امشب دلم باندازه تمام عاشقیم گرفت
چقدر بزرگ بود حجم عشق، به راه نفسهایم رسید و
/تمام/__________________________________________________ _____
امشب دلم باندازه تمام عاشقیم گرفت
چقدر بزرگ بود حجم عشق، به راه نفسهایم رسید و
/تمام/__________________________________________________ _____
این روزها نامت را زیاد می بینم
غریبه هایی با نام تـــــو
برای دیگران تنها یک نامی و تنها نامت برای من یک دنیا
دنیای کوچکی است
خلاصه شده است در 4 حرف
.
.
.
.
تمام شد صدا زدنش برای من و تمام شد دنیایی که ساخته بودم از نامت ......
قاصدکها خبر را ببرید برایش
بگویید "هنوز می خو....."
نه
بگویید " دیگر نمی ....."
این هم نه
بگویید "تمام شد دخترکی که همه ی رویاهایش لمس دستانت و خیره شدن در عمق نگاهت بود "
بگویید " دخترکی را دیدیم که خود نیز نمی دانست دیگر بدنبال چیست ......... یافتن نگاهی ، اعتمادی ، و شاید پرتاب اجباری /دوستت دارم/ به سمت غریبه ای "
معلوم نیست تکلیفم با خودم ، با دلم و با زندگیم
سطراول را گلایه پر کرده است از بی وفایی
سطر بعدی خیس می شود از اشکهایم و عشقت
سطر بعد تنفر می آید و خیانتت
سطر بعد را با تردید می نویسم برگرد
چه کردی با احساسم ؟
آخرین سطر را خالی می گذارم
.
.
.
.
تو بنویس
اینجا یه دنیای قشنگه
پر از خوبی،راستی،آرامش،علاقه،
پر از عشق
آدمها شبیه هم ، با دردهای مشترک ، می فهمنت
تو این بهشت رویایی،تو شدی همه زندگیم
.
.
نفهمیدم کی،کجا
قشنگترین رویای زندگیم رو گرفتن و ...
.
بعد تو هیچ چیز این دنیا ارزش نداره
خراب شد دنیایی که ساخته بودم با عشق تو
اشتباه که می کنیم منتظر می مانیم
هر اشتباهی تاوانی دارد
اشتباهم اعتماد بود و تاوانش نارو خوردن
اشتباهم عاشقی بود و تاوانش فلاکت
اشتباهم صداقت بود و تاوانش دروغ
اشتباهم تو بودی و تاوانش من بی تو
تنهای تنها
دلم حتی برای صدا زدن نامت تنگ شده است
من صدایت می زنم
تو تنها گوش بده
دیگر پاسخ نمی خواهم
- جانـــــم
- بلـــه
- هوووم
همه را یکجا واگذار کردم به او
من فقط صدایت می زنم
...... ـــــــــهـــــــــــــــ ــِ
تو تنها .....
Last edited by Puneh.A; 31-07-2012 at 22:45.
اینجا که من ایستاده ام
نه ته دنیای بدون توست
نه دنیای فراموشی
نه دستانم در دست توست و نه خیالم در سر تو
اینجا که من ایستاده ام
مرز است
مرز بین دو دنیای متفاوت
و من
مانده ام پا به کدام دنیا بگذارم
این سو فراموشی مرا می خواند و راهی که آغاز تا انتهایش غرق ابهام است
دریغ از روزنه ای کوچک و امیدی محال
تمام این دنیا را حجم پر کسانی پر کرده است که نه نامشان را می دانم و نه نگاهشان را می شناسم
آن سو
دنیاییست که ساخته ام
پر از زیبایی ،
رویا
پر از تــــــــو
و تمام این دنیا را حجم خالی تو پر کرده است
و من همچنان ایستاده ام
منتظر
بی قرار
و همجنان صبور
روزی بر می گزینم یک راه بی بازگشت را ....
Last edited by Puneh.A; 05-08-2012 at 00:00.
نگاه می کنم به تو
به روزها که با تو بود و بی تو سررسید
نمی شناسمت دگر
صدا نمی زنی مرا ، نگاه نمی کنی به من
و می روم
و می روم
به دور ها و دورها
به سرزمین ناشناس رنگ ها و سایه ها
من آه می کشم ، نظاره می کنی فقط
و شسته میشود تمام نیرنگها و ناله ها
تمام می شود اشکهای من
دگر نمی رسد به لب خنده های من
و می روم
و می روم
.
.
.
یک مداد
یک پاک کن
و تقویم روزهای بی بازگشت
ورق می زنم خاطراتت را، خط می کشم روی هر چه طعم انتظار دارد
پاک میکنم تمام سیاهیهای به جا مانده از تو را
من ماندم و یاد تو و یک تقویم پر از گذشته ای شیرین
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)