تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 297 از 469 اولاول ... 197247287293294295296297298299300301307347397 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,961 به 2,970 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #2961
    حـــــرفـه ای Mojtaba N87's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    مشهد (Hometown : شیراز)
    پست ها
    5,015

    پيش فرض

    دیروز تو رستوران سوتی دادم!!!

    با دوستم رفتیم غذا رو بگیریم . من اشتباهی سس ها و سالاد ها رو که ورداشتم گذاشتم تو سینی غذای یکی دیگه. آخه فکر کردم دوستمه!

    کلی آدم (بماند) اونجا بهم خندیدن و ما بسی ضایع گشتیم و دیگر آنجا نمیرویم

  2. #2962
    آخر فروم باز devil_ff2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    زیر سایه ی دیکتاتور
    پست ها
    1,094

    پيش فرض

    من چند وقت پیشا وقتی که تازه اسم آیس پک رو شنیده بودم رفتم تو یه سوپری گفتم ببخشید آیس پک دارید
    یارو هم یه لحظه میخواست بخنده ولی خودشو نگه داشت فکر کنم وقتی اومدم بیرون کلی بهم خندیده
    و دیگه هم پا تو اون مغازه نزاشتم

  3. #2963
    حـــــرفـه ای ebicross's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    مـشـهـد
    پست ها
    3,508

    پيش فرض

    مگه نشسته بودین
    یعنی چی؟ مگه باید سرپا باشیم!!!
    داشتن نهار میخوردن دیگه.
    __________________________________
    دیشب رفته بودم تو فاز کانتر و داشتم بازی میکردم.
    من عادت دارم بازیهای تفنگی که مکالمه هم داشته باشه رو به هد ست گوش میکنم و صدا رو بالا میبرم تا اساسی حال بده.
    خلاصه همینطوری بازی میکردم تا یهو یکی از ترورها به صورتی فجیع منو کشت. منم هر چی از دهنم در اومد بهش گفتم. فکر نمیکردم کسی بشنوه ولی کلی فهش دادم. اینجا نمیشه گفت.
    یهو دیدم بابام میزنه سر شونم میگه ساکت شو مهمون داریم.
    در کل اگر مهمون هم نداشتیم باز هم سه بود ولی وقتی رفتم بیرون همه بد نگاه میکردند.

  4. #2964
    آخر فروم باز Nasser_ZRE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    2,593

    پيش فرض

    سلام

    ما یه روز رفتیم تو یه مغازه که پیراشکی میفروخت پیراشکیاشو تازه درست میکرد.

    من بودمو پسر خالم .بهش گفتم 2 تا پیراشکی برای ما بزار . اماده شدو ازم پرسید می خورین یا میگیرین دستتوت. منم هواسم نبوم گفتم بده دستمون فروشندها 2 تا بودن ما هم 2 تا . بعدی همگی زدیم زیر خنده .بعد هم که رفتیم بیرون کلی خندیدیم.

  5. #2965
    آخر فروم باز pouria007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    NeverLand
    پست ها
    1,474

    پيش فرض

    در مورد سوتی باید بگم زندگیم سوتی بود کلاً
    سوتی های بنده ورژن 1
    در مدرسه:
    1- یه روز سر کلاس هندسه بودیم که معلممون چشمش به شیر ها افتاد و گفت چرا شیر هایی که بهتون میدن رو نمیخورید من حواسم نبود گفت " گذاشتیم گنده شه " هیچی دیگه کلاس رفت تو هوا
    2- یه بار سر کلاس زبان فارسی معلممون گفت میدونