تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 5 اولاول 12345 آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 46

نام تاپيک: ویلیام شکسپیر

  1. #21
    آخر فروم باز Sharim's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    محل سكونت
    A Stairway To Heaven
    پست ها
    2,352

    پيش فرض

    با تشکر از همه دوستان مطالب آموزنده این تاپیک عینا pdf شد ...
    دانلود :
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    » شاد و پیروز باشید

  2. این کاربر از Sharim بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #22
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    پست ها
    1,755

    پيش فرض

    با تشکر از همه دوستان مطالب آموزنده این تاپیک عینا pdf شد ...
    دانلود :
    کد:
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    » شاد و پیروز باشید
    با چي pdf كردي

  4. #23
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض ایران در روایات شکسپیر




    سیروس غنی، دانشور ایرانی تبار مقیم آمریکا، با انتشار کتابی تازه ثابت کرد که با وجود هزاران نوشته در باره ویلیام شکسپیر، هنوز گوشه هایی از آثار این شاعر سده شانزدهم میلادی انگلیس ناگشوده مانده است.
    تا کنون کسی در باره دیدگاه ها و اشاره های شکسپیر به ایران و خاورزمین پژوهشی انجام نداده بود. کتاب شکسپیر، ایران و شرق به قلم سیروس غنی نخستین پژوهش جامع در این زمینه محسوب می شود.
    او در این کتاب کوشیده است ما را از سرچشمه های آگاهی شکسپیراز ایران وشرق آگاه کند و اشارات شکسپیر را به تاریخ و افسانه ها و نمادهای ایران و شرق زنده کند.
    مؤلف برای آشنایی ما با این دنیای پررمز و راز گام های برجسته برداشته و زمان و خاستگاه شکسپیر را دربستر تاریخ انگلستان روشن ساخته و چکیده تاریخ انگلستان و نبردها و دسیسه های برونی و درونی نهادهای انگلیس، مثل دربار و کلیسا و نیز پویایی طبقاتی و اجتماعی انگلستان آن زمان را بیان كرده است.
    شكسپير کتاب های تاریخی پیشینیان از جمله مورخین یونانی را خوانده بوده و گویا سفرنامه برادران شرلی و نیز سفرنامه ویلیام پری که او هم به ایران وشرق سفر کرده بود، برشکسپیر تاثیرگذاشته است.
    برای مثال شکسپیر در نمایشنامه تاجر ونیزی چندین اشاره به ایران دارد. از جمله در پرده دوم، مجلس اول، اشاره ای دارد از زبان شاهزاده مراکش به شمشیرش که می گوید، با آن "شهریار صفوی و یک شاهزاده ایرانی را کشته است." غنی با آوردن این اشارات کوشیده گوشه ای از تاریخ صفوی و عثمانی را بیان کند که کتابش را برای دانش پژوهان سودمند می سازد.
    در همان نمایشنامه و چندین اثر دیگر ویلیام شکسپیر اشاراتی دارد به دشت های پهن "هیرکانیا" و ببرهای ژیان آن. هیرکانیا تلفظ یونانی یکی از استان های ایران باستان است که در جنوب شرق دریای خزر واقع بود و خراسان و گرکان امروزی را دربر مى گرفت.
    در نمایشنامه "زنان شاد ویندزور" شکسپیر در کنار لقب های قیصر و امپراتور از "وزیر" فارسی-عربی هم استفاده كرده ااست. در بسیاری از آثار شکسپیر از شاهان صفوی ایران با نام "صوفی" یاد می شود که اشاره به سرآمد این دودمان است.
    در نمایشنامه "هنری ششم" اشاره ای به شکست داریوش هخامنشی به دست اسکندر مقدونی و دارایی های شاه ایران باستان شده است. در همین اثر شکسپیر از "تومیریس" شهبانوی ماساژت های ایرانی تبار نام می برد که بنا به روایتی، کورش بزرگ را کشته بود. اشاره های دیگری هم به فرمانروایان هخامنشی (از جمله کمبوجیه)، پارتی و سکایی شده است که حاکی از آگاهی نسبی نویسنده از تاریخ ایران باستان است.
    در تراژدی "لیرشاه" قهرمان اصلی به "ادگار" می گوید: "پوشاک شما به من پسند نمی آید. گو این که ایرانی است. بهتر است عوضش کنید."
    لباس ایرانی آن زمان، پرزرق و برق بود و اجزاى زیادی داشت و به زحمت دوخته می شد. این ویژگی به اندازه ای معلوم عام بود که عبارت "لباس ایرانی" به توضیحی فراتر از آن نیاز نداشت.
    سیروس غنی نوشته ها و نمایشنامه های شکسپیر را بررسی کرده و اشارات او را به نمادهای شرقی و ایرانی بیان و تفسیر کرده است. در پیوست ها نیز فهرستی از ترجمه های آثار شکسپیر را به زبان های فارسی، عربی و ترکی آورده است.
    غنی که حقوق خوانده و کارش وکالت بوده، چندین اثر محققانه وبرجسته در زمینه مسائل ایران شناسی نوشته، از جمله: ایران و غرب: کتاب شناسی انتقادی ۱۵۰۰-۱۹۸۷؛ ایران و ظهور رضاشاه؛ و یادداشت ها و خاطرات دکتر قاسم غنی.
    شکسپیر، ایران و شرق کتابی است نسبتا کوچک در باره موضوعی کمتر شناخته شده که سیروس غنی با وسعت اطلاع خود برفرهنگ غرب و شرق، ونیز روش پژوهش و نثر روان خود توانسته متنی خواندنی ارائه کند. در اینجا چکیده ای از مقدمه مؤلف بر کتاب را می آوریم:
    شکسپیر، ایران و شرق
    سیروس غنی
    درباره شکسپیر و آثار او فراوان نوشته اند. نمایشنامه های او تقریبا به همه زبان های معلوم جهان منتشر شده است. یکایک واژه های او تحلیل و بررسی و تفسیر شده است. کتاب ها و جستارهای بسیاری در باره علایق شکسپیر نوشته شده، از خوراک و گل و بویایی گرفته تا ساز و آواز و حتا دارو و درمان.
    این کتاب مطالعه ای دیگر است در زمینه دانش شکسپیر در باره ایران و دیگر سرزمین های خاوری و علاقه او به آنها. شکسپیر که در علم تاریخ تبحر داشت، در نوشته هایش به ایران باستان اشاره های مکرری داشت. این آگاهی پاره ای از بدنه دانش یک فرزند رنسانس بود. بعدتر در باره ایران کتاب ها و جزوه های جهانگردان منتشر شد که به احتمال زیاد مورد توجه شکسپیر نیز واقع شده بود.
    شکسپیر تا حد زیادی فرزند زمان خویش بود. دغدغه های روزمره او تامین معاش خانواده، امنیت مالی و کسب شهرت و اعتبار در میان مردم بود. گپ و غیبت های محلی در تئاتر گلوب، میخانه "مرمید" و کوچه و پسکوچه های لندن جزء علایق او بود. وی همچنین به دسیسه های درباری و فعالیت های سیاسی که در نمایشنامه هایش موج می زند، علاقه داشت. مطمئنا او آگاه بود که سفرهای اکتشافی و بازرگانی گسترده ای به کشورهای دیگر صورت می گیرد.
    ایران در سده های شانزدهم و هفدهم میلادی مورد توجه خاص انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی بود، چون آنها دشمن مشترکی داشتند: ترک های عثمانی که در شرق اروپا فتوحاتی داشتند و سرانجام تا به دروازه های وین رسیدند.
    کشورهای پیشرو فرنگستان و پاپ کاتولیک ها تلاش می کردند ایران را به آغاز جنگ با عثمانی ها تشویق کنند تا از پیشروی آنها به سوی اروپا جلوگیری شود. میان امپراتوری عثمانی و صفوی های ایران دشمنی وجود داشت، چون ایران یک کشور شیعه اعلام شده بود و ترک های سنی مذهب شیعه را یک نوع شرک و خطری مهلک می دانستند.
    قدرت های نظامی عمده فرنگ قول دادند که همزمان علیه عثمانی ها اعلام جنگ خواهند کرد. صرف نظر از تشویق و ترغیب فرنگی ها به نظر می رسد که آنها فاقد اراده راستین یا منابع مادی و مالی برای شرکت در منازعه بودند. آنها خوشنود بودند که ایران عثمانی ها را مشغول خود کرده است. طول دوره صفوی حتا یک مورد کارزار هماهنگ شده علیه امپراتوری عثمانی صورت نگرفت.
    چگونگی ظهور علاقه شکسپیر به ایران دوران خود و دانش او در باره این کشور موضوع اصلی این پژوهش است. تلاش شده است که آگاهی شکسپیر از ایران با توجه به شرایط تاریخی آن زمان بررسی شود... شکسپیر برای مخاطبان عادی تئاتر نمایشنامه می نوشت، از این رو شاید برخی از اشاره های کلاسیک او برای بینندگان عادی نامفهوم بودند، اما بسیاری از اشاره و کنایه هایش به رویدادها و شخصیت های معاصر خود به احتمال زیاد آشنا بودند.
    شکسپیر در نمایشنامه های خود نام افراد و محل هایی در خاورزمین را می آورد و داستان هایی را از آن سامان تعریف می کرد که به زمان و مکان های مختلف تعلق داشتند. برخی از آنها برای مردم عادی شناخته شده بودند، برخی هم گمنام، اما همه این عنصرها با توجه به علاقه مردم و برای سرگرمی آنها به کار رفته بود.



