ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

[salarnight]

اینجارو بخونید (خط اول)

[URL"][/URL]

جالب بود ولی برش دار( حذفش کن )
اینجوری بهتره

[Meisam Khan]

يه معلم كامپيوتر داشتيم كه آخر ادعا بود. يه روز يه برنامه اورده بود مدرسه كه ميگفت 50000 خط برنامه نوشته. برنامه براي تصحيح امتحانات چهار گزينه اي بود. همه رو هم مياورد پاي كامپيوتر و براشون توضيح ميداد كه برنامه چجوري كار مي كنه. حتي آبدارچي.
مدير رو هم اورد داشت براش توضيح ميداد و گفت 50000 خط برنامه هست. مدير هم مي خواست نشون بده كه خيلي حواسش جمعه و داره گوش ميكنه پرسيد: مهندس روي فلاپي هم جا ميشه؟
به زبان خودموني گفت مهندس خفه شو

[gmuosavi]

کار امروز مهشید یک سوتی خیلی بزرگ بود !

[apollon]

دیروز رفته بودیم مسابقات ورزشی سمپاد تو گرگان(رشته والیبال) با این حال که قویتر بودیم بازی هارو باختیم مربی های تیم حریف خودشون اومدن گفتن حق شما بود از گروه برید بالا. خلاصه ماهم اعصابمون خورد از اشتباهاتمون تو بازی، نشسته بودیم تو خوابگاه! معاون مدرسمون به عنوان سرپرست باهامون اومده بود.
میزبانی گرگان هم خیلی بد بود (شب رو زمین خوابیدیم فقط یه پتو با یه بالش)معاونمون گفت پارسال که ما میزبان بودیم بهترین امکانات رو در اختیار تیم ها گذاشتیم همیشه حواسمون بود کم و کسری نداشته باشن. بعد رفت یه گوشه نشست دو دقیقه بعد گفت یکی برامون یه چایی هم نمیاره! یکی از بچه ها که تو فکر بود برگشت گفت:خودت تکون بخور برو پایین برای خودت بریز
ما
معاونمون
اونم فهمید چه سوتی داده سریع بلند شد رفت برای همه چایی ریخت آورد

[vahid78]

دیروز رفته بودیم مسابقات ورزشی سمپاد تو گرگان(رشته والیبال) با این حال که قویتر بودیم بازی هارو باختیم مربی های تیم حریف خودشون اومدن گفتن حق شما بود از گروه برید بالا. خلاصه ماهم اعصابمون خورد از اشتباهاتمون تو بازی، نشسته بودیم تو خوابگاه! معاون مدرسمون به عنوان سرپرست باهامون اومده بود.
میزبانی گرگان هم خیلی بد بود (شب رو زمین خوابیدیم فقط یه پتو با یه بالش)معاونمون گفت پارسال که ما میزبان بودیم بهترین امکانات رو در اختیار تیم ها گذاشتیم همیشه حواسمون بود کم و کسری نداشته باشن. بعد رفت یه گوشه نشست دو دقیقه بعد گفت یکی برامون یه چایی هم نمیاره! یکی از بچه ها که تو فکر بود برگشت گفت:خودت تکون بخور برو پایین برای خودت بریز
ما
معاونمون
اونم فهمید چه سوتی داده سریع بلند شد رفت برای همه چایی ریخت آورد

[vahid78]

سلام امروز صبح یکی از بچها زنگ زد که پاشو بریم شیراز منم که اصلان حال و حوصله جایی رفتنا نداشتم گفتم من الان مشهدم گفت من شماره خونتونا گرفتم جطور مشهدی منم اومدم ماسمالی کنم گفتم دایورتش کردم گفت چاخان نگو !!!!!منم دیدم اوضاع حسابی خیته سریع بحثا عوض کردم

[frnsh]

سلام امروز صبح یکی از بچها زنگ زد که پاشو بریم شیراز منم که اصلان حال و حوصله جایی رفتنا نداشتم گفتم من الان مشهدم گفت من شماره خونتونا گرفتم جطور مشهدی منم اومدم ماسمالی کنم گفتم دایورتش کردم گفت چاخان نگو !!!!!منم دیدم اوضاع حسابی خیته سریع بحثا عوض کردم

این سوتی بود یا جک بود؟؟؟؟؟؟ آخه من یه بار جکشو شنیده بودم
ولی خیلی باحال بود. بد بخت دوستت!!!

[ragbar12]

4 روز پيش جولو تلويزيون نشسته بودم كه اخبار شروع شد گوينده اخبار گفت با سلام وصلوات بر محمد وال محمد تو همون لحظه تلفن زنگ زد رفتم بردارم زبونم نچرخيد به جاي گفتن الو بفرماييد گفتم صلوات

[pouria007]

این سوتی بود یا جک بود؟؟؟؟؟؟ آخه من یه بار جکشو شنیده بودم
ولی خیلی باحال بود. بد بخت دوستت!!!

سوتیه دیگه
یه بار هم بابام گوشی رو برداشت گفت من الآن خیابونه فلان هستم نمیتونم بیام مرده هم باور کرد بعد به بابام گفتم توجه کردی تلفن خونمون بود؟

4 روز پيش جولو تلويزيون نشسته بودم كه اخبار شروع شد گوينده اخبار گفت با سلام وصلوات بر محمد وال محمد تو همون لحظه تلفن زنگ زد رفتم بردارم زبونم نچرخيد به جاي گفتن الو بفرماييد گفتم صلوات

[Meisam Khan]

يه بار با پشتيبانم توي قلم چي كار داشتم. قبلا يه كارت بهمون داده بود و شماره موبايلش رو خودمون با دست پشت كارت نوشته بوديم. دست بر قضا شماره مشاور مدرسمون رو هم پشت همون كارت نوشته بودم ولي اسمش رو ننوشته بودم.
منم اشتباهي زنگ زدم به مشاور مدرسمون (به خيال اينكه زنگ زدم پشتيبانم توي قلم چي.) شروع كردم سلام عليك و از اين حرفا بعدش گفت شما منم گفتم فلاني اونم گفت به به ....
منم كاري كه داشتم بهش گفتم گفت من فلاني هستم منم
اونم فهميد من اشتباهي زنگ زدم گفت اشكالي خوب حالا چطوري چيكار مي كني. اينقدر ادم باحالي بود كه خودش برام ماسمالي كرد.
جالب اينجاس كه دو روز بعد بازم اشتباهي زنگ زدم ولي قبل از اين كه گوشي رو برداره من متوجه شدم و قطع كردم.