مسـیح لـبهای توسـتــ ؛
وقتـی که بوسـه هایتــ
شـفا می بخشـند !
مسـیح لـبهای توسـتــ ؛
وقتـی که بوسـه هایتــ
شـفا می بخشـند !
چقدرماه گرفتگي را دوست دارم
شبيه توست
وقتي
مو روي صورتت ميريزي!
«جایی برویم !
دست هیچ کس نرسد به تو ..
جز دست عاشق من» !!
تعریف اوست .
از سفر ...!!
با "خـود" گفتم:
فراموشش میکنم.
"بیخود" گفتم!
ناصر رعیتنواز
من
باده از دست حیدر کرار خورده ام
خرده مگیر اگر
توی هیات
بر در و دیوار می خورم !
میــان ایــن همــه مهمــان،
چقــدر تنهــایــم!
وقتــی،
در بیــن ایــن همــه کفــش،
کفــش هــای تــو،
نیســت . . .
ناصر رعیت نواز
شب را دوست دارم .. !
چرا که در تــ ــاریکی ..
چهـره ها مشَـخص نیـست !!
و هـــر لحظــﮧ ..
این اُمیــد ...
در درونــم ریشه مــی زند ..
که آمَـــده ای ..
ولــے مــ ن ندیده ام!
» ناصر رعیت نواز
با تشکر مهران...
قتل عــــــــام عظیــمی می شود
در ســ ـونــ ــامی مــواج گیسوانت
وقــتی تو
روسری ات را برداری!
- ناصر رعیت نواز
با تشکر مهران...
من اگر نباشم
هیچ اتفاقی نمی افتد ؛
خیابانی بسته نمی شود ؛
تقویمی در هم نمی ریزد !
تنها موهای مادرم کمی سپیدتر
برادرانم چند روز آسوده از کار
و خواهرانم پس از چند روز خاطراتم را
در پشت ویترین طلافروشی ها فراموش می کنند.
و شاید..
فقط گورکنی را کمی خسته کنم!
ناصر رعیت نواز
آن قدر خیالاتیـــ شده امــ
که حتی
برای بوسیدنتــ
نیازی به لبــ های تو نیستــ
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)