    Shakespeare, Iran & the East
    By Cyrus Ghani

    Mage Publishers, Washington, DC, USA, 2008
    ISBN:1-933823-24-0
    208
    pp





    jadidonline.com/story/13092008/frnk/shakespeaer

  5. این کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #24
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    همه دردم نباشد اینکه یارم در بَرَم نیست
    هنوزم می توان گفت غیر عشقش در سرم نیست
    شکایت دارم از عشقی که یارم بر تو ورزد
    بر این حِرمان که جانم را بسوزد باورم نیست
    شمارا ,دشمنان عشق ,می بخشم بدینسان
    تو را که عاشقی بر او و دانی دل برم نیست
    و او را هم که یارم را ز راهش می کند گُم
    بدیها می کند با من که گوید یاورم نیست
    به سود دلبرم باشد ز دستت می دهم گر
    گر از دستش دهم یارم برم سودش ,ثمر نیست
    وصال یکدگر یابند و از دستم گریزند
    عذابی می رسد بر من که هرگز خاطرم نیست
    ولی شادی در این باشد یکی هستیم من و یار
    مرا عاشق بود تنها و این درد آورم نیست


    That thou hast her ,it is not all my grief
    and yet it may be said I loved her dearly
    That she hath thee , is of my wailing chief
    A loss in love that touches me more nearly
    loving offenders, thus I will excuse ye
    Thou dost love her,because thou knowst I love her
    And for me sake even so doth she abuse me
    Suffering my friend for my sake to approve her
    If I lose thee,my loss is my loves gain
    And losing her, my friend hath found that loss
    Both find each other ,and I lose both twain
    And both for my sake,lay on me this cross
    But here s the joy my friendand I are one
    Sweet flattery ! then she loves but me alone

  7. این کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #25
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Oct 2008
    پست ها
    1

    پيش فرض

    ba salam mishe lotfan manbae in matalebi ro ke darbareye shekspir neveshte zekr konid

  9. #26
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    حتی در ناچیز ترین عشق ها نشانی از ناچیزی نیست .اگر جز این بود خداوند عشق را برای همه ی آفرینندگان خود نمی خواست .
    این اعجاز عشق است که ارزش هنر طبیعت را بالا می برد .
    واقعا می خواهی عشقی را که به تو دادم با جملات و کلمات زیبا برایت توصیف کنم و برای بیان آن سراغ سجع و قافیه بروم؟؟؟
    می خواهی این مشعل را سیلی خور طوفان کنم تا دفتر دل های پر هیجان خودمان را در برابر دیدگان آرزومندان گشوده باشم؟؟
    نه ...من این مشعل را به جای بالا گرفتن در پای تو می افکنم زیرا نمی خواهم راز عشقی را که در زوایای دلم پنهان کردم و دور
    از نامحرمان نگاهش داشته ام با نطق و خطابه برای محبوبم فاش کرده باشم .
    اگر دوستم داری من را به خاطر عشق دوست داشته باش .مگر که او را به خاطر نگاهش ....برای لبخندش ...برای حرف های دلپذیرش و برای طرز سخن گفتنش دوست دارم ....مگر او را به خاطر فکرش دوست دارم که مرا مجذوب می کند؟
    مرا به خاطر این ها دوست نداشته باش زیرا همه ی این ها در تغییرند و عشقی که زاده ی آنها باشد نیز با مرگ ایشان میمیرد .
    مرا به خاطر اشکهایی که بارها با دست پر مهرت بر روی گونه های من خشک کردی دوست نداشته باش زیرا اکنون با اعجاز عشق تو دیگر از این غم ها که مایه ی نیروندی من بود باقی نمانده است .
    محبوب من مرا فقط به خاطر عشق دوست داشته باش تا بتوانی جاودانه دوستم داشته باشی .
    ویلیام شکسپیر

  10. #27
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض نگاهی به نمایش "رویای نیمه شب تابستان"

    گروه فرهنگي" -روياي نيمه شب تابستان" يكي از جذاب‌ترين كمدي‌هاي عاشقانه شكسپير است كه همه مولفه‌ها و ويژگي‌آثار اين نمايشنامه‌نويس بزرگ انگليسي از جادو و عشق گرفته تا محمل‌هاي نمايشي اسطوره‌هاي يوناني را در خو‌د به همراه دارد.
    محمدحسن معجوني با آگاهي كامل نسبت به ويژگي‌ها و مشخصات اين نمايشنامه دست به كار دراماتورژي و بازنويسي متن شكسپير شده و با كمك بهزاد‌آقاجمالي، اجراي متفاوتي از آن دارد كه از طرفي متكي به محمل‌هاي موضوعي متن اصلي است و از سوي ديگر به لحاظ برخورداري از مضامين تبديل شده و تغيير يافته در پرداخت امروزي و براساس توجه به حضور مخاطبان خاص آن مستقل و كامل نشان مي‌دهد. ‌
    محمدحسن معجوني در نمايش‌اش خط اصلي داستان را به عنوان چهارچوب و ساختار از متن شكسپير گرفته و براساس دراماتورژي خود آن را تبديل به اثر متفاوتي ساخته كه البته مشخصات كلي و جزئي مربوط و خاص خود را داراست. ضمن اين كه به طور مشخص مي‌توان نمايش را علي‌رغم همه شناسه‌هاي مربوط به اصل آن يك نمايش ايراني شده با سبك خاص آثار معجوني دانست كه اين از محاسن كار كارگردان و البته حاصل دراماتورژي درست و آگاهانه او از اصل متن است. ‌
    داستان عشق"هرميا" و"لا‌يسندر" و فرار آن‌ها به جنگل، محور اصلي ساختار نمايشنامه است كه اين داستان به طور موازي در كنار داستان دوم و ماجراهاي جادويي و البته اساطيري جنگل قرار مي‌گيرد و حوادث و رويدادهاي ميانه متن و علت‌ها و عوامل رسيدن به پايان آن را نيز دربرمي‌گيرد. ‌
    نكته قابل توجه در كار معجوني تقسيم كردن اين محدوده‌ها و فضاها و خارج ساختن محدود سوم از دل داستان است كه هر يك از آن‌ها در مقابل تماشاگر و در كليت كار، جايگاه متفاوت و فاصله‌هاي متفاوت دارند. در واقع داستان ازدواج شاه و شاهزادگان به عنوان خط اصلي داستان دورترين محدوده به دنياي تماشاگر در حوزه برقراري ارتباط است. كاري كه معجوني انجام داده اين است كه اين فاصله را با قرار دادن محدوده‌هاي نزديك‌تر نسبت به تماشاگر و دنيايش از ميان برداشته و بيشترين نزديكي را ميان تماشاگر و نمايش ايجاد كند‌. ‌
    اين نتيجه با قرار دادن فضاي جادويي جنگل در ميان بخش مربوط به داستان گذشته و بخش امروزين ارتباط(نمايشگران و قرار آماده كردن يك كمدي براي روز جشن عروسي) حاصل آمده است. در واقع تماشاگر نمايش معجوني از آغاز نمايش با پايان فصل آغازين با سه محدوده گذشته، ميانه و نزديك به امروز خود مواجه است كه هر سه اين فضاها با ترفندي مناسب در هم تلفيق شده و منطق زماني و البته شرايط مكاني را نامحدود كرده و به شرايط و دنياي مخاطب نزديك مي‌كنند. همين ترفند هم هست كه باعث جذب مخاطب به رويدادهاي نمايشي شده و داستان و وقايع آشناي نمايش را برايش شيرين و دلچسب مي‌كند.
    صحبت گروه نمايشگران درباره تئاتر، نمايش چولي، ريتم شش و هشت و.... تماشاگر را به راحتي با دنياي آن‌ها و منطق نزديك به امروز حضور آن‌ها نزديك مي‌كند. دنياي اين بازيگران بامزه كه همه چيز را از بازيگري و بازبيني و نمايش گرفته تا تماشاگر ‌به سخره مي‌گيرند، به واسطه انگيزه‌شان از اجراي نمايش(عروسي شاه) به گذشته وصل مي‌شود و با كمك ارتباط ‌به جادوي جنگل و ماجراهايش اين قدرت را دارد تا همه چيز را همراه ‌خودش به دنياي امروز مخاطبانش نزديك كند.
    اما نكته مهمتر درمورد كار معجوني اين است كه كارگردان با در نظر گرفتن جزئيات و مولفه‌هاي مختلف اجرا توانسته به برقراري ارتباط و استمرار آن در مواجهه با مخاطب دامن بزند كه اگر اين ويژگي‌در نمايش وجود نمي‌داشت، مسلماً تماشاگر در مورد هر موقعيت و رويداد به دنبال معياري براي باورپذيري مي‌گشت و طبيعتاً به اين سادگي با اثر ارتباط برقرار نمي‌كرد. منظور از سادگي ارتباط در اين محدوده منطقي است كه نمايش بايد در هم نشيني مولفه‌هاي اجرا و موقعيت‌هاي داستاني و نمايشي‌اش ايجاد كرده و از آن پيروي كند.
    محمدحسن معجوني در نخستين تصويري كه به تماشاگرش ارائه مي‌دهد با شكستن همه قراردادها و مولفه‌هاي آشناي ساختار، مقدمه خروج از محدوده‌هاي موجود را فراهم مي‌كند. صحنه خالي و پوشيده شده با پارچه‌هاي سفيد كه هيچ علا‌مت و نشانه‌اي براي تعلق به فضا، تاريخ يا رويدادگاه مشخصي را در خود ندارد، ذهن را براي ارتباط با دنيايي كاملا‌ً خيالي و بدون مشخصه و علا‌مت آماده مي‌كند. تنها يك علا‌مت و نشانه در همين صحنه اول كافي است كه تبديل به نشانه‌اي براي شناسنامه‌دار شدن فضا و وقايع پيرامون آن شود. در واقع يكرنگي و بي‌رنگي فضا و در كنار آن عدم تعلق نشانه‌ها به مشخصه‌اي خاص نخستين مولفه‌اي است كه تقيد اجرا به محدوديت و چهارچوب را از بين برده و شرايط را براي ادامه خروج از قواعد فراهم كرده است. عنصر ديگري كه اين محدوده‌ها را وسيع مي‌كند و قواعد را مي‌شكند، زبان است. معجوني و آقاجمالي با معاصرسازي زبان يا قرار دادن ساختار زباني معاصر در كنار ديگر ساخت‌مايه‌هاي زباني قادر به انجام اين كار شده‌اند و به خوبي توانسته‌اند اين ويژگي را در حوزه انتقال و ارتباط با تماشاگر مورد پرداخت قرار دهند.
    از سوي ديگر بايد توجه داشت كه مبنا و پايه روايت در"روياي شب نيمه تابستان" تلفيق واقعيت و خيال است و نمايش و روايت آن در طول مدت اجرا اصرار زيادي به تسلط خيال‌انگيزي و جادو بر فضاي كار دارند.عشق با چشم نگاه نمي‌كند، با خيال مي‌بيند!
    همچنان كه پاك در پايان نمايش با مخاطبان سخن مي‌گويد و همه وقايع اتفاق افتاده روي صحنه را خوابي عجيب تعبير مي‌كند كه تماشاگر يك شب با آن مواجه شده است. ‌
    خلا‌قيت و مهارت در خروج از قالب‌ها و ساختار آشنا را بايد از مهمترين ويژگي‌هاي نمايش محمدحسن معجوني دانست. تقسيم‌بندي فضا و روايت‌هاي هم نشين نمايش در نتيجه دراماتورژي خوب اثر در مورد اين نمايش باعث شده تا دست كارگردان در مراحل بعدي براي به اجرا درآوردن ايده‌هاي خلا‌قه نسبت به متن باز باشد. قرار دادن فضاي جادويي جنگل در بالا‌ي صحنه و امكان تصويرسازي دنيايي معكوس يكي از اين پرداخت‌هاي خلا‌قه است كه در منطق نمايش تسلط هميشگي فضاي خيال و جادو بر وقايع داستان را فراهم كرده و شكل گيري موقعيت‌ها را نيز آسان و جذاب كرده است. ‌
    از طرف ديگر لحن شيرين كمدي و معاصرسازي موقعيت‌هاي نمايشي و گفتار كميك نيز از نقاط قوت كار معجوني در حوزه ارتباط با مخاطب است. طنز زيباي‌گفتاري كه البته گهگاه سوءاستفاده از برخي واژه‌ها و تعابير هم در آن‌ها وجود دارد، در تمام مدت نمايش لحظات شيرين و جذابي را به وجود مي‌آورند كه در كنار موقعيت‌هاي نمايشي و آشنايي‌زدايي از رويدادهاي مورد انتظار كمدي دلنشين و جذابي را نتيجه داده‌اند. ‌
    بازيگران نمايش معجوني نيز به عنوان اصلي‌ترين ابزارهاي اجراي اين كمدي به خوبي از عهده انجام نقش‌هايشان برآمده‌اند، چه آن‌ها كه عهده‌دار وظيفه خلق كمدي و طنز ساده بيروني هستند،‌چه بازيگراني كه موقعيت‌هاي آشنايي‌زدايانه معلق در ميان واقعيت و خيال را ايجاد مي‌كنند و چه بازيگراني كه به صورت معلق و وارونه از بالا‌ي صحنه به ايفاي نقش سخت و دشوارشان در فضاي جادويي جنگل مي‌پردازند.
    Last edited by Ghorbat22; 25-11-2008 at 06:29.

  11. #28
    آخر فروم باز glc_engineer's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    UNARMED-ALONE-UNAFRAID
    پست ها
    1,993

    پيش فرض خوشا من،دوستم دارند و دارم دوست Shakespeare

    برگردان : مسعود راجي خوشا من،دوستم دارند و دارم دوست

    Let those who are in favour with their stars
    Of public honour and proud titles boast,
    Whilst I, whom fortune of such triumph bars,
    Unlook'd for joy in that I honour most.
    Great princes' favourites their fair leaves spread
    But as the marigold at the sun's eye,
    And in themselves their pride lies buried,
    For at a frown they in their glory die.

    The painful warrior famoused for fight,
    After a thousand victories once foil'd,
    Is from the book of honour razed quite,
    And all the rest forgot for which he toil'd:


    Then happy I, that love and am beloved
    Where I may not remove nor be removed.
    تو بگذارش بلافد از مقام و نام،
    بختِ نيك و بيدارم نداد آن جام

    در راهِ شرف هرگز نجستم كام.

    هوادارانِ شه را آرزو، رويد چو نيلوفر
    كه تابَش نيست زيرتابِش خورشيد تابستان،
    سر افرازي، شود مدفون در ايشان،
    از بد اخميِ ايام

    سپهسالار رنجي بُرد و نام آورد،
    اما يك شكستِ بعدِ صدها فتحُ پيروزي،
    كند نامش ز ديوانِ شرف معدومُ و
    ديگر كارهايش ميرود از ياد:

    خوشا من، دوستم دارند و دارم دوست
    آنجائي كه مي مانم و مي مانند.
    Last edited by glc_engineer; 06-01-2009 at 18:17.

  12. #29
    آخر فروم باز glc_engineer's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    UNARMED-ALONE-UNAFRAID
    پست ها
    1,993

    پيش فرض

    فراوان ديده ام فرخنده فَرٌِ بامدادان را
    مسعود راجي
    Full many a glorious morning have I seen
    Flatter the mountain-tops with sovereign eye,
    Kissing with golden face the meadows green,
    Gilding pale streams with heavenly alchemy;Anon
    permit the basest clouds to ride
    With ugly rack on his celestial face
    And from the forlorn world his visage hide,
    Stealing unseen to west with this disgrace.
    Even so my sun one early morn did shine
    With all-triumphant splendour on my brow;
    But out, alack! he was but one hour mine;
    The region cloud hath mask'd him from me now.

    Yet him for this my love no whit disdaineth;
    Suns of the world may stain when heaven's sun staineth.

    فراوان ديده ام فرخنده فرِ بامدادان را،
    نگاهِ شاهوارش، آفرين گويد، فراز ِكوهساران را،
    به زرين روي، غرق بوسه سازد، سبزه زاران را،
    ز كيهان كيميا زرگون نمايد جويباران را.

    ولي ناگه، گشايد ره بر ابرِ پَستِ پشتِ بادهائي زشت،
    كو بر چهره ي ِ افلاكي اش تازد
    كه بي آزرم، دور از چشم گيتي، روي تابانش نهان سازد،
    و دزدانه برد در غرب و زين سوداي ننگ آلود، جويد سود.

    بامدادي زود، خورشيدم،
    همان مهرِ خجسته فر، به من تابيد؛
    ليك افسوس، كان ديري نپائيد و ز من، ابري سيه ، آن مهر بربائيد.

    اما عشقِ من را كاستي نايد: كه گر مهرِ فلك را تيرگي شايد،
    بسي نا مهرباني ها ز شاهانِ زمان آيد.

  13. #30
    آخر فروم باز glc_engineer's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    UNARMED-ALONE-UNAFRAID
    پست ها
    1,993

    پيش فرض

    Shakespeare Come hither, come hither, come hither برگردان : مسعود راجي بیا اینجا، بیا اینجا، بیا اینجا
    Vnder the greene wood tree,
    who loues to lye with mee,
    And turne his merrie Note,
    vnto the sweet Birds throte:
    Come hither, come hither, come hither:
    Heere shall he see no enemie,
    But Winter and rough Weather.
    Who doth ambition shunne,
    and loues to liue i' th Sunne:
    Seeking the food he eates,
    and pleas'd with what he gets:
    Come hither, come hither, come hither,
    Heere shall he see no enemie,
    But Winter and rough Weather. كيست كو خواهد بيارامد كنارِ من

    به زيرِ سايه يِ سبزِ درختان،
    شادمان و همنوا با خوشنوا مرغان :
    بيااينجا بيااينجا بيااينجا

    نبيني دشمني جز سردي و سوزِ زمستان


    کیست روگردان ز چاهِ جاه
    جويد زندگي در زيرِ مهر و ماه
    دارد طعمه اي دلخواه و شاد از دسترنجِ راه :
    بيااينجا بيااينجا بيااينجا
    نبيني دشمني جز سردي و سوزِ زمستان

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •