هنوز تعريفى دقيق و مورد تأئيد همه از مفهوم قدرت ارائه نشده است و اين مفهوم همواره بحثانگيز بوده است (گالى -Gallie در سال ۱۹۵۶-۱۹۵۵؛ مولنار - Molnar و راجرز - Rogers درسال ۱۹۸۲). شايد قدرت را بتوان اينگونه تعريف کرد: ”کليهٔ اشکال کنترل فرد ب توسط فرد الف. يعنى فرد الف، اطاعت و هماهنگى فرد ب را تضمين مىکند“. (لوکس ۱۹۷۴:۱۷). استفاده از مفهوم قدرت به مجموعهاى معين از ارزشها وابسته است که از پيش دامنهٔ به کارگيرى اين مفهوم را مشخص مىکنند لوکس حد تعاريف ارائه شده از قدرت را طبقهبندى کرد تا معنا و رابطهٔ آنها مشخص کند.
مفهوم ........................ معنا
اختيار - Authority ............ فرد ب اطاعت مىکند زيرا با مراجعه به ارزشهاى مورد قبول خود،فرامين فرد الف را معقول مىيابد، به دو دليل: يا محتواى فرامين فرد الف معقول و مشروع است يا روش شکلگيرى و ارائه معقول و مشروع است.
اجبار - Coercion ............. اگر فرد الف بر سر ارزشها يا اقدامات موردنظر خود با فرد ب تعارض و اختلاف داشته باشد، فرد ب را با تهديد وادار به اطلاعت مىکند.
زور-Force ................... فرد الف عليرغم مخالفتها و نافرمانىهاى فرد ب، اهداف خود را بهدست مىآورد.
نفوذ-Influence ............. فرد الف بدون توسل به تهديد يا تطميع، موفق مىشود فرد ب را وادار کند که رفتار و اعمال خود را تغيير دهد.
دخالت -Manipulation ....... شکل يا نوعى از زور است، زيرا فرد الف بدون توجه به نقش يا درخواست فرد ب، وى را مجبور به اطاعت مىکند.
قدرت -Power ................ کليه اشکال کنترل فرد ب توسط فرد الف - يعنى فرد الف اطاعت فرد ب را تضمين مىکند.
لوکس معتقد است که قدرت را بايد از سه ديدگاه متفاوت مورد تجزيه و تحليل قرار داد، که هر يک از آنها بر وجوه متفاوتى از فرآيند تصميمگيرى تأکيد مىکنند. اين سه ديدگاه عبارتند از:
ديدگاه يک بعدى که بر تصميمگيري، تعارض و رفتار قابل مشاهده تأکيد مىکند (دال ۱۹۵۸، ۱۹۶۱، ۱۹۶۷، ۱۹۸۳)؛ ديدگاه دوبعدى که تصميمگيرىها و عدم تصميمگيرىها را مشخص مىکند و بر تعارض قابل مشاهده تأکيد مىکند و موضوع رفتارى ديدگاه يک بعدى را مورد انتقاد قرار مىدهد (بکراچ - Backrach و برتز -Baratz درسال ۱۹۶۲، ۱۹۶۳،۱۹۷۰؛ بک راچ ۷۰-۱۹۶۹؛ ولفينگر - Wolfinger در سال ۱۹۷۱؛ موريس - Morriss در سال ۱۹۷۲)؛و ديدگاه سه بعدى که بر تصميمگيرى و نظارت بر اولويتهاى سياسى و تعارض قابل مشاهده تأکيد مىکند (کرنسون ۱۹۷۱ و لوکس ۱۹۷۴).
هر يک از سه ديدگاه برخاسته از ديدگاه ارزشى خاصى است، زيرا مفهوم قدرت کاملاً به ارزش وابسته است (لوکس ۱۹۷۴:۲۶). بهعنوان مثال ديدگاه يک بعدى ساختارگرا، روابط اجتماعى را با توجه به خدمات ارائه شده به جهانگردان مورد توجه قرار مىدهد.
با توجه به نقش گروهها و ايدئولوژىها در فرآيند سياستگذارى جهانگردي، بايد تعريفى جامع از مفهوم قدرت ارائه کرد که تصميمگيرىها و ساختارهاى سياسى اجتماعى را نيز پوشش دهد (هال ۱۹۹۴).