من،این چشم های بی تو رابه کجای این شهر بدوزم
که هنوز نرفته باشی؟
" کامران رسول زاده "
من،این چشم های بی تو رابه کجای این شهر بدوزم
که هنوز نرفته باشی؟
" کامران رسول زاده "
موهای تو
واکنش پیچیدهایست
که باد
به سیاهیِ بختِ من
نشان میدهد...
کامران رسول زاده
این حرف آخر نیست ...
حــــــرفی نمانده بین ما ...
جـــــز همین که ...
بیــــــن خودمان بماند :
دوستـــــــت دارم ... !
شاعــــــر : کامران رسول زاده
مادر
سالخوردگی دخترکی تنهاست
که عروسکهاش
حرف میزنند،
بزرگ میشوند،
راه میافتند
و میروند...
کامران رسول زاده
یکی بود ، یکی نبود
دلـــــم گرفته باشد و ....
تو نباشی !
و من ...
جایی میان سطــــرهای این شعـــر ،
مرده باشم !!
دلت که گرفت ...
این شعر را بخوان ؛
مـــــن
جایی ...
میان سطـــــرهای این شعــــر . . .
مــــرده ام !!
شاعـــــر : کامران رسول زاده
به کسی که عاشق توست
بگو
هر روز
با زیباترین تعابیر جهان
بیدارت کند،
من اینجا هر شب
تو را
با زیباترین تعابیر جهان
به خواب می سپارم …
"کامران رسول زاده"
دستــم به تو نمی رسـد،
حتی در شعـرهایی
که با دست خودم می نویسم...
پس هم چنان
در ارتفاع دورترین استعاره ها بمان!
مبادا
که دست کسی به تو برسد...
کامران رسول زاده
به ساعت من
تو
تمام قرارها را نیامده ای،
کدام نصف النهار را از قلم انداخته ام...
قرار روزهای بی قراریام!
کجای آسمان ببینمت؟
من از جست و جوی زمین خسته ام...
بهانه گیر شده ای،
حتما کسی
بهتر از من
تو را سُروده است...
کامران رسول زاده
هنوز که راه نرفته ام
که پا نمی شود
این پا
که پا نشد
پا شو!
باید راه بروم ...
برو ...
رفتن
کار مهمی نیست
برای من که سالهاست
از خودم رفته ام
رفتن
کار مهمی نیست
برو ...
"کامران رسول زاده"
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)