تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 14 اولاول 123456713 ... آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 136

نام تاپيک: اشعار امام زمان (عج)

  1. #21
    آخر فروم باز france's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    محل سكونت
    P30World.Com
    پست ها
    1,779

    پيش فرض

    گفتم دلم ندارد بی تو قرار و آرام

    من عقده ی دلم را امشب دگر گسستم

    گفتا حجابِ غفلت باشد هوای نفست

    گر نفس را شکستی دستت رسد به دستم


  2. #22
    آخر فروم باز france's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    محل سكونت
    P30World.Com
    پست ها
    1,779

    پيش فرض

    آب حیات معرفت



    ای قصه بهشت ز کویت حکایتی
    شرح نعیم خلد ز وصلت روایتی
    علم وسیع خضر ز بحرت علامتی
    آب حیات معرفتت را کنایتی
    انفاس عیسی از نفست بود شمه‌ای
    تعمیر عمر نوح، تو را بود آیتی
    کی عطرسای مجلس روحانیان شدی
    گل را اگر نه بوی تو کردی رعایتی
    هر پاره از دل و از غصه قصه‌ای
    هر سطری از خصال تو وز رحمت آیتی
    تا چند ای امام بسوزیم در فراق
    آخر زمان هجر شما را نهایتی
    در آرزوی خاک درش سوختیم ما
    یادآور ای صبا که نکردی حمایتی
    ای فیض عمر رفت و ندیدی امام را
    صد مایه داشتی و نکردی کفایتی


    «فیض کاشانی»

  3. #23
    آخر فروم باز france's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    محل سكونت
    P30World.Com
    پست ها
    1,779

    پيش فرض

    شرار شعر من پایان ندارد





    ای شرق، ای چکاد بلند سپیده‌دم
    پیشانی بلند زمان؛ نون و القلم
    نامت اذان اذان نفسی در تنم روان
    رازی شگرف سایه افتاده بر عدم
    با قایقی شکسته و فانوسی از امید
    آیا عبور می‌کنم از کوره راه غم
    در ذهن واژه‌های مقیمان روشنی
    هر بازدم شراره شعری دمادمم
    ای نطق مهر آینه باران هزار سو
    از آبروی جان تو گیتی است محترم
    زیباترین نمایه و آیین زندگی
    هرجا خداست، یاد تو هم می‌شود رقم

    ابراهیم حسنلو

  4. #24
    داره خودمونی میشه zqsxsw's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2010
    پست ها
    98

    پيش فرض اشعار امام زمان (عج)

    از نو شکفت نرگس چشم انتظاري ام
    گل کرد خار خار شب بي قراري ام

    تا شد هزار پاره دل از يک نگاه تو
    ديدم هزار چشم در آيينه کاري ام

    گر من به شوق ديدنت از خويش مي روم
    از خويش مي روم که تو با خود بياري ام

    بود و نبود من همه از دست رفته است
    باري مگر تو دست بر آري به ياري ام

    کاري به کار غير ندارم که عاقبت
    مرهم نهاد نام تو بر زخم کاري ام

    تا ساحل نگاه تو چون موج بي قرار
    با رود رو به سوي تو دارم که جاري ام

    با ناخنم به سنگ نوشتم : بيا , بيا
    زان پيشتر که پاک شود يادگاري ام

    قیصر امین پور

    ---------- Post added at 10:03 PM ---------- Previous post was at 10:02 PM ----------

    آه مي کشم تو را , با تمام انتظار
    پر شکوفه کن مرا , اي کرامت بهار

    در رهت به انتظار , صف به صف نشسته اند
    کارواني از شهيد , کارواني از بهار

    اي بهار مهربان , در مسير کاروان
    گل بپاش و گل بپاش , گل بکار و گل بکار

    بر سرم نمي کشي , دست مهر اگر , مکش
    تشنه محبتند , لاله هاي داغ دار

    دسته دسته گم شدند , مهره هاي بي نشان
    تشنه تشنه سوختند , نخل هاي روزه دار

    مي رسد بهار و من , بي شکوفه ام هنوز
    آفتاب من , بتاب ! مهربان من , ببار !


    علیرضا قروه

  5. 4 کاربر از zqsxsw بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #25
    پروفشنال معرق's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    عربان
    پست ها
    568

    پيش فرض

    تو اهل آتش آباد کدامین سرزمین هستی
    که گرم آلود حسرت های خاکسترنشین هستی

    بگو تا من بدانم ای قلندر مرد زاد آتش
    چرا در التزام شعله های آتشین هستی

    من اینجا می نشینم، مردی از این راه می آید
    و می پرسم از او: «آیا تو آن تنهاترین هستی؟»

    هنوز از زخم های کهنه ام خون تو می جوشد
    تو گلزخم تمام شانه های آهنین هستی

    کسی می گوید این هفت آسمان در زیر پای توست
    برای من بگو ای نازنین آیا همین هستی

    شبی را با غزل در انتظارت تا سحر ماندم
    تو اهل آتش آباد کدامین سرزمین هستی

  7. 4 کاربر از معرق بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #26
    داره خودمونی میشه zqsxsw's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2010
    پست ها
    98

    پيش فرض

    عاقبت دست من و دامن آن سرو سهی
    تا به سر منزل مقصود روان خواهد بود

    چه توان گفت ز شکر و کرم و حلم شهی
    که جهانی به لبانش نگران خواهد بود

    تو جهانی و جهانی ز تو خرسند وخموش
    به حقیقت که جهان با تو جهان خواهد بود

    "اینهمه شعبده ها عقل که می کرد اینجا "
    چون رسد شاه جهان بی قلیان خواهد بود

    مردم از ظلمت شبهای دراز و غم یار
    مستی و رخصت این شه چه زمان خواهد بود

    دادگستر گیتی خبر داد به یاران که الا
    روز وصل شه و یاران دوان خواهد بود

    چشمه آب حیات و گل و شبنم بی دوست
    شوره زاریست که بی مایه روان خواهد بود

    ای خوش آن روز که بانگ خوش" یا زهرا" مان
    از همه جای جهان درسریان خواهد بود

  9. 2 کاربر از zqsxsw بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #27
    آخر فروم باز france's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    محل سكونت
    P30World.Com
    پست ها
    1,779

    پيش فرض

    امروز خانه ي دل نور و ضيا ندارد
    جايى‏كه دوست نَبْوَد، آنجا صفا ندارد

    شهرى است پر ز آشوب، كاشانه اي لگدكوب‏
    آن دل كه از تغافل، شوق لقا ندارد

    رندان به كشور دل، هر جا گرفته منزل
    وان مير صدر محفل، در خانه جا ندارد

    شهباز پر شكسته، افتاده زار و خسته
    از دست ظلم جغدان، يكدم رها ندارد

    وان پيشواى مستان، مرغ هزار دستان
    يكسو نشسته خاموش، شور و نوا ندارد

    يوسف كه پيش حُسنش، خوبان بها ندارد
    از كيد و مكر اخوان، قدر و بها ندارد

    پيمانه‏ها نهاديم، پيمان زدست داديم‏
    در حيرتى فتاديم كو منتها ندارد

    با اين همه سلاسل، سوداى خام در دل
    اين درد را چه حاصل، كافر دوا ندارد

    اى شاه ماهرويان، واى قبله ي نكويان
    درياب عاجزى را كو دست و پا ندارد

    از ما خطا و لغزش، از تُست عفو و بخشش
    سلطان به زيردستان جز اين روا ندارد

    تير دعاى ما را جز لطف تو هدف نيست
    گر لطف مى‏نمايى پيكان خطا ندارد

    شاها فقير كويت، سوزد در آرزويت
    جز ديده اي به رويت چشم عطا ندارد


  11. #28
    داره خودمونی میشه zqsxsw's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2010
    پست ها
    98

    پيش فرض

    گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را
    به هر گل می‌رسم می‌بویم او را
    گل من نی بود این و نه آنست
    گل من مهدی صاحب زمان است
    دلم اندر هوایش می‌زند پر
    شرر افکنده بر جانم چو آذر
    خوش آن روزی که با شم یاور او
    بمانند گدایان بر در او
    خوش آن روزی که من پروانه باشم
    فدای آن گل یکدانه باشم
    خوش آن روزی که من بر عهد دیرین
    نثار او کنم این جان شیرین
    الا ای گل کجایی جان فدایت
    چه باشد گر که گردم خاک پایت
    ز درد انتظارت جان به لب شد
    تن فرسوده‌ام در تاب و تب شد
    بسی رفتند و مردند از فراقت
    ندیدند در جهان آن روی ماهت
    "نبوی گرگانی"

  12. این کاربر از zqsxsw بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #29
    در آغاز فعالیت ALI4645's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2010
    پست ها
    6

    پيش فرض


    آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
    شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
    آقا بیا تا با ظهور چشم‌هایت
    این چشم‌های ما کمی تقوا بگیرد
    آقا بیا تا این شکسته کشتی ما
    آرام راه ساحل دریا بگیرد
    اقا بیا تا کی دو چشم انتظارم
    شب‌های جمعه تا سحر احیا بگیرد
    پایین بیا خورشید پشت ابر غیبت
    تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد
    آقا خلاصه یک نفر باید بیاید
    تا انتقام دست زهرا را بگیرد

  14. 2 کاربر از ALI4645 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #30
    داره خودمونی میشه zqsxsw's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2010
    پست ها
    98

    پيش فرض

    صبح بی‌تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد
    بی‌‌تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد
    بی‌تو می‌گویند تعطیل است کار عشقبازی
    عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد
    جغد بر ویرانه می‌خواند به انکار تو اما
    خاک این ویرانه‌ها بویی از آن گنجینه دارد
    خواستم از رنجش دوری بگویم یادم آمد
    عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد
    روی آنم نیست تا در آرزو دستی برآرم
    ای خوش آن دستی که رنگ آبرو از پینه دارد
    در هوای عاشقان پر می‌کشد با بیقراری
    آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد
    ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می‌گشاید
    آنکه در دستش کلید شهر پر آیینه دارد

  16. 3 کاربر از zqsxsw بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •