تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 5 اولاول 12345 آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 42

نام تاپيک: ترانه‌های عامیانه

  1. #21
    حـــــرفـه ای Babak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    پست ها
    9,154

    پيش فرض

    يک تاپيک فوق العاده
    عسل بانو جان ممنون از زحمتی که ميکشی

  2. #22
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض

    ممنون از شما و همه دوستانی که توجه می کنند....

  3. #23
    آخر فروم باز L O V A B's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Dallas, TX
    پست ها
    2,089

    پيش فرض

    ممنون از شما و همه دوستانی که توجه می کنند....
    ممنون خیلی جالب بود .منبعت سایت آفتاب
    Last edited by L O V A B; 20-02-2007 at 12:36.

  4. #24
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض جشن‌هاى خصوصى و خانوادگى

    جشن‌هاى خصوصى و خانوادگى از جشن‌ها و مراسم کوچک‌تر تشکيل مى‌شوند: جشن تولد نوزاد، جشن ختنه‌سوران و شبه‌جشن‌هائى نظير عقيقه و مواردى‌که به‌علت نذر و نياز، سورها و ميهمانى‌هاى کوچکى داده مى‌شود. شمارى از اين‌گونه جشن‌ها هستند. در اين جشن‌ها، ترانه‌هاى شادى‌بخش موسيقى و آواز نقش محورى دارند.
    در اين مقام مى‌توان مثلاً از چند گونه موسيقى محلى بوشهر نام برد که به نام‌هاى ”سُبالو“ ”يزله“ و ”شَکى يا خيام‌خوانى“ معروف هستند.
    خيام‌خوانى يا شکى (šaki) شامل رباعيات خيام است که با آهنگى خاص خوانده مى‌شود و رو به نشاط و طرب دارد و غالباً تکيه بر نوعى دريغاگوئى و دم غنيمت‌دانى است. اين آهنگ، بيشتر در مجالس عروسى اجراء مى‌شود و خاص اين‌گونه محافل با دست کم محافل شاد است. در خيام‌خوانى، بيشتر از ترانه‌هاى خيام و گاه از رباعيات فولکلوريک که ظاهراً شبيه به رباعيات خيام است. استفاده مى‌شود.
    در مراسم حنابندان و ختنه‌سوران نيز از خيام‌خوانى استفاده مى‌شود و داراى اشعارى از اين قبيل است:
    امشب چه شبى شب حنابندان است
    عاشق هميشه تو کوچه سرگردان است
    نارنج و ترنج بر سرم سايه زده
    عشقم به سر دختر همسايه زده (۱)
    (۱) . شروه‌سرائى در جنوب ايران
    ترانه‌هاى فولکلوريک عروسى، در ميان ترانه‌هاى مربوط به جشن‌ها، از هيجان، تحرک، نوع و زيبائى‌هاى خاص برخوردار هستند.
    البته ويژگى‌هاى منطقه‌اى و بومى، خود رنگ و بوى خاصى به اين نوع ترانه‌ها بخشيده است.

  5. #25
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض نمونه ترانه‌هاى شادى

    ترانهٔ حاجی فیروز در تهران
    نوروزی‌خوانی
    نمایش نوروزی، کوساگلین
    ترانه‌های جشن سده
    ترانهٔ جشن نوزاد
    ترانه‌های عروسی
    ترانه‌های چهارشنبه‌سوری
    نغمه‌های نوروزی و اعتقادات مذهبی
    ترانهٔ سیزده به در
    ترانهٔ شب چله
    ترانهٔ ”سمنوپزان“
    ترانهٔ حاجى فيروز در تهران
    ارباب خودم سلام عليکم
    ارباب خودم سر تو بالا کن
    ارباب خودم منو نيگا کن
    ارباب خودم لطفى به ما کن
    ارباب خودم بزبز قندى
    ارباب خودم چرا نمى‌خندى؟
    بشکن بشکنه بشکن
    من نمى‌شکنم بشکن
    اينجا بشکنم يار گله داره
    اونجا بشکنم يار گله داره
    اين سياه بيچاره
    چقدر حوصله داره
    حاجى‌فيروزه
    سالى يه روزه
    همه مى‌دونن
    منم مى‌دونم
    تو هم مى‌دونى
    عيد نوروزه
    سالى يه روزه
    حاجى فيروزه
    (هوشنگ پورکريم، هنر و مردم، ش ۶۶)
    ترانه‌هاى چهارشنبه‌سورى
    - تهران:
    سرخى تو از من زردى من از تو
    - بندرعباس:
    زردى مه به تو سرخى تو به مه
    - خراسان:
    زردى ما از تو سرخى تو از ما
    - روستاهاى خراسان:
    آلا به‌در، بلا به‌در دزد و هيز و بلا به‌در
    - خور:
    الا به دُر ala bedor
    بلا به دُر bela bedor
    دزد و هيز dozd o hiz
    از ده به در az deh be dor
    - انارک:
    غيلا بى در qila bi dar
    غيلا بى در qila bi dar
    مردمى بد mardomi bad
    از ما بى در az ma bidar
    بلا بى در bala bi dar
    قضا بى در qeza bi dar
    از خانمان ما بى در az xaneman ma bi dar
    - کرمانشاه:
    زردى مه اراى تو سرخى تو اراى مه
    - تبريز:
    آتيل باتيل چرشنبه atil batil čaršamba
    بختيم آ چيل چرشنبه baxtim ačil čaršamba
    عاطل باطل چهارشنبه
    بختم بازشو چهارشنبه
    - گيلان:
    گول گول چارشنبه gul gul čaršamba
    به حق پنجشنبه be haqqe penšamba
    نکبت بى‌شه nekbat biša
    شوکت بى‌ئى šowkat baye
    زردى بى‌شه zardi biša
    سرخى بى‌ئى sorxi baye
    - اشکوربالا:
    کل کل چارشنبه:
    فردا بهاره ‌شنبه:
    هر رنج و رنجى بکله:
    مى سکه رنجى بکله:
    گل گل چارشنبه سورى
    فردا بهاره‌ شنبه
    گرفتارى‌ها و رنج‌ها بريزد
    رنج من که مثل رنج سگ است بريزد
    نوروزى‌خوانى
    - نوروزى‌خوانى در دماوند:
    سردسته:
    قدم قدم آيم بيرون
    آيم خدمت آقايون
    و سرآهنگ:
    چه از پير و چه از جوون
    واگو بر گردان:
    نوروز سلطان آمده
    گل در گلستان آمده
    سردسته:
    اى مشتى عموى با ايمون
    شدى سوار ماديون
    به به ازين يه جفت ”کوتر“
    تو نبينى داغ دختر
    به‌به از اين يه جفت خروس
    تو نبينى داغ عروس
    واگو:
    نوروز سلطان آمده
    گل در گلستان آمده
    سردسته:
    بالاخونه رو فرش کنين
    سَمْور برنج [برنجى] رو تش کنين
    توتک حلوا ارو رَج کنين
    تا ما بيائيم مبارک باد
    واگو:
    نوروز سلطان آمده
    گل در گلستان آمده
    (نقل از: جابر عناصرى، ”نوروزخوانى“، مجلهٔ آهنگ ش ۲ و ۳)
    - نوروزى‌خوانى در سنگسر سمنان:
    سردسته:
    صد سلام و صد عليک
    و سرآهنگ:
    مشتى چون سلام عليک
    صد سلام و صد خوشه
    مشتى جون احوال خوشه؟
    نوروز و نوسال آمد
    عيد بزرگان آمد
    نوروز سلطان آمد
    گل در گلستان آمد
    واگو و برگردان:
    لاله‌زار مبارک بو [باشد]
    نوبهار مبارک بو
    سردسته:
    مشدى جون مهربون
    و سرآهنگ:
    نشستى تالارميون
    اين منم نوروزى خون
    دست به بر تو کيسه ميون
    در بيار صد تا قرون
    واگو:
    لاله‌زار مبارک بو
    نوبهار مبارک بو
    سردسته:
    در بيار صد تا قرون
    يکيشو بده نوروز خون
    صد بار خونه‌ات آبادون
    واگو:
    لاله‌زار مبارک بو
    نوبهار مبارک بو
    سردسته:
    توى سينى، برنج بريز
    و سرآهنگ (خطاب به کدبانو):
    يه تخم‌مرغ هم روش بذار
    تخم‌مرغ يکى کمه
    دل کدبانو بى‌غمه
    تخم‌مرغ هم گرونه
    قيمت زعفرونه
    کدبانو هنر داره
    سالى يک پسر داره
    واگو:
    لاله‌زار مبارک بو
    نوبهار مبارک بو
    (جابر عناصرى، نوروزخوانى)
    - نوروزى‌خوانى و عيدى گرفتن در اصفهان:
    نوروز شد، نوروز شد
    عيش و نشاط امروز شد
    کار جهان پيروز شد
    بابا بده نوروزيم
    تا برخورى از روزيم
    يا اسب رهوارى بده
    يا قوج پروارى بده
    يا زر به دينارم بده
    گندم به خروارم بده
    بابا بده نوروزيم
    تا برخورى از روزيم
    (جابر عناصرى، نوروزخوانى)
    نغمه‌هاى نوروزى و اعتقادات مذهبى
    در قلمرو باورهاى مردم، مولا على عليه‌السّلام در روز مبارک نوروز تولد يافته و جهان را به قدوم خويش مزيّن ساخته است. همچنين مردم مى‌گويند که اميرالمؤمنين (ع) در خجسته روز نوروز به خلافت رسيده است:
    همايون روز نو روز است امروز و به فيروزى
    بر اورنگ خلافت کرد شاه لافتى مأويٰ
    (هاتف اصفهانى)
    گاهى به مناسبت تلاقى سوگوارهٔ محرم با جشنوارهٔ نوروزى، نوروزى‌خوان‌ها مضامين ترانه‌هاى نوروزى را به‌شرح وقايع مذهبى و توصيف مصايب سالار شهيدان ـ حضرت اباعبدالله‌الحسين (ع) ـ مختصّ مى‌نمايند و به شيوهٔ مرثيه‌سرائى، اشعارى مى‌خوانند و ضمناً از صاحبخانه‌ها عيدى مى‌طلبند:
    نوروز آمد، عالم شد روشن
    صد لعن خدا بر شمر ذى‌الجوشن
    در کرب و بلا آتش کرد روشن
    بهاره، نوبهاره، نوبهار است
    زمين از خون شهيدان لاله‌زار است
    خانه آمدم از بهر اميد
    آقا تو نکن مرا نااميد
    به حق حسين (ع) از ماه شهيد
    بهاره نوبهاره، نوبهار است
    زمين از خون شهيدان لاله‌زار است
    (جابر عناصرى، نوروزخوانى)

  6. #26
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض

    نمايش نوروزى، کوساگلين
    نخست کوسه، با لباس مخصوص، ماسک زده، کلاه بوقى بر سر با لباده‌اى بلند که شرنده پرنده از زير آن آويزان است، وارد صحنه مى‌شود. بعد دستيار کوسه با خواندن اشعار زير، کوسه را به صحنه دعوت مى‌کند:
    آ کُوسا کُوسا گلسه‌نه: آى کوسا، کوسا، بيائى
    گليب سالام وئر سه نه: به ما سلام نمائى
    بشقابى دولدور سانا: بشقاب را پر بکنند
    کُوسانى يولا سالسانا: کوسا را راه بيندازند
    کوسا در ميان خنده‌هاى شادمانهٔ مردم، در حالى‌که لباس‌هاى خود را نشان مى‌دهد و دست بر شکم دارد وارد مى‌شود و مى‌خواند:
    آنچه خورده‌ام آش بلغور است که نصفش آب است
    لباسم هفت لا خورده، که بهترينش اين است
    دَوَران مى‌زند و تقاضاى کمک مى‌کند، اما کسى به او کمک نمى‌کند. گروه جوانان مى‌خوانند:
    کوسا بير اويون ائله‌ر: کوسا يک بازى درمى‌آورد
    قوردونان قويون ائيله‌ر: بازى گرگ و گوسفند درمى‌آورد
    پيغارشابران دويوسون: برنج را جمع مى‌کند
    ماحمودون تويون ائيله‌ر: عروسى محمود را راه مى‌اندازد
    کوسا مجدداً بازى درمى‌آورد، تماشاکنندگان دسته‌جمعى مى‌خوانند:
    آى اويروغو، ايروغو: آى کوسا، کوسا
    اريتمه ميش قويرغو: دنبه آب نکرده
    ساقفالى ايت قوير وغو: ريشش مانند دنب سگ
    بيغلارى بروشان کوسا: سبيل‌هايش کم‌پشت ”کوسا“
    مردم کوسا را دست مى‌اندازند و مى‌خندند و او بازى درمى‌آورد. پهلوان پنبه هم به او کمک مى‌کند. کوسا مى‌خواهد به مردم بفهماند که گرسنه و بى‌پول است. اما کسى به او کمک نمى‌کند؛ و کوسا زار و گريان وانمود مى‌کند که مى‌خواهد از اين ديار برود. ”پهلوان پنبه“ به کوسا مى‌گويد که براى نجات از اين وضع ناهنجار به بز مراجعه کند. يک نفر چوپان در لباس ”بز“ وارد صحنه مى‌شود. کوسا دردش را به بز مى‌گويد. بز که چوبى در دست دارد از مردم پول جمع مى‌کند کوسا بيشترين پول را خود برمى‌دارد و اندکى به پهلوان پنبه مى‌دهد و براى بز چيزى باقى نمى‌گذارد. بز بچه‌هايش گرسنه هستند به سر و روى مى‌زند و گريه مى‌کند و باز از مردم پول جمع مى‌کند و باز کوسا آن را مى‌قاپد و بز و بچه‌هايش را از صحنه مى‌‌راند و خود به خواب مى‌رود. بز وارد صحنه مى‌شود و کوسا را مى‌زند و مى‌کشد. پهلوان پنبه که از ماجراى مرگ کوسا خبر ندارد. به حرکات مضحک بز و کوسا مى‌پردازد. سرانجام معلوم مى‌شود که کوسا مرده است. پهلوان پنبه مى‌خواند:
    آرشين اوزون، بئز قيسا: افسوس که کرباس کوتاه است و زرع بلند
    کفن سبز ئولدو کوسا: و کوسا بى‌کفن مرده است
    بز با بچه‌هاى خود به صحنه برمى‌گردد و مردم شادى مى‌کنند.
    (ادبيات شفاهى مردم آذربايجان ـ با تلخيص)
    ترانهٔ سيزده به در
    - دختران خراسانى به‌هنگام سبزه گره زدن رو به قبله مى‌نشينند و مى‌گويند:
    سيزده به در چارده به تو
    سال ديگه خنهٔ شو
    هاکوت کوتو هاکوت کوتو
    هاکوت کوتو
    (عقايد و رسوم مردم خراسان)
    - در کرمان:
    سيزده به در
    چارده به تو
    دردا بلام
    وز تو کُتو
    ور جون مردقت قُتو
    يا تندرستون
    جوغن دارم
    دسته مى‌خوام
    يا تندرستون
    مرد کمر بسته مى‌خوام
    يا تندرستون
    سال ديگر
    بچه ور بغل
    خونه‌شو ور
    يا تندرستون (۱)
    (فرهنگ اصطلاحات کرمان)
    (۱) . تندرستان، نام محلى است بين دو کوه در خارج شهر، انتهاء محلّه زرسيف که معمولاً ايام بهار براى تفريح به آنجا مى‌روند.
    ترانه‌هاى جشن سده (به روايت دکتر ابراهيم شکورزاده )
    مفصل‌ترين ترانه‌ها دربارهٔ جشن سده را، در خراسان، با تشريفات بسيار مفصل مى‌خوانند:
    آى سده، سده، سده
    صد به غله، پنجه به نوروز
    آى سده، سده، سده
    صد به غله، پنجه به نوروز
    زِنونِ بى شو، چله به در شو
    زنونِ شودار، به غم گرفتار
    صد به غله، پنجه به نوروز
    دختران دِخَنَه، دِفکرِ جئمه، نوروز بى‌يَمَهْ
    صد به غله، پنجه به نوروز
    دختران دِخَنَه، برشو مِنَلَهْ
    آى صد به غله، پنجه به نوروز
    سده در پشت دالُ، بميرن غله‌داُر
    صد به غله، پنجه به نوروز
    سده سدهٔ ما، مى‌شوِد گلّه ما
    āy sada, sada, sada
    sad be qalla penja be novruz
    āy sada, sada, sada
    sad be qalla penja be novruz
    zenone bi- šu, čella bedar šu
    zenone šu-dār, be qam gereftār
    sad be qalla, penja be novruz
    .doxtaron dexana de fedre ja'ma novruz bi-ama
    sad be qalla penja be novruz
    doxtaron dexana bar šu menala
    ترجمه:
    آى سده، سده، سده
    صد روز به غله مانده، پنجاه روز به نوروز
    آى سده، سده، سده
    صد روز به غله مانده، پنجاه روز به نوروز
    زنان بى‌شوهر، چله به در رفت (سرماى زمستان به پايان رسيد)
    زنان شوهردار به غم گرفتار (زيرا استراحت پايان يافت و کار مزرعه شروع شد)
    صد روز به غله مانده، پجاه روز به نوروز
    دختران در خانه، در فکر جامه عيد هستند، نوروز آمد
    صد روز به غله مانده، پنجاه روز به نوروز
    دختران در خانه براى شوهر مى‌نالند
    آى صد روز به غله مانده پنجاه روز به نوروز
    سده در پشت دالان (کمين کرده)، غله‌دار (محتکر) از غصه بميرد
    صد روز به غله مانده، پنجاه روز به نوروز
    سده سده ما باشد، ميش‌هاى (بسيار) در گله ما باشد.
    (نقل از آداب و رسوم مردم خراسان، صص ۱۱۷ - ۱۱۹)
    ترانهٔ شب چله
    در گيل و ديلم، شب اول دى‌ماه، افراد خانواده، خويش و همسايه، گرد هم جمع مى‌شوند و آئين‌ شب چلّه را برگزار مى‌کنند:
    امشو، شب چله emšow šab، a čalla
    خانم جير پله xānam jir، a palla
    چاقو بزنيم هندونه کلّه čāqu bazanim hendone kalla
    امشب، شب چله است
    خانم زير پله است
    چاقو به کلّه (محل اتصال به بوته) هندوانه بزنيم
    (آئين‌ها و باورداشت‌هاى گيل و ديلم)
    ترانهٔ جشن نوزاد
    اين ترانه را خراسانى‌ها در ششمين شب تولد نوزاد، طى شب‌نشينى جالبى مى‌خوانند:
    بچه، بچه، ماهه بچه خدا نگهدار بچه
    هر که خوره نون بچه دعا کنه جون بچه
    بگير بچه‌رَ، بگير بچه‌رَ
    پس از خواندن اين شعر، نوزاد را به دست ديگرى مى‌دهد و آن شخص دو بيت زير را مى‌خواند:
    بچه دِرُم يگانه کوک ميون خانه
    ککر ککر مخوانه چشمش به تو ممانه
    بگير بچه‌رَ، بگير بچه‌رَ
    نفر سوم (که بچه به او داده شده) مى‌خواند:
    بچه دِرُم يگانه کوک ميون خانه
    ککر ککر مخوانه لُپش به تو ممانه
    بگير بچه‌رَ، بگير بچه‌رَ
    نفر چهارم و نفرات بعدى به ترتيب همين شعر را مى‌خوانند، جز آنکه در مصرع چهارم هر کدام نام يکى از اعضاء بدن بچه را مى‌برند. (عقايد و رسوم مردم خراسان)
    ترانهٔ ”سمنوپزان“
    اهالى کوهمره‌نودان، جروق و سرخى فارس، در ضمن به‌هم زدن ديگ سمنو اين اشعار را مى‌خوانند:
    هاى سمنى، هاى سمنى ، يار منى
    امشب تو مهمان منى
    سمنى که داره بوئى
    صلبات براش بگوئى
    صل على محمد
    صلبات بر محمد
    (گوشه‌هائى از فرهنگ و آداب و رسوم مردم کوهمره‌نودان، جروق و سرخى‌فارس، ص ۱۹.)

  7. #27
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض

    ترانه‌هاى عروسى
    - ترانهٔ دعاى هنگام عقد:
    در خراسان هنگام خواندن صيغهٔ عقد دو زن سفيدبخت، بالاى سر عروس قند مى‌سابند و مى‌خوانند:
    يا عزيز خدا عزيزش کن
    يا عزيز خدا عزيزش کن
    زن ديگرى ضمن تظاهر به کوک زدن پارچه‌اى مى‌خواند:
    بستم بستم؛ به حق سليمان نبى
    بستم بستم؛ به حق نوح نبى
    بستم بستم؛ به حق يونس نبى
    بستم زبان داماد و قوم و خويش داماد را
    (عقايد و رسوم مردم خراسان)
    - ترانه‌هاى آرايش عروس:
    در خراسان، موقع آرايش سر عروس اين شعر را مى‌خوانند:
    سر نگه‌دار عروسک
    سَِروَر نگه دار عروسک
    خانهٔ شُويت مِى بُرَن
    شوور نگه دار عروسک
    (عقايد و رسوم مردم خراسان)
    - ترانه‌هاى جشن شب عروسى (در خراسان):
    امشب چه شبى است، شب مراد است امشب
    اين خانه پر از شمع و چراغ است امشب
    اى شمع تو مسوز که شب دراز است امشب
    اى صبح تو مَدَم که وقت ناز است امشب
    بادا بادا بادا، ايشالا مبارک بادا
    عروسى شاهانه، ايشالا مبارکش باد
    جشن بزرگانه، ايشالا مبارکش باد
    گل به گلستانه، ايشالا مبارکش باد
    آن يار من است که مى‌رود سر بالا
    دسمال به دست و مى‌زند گرما را
    محمل بزنيد، سايه کنيد صحرا را
    آفتاب نزنه، شاخ گل رعنا را
    بادا بادا بادا، ايشالا مبارک بادا
    امشب اميد که در خواب رود چشم نديم
    خواب از روضه رضوان نکنند اهل نعيم
    جاى آن است که خاموش نشيند مطرب
    شب آن نيست که باشند حريفان تسليم
    مبارک و مبارک، ايشالا مبارکش باد
    لعبت مستانه، ايشالا مبارکش باد
    سر و خرامانه، ايشالا مبارکش باد
    اى يار مبارک بادا، ايشالا مبارک بادا
    (عقايد و رسوم مردم خراسان)
    در خانواده‌هائى که اعتقادات مذهبى تند و قوى دارند، در شب عروسى به‌جاى ساز و آواز و دهل و سرنا [اشعارى که به مناسبت عروسى حضرت فاطمه عليهاسلام سروده شده) آتو ئى (ātuyi = زن روضه‌خوان، مکتبدار، ملاباجى) با صداى خوش مى‌خواند:
    بادا مبارک، بر جمله يکسر
    از بهر عيش خاتون محشر
    جبريل آمد، نزد پيمبر
    نُه ساله چون شد، زهراى اطهر
    گفتا به لقمان، آن حىّ داور
    بنديد و عقد زهرا به حيدر
    ياران بگوئيد، با ديده‌بوسى
    بادا مبارک عيش عروسى
    کردم قباله، کوه نمک را
    دادم به تو من، شاه‌زنان را
    مهريهٔ او، آب‌هاى عالم
    قربانى او، جان‌هاى عالم
    آن دم به فرمان حىّ طاها (=طه)
    بنديد و عقد، خورشيد و ماها
    ياران بگوئيد، با ديده‌بوسى
    بادا مبارک، عيش و عروسى
    مشعل ز نور پاک پيمبر
    اندر جلو بود زهراى اطهر
    بنشسته زهرا بر هودج نور
    اندر کنارش، چندين صف حور
    حوران و غلمان، با ديده‌بوسى
    صف در صف ايستاده،بهر عروس
    ياران بگوئيد، با ديده‌بوسى
    بادا مبارک، عيش و عروسى
    داخل به حجله، شير خدا شد
    در آسمان‌ها، عشرت به پا شد
    چون ماه و خورشيد، با هم قرين گشت
    خوشحال و خرم، عرش برين گشت
    جبريل مى‌خواند سورهٔ تبارک
    جمله خلايق گو يَنْ مبارک
    ياران بگوئيد با ديده‌بوسى
    بادا مبارک عيش و عروسى
    عيش ولى داور است، ياران مبارک باد
    ساقى حوض کوثر است، ياران مبارک باد
    تيغش به فرق کافر است، ياران مبارک باد
    باب سرير و سرور است، ياران مبارک باد
    شوهر زهراى اطهر است، ياران مبارک باد
    ابن عم پيغمبر است، ياران مبارک باد
    از همه کس او بهتر است، ياران مبارک باد
    - ترانه‌هاى حنابندان عروس:
    در سمنان، در مراسم حنابندان عروس قبل از عقد [اين مراسم حنابندان قبل از عقد مختصرتر و محدودتر از حنابندان روز عروسى است] اين ترانه را مى‌خوانند:
    حنا حنا حنايه حنا چه خوش نمايه
    دست عروس ببنديد شو مادرش ميايه
    (آداب و رسوم مردم سمنان، پناهى سمناني، از يادداشت‌هاى پرويز عندليب‌زاده ـ واعظ)
    واسونک‌هاى زير در هنگام بله‌بُران، خواستگارى و مقدمات عروسى خوانده مى‌شود:
    من و تو دخترِ ملا، من و تو تُنگِ طلا
    جاى ما بالابن دازين، شاه ميات پيش شما
    شير بها را کم بُکُن اى کدخدا بهر خدا
    ما دو تا مادرملا، ما دو تا تُنگِ طلا
    جاى ما بالا بينداز، شأن ما پيش از شما
    ننه عروس ننه عروس کو سراندازِ سَرتِ
    اى طمع‌هائى که دارى کو جاهاز دخترت
    شب يک و منزل هزار و چشم دوماد انتظار
    يک عروسى سيت ميارُم در همين فصل بهار
    عمامهٔ سبز وکيل سايه انداخته بُِر وُ
    صد جوون سروِسونى فردا ميان گفتگو
    يک چراغى سيت بسازُم صد و سيصد لوله‌دار
    جلوت وا دارم عروسِ گله‌گى از من مدار
    در مجلس عقد مى‌خوانند و روى سر عروس و داماد نقل و نبات و سکه مى‌ريزند:
    صد تومن دادم دعا و صد تومن بند دعا
    صد تومن دادم به ليلى تا بيات عقد شما
    هنگام حنابندان عروس و داماد خوانده مى‌شود:
    بَرقُ برق زلفونت دوماد ميايه منزلت
    من حنابندم سرِت، داغت نبينه مادرت
    آى حنابند آى حنابند حناى مغبول ببند
    داغ فرزندت نبينى با گل‌ريحون ببند
    آى حنابند، آى حنابند طشت ببر بالاى بون
    حِناى دوماد بيند اَندر ميون قوماشون
    جونِ من و جونِ تو و جونِ من قربونِ تو
    جون تو دسمال بدوزم سى حنابندون تو
    سورى‌ها و افراد خانوادهٔ داماد وارد خانهٔ عروس شده مى‌خواهند او را ببرند:
    اومديم و ببريم گل سفيد پمبه را
    مونس شب‌هاى تاريک شبچراغ حجله را
    يک بخارى تش کنين سيصد غالى فرش کنين
    دختر مردم ميبرين خوب نگهداريش کنين
    سر بالا کن ماه نو، نيمسر بالا کن ماه نو
    امشبت که ميبرن خنده به ما کن ماه نو
    گل آورديم، گل آورديم مادرش گريون شده
    از صداى ناله‌اش مرغ هوا بريون شده
    گل وخى چادر به سر کن گل هواى رفتنه
    والله بالله من نميام خونه بابام بهتره
    خونه بابام همه‌ش من نون و پسَه مى‌خورم
    خونه شوهر همه‌ش من نون و غصه مى‌خورم
    داماد منتظر عروس است:
    شب شد و عروس نيومند چشم دوماد انتظار
    خير ببينى ننه‌عروس، زود گل از خونه‌ت درآر
    شب شد و عروس نيومد جل چراغون پاکِ سوخت
    غم مخور اى شازده دوماد شب بود مانند روز
    عروس را به خانهٔ داماد مى‌برند:
    چارقد گردت بنازم فوروفور باد مى‌بره
    رنگ گلناريت بنازم دل دوماد مى‌بره
    سوريا نرين به کوچه، کوچه پرشُليه
    لاله‌ها بالا بيگيرين، لب عروس گليه
    عروس وارد خانهٔ داماد مى‌شود در حالى‌که اسپند دود کرده‌اند و آينهٔ بزرگى را جلويش گرفته‌اند:
    ماشين اومد تو خيابون خانم عروس شد سوار
    ننه عروس گريه مى‌کرد مثل بارون باهار
    اومديم و اومديم و نگوئين دير اومديم
    گل به دس دسمال به جيب و شاد و خرم اومديم
    شازده دوماد شازده دوماد تو چرا افسرده‌اى
    دخترى که تو مى‌خواستى ما بَرات آورده‌ايم
    عروس و داماد در حجله‌اند:
    کى به حجله کى به حجله، شازده دوماد با زنش
    کى بگرده دور حجله، خواهر کوچکترش
    يل خودم، يل دوزخودم، انگشتر فيروز خودم
    اذن بده چائى بيارم خواهر دلسوز خودم
    صبح صادق بارشيم تا غنچهٔ گل وا کنيم
    ما که صدق صاف داريم با على سودا کنيم
    کاسه چينى تو طاقچه جار بلبل مى‌زنه
    شازده دوماد توى حجله بوسه بر گل مى‌زنه
    مى‌خواهند عروس و داماد را در حجله تنها بگذارند:
    عروس شاهانه، ايشالاّ مبارکش کن (دسته‌جمعى)
    جشن بزرگانه، ايشالا مبارکش کن (دسته‌جمعى)
    پاش تو رکاب دولته مبارک ايشالا (دسته‌جمعى)
    همه بيگين مبارک، مبارک ايشالا (دسته‌جمعى)
    شالا عروس خوشش بو، ايشالا (دسته‌جمعى)
    شالا دوماد خوشش بو، ايشا (دسته‌جمعى)
    ننه دوماد خوشش بو، ايشالا (دسته‌جمعى)
    بُواى دوماد خوشش بو، ايشالا (دسته‌جمعى)
    شازده دوماد خوشش بو، ايشالا (دسته‌جمعى)
    جيبش پرپول آبو، ايشالا (دسته‌جمعى)
    ايشالا عروس خوشش بو، ايشالا (دسته‌جمعى)
    شکم اول پُس، آب، ايشالا (دسته‌جمعى)
    شِکَم دوم دُخ آبو، ايشالا (دسته‌جمعى)
    واسونک‌هاى زير را ممکن است در تمام مراسم بخوانند:
    من نمى‌رفتم به غربت تو فرستادى مرا
    گر بميرم شهر غربت آه تو گيرد مرا
    يى حياط و او حياط و مهجومه نقل و نبات
    چى چى پيشکش دوماد کن، جون مادرزن فدات
    خانم عروس گيس بلند و توى گيست جو ز وقند
    پيش روى شازده دوماد کم بگو شيرين بخند
    يا نمى‌شم، يا نمى‌شم تا سرم غوغا شود
    سکّه بر سر مى‌زنم تا همسرم پيدا شود
    نون شيرى پخته‌ايم و برگ گل آوخته‌ايم
    سوريا گو يين مبارک آش پر گوشت پخته‌ايم
    چارسوار از تنگ دراومد، چارتفنگ بر دوششون
    چار فتيلهٔ ابر شومى خان مى‌شه مهمونشون
    آفتابه گردن سه‌راهى از مرصّع جومشه
    دوماد خاصه خودمون مشت جعفر نومشه
    هل و ميخک روتشه، دوماد نمى‌دونم چه شه؟
    غورى بنداز رو سماور تا چائى دم بکشه
    چارقد گرد حريرى بر سر حور و پرى
    هر که از دولت مى‌تازه ما از خداى بالا سرى
    - هفت ـ يَزْلِه (ترانهٔ شادى در بوشهر):
    هِلِه‌يُوْس، هله‌يوسا helleyowos helle yowsa
    جهاز اومد نفع دزا: کشتى آمد به نفع دزدان
    هله‌يوس، هله‌يوسا
    بيس جهاز، صد بغل: نخستين الوار چوبى که هنگام ساختن کشتى به‌کار مى‌اندازند، صد بغل است.
    هله‌يوس، هله‌يوسا
    بشير سيا، بالاى دکل
    هله‌يوس، هله‌يوسا
    بشيرا کى گفته زن کنى؟: بشير، چه کسى گفته زن بگيرى؟
    هله‌يوس، هله‌يوسا
    خودت اسير غم کنى
    هله‌يوس، هله‌يوسا
    مو عاشق سمنبرم: من عاشق سمنبر هستم
    هله‌يوس، هله‌يوسا
    پاى پتى رى مَنْوَرم (نوعى کشتى اقيانوس‌پيما).
    (شروه‌سرائى در جنوب ايران، ص ۵۶ ـ ۵۷)
    - ترانهٔ عروسى چوپى محلى (لا حولالله):
    لا حول لا لله، قوّت الا بالله
    مى‌خوام بخوابم، خوابم نمياد
    هر چى مى‌شينم، يارم نمياد
    لا حول لا لله، قوت الا بالله
    ما که عروس آورديم، الحمدلله
    دو تا بوديم که داغ هم نبينيم
    گل خرمن زنيم سايه‌ش نشينيم
    گل خرمن زنيم، سايه نداره
    که درد عاشقان چاره نداره
    يا حول لا لله...
    ما که عروس آورديم، الحمدلله
    (موسيقى بوشهر، ص.۸۲)
    - ترانهٔ عروسى ترکمنى:
    آرپَه چورک بى دِرمَه: به عروس نان جو نخوران
    آلا چه کوينک گى دِرمَه: و لباس کرباس مپوشان
    آقزلا را تا پدرِمَه: و رفتارى مکن که به زبان‌ها بيفتى
    طوى نسق لا رى يترِمَه: عروسى را بر هم مزن، عروس با نعمت فراوان
    ساق اَلى سارى ياغدا: زندگى کند و دست راستش هميشه توى روغن زرد
    سُل آلى سوق اوندا: و دست چپش درآرد سفيد قرار داشته باشد

  8. #28
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض نمونه‌های ترانه‌های کار

    ترانه‌هائى که هنگام کار خوانده مى‌شوند، دامنه وسيعى دارند. نمونه‌هاى فراوانى از آنها را در ميان کارگران و کشاورزان ديده‌ايم. اين آواها، فضاى کار را از يکنواختى درآورد، و خستگى ناشى از کار را تسکين مى‌دهد. (ترانه‌هاى ملى ايران)
    در برخى از اين ترانه‌ها، انس و الفت آدمى با حيوان به تصوير درآمده است، به‌طور کلى، ستايش کار در فرهنگ روستائى، جاى والائى دارد.
    ترانه‌هاى عاميانه در شهرها، با نوعى بازاريابى و تبليغ براى فروش کالا، همراه بوده است. در اين باره به کلمات آهنگين و موزون فروشندگان که با صداى بلند و گاهى همراه با نوعى آوازه به فراخوان مشترى مى‌پردازند، مى‌توان اشاره نمود. (ترانه و ترانه‌سرائى در ايران)
    پرداختن به رابطهٔ انسان، حيوان و گياه در ترانه‌هاى کار، پيشينه‌اى طولانى دارد و در متون ادبى و هنرى به‌صورت برجسته‌اى نمايانده شده است.
    ... در انديشهٔ اوستائى، همهٔ آفريدگان اهورائى، از ماه و خورشيد و ستارگان تا گياهان و مرغان و چارپايان و زمين و آب، يا انسان در نظام برادرانه و مقدسى جاى گرفته‌اند. نيکى، وجودى عينى و ذهنى است که پاره‌هاى آن از يکديگر جدائى‌ناپذير هستند، درهم راه مى‌يابند و در يکديگر حلول مى‌کنند؛ مثلاً ناهيد، نه تنها فرشتهٔ نگهبان آب است با گردونه‌اى از باد و باران و ژاله، بلکه خودروى است در بزرگى به اندازهٔ آب‌هائى که روى اين زمين جارى است. (يشت‌ها، ج ۱، ”آبان‌يشت“ بند سوم)
    همين وحدت و همسازى انسان و جهان جانوران: وارغن درمان‌بخش و سيمرغ مددکار اوستا، مفاهيم پيروزى و عدالت و تجسّد اين ايزدان ـ وارغن و سِئنَ ـ در هم آميخته و به شاهنامه راه يافته است. (مقدمه‌اى بر رستم و اسفنديار)
    در ادبيات فولکوريک ايران، رابطهٔ شگفت انسان و حيوان و گياه، اشکال متنوعى دارد. برحسب اين آثار، حيوان در کنار انسان و با انسان زندگى مى‌کند و به‌عنوان مکمل، در ادامهٔ زندگى خود و انسان، نقش‌هائى بر عهده مى‌گيرد.
    رابطهٔ انسان و حيوان در تفکرات اسلامى نيز تلطيف شده است. حيوانات، همان خضوع و حرمتى را که پيروان در قبال اولياءِالله معمول مى‌دارند، به‌کار مى‌برند. آهو، تحت ضمانت حضرت رضا (ع) از جنگ شکارچى آزاد مى‌شود تا به بچه‌هاى خود شير بدهد و ”ضامن آهو“ لقب ديگرى براى آن امام بزرگوار مى‌شود. شير درنده، مطيع و فرمانبردار مولاى متقيان است و هم اين حيوان در بادکردهاى واقعهٔ صحراى کربلا و آن روزهاى خون و آتش، در مراسم تعزيه و دسته، حضورى نمادين دارد. اسب حيوانى است که به منزلهٔ نماد وفا و اطاعت در خدمت رسول و آل رسول است؛ ذوالجناح پيامبر، دُلدُل اميرالمؤمنين، عقاب حضرت على اکبر و... رخش رستم، شبديز خسرو پرويز و... صدها ديگر نام‌هائى جاودانى هستند که بيانگر رابطهٔ خوب و ايثارگرانه بين انسان و حيوان شناخته شده‌اند. اين تنها اسب و گاو و گوسفند و الاغ نيستند که به سبب سودرسانى مادى و بازده اقتصادى در رابطهٔ تنگاتنگ با انسان قرار دارند، پرندگانى همچون بلبل، کبوتر، طوطى و قنارى نيز با انسان رابطه‌اى معنوى و روحانى دارند و انسان در زندگى خود براى آنها سهمى قايل شده است. (ترانه و ترانه‌سرائى در ايران)
    رابطهٔ انسان و حيوان در بعضى موارد، خصمانه است. حيواناتى همچون عقرب و مار، حيواناتى زيانمند هستند و زندگى انسان را تهديد مى‌کنند. اگر مقابله و مبارزهٔ روياروى مقدور نباشد، انديشهٔ چاره‌گر به دعا و جادو متوسّل مى‌شود.
    در يکى از ترانه‌هاى گيلکى، وقتى عاشق، در هيجان‌هاى تب‌آلود خود به معشوقه نفرين مى‌کند، مى‌گويد:
    الهى گوسالهٔ شيرخوار گاوت بميرد
    که آن ابروان پيوسته‌ات مرا شيدا کرد
    در عاشقانه‌ها، حيوانات سنگ صور عشاق هستند و در خاموشى نجيب خود به شور و شوق و نياز و لب و بى‌تابى‌هاى آنها گوش فرا مى‌دهند.
    انسان، حتى در تقسيم لذت‌هاى خود با حيوان شريک مى‌شود. فراوان شنيده‌ايم که براى افزايش شيردهى گاو، از نواى موسيقى استفاده مى‌کنند. در فرهنگ ملى ايران، اين پديده سابقهٔ طولانى دارد. از نى مشهور چوپانان و آواز شتريانان که بگذريم، در ميان عشاير ايران، نيز آهنگ‌هائى هست که در رابطه با حيوانات خوانده و اجراء مى‌شود. در ايل قشقائى آهنگ‌هائى وجود دارد که آنها را هنگام کار مى‌خوانند. برخى از اين آهنگ‌ها، آنهائى است که در رابطه با کارهاى مخصوص حيوانات است. آهنگ‌هائى که هنگام راندن گلّه اجراء مى‌شود و آهنگ‌هائى که زنان براى دوشيدن شير گوسفندان و گاوان زمزمه مى‌کنند، از آن جمله است. (بيت ترانهٔ محلى فارس)

  9. #29
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض ترانه‌هاى اجتماعى ـ انتقادى1

    اين بخش از ترانه‌ها که بازتاب وقايع سياسى و اجتماعى دوران‌هاى مختلف تاريخى است، اعتبار و ارزش ويژه‌اى دارد.
    مشمول اين ترانه‌ها، تنها به وقايع خاص تاريخى و اجتماعى و حفظ ارزش‌هاى قومى نيست، بلکه در تعبيرى عام و وسيع، بيانگر مبارزهٔ درنگ‌ناپذير عوام و خواص است.
    ...قصهٔ امير ارسلان و حسين کرد و نظاير اينها مى‌رساند که مردم، آرزومند رفع ظلم و بيدادگرى‌ها هستند و به غلبهٔ نهائى خويش نيز اميدوار هستند. (جامعه‌شناسى هنر، ص ۹۵)
    ”... شايد کشف تم‌هاى اجتماعى متضمن انتقاد نسبت به قشرهائى که مورد محبت عامه نبوده‌اند، در ترانه‌هاى عاميانه در وهله اول، غيرمترقب به‌نظر برسد ولى اولاً اين واقعيتى است که چنين تم‌هائى در ترانه‌ها منعکس است، ثانياً هيچ‌ چيز از اين طبيعى‌تر نيست. ترانه‌هائى که بيانگر احساس مردم ساده است، ناچار بايد پرخاش و رنج و محروميت آنها را نيز بيان کنند. (ترانه‌هاى ملى ايران)
    از جملهٔ اينها، مى‌توان به ترانه‌هائى که از لابه‌لاى تاريخ به‌دست آمده و عمدتاً به‌عنوان آثار نخستين شعرى، موضوع بحث و تحقيق پژوهشگران ادبيات فارسى قرار گرفته است؛ اشاره نمود؛ از آن جمله هستند، ترانهٔ ابوالينبغي” يا ”سرود سمرقند“، سرود اهل بخارا، ترانهٔ مردم بلخ، ترانهٔ يزيد بن مفرغ، حرارهٔ احمد عطاش و نمونه‌هاى جديدتر آن مانند شعر مردم اصفهان هنگام محاصرهٔ محمود افغان، ترانهٔ زنان اسير لزگى، ترانهٔ لطفعلى‌خان زند و ... . (ترانه و ترانه‌سرائى در ايران)
    اجتماعيات در ترانه‌هاى ملى جنبه‌هاى گوناگونى از زندگى مردم را دربرمى‌گيرد و اساساً از روابط اجتماعى آنها ناشى مى‌شود: مسائل خانوادگى و درگيرى‌هاى ناشى از آن، عادت‌ها و ارزش‌هاى روزمره، برخوردهاى شخصى و اختلافات در عقده‌هاى ناشى از آن، فقر و عوارض آن، منکرات و منهيات، مسائل اقتصادى نظير گرانى و... موضوع و مضمون اين نوع ترانه‌ها است.
    طنز در ترانه‌ها، به‌صورت يکى از ويژگى‌هاى ممتاز، چنان ممزوج گاه جدا کردن آن از مباحث جدّى‌ ترانه‌ها دشوار است.
    هدف‌هاى جدى را دنبال مى‌کند و قلمروهاى آن، در مسائل سياسى ـ اجتماعى، بسيار گسترده است.
    عزيزاله کاسب، پژوهشگر معاصر، به درستى مى‌گويد:
    ... چه بسيار بوده است که مردم ايران در سراسر تاريخ کهنسال اين مرز و بوم، چون با شکست و نابسامانى روبه‌رو شده‌اند، براى ارضاى حسن انتقام خويش، زبان به هجو گسترده‌اند... در هر هنگامه و انقلاب، ملت با سرودن اشعار هجوآميز، دشمن را فرو کوفته است. (چشم‌انداز تاريخى هجو)
    مردم در لطيفه‌ها، اشعار و ترانه‌هاى طنز، حکام ستمگر، قاضيان رشوت‌ستان، ملانماهاى رياکار و عمال فاسد حکومتى را هدف قرار مى‌دهند و به مدد طنز آنها را رسوا مى‌سازند.
    برخى از مضمون‌هاى طنز، در ترانه‌هاى عاميانه، شامل اخلاقيات اجتماعى است. اين مقوله جنبه‌هاى مختلف زندگى، از قبيل عادات بد، ضعف‌هاى شخصى، عيوب خانوادگى، طفيلى‌گرى، تنبلى، رياکارى و بسيارى نارسائى‌ها را مورد حمله قرار مى‌دهد.
    در پاره‌اى از ترانه‌هائى که چاشنى طنز دارد، فرد يا مسئلهٔ خاصى موردنظر نيست بلکه هدف خنداندن و تفريح است. اين دسته از ترانه‌ها، با چنين خاستگاه‌هائى، گهگاه به مسائل اجتماعى هم تعميم داده مى‌شوند.
    يکى از صور مثل، شعر است و يکى از انواع شعر مثلى، شعر عاميانه ـ هم ترانه‌هاى روستائى و هم ترانه‌هاى عاميانهٔ شهرى ـ است. شايد درست‌تر باشد اگر گفته شود که آبشخور ضرب‌المثل ادبيات عوام است و اين ترانه‌هاى عاميانه هستند که در اثر تکرار و تداوم حالت و تشخيص ضرب‌المثل را به‌دست مى‌آورند.
    بسيارى از اشعار و ترانه‌هاى عاميانه، صورت ضرب‌المثل دارند؛ و نيز مى‌توان تصور کرد که برخى از جمله‌هاى مثلى، شعرگونه‌ هستند.
    - بازم صداى نى مياد:
    با لاى بام اندران
    قشون آمد مازندران
    بازم صداى نى مياد
    آواز پى در پى مياد
    جنگى کرديم نيمه‌تمام
    لطفى ميره شهر کرمان
    بازم صداى نى مياد
    آواز پى در پى مياد
    حاجى ترا گفتم پدر
    تو ما را کردى در به در
    خسرو دادى دست قجر
    بازم صداى نى مياد
    آواز پى در پى مياد
    لطفعلى خان بوالهوس
    زن و بچت بردن طبس
    مانند مرغى در قفس
    طبس کجا؟ تهران کجا؟
    بازم صداى نى مياد
    آواز پى در پى مياد
    لطفعلى خان مرد رشيد
    هر کس شنيد آهى کشيد
    مادر خواهر جامه دريد
    لطفعلى خان بختش خوابيد
    بازم صداى نى مياد
    آواز پى در پى مياد
    بالاى بان دلگشا
    مرده است ندارد پادشا
    صبر از من و داد از خدا
    بازم صداى نى مياد
    آواز پى در پى مياد
    لطفعلى خان مى‌رفت ميدان
    مادر مى‌گفت شوم قربان
    دلش پر غم چشمش گريان
    بختت خوابيد لطفعلى خان
    بازم صداى نى مياد
    آواز پى در پى مياد
    لطفعلى خانم هى مى‌کرد
    گلاب نبات با مى مى‌خَورد
    بختش خوابيد لطفعلى خان
    بازم صداى نى مياد
    آواز پى در پى مياد
    اسب نيله نوزين است
    دل لطفعلى پر از خون است
    بازم صداى نى مياد
    آواز پى در پى مياد
    وکيل از قبر درآرد سر
    بيند گردش چرخ اخضر
    بازم صداى نى مياد
    آواز پى در پى مياد
    لطفعلى خان مضطر
    آخر شد به کام قجر
    بازم صداى نى مياد
    آواز پى در پى مياد
    لطفعلى خانم کى مياد
    آرام جانم کى مياد
    روح و روانم کى مياد
    بازم صداى نى مياد
    آواز پى در پى مياد
    غَرّان مياد شيهه زنان
    چون پايغُر از آسمان
    مانند شاهين پرزنان
    چون باد و چون آب روان
    نعلش طلا، زينش طلا
    بازم صداى نى مياد
    آواز پى در پى مياد
    غَرّان شود چون آسمان
    لطفعلى خانم روى آن
    قد سرو و ابروها کمان
    شمشير دستش خون‌فشان
    چون وارد ميدان شود
    سرها فتد روى زمين
    بازم صداى نى مياد
    آواز پى در پى مياد
    - از ترانه‌هائى که دربارهٔ نايب حسين کاشى و فرزندش سروده شده:
    آقاى سردار، مرد زرنگه
    ده تير کاشون، کار فرنگه
    از تهرون ميگن: جوندار [ژاندارم] مياد
    ايشالا [انشاءِالله] دروغه...
    (ترانه‌هاى عاميانه)
    ماشالاّ خان به قربون تفنگت
    به قربون قطار پرفشنگت
    به کرشاهى نشون دادى به دولت
    نداره بختيارى تاب جنگت
    به کاشانى جماعت عرصه تنگه
    به ما نايب حسين دايم به جنگه
    در اين ايرون حريف او کسى نيست
    مگر نايب حسين شير و پلنگه؟
    (روزنامهٔ نسيم شمال، ۱۷ رمضان ۱۳۲۹ هـ.ق.)

  10. #30
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض ترانه‌هاى اجتماعى ـ انتقادى (۲)

    - تصنيف ميرزا کوچک‌‌خان:
    چقدر جنگل خوسى، ملّت واسى، خسته نو بستى
    تره گوماى ميرزا کوچک خاناى
    مى جان جاناناى
    تره گوماى سردار گيلاناى
    خودار دنه، از ترس دوشمن، از ترس دوشمن، نتانم خوفتن
    تره گوماى ميرزا کوچک خاناى
    مى ديل آويزاناى
    تره گوماى سردار گيلاناى
    چره زودتر انائى، توندترا نائى، تنها بنائى ملت گيلاناى
    تره گوماى، ميرزا کوچک خاناى
    مى جان جاناناى
    تره گوماى سردار گيلاناى
    بيادى اى روح روان، تى ريش قوربان، به هم نوانان، تى کاس چوماناى
    تره گوماى ميرزا کوچک خاناى
    مى جان جاناناى
    تره گوماى سردار گيلاناى
    اما رشت جغلان، ايسيم تى فرمون، يى شيم تى قوربان، مى جان جاناناى
    تره گوماى ميرزا کوچک خاناى
    مى جان جاناناى
    تره گوماى سردار گيلاناى
    ديرا بوسته، پاووشه دکون، اسب زين بکون جنگل مياناى
    تره گوماى ميرزا کوچک خاناى
    مى جان جاناناى
    تره گوماى سردار گيلاناى
    ترجمه:
    چقدر در جنگل مى‌خوابى، به خاطر ملّت، و خسته نمى‌شوى
    با تو هستم، ميرزا کوچک خان
    جان جانان منى
    با تو هستم سردار گيلانى
    خدا مى‌داند از ترس دشمن، از ترس دشمن، نمى‌توانم بخوابم
    با تو هستم ميرزا کوچک‌خان
    دلم آشفته است
    با تو هستم سردار گيلانى
    چرا زودتر نمى‌آئى، تندتر نمى‌آئى، تنها گذاشته‌اى، ملّت گيلان را
    با تو هستم، ميرزا کوچک‌خان
    جان جانان منى
    با تو هستم سردار گيلانى
    بيا اى روح روانم، قربان ريشت بروم، چشمان آبى‌رنگ را بر هم مگذار
    با تو هستم ميرزا کوچک خان
    جان جانان منى
    با تو هستم سردار گيلانى
    ما بچه‌هاى رشت به فرمان تو هستيم، جان خود را فداى تو مى‌کنيم
    جان جانان منى
    با تو هستم ميرزا کوچک‌خان
    با تو هستم سردار گيلانى
    دير شده، کفش‌هايت را بپوش، اسبت را زين کن، در ميان جنگل
    با تو هستم ميرزا کوچک خان
    جان جانان منى
    با تو هستم سردار گيلانى. (هر تصنيف از ميرزا کوچک‌خان را گويا خواهر ميرزا سروده است . مجلهٔ فيلم، ش ۷۶، سال هفتم، ص ۱۹، ۱۳۶۸)
    (نقل از: مجموعهٔ سرود کوهستان، سازمان کوهنوردى دانشکدهٔ ادبيات دانشگاه تهران دى‌ماه ۱۳۵۹، صص. ۳۲۴ـ ۳۲۵)
    - ترانهٔ کلنل محمدتقى خان پسيان:
    بيرسنون تک هله دو غمز ننه اوغلان، کلنل
    و ير ميوب سن کيمى ميهن يولنه جان، کلنل
    ايستدون خدمت ايدوب ميهنه دينين ويره‌سن
    وطنى هم، وطن اهلينى سن آزاد ايده‌سن
    اجنبى نوکرينون اللرينى قطع ايده‌سن
    سنى خائن ايله‌دى قصدينه قربان، کلنل
    سن خراسانده تمام ياغى لرى قلع ايلدون
    هر نه خان و بيگ و طاغى واريدى خلع ايلدون
    والى نون اللرينى مسندينّن قطع ايلدون
    تا اولا هموطنون دردلرى درمان، کلنل ...
    ترجمه:
    اى کلنل، مثل تو پسرى هنوز مادر نزائيده
    و مثل تو هنوز کسى جان خود را چنان در راه وطن فدا ننموده
    تو خواستى با خدمت صادقانه دين خود را به ميهن ادا کنى
    و وطن و اهل وطن را از قيد اسارت اجنبى آزاد سازى
    و دست نوکران بيگانگان را قطع کنى
    ولى ترا خائنين قربانى مقاصد خود نمودند
    تو در خراسان تمام ياغى‌ها را قلع و قمع نمودى
    و هر چه خان و بيگ و طاغى بود خلع سلاح و مطيع کردى
    و دست استاندارد مقتدر را از مسند فرمانروائى قطع نمودى
    تا درد هموطنانت درمان شود...
    (نقل از: ايلات و طوايف در گز)
    - دربارهٔ کلنل محمد تقى خان پسيان:
    کلنل در اواخر سال ۱۲۹۸ شمسى از سوى قوام‌السلطنه والى خراسان، به فرماندهى کل ژاندارمرى خراسان منصوب و به مشهد اعزام شد. وى در مدتى کوتاه ژاندارمرى را به واحدى نيرومند و کارساز نظامى بدل ساخت. پس از کودتاى ۱۲۹۹، حکومت کودتا در بازى‌هاى سياسى خود به قوام مظنون شد و دستور توقف و اعزام او را به تهران، به کلنل صادر کرد. بازى‌هاى پشت‌پرده، که کلنل از آن بى‌خبر بود، به تصور او اقداماتى انقلابى و در جهت پاک‌سازى دستگاه‌هاى دولتى بود و او آنها را منطبق با آرمان‌هاى ملى خود يافت و قوام را تحت‌الحفظ به تهران فرستاد. بازى با سقوط رئيس‌الوزراء، سيد ضياءِالدين، خاتمه يافت و قوام از زندان به کاخ رئيس‌الوزرائى رفت و به دنبال ماجراهائى چند، کلنل به قيام عليه دولت مرکزى ايستاد. مشهد را به تصرف درآورد. دولت قوام تمام نيروهاى چريکى خوانين مرتجع و سردمداران محلى را به جنگ عليه کلنل تجهيز کرد. بسيارى از کسانى که با وى هم‌پيمان بودند و او را به ايستادگى در برابر دولت تشويق مى‌کردند، به او خيانت کردند... کلنل در اطراف تپهٔ داوداى قوچان، به محاصرهٔ اکراد درآمد. گلوله‌اى به وى اصابت کرد و از پاى درآمد. خوانين سر او را که هنوز زنده بود، بريدند و به قوام گزارش فتح خود را دارند. اين واقعه روز ۱۱ ميزان سال ۱۳۰۰ شمسى اتفاق افتاد. (ايلات و طوايف در گز)
    - ترانه‌هاى ظل‌السلطان:
    مسعود ميرزا، پسر ناصرالدين‌شاه و برادر بزرگ مظفرالدين شاه که به ظل‌السلطان معروف است، به‌علت خوى تند و درندگى‌هاى او مورد نفرت مردم ايران، به‌خصوص اصفهانى‌ها بود. وى که قدرت فوق‌العاده‌اى در شهرستان‌هاى جنوب ايران به‌هم زده بود، مورد سوءِظن ناصرالدين‌شاه واقع شد و در سال ۱۳۰۶ هـ.ق. از همهٔ مناصب خود، جز حکومت اصفهان معزول شد (در بعضى منابع آمده که خود در سال ۱۳۰۵ هـ.ق. مستعفى شد). وى مردى قسى‌القلب و سختکُش بود. دربارهٔ او حکايات بسيار در منابع عهد قاجار آمده است. (تاريخ اجتماعى ايران در عهد قاجار)
    چنبن بود که غزل او (يا استعفاء او) موجب خرسندى مردم شد. دربارهٔ وى ترانه‌هاى هجو‌آميز فراوانى ساخته‌اند که برخى از آنها چنين‌اند:
    گارى اميرزاده کو؟
    جام پر از باده کو؟
    آن بچه‌هاى ساده کو
    شازده جان خوب کردى رفتى
    قاج زين بگير نيفتى
    کو اصفهان پاتخت من؟
    کو توپچى و کو تخت من؟
    کو حکم‌هاى سخت من؟
    اى خدا ببين اين بخت من
    شاه بابا گناه من چه بود
    اين روز سياه من چه بود؟
    صد اعظم بهر خدا
    عرضم نما به شاه بابا
    ارک مرا پيشکش نما
    شاه بابا گناه من چه بود؟
    اين روز سياه من چه بود؟
    شاه بابا گناهت را مى‌گه
    اين روز سياهت را مى‌گه:
    جلال‌الدوله بچه بود
    شيراز که بهش سپرده بود
    والله چيزى نخورده بود
    شاه بابا گناه من چه بود؟
    اين روز سياه من چه بود؟
    صدر اعظم در هوسه
    شيراز ازم گرفته بسه
    مرغ دلم در قفسه
    شاه بابا گناه من چه بود؟
    اين روز سياه من چه بود؟
    شهزاده ظل‌السطانم
    چشم و چراغ ايرانم
    شاه بابا گناه من چه بود
    (تاريخ اجتماعى ايران در عهد قاجاريه)
    سيا باشه، سوخته باشه
    نمدى به کول داشته باشه
    يه خورده پول داشته باشه
    (نقل از: باستانى پاريزى، از سير تا پياز، ص ۵۵)

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •