تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 3 اولاول 123
نمايش نتايج 21 به 27 از 27

نام تاپيک: داستان غریبه ای در اتاق من ( مهرنوش مزارعی )

  1. #21
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    سه شنبه،1سپتامبر 2000

    امروز سرظهر راج برای بردن شالپا به ناهار به اداره ما آمد. کنجکاو بودم که ببینمش به بهانه خرید با شالپا از اداره بیرون رفتم. مردی است میانه سال با موهای خاکستری و شکمی‌ برآمده.
    به جای خرید رفتم به رستوران خیام و تنهایی جوجه کباب خوردم. شالپا کمی‌ دیرتر از ناهار برگشت. به اتاقش رفتم. همه عکس‌های سانجی هنوز روی میز هستند. راج اصلا با سانجی قابل مقایسه نیست.

  2. این کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #22
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    جمعه،11 سپتامبر2000


    امشب شالپا و راج قرار ملاقات دارند. این دومین باری است که با او شام می‌خورد. هرچند خودش انکار می‌کند اما فکر می‌کنم از راج خوشش می‌آید. این روز‌ها بیشتر به خودش می‌رسد. هفته پیش رفته بود پیش دکتر پوست و کرمی ‌برای از بین بردن حلقه سیاه دور چشمش گرفته بود. دیروز بعد از کار، با هم رفتیم مال. یک لباس تازه خرید. پیراهنی خاکستری رنگ با یک کت قرمز. گفت این اولین لباسی است که بعد از مرگ سانجی می‌خرد. من هم یک کت و دامن بنفش خریدم. چقدر از این رنگ خوشم می‌آید!

  4. این کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #23
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    یک شنبه،20سپتامبر 2000


    کت و دامنی را که خریده بودم در تنم امتحان کردم. خیلی زیباست اما به نظر می‌رسد چیزی کم دارد. فردا وقت ناهار می‌روم خرید،شاید یک گردنبند مناسب برایش پیدا کنم.

  6. این کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #24
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    شنبه،21 اکتبر 2000


    دیشب با فریده و سارا و سهیلا رفته بودیم بیرون. فریده یک رستوران خوب در خیابان مل رز پیدا کرده ما را برد نشان مان بدهد. بچه‌ها از لباس و گردنبندم تعریف کردند. تا به حال نمی‌دانستم که این قدر از مروارید کبود خوشم می‌آید. باید یکی شبیه اش بخرم. شالپا هنوز چیزی نگفته، اما خودم رویم نمی‌شود آن را بیشتر نگه دارم. برای یک شب به من قرض داد. حالا تقریبا یک ماه است که آن را نگه داشته ام. در این مدت به قدر کافی از آن استفاده کرده ام. خیلی با کت و دامن بنفشم جور است. به بچه‌ها گفتم هدیه ای است از یک دوست. فریده خیلی کنجکاو شده بداند که به قول خودش، این مستر رایت کیست که چنین هدیه گران قیمتی به من داده است.

  8. این کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #25
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    سه شنبه،10 نوامبر 2000


    شالپا این روزها خوشحال تر به نظر می‌رسد. برعکس من که هیچ حوصله ندارم. هفته پیش گردنبند را به شالپا برگرداندم. گفت اصلا یادش رفته بود که آن را به من قرض داده.

  10. این کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #26
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    دوشنبه،16 نوامبر2000


    امروز بعد از کار رفتم به جواهر فروشی نزدیک محل کارم. قبلا یک سری مروارید کبود در ویترینش دیده بودم. اما راستش وقتی آن‌ها را آزمایش کردم زیاد خوشم نیامد. مروارید‌های شالپا چیز دیگری است. شاید از شالپا مروارید‌هایش را بخرم. به نظر نمی‌رسد که دیگر علاقه ای به آن‌ها داشته باشد. در چهار پنج ماه گذشته ندیده ام که از آن‌ها استفاده کند.
    امروز باز شالپا خیلی سرحال بود. ویک اند گذشته با راج رفته بود لاس وگاس. خیلی به آن‌ها خوش گذشته بود. شالپا مرتب از راج صحبت می‌کند اما عکسی از او روی میزش نگذاشته. اتاقش هنوز پر از عکس‌های سانجی است. هروقت از کنار اتاقش رد می‌شوم نگاه خندان سانجی از داخل قاب تعقیبم می‌کند.

  12. این کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #27
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    جمعه،16 دسامبر 2000

    شالپا امروز به اداره نیامده بود. امشب در خانه اش مهمانی دارد. خودش هندو است اما تصمیم گرفته که یک مهمانی بزرگ به مناسبت کریسمس بدهد. بیشتر دوستان خودش و راج را به مهمانی دعوت کرد ه. من وکتی هم دعوت داریم.
    دیروز قبلا از ترک اداره، تمام عکس‌های سانجی را از روی میزش جمع کرد و در کشو گذاشت.

  14. 2 کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 3 از 3 اولاول 123

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •