخاطب، معنايي دارد و عكس‌العملي ايجاد مي‌كند كه در فضاي دوستانه هرگز چنان معنا و بازتابي را ندارد. از اين‌رو مناسب‌تر است كه نقد در فضاي سالم و عادي و دوستانه مطرح شود، تا هم ناقد شرط انصاف را رعايت كند و هم نقد‌پذير توسعة صدر لازم را از خود بروز دهد.
    منتقد بايد مكان نقد را نيز در نظر بگيرد. براي نمونه، آيا در مورد دو كشور كه يكي هنوز مجلسي عادي و صوري را نيز برنمي‌تابد و ديگري سابقة چند قرن انتخابات و دموكراسي دارد، يك شيوة نقد را بايد به كار برد؟ واضح است كه از آداب نقد آن است كه بايد امكان و موقعيت و مخاطبي را كه قرار است نقد شود در نظر گرفت و اصل نقد و شيوة آن را به تناسب ظرفيت‌ها، تنظيم و مطرح كرد. در اين مورد، براي اينكه ناقد بتواند سطح انتقادپذيري جامعه را محك بزند، بهتر است از آسان‌ترين روش‌ها و سطحي‌ترين موضوعات نقد را طرح كند و اگر جامعه كشش داشت و ظرفيت و قابليت‌ها موجود بود، اندك اندك به شيوه‌هاي جدي‌تر و موضوعات عميق‌تر بپردازد.
    دوم: اصل بودن نقد از پايين به بالا و در حاشيه بودن عكس آن
    گرچه از جهت سطح مخاطبان نمي‌توان اصل را بر نفي نقد و انتقاد گرفت، به نظر مي‌رسد كه فضاي نقد و انتقاد را بايد براي سطوح پايين‌تر و ضعيف‌تر فراهم كرد تا افراد و مقامات عالي‌تر. دستاورد چنين نقدي براي آحاد جامعه، ايجاد جسارت، روحيه و اعتماد به نفس است. براي افراد داراي مسئوليت و قدرت نيز سازنده است؛ چه، روحية تواضع و مشاركت‌پذيري را در آنها تقويت مي‌كند. ولي عكس چنين روندي (نقد از بالا به پايين) را نمي‌توان اصل قرار داد. گرچه در مواقع ضروري و با رعايت آداب خصوصي بودن، محترمانه بودن، ... نمي‌توان نفي كرد، نقد آشكار و در جمع‌ مقامات عالي‌تر از نيروهاي زير دست آسيب‌زننده است. از اين‌رو به مديران توصيه شده است كه:
    به جاي محكوم كردن ديگران، بكوشيم تا آنها را بشناسيم و با دلايل آنچه كه ايشان انجام مي‌دهند، آشنا شويم. اين عمل سودمندتر و مفيدتر از خرده گرفتن و انتقاد كردن است. زيرا هيچ چيز براي كشتن استعداد، هولناك‌تر از انتقاد مدير از زيردستان نيست.
    پيشتر در اشاره به دستورالعمل حضرت امير به مالك اشتر عنوان شد كه زمامدار بايد كاستي‌هاي مردم را بپوشاند.
    سوم: به كار بردن كلمات مثبت، محترمانه و مناسب
    از آنجا كه غايت نقد، تخريب و به بن‌بست كشاندن افراد نيست، از آداب نقد آن است كه محتواي نقد در ظرف مناسب ريخته شود تا بهتر ثمر دهد و بيشتر مؤثر افتد. از اين‌رو خوب است كه نقد با كلمات مثبت و در ساختاري مناسب مطرح شود. براي مثال، مي‌توان از پرسش انتقادي در بيان مقصود حداكثر بهره را برد و مخاطب را متوجه نواقص و معايبش كرد. نهايت اينكه نبايد عزت نفس مخاطب را زير سؤال برد بلكه نقد را بايد دوستانه و مشفقانه و با هدف بهبود و در فرد و يا افراد مطرح كرد، از اين‌رو براي چنين غاياتي نمي‌توان از كلمات با بار منفي و سوزنده بهره گرفت.
    چهارم: احترام به مواضع مخاطب
    براي رعايت اين قاعده، خوب است ابتدا نقاط قوت منتقد را برشمرد و يا حين نقد، پاسخ شنونده را با دقت گوش كرد و كوشيد كه به ويژه در شيوة‌ عملش، شرايط او را درك كرد. اينجا است كه ناقد بايد آرامش و خونسردي خود را در نقد كاملاً حفظ كند تا به حريم شخصي كسي، حتي غيرعامدانه تعدي نكند و عزت نفس شخص يا اشخاص را زير سؤال نبرد.
    پنجم: نقد نهادينه و مستمر
    از آداب بيروني نقد كه سبب نفوذ و تأثير جدي نقد مي‌شود، نقد نهادينه و مستمر است. نقد فردي و دفعي كم‌تأثير است. خوب است افراد عادت كنند كه ابتدا به تأسيس تشكل‌هاي مدني (تشكل‌هاي صنفي، فرهنگي، اجتماعي،...) و سياسي (احزاب) اقدام كنند و آنگاه بخي از وظايف خود را نقد و بررسي دقيق، عميق و مستمر افراد يا نهادهاي مسئول قرار دهند. در اين صورت است كه هم نقد گستره و عمق مناسب مي‌يابد يا به سوي آن سير مي‌كند و هم مخاطب آن انتقاد را جدي‌تر مي‌گيرد و از آن متأثر مي‌شود.
    ششم: بي‌طرفي آگاهانه
    از آنجا كه به دلايل عديده انسان نمي‌تواند در اظهار نظر خود خالي از ارزش و داوري باشد (به‌جهت زماني و مكاني بودن ما آدميان و تأثير جامعه، طبيعت، تاريخ، جنسيت، ژن و ... بر انسان)، ناقد خواه ناخواه متأثر از پيش‌فرض‌هاي متعدد قهري و قطعي است. آنچه را كه در مرحلة نقد و داوري مي‌توان از منتقد به عنوان يك ادب و قاعده براي نقد توقع داشت، آن استكه اگر خواه ناخواه متأثر از ارزش‌ها و باورهايش به نقد مي‌نشيند و اگر مجموعة آرمان‌ها و باورهايش به دو دسته قابل تقليل باشند (ارزش‌هاي ارادي و آگاهانه و ارزش‌هاي ناخواسته و غيرارادي)، حداقل در مقام نقد و داوري و قضاوت، به صورت آگاهانه و هشيارانه، ارزش‌ها و پيش‌فرض‌ها و مواضع مطلوبش را در مورد متن، عالم و يا عامل، اعمال نكند، تا نقد او تا حدودي رعايت انصاف، جامعيت و علميت كرده باشد

  9. #29
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    نکاتی درخصوص آسیب‌شناسی علوم انسانی در ایران بعد از انقلاب


    بصورتی متعادل هم تفاوتها و هم تشابهات مدنظر قرار گیرند. از این‌رو در بحث حاضر عوامل دیگری برجسته می‌شوند که متغیرهای دخیل در چگونگی رشد، جهت رشد و کاربرد علوم انسانی در کشور محسوب می‌شوند. درواقع، جریان کلی علوم انسانی در کشور تحت تأثیر این عوامل، صورتبندی خاصی می‌یابد و در جایگاه و کاربرد کنونی ـ نیز معلول همین عوامل ـ فهم گشته و ترویج می‌شود. بطور کلی می‌توان این متغیرها را عبارت از فعالان و دست‌اندرکاران این حوزه (دانشجو، استاد، محقق، نهادهای آموزشی و پژوهشی، نهادهای برنامه‌ریز و سیاستگذار) از یکطرف و محیط فعالیت (دانشگاهها، حوزه‌ها، پژوهشگاه‌ها، مجلات علمی و فصلنامه‌های علمی ـ پژوهشی و علمی ـ ترویجی) از طرف دیگر دانست. آنچه که علیرغم همه‌ی جهشها و حرکتهای اصلاحی و رو به جلو در مسیر اندیشه‌ورزی و پژوهش در حوزه‌ی علوم انسانی، همچنان آزاردهنده و کُندکننده‌ی تدوین و اجرای برنامه‌های مناسب است، ضعف ابتکار و خلاقیت می‌باشد. به‌عبارت دیگر، ضعف خودباوری و مسأله محور نبودن فعالیتهای آموزشی و پژوهشی در دو سطح انجام فعالیتها و گزینش و ارزیابی آنها
    ـ در قالب ارزیابی‌های ناصواب آثار ارسالی برای چاپ در فصلنامه‌های دارای امتیاز علمی ـ پژوهشی ـ مانع از دستیابی این علوم به جایگاه شایسته‌ی خود در نظام سیاستگذاری کشور شده است. کثرت‌گریزی در اندیشه‌ورزی و محصور نمودن امتیازات علمی، مانع از هدایت تلاشها و تکاپوهای فکری در این حوزه گردیده و مانع از نمایش جریان اصلی اندیشه‌ورزی در علوم انسانی در کشور که گسترده و وسیع هم هست، می‌شود. بعبارت دیگر، عمق و وسعت پتانسیل نیروهای فکری نادیده گرفته شده‌اند، لذا تجمع نیروها برای پیشبرد و حل‌وفصل مسایل کشور تحقق نیافته است. علاوه بر اینها، دو عامل دیگر در تشدید این معضل نقش مؤثری ایفا می‌کنند. یکی ساده‌پنداری مدیریت و رویارویی با مسایل انسانی و دیگری نظام ناکارآمد ارزشگذاری و امتیازدهی به فعالیتهای علمی در حوزه‌ی علوم انسانی می‌باشد. مصداق اولی، عدم تقید و حساسیت برای گزینش مسئولان مرتبط با این حوزه از میان دانش‌آموختگان علوم انسانی می‌باشد، درحالیکه عکس این موضوع یعنی ورود عالمان علوم انسانی کشور به امور دیگر نظیر حوزه‌های فنّی و پزشکی، غیرممکن و محال است. پرسش این است که این تشخیص صحیح چرا درمورد مسئولیتهایی که متوجه علوم انسانی در کشور است، پذیرفته و اجرا نمی‌شود؟
    مصداق دومی نیز، بی‌توجهی به عناصر هویت، فرهنگ، زمان و مکان در تکوین مسایل انسانی هر کشور و صبغه‌ی خاص علوم انسانی در هر جامعه‌ای می‌باشد. یعنی انتخاب ملاکهای غیربومی و حتی ضدبومی جهت تشخیص قوّت علمی آثار تولیدی در حوزه‌ی علوم انسانی. این واقعیت را باید پذیرفت که نمره‌دهی داوران غربی به مقالات و آثار تولیدی در این حوزه نمی‌تواند برکنار از نگرش و جهان‌بینی غربی از یکسو و گرایشات سیاسی و ایدئولوژیکی آنها از سوی دیگر باشد. از این‌رو، حصر قوه‌ی تشخیص و تعیین وضعیت آثار و محققان به چنین ملاکهایی سبب کم‌رونقی اندیشه‌ورزی در علوم انسانی می‌گردد.

  10. #30
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    نقد واقعي با روح پرسش و پرسش‌گري قرين است


    در عالم نظر نيز خلاقيّت و زايش، نيازمند فراهم‌آمدن مقدمات علمي و معنوي است و از زمرة آنها توجه و تأكيد به مقوله �آموزش� و �تعليم� است، امروزه علي‌رغم رشد و گسترش وسايل و تكنيك‌هاي آموزشي و ارتباطي، سنّت‌ها و روش‌هاي هميشه ممدوح تعليم و تعلّم ـ چه در حوزه و چه در دانشگاه ـ به فراموشي سپرده شده است، به‌گونه‌اي كه زانوزدن، آموختن، گوش‌سپاري و صبوري در يادگيري به تجليل و فترت رفته است. روزگاري در عالم ـ به‌ويژه در شرق و عالم اسلام ـ اعتبار و حجيّت افراد به سلسلة‌ اساتيد و آموزگاران آنها رقم مي‌خورد و متعلّم، خود را مرهون فروغ دانش معلّم مي‌ديد، اما امروز حتي سنن علمي و پژوهشي باختر زمين نيز به درستي اعمال نمي‌شود، نتيجه آنكه علي‌رغم كوشش‌ها و ثمرات سترگ فرهيختگان و دانشمندان كشورمان در عرصه‌هاي گوناگون علمي و كاربردي، فرهنگ زايش و نوآوري عموميت نيافته و تمايل به مصرف و استفاده از فرآورده‌هاي ديگران بر توليد و خلاقيّت و ورود در عرصه‌هاي نوين، غلبه دارد.
    2. سنت مبارك �نقد و جرح� جاي خود را در ادبيات علمي ما نيافته است. نقد حقيقي سلب و ايجاب را توأمان دارد. هيچ سلبي مقدم بر ايجاب نيست و حداكثر آن است كه �نقد� وضعيتي مشابه با امور اضافي دارد كه يكي بدون لحاظ ديگري معنا نمي‌تواند داشته باشد. قدح و اقتباس بي‌كم و كاست از محصولات علمي ديگران و يا ردّ و انكار ماحصل تجربيات بشر نوين با روح نقد تحول‌زا و خلّاق بيگانه است. نقد حقيقي اما خود با روح پرسش و پرسش‌گري قرين است و پرسش‌گري نيز به نوبة خود از آگاهي و التفات و تذكّر حاصل مي‌شود. �هم سئوال از علم خيز و هم جواب�. پرسش درك و تحرك‌آفرين ناشي از آگاهي و التفات پرسش‌كننده است نه جهل او، گرچه آدمي همواره از مجهولات خود بيم دارد. لاجرم بدون ترويج و اشاعة روح پرسش‌گري و به تبع آن گسترش فرهنگ نقد و نقادي (صحيح)، باب توليد دانش مسدود است و امكان خروج و عبور از وضعيت نخستين، به سمت مقصد مطلوب وجود ندارد.
    3. از ابتلائات فراگير ملل عقب‌مانده و مصرف‌كننده، فقر آگاهي نسبت به تاريخ است. تاريخ مجموعه‌اي متراكم از رويدادها و حوادث بزرگ و كوچك نيست، تاريخ در واقع شناسنامه و هويت جمعي ملل و اقوام است كه اسباب وحدت آحاد و افراد جوامع را فراهم مي‌سازد. ملتي كه از تاريخ و پيشينه خود غافل است، هويت اصلي خود را واگذارده و چون به آفت از خودبيگانگي گرفتار آمده، آينده و حتي اكنون را نيز از دست مي‌دهد. براي نسل جوان و نوجوان، آگاهي ـ و مهم‌تر از آن خودآگاهي ـ ناظر به تاريخ از اولويت‌ها و ضرورت‌هاي كنوني ماست و اين سنخ از آگاهي، در وهلة نخست با عرضه و آموزش داده‌هاي درست و صحيح تاريخي و سپس با عرضه تحليل‌ها و تفسيرهاي متقن و معتبر قوام مي‌يابد. گزافه نيست بگوئيم كه آفت دوري از خودآگاهي گريبانگير برخي از نخبگان و عالمان عصر ما گرديده و هر چقدر نسبت فاعل‌شناس از اين عنصر دورتر باشد، قدرت و توان توليد زايش به زوال مي‌گرايد. بي‌ترديد گشايش دوراني نو در افق ملتي كه تجربه قدسي انقلاب اسلامي را در دامن دارد، رشد معرفتي قويم نسبت به پيشينه فرهنگي، تاريخي و رومي خويش است. چنين طليعه‌اي يقيناً به روشنايي روز پيوند خواهد خورد. انشاءا. . .

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •