
[FONT='Tahoma','sans-serif']تصاویر تزیینی است[/FONT]
Billie Mitchell هرگز قصد نشان دادن اثر خود را در دنياي سفال نداشت. ده سال قبل حتي خواب اين را هم نمي ديد كه پيكره ها و مجسمه هاي يكتا و بي همتايي بسازد كه در نمايشگاه هاي هنري در طول جنوب مردم را متحير سازد. تاكنون آن است كارهايي كه او بطور كامل انجام مي دهد و موفقيت هاي او به عنوان سفال گر تمام وقت اثرات او را در مسابقات هنري به صورت يكپارچه در مي آورد.
محل تولد فلينت, ميشيگان, 1950, Mitchell هرگز مانند بچه ها از [اثرات] هنري شگفت زده نمي شد. حتي وقتي كه به فونيكس, آريزونا رفتند, هنگامي كه در كلاس سوم بود او نتوانست استعدادي را كه دارد تشخيص دهد. به هر حال او از آينده خود به عنوان يك هنرمند اطلاعي نداشت و بي اختيار فرهنگ جنوب غربي او را تحت تاثير قرار داد كه منجر به ارائه كارهاي بعدي او شد. در دوران نوجواني و در سال 1986 كه به اورلاندو, فلوريدا رفت, اولين كلاس هاي هنري خود را گرفت. هنوز استعداد واقعي او به منصه ظهور نرسيده بود.

تصاویر تزیینی است
Mitchell به طور تفريحي كار مي كرد و و در دنياي هنر, تنها تعداد كمي كلاس هنر در كالج انجمن محلي گذراند و و نقاشي با آبرنگ و رنگ روغن را فرا گرفت. بعد از وقفه اي كوتاه, Mitchell در نهايت در كلاس هاي سفال گري محلي Patty Caldwell شركت كرد. به قصد شناسايي خود, سفال گر غير حرفه اي اقدام به برگزاري كلاس و[هم چنين] فروشگاه از [كارهاي] هنرمندان سفالگر مشهور شامل, Lana Wilson, Charlie Riggs و Vince Pitelka كرد. او دريافت كه با رفتن به مسافرت و يا [مراجعه به آثار افراد] حرفه اي كه او آنها را تحسين مي كرد مي تواند تكنيك ويژه خود را دوست داشتني تر از كارهاي قبلي خود كند.
Mitchell به زودي توانست قابليت هاي خود را در سفالگري ببيند. او سعي در ساخت هردو نوع بدنه دست ساز و غير دست ساز از نوع Throwing نمود اما دريافت كه شوق و علاقه او به سمت كارهاي دست ساز تمايل بيشتري دارد. او مي گفت:" تلاش براي درك مسير راه خود در رس و سفالگري ممكن است حتي تمام مدت زندگي را در بر بگيرد." " من خوشبخت بودم زيرا براي من تنها 8 سال طول كشيد تا بفهمم كه چه كاري را عاشقانه دوست دارم."
سفالگر 53 ساله, [از موضع خود] عقب نشيني دارد كه ناشي از تجربه در اين مورد مي باشد كه كارها به هنرمندان تحميل مي شود. 8 سال قبل در مورد Mitchell, تشخيص داده شد كه ايشان دچار نوعي سرطان مربوط به غدد لنفاوي مي باشد كه به مناطق ديگر بدن ايشان نيز سرايت كرده است. هنگامي كه تعداد زيادي از مردم – هنرمندان و غير هنرمندان - اجازه مي دهند زندگي شان به واسطه حملات بيماري از بين برود, Mitchell از سرطان به عنوان وسيله اي استفاده كرد تا دين خود را نسبت به هنر خويش ادا كند.
او مي گفت:"وقتي شما سرطان داريد, اگر مي خواهيد كه در طول آن زندگي كنيد, شما مي بايست چيزهايي داشته باشيد كه به شما كمك كند تا ذهن تان را از شما دور كند, كاري براي انجام دادن". در روزهايي كه به سختي مي توانست راه برود تنهايي در طبقه پايين زير زمين كارگاه, بر روي وسائل ملافه انداخته و بر روي زمين اطاق نشيمن خود كار مي كرد. حتي هنگامي كه سرطان باعث شد كه به سختي بتواند از بستر بيرون بيايد, خود را مجبور مي كرد كه حتي شده براي مدت 20 دقيقه كار كند.
او به ياد مي آورد:" با آن مدت كار كردن مدتي طولاني براي من به طول مي انجانيد تا 1 قطعه ساخته شود, اما من با زحمت ادامه مي دادم". "من هرگز در تمام طول زندگيم بسيار طاقت فرسا, كار نكرده ام اما در طول آن زمان, من نوري را در انتهاي تونل ديدم." و بعد از حدود 6 ماه دعوت به جنگ Mitchell شروع به كاهش يافتن كرد. سرطان سير قهقرايي خود را شروع كرد و به او اجازه داد كه به كارگاه زيرزميني خود برگردد.
Mitchel بطور كامل از خطر رهايي نيافته بود. بعد از دو سال بيماري, سرطان دوباره بازگشت و دوباره توان او را گرفت. اما مبارزه ابتدايي او با بيماري به او آموخته بود كه پيروزي امكان پذير است. و اين جمله را همراه با يك لبخند و با دهن كجي بيان كرد كه: " وقتي يك زن سمج و سرسخت چون من وجود دارد, اجازه نمي دهم كه آن مرا از كارهايي كه دوستشان دارم بازدارد".
و يا يكي ديگر, Mitchel خودش را روي زمين و در ميان ملافه و كيسه رس يافت. او انديشيد:"نمي دانم اگر من هنوز همان (نيروي) عقب نشاندن را كه الان دارم مي داشتم بنابراين نبايد سرطان مي گرفتم"." اگر بگوييم چيزهاي خوبي از سرطان مي تواند بيايد, خنده دار به نظر مي آيد, اما حقيقت دارد. در آن موقع در مورد كارهايي كه امروزه مي كنم به من الهام مي داد. براي Mitchel مشكل است كه آنچه را كه امروزه انجام مي دهد, توضيح دهد, البته او با تواضع مي گويد كه :"من آنها را سبد مي نامم و نمي توانم كلمه ديگري براي توصيف آنها پيدا كنم". "سبد" نمي تواند به درستي توصيف كننده كارهاي Mitchel باشد كه شامل كيف و كيسه پول, پوتين و چكمه, كيف لوازم و اثاثيه قابل حمل و ... نيز مي باشد. در نگاه اول, مجسمه هاي دست ساز بي همتا عملا به نظر مي رسد كه از چرم مي باشد. با يك نيشخند شيطنت آميز, Mitchel پذيرفت كه از گول زدن مردم به اين صورت كه اشياي او را واقعي بپندارند لذت مي برد. او مي گويد:" يكبار خانمي به من گفت كه من نبايد كيسه يا كيف پول خود را بيرون از غرفه رها كنم زيرا ممكن است آن را بدزدند". "آن بزرگترين تعريفي بود كه من تابحال دريافت كرده ام".

[FONT='Tahoma','sans-serif']تصاویر تزیینی است[/FONT]
سفالگران اصلي آتلانتا به اين اعتقاد رسيده اند كه او در حدود هفته ها و يا ماه ها قبل از اينكه واقعا شروع به انجام كاري بكند در مورد آن كار فكر مي كند. اولين مرحله در كار او ايجاد لوحه هاي منقوشي است كه با گردش اشياي مارپيچ فنر مانند حكاكي شده بر روي آنها ايجاد مي گردند كه اين روش را از فروشگاهي كه توسط سفالگري به نام lana Wilson معرفي شده بود اقتباس كرده است. او مي گويد:"اولين باري كه من اشياي مارپيچ فنر مانند را حكاكي كردم, من نشستم و 40 عدد از آنها را حكاكي كردم". او مي خواهد كه اشياي مارپيچ فنر مانند را به صورت طرح هاي دلخواه و مورد نظر خويش تبديل كند. "وقتي كه من براي اولين بار با لوحه هاي منقوش از اشياي مارپيچ فنر مانند كار كردم, فقط آنجا نشستم و با حيرت به آنها نگاه مي كردم. خيلي زيبا بود, من كاري كرده بودم كه مي توانست زمينه اي زيبا, با بهترين حالت به ما بدهد.
يكبار Mitchel قوه خلاقه خود را بكار برد و رسي كه تا مرحله اي خشك شده است تا بتواند خودش ثابت بايستد و به نقطه ليدرهارد(leather-hard) رسيده, به او اين ايده را داد كه مي باست زير دست او كار كند.او مي گويد صبر و بردباري كليدي بود كه به ايجاد سبدهاي او ختم شد. فرآيند خشك كردن دو تا شش هفته با پيشرفت ثابت به طول مي انجامد تا مجسمه ها و قطعه ها ترك نخورده و تكه تكه نشوند. بعد از پخت بيسكوييت Mitchel سبده را به آرامي تا مخروط 7 حرارت مي دهد.
نتايج نهايي چيزهايي است كه به ايجاد حيرت در Mitchel ادامه مي داد. او اخيرا گفته است كه:" تا امروز من هنوز از اين حيرت زده مي شوم كه اين هنر از كجا نشات مي گيرد". من روش هايي براي ساخت نقش ها و ضخامت هاي متفاوت پيدا مي كنيم - و هيچ كدام از آنها – بطوريكه رقابتي كه مرا به هيجان آورد بدين صورت كه آنها آن را از فرآيند خشك كردن مي سازند و تنها دو پخت دارد.
Mitchel با شوهرش در حومه شهر Acworth آتلانتا زندگي مي كند و براي مدت 8 سال است كه بطور تمام وقت به سفالگري مي پردازد. او مي گويد كارهاي اكنون او الهام گرفته از خودش مي باشد. به جاي تحليل رفتن بعد از روزهايي كه در آنها 16 ساعت كار مي كند او تنها تمايل دارد كه بيشتر كار كند . او اقرار كرد كه" در مورد بعضي از كارهايم برايم ناراحت كننده است كه مي بينم فروخته مي شوند چون من مقدار زيادي از وجود خودم را در آن قرار داده ام". " اما وقتي شما مي بينيد كه كسي آثار هنري اي را كه شما ايجاد كرده ايد را به اندازه شما, دوست دارد, اين باعث مي شود كه قلب شمااز خوشي شروع به جست و خيز كند".