آندره سگويا استاد بلامنازع و بيرقيب گيتار اسپانيش كلاسيك است كه اصولاً نيازي به معرفي ندارد. وي در طول حيات خود افتخارات و موفقيتهاي فراواني كسب كردهاست. وي علاوه بر مهارت و تخصص در موسيقي براي اخلاق و انسانيت نيز ارزش فوقالعادهاي قائل است. وي موفق شد تا جايگاه ساز گيتار را براي اجرا در كنسرتها و اركسترها تا حد زيادي ارتقا ببخشد و آن را براي مبتديها و نوآموزان آسان نمايد. با وجود سن زياد هنوز هم به اجراي موسيقي در سرتاسر جهان ميپردازد. با اين كه آثار علمي مكتوب و تئوريك موسيقي وي به نسبت اندك است اما هنرمندي احساس مهارت و تكنيك وي در نوازندگي شگفتانگيز و ماندگار است.
وي در 18 فوريه، 1894 در لينارس اسپانيا متولد شد اما در گرانادا رشد كرد. پدر او يك وكيل عاليرتبه بود و مايل بود تا آندره نيز مانند او وارد دنياي حقوق شود. بنابراين به ترتيب فرهنگي و علمي او همت گمارد، در كودكي وي را به كلاس موسيقي فرستاد اما وي در پيانو و ويولون كه سازهاي آموزشي وي بودند موفقيتي به دست نياورد. اما زماني كه صداي گيتار به گوشش خورد، شم موسيقي وي فوران كرد و گيتار را به عنوان مركز تمام فعاليتهاي خود انتخاب كرد، بدون توجه به خواستههاي خانواده و درسهاي آكادميك موسيقي. اما وقتي استاد مطلوب خود را پيدا نكرد خود شروع به يادگرفتن كرد. او از درسهايي كه در تمرينهاي ويولون و پيانو گرفته بود براي فراگيري گيتار استفاده كرد.
هرچند كه تأثير برخي از استادهاي وي مانند فرانسيكوتارگا را نبايد ناديده گرفت، اما سبك و شيوة نواختن وي كاملاً منحصر بهفرد و حاصل تمرينهاي مداوم خود او است. سگويا تلاش فراواني كرد تا گيتار را در صحنههاي كنسرت و اركستر اعتلا بخشد چرا كه در آن زمان گيتار در موسيقي جمعي جايگاه خوبي نداشت و اصولاً گيتار در مجالس رقص و مهماني كه خود موسيقي از لحاظ هنري ارزشي نداشت استفاده ميشد و هنوز هيچ رپرتوار و حرفهاي براي گيتار وجود نداشت.
با وجودتمام اين مشكلات و موانع، سگويا بازهم به تلاش خود ادامه داد و به مهارت و تخصص و تكنيك خود در نوازندگي افزود.
نبوغ و شهرت وي در سن 15 سالگي مشخص شد. در سال 1909 وي اولين اجراي رسمي و حرفهاي خود در گرانادا به روي صحنه برد. پس از آن فعاليتهاي وي دامنة وسيعتري گرفت، كنسرتهاي مادريد در 1912 و بارسلونا در 1916 از اين جملهاند. در اواسط 1930 وي شروع به نواختن گيتاري كرد كه توسط هرمان هاوسر ساخته شدهبود.
در حوالي 1919 وي بتدريج در خارج از كشورش نيز شهرت قابل توجهي كسب ميكرد. وي در اين سال كنسرتي را در آمريكاي جنوبي برگزار كرد كه بسيار مورد توجه واقع شد. وي تا سال 1923 بهطور مداوم خارج از اروپا فعاليت ميكرد. با اولين اجراي موسيقي در لندن مجله تايم با شگفتي وي را تحسين كرد. كنسرت وي در پاريس 1924 او را تبديل به يك نوازنده حرفهاي و مشهور كرد. اين كنسرت بههمت پابلو كاسالس بر پا شده بود. در ميان تماشاچيان غولهاي موسيقي چون پلدوكاس، فالا، مادام دباسي حضور داشتند.
تعداد اندك و غيرحرفهاي رپرتوارهاي گيتار يكي از مشكلات اساسي بر سر راه فعاليت حرفهاي سگويا بود. عمل بازنويسي (نتنويسي) براي سايز سازها وقت و دقت بيشتري را از وي طلب ميكرد. او در ابتدا شروع به نتنويسي (بازنويسي) آثار مربوط به دورة رنسانس و باروك براي سازهاي عود و ويولاي اسپانيايي پرداخت. در آلمان او موسيقيهاي سازگار و هماهنگ با گيتار را جستجو كرد و درنهايت آثار سيلويوس لئوپولد ويس كه با عود نواخته شده بودند نظر او را جلب كردند. آثار ديگر، برخي از كارهاي باخ بود كه كاملاً با گيتار سنخيت و هماهنگي داشت. وي بيشتر آثار سولوي باخ را اصالتاً براي ساز عود مي پنداشت و او اين آثار را براي ساير سازها نيز تنظيم و بازنويسي كرد. و اين مسئله پس از اجراي آثار باخ توسط گيتار نمود بيشتري پيدا كرد و گيتار داراي اهميت و جايگاه بالاتري شد. سگويا علاوه بر افزودن به شهرت خود، به شهرت و ارزش گيتار هم اضافه كرده بود. تكنيكهاي جديد و قابليتهاي تازه قابل اجرا در گيتار آن را تبديل به يك سازه هنري و قابل توجه كرده بود.
عليرغم مخالفتهايي كه اهل هنر و اصل موسيقي با ابداعات، تفكرات و تئوريهاي اندره سگويا داشتهاند اما بازهم بسياري از آهنگسازان برجسته نيز قابليتهاي سگويا را درك كردند و براي وي آهنگسازي كردند. سبك جديد و تازه سگويا نيز كم كم جايي براي خود بازكرد اما اغلب اوقات لازم بود كه خود او به تنظيم نهايي و مشخصكردن دستورالعملهايي براي آهنگسازي در سبك مخصوص خود بپردازد. بسياري از رپرتوارهاي جديد گيتار با حضور و مشورت وي نوشته شده اند. اولين آهنگسازاني كه بههمكاري با وي پرداختند، ماريو كاستل نوو تدسكو و آلفرد كازلا بودند. در سالهاي بعد آهنگسازان مشهوري موجب رونق و گسترش سبك جديد و رپرتوارهاي مدرن گيتار شدند كه از آن جمله مي توان به تورينا، توروبا و ... اشاره كرد.
با پيشنهاد ويولونيست معروف فريتزكرايسلر، كوپيكوس بهعنوان سرپرست يك گروه موسيقي سگويا را بهعنوان همكار گروه به توري در آمريكا برد،وي اولين كار جدي گروهي خود را در يك كنسرت اجرا كرد. در ژانويه 1928 وي در شهر نيويورك نيز برنامههايي اجرا كرد كه با اقبال و توجه عمومي به ويژه روزنامهها و نشريه هاي معتبر روبهرو شد.
اجراي سگويا در نيويورك آمريكا ضبط شده و فروش خوبي كرد. پس از اجراي گروه كوپيكوس در آمريكاف بسياري از منتقدين او را با كرايسلر، كاسالس و پدر فسكي مقايسه كردند. بعدها سگويا مجدداً به اجراي موسيقي در ايالات متحده پرداخت.
جنگ داخلي اسپانيا سبب شد كه سگويا وطن خود را در 1936 ترك كند و به جنواي ايتاليا برود. سپس بعدها او به مونته ويدئو اروگوئه مهاجرت كرد از آنجا سگويا تورهاي موسيقي فراواني را در آمريكاي مركزي و جنوبي برگزار كرد. در سال 1943 بعداز يك غيبت 5 ساله وي به ايالات متحده ميرود و در آنجا موسيقي اجرا ميكند و با وجود غيبت بسيار بازهم مخاطبان فراواني به اين كنسرتها وي ميآيند. علاوه بر اين تلويزيون هم به كمك وي آمد و كنسرت وي پوشش مردمي فراواني يافت. در طول دوران جنگ سرد در تمام كشورهاي مهم خارج از بلوك شرق به اجراي موسيقي پرداخت. آثار ضبطشده وي حاوي قطعات بسيار حرفهاي و رستيالهاي بسيار دقيق است كه سبكهاي مختلفي دارد از موسيقي كلاسيك گرفته تا رمانتيك و مدرن، وي با شركتهاي مختلف پخش و ضبط موسيقي همكاري فراواني داشتهاست. وي هماكنون نيز در حال تمرين براي اجرا و ضبط يكي از آثار بازنويسي شده كاستل نوو- تدسكو بر پايه اثر معروف ژان رامون فيمنز Platero and I است.
فعاليتهاي اجرايي سگويا هيچگاه مانع از اين نشده است كه اطلاعات و تجربيات خود را در اختيار ديگران نگذارد. در طي دوران فعاليت موسيقي خود داراي شاگردان بسياري بوده است و در سانتياگو دي كومپوستلا در اسپانيا و آكادمي چيگي در سينا و ساير مراكز آموزشي به تدريس گيتار مشغول بودهاست. تلاش هاي بيوقفه وي در زمينه بالابردن اهميت و جايگاه گيتار منجر به تأسيس گروههاي ثابت گيتار در مدرسههاي موسيقي شهرهاي مادريد، بارسلونا، فلورانس و لندن شده است.
اخلاق ، رفتار و حتي لباس پوشيدن وي انسان را به ياد قرن گذشته مياندازد. حتي دوستان نزديك و معاشران وي نيز اينگونه هستند. وي دوبار ازدواج كردهاست. ازدواج اول وي به طلاق منجر شد. از ازدواج اول يك پسر و از ازدواج دوم يك دختر با نام بئاتريس دارد.
سگويا درحدود 5 تا 6 ساعت در شبانهروز كار مداوم انجام مي دهد. اما موسيقي تنها دل مشغولي وي نيست. او اهل هنرهاي ديگر و ادبيات، تاريخ و فلسفه است و از مهماني لذت مي برد. طي سالهاي گذشته او در حال نوشتن يك اتوبيوگرامي به نام «گيتار و من» است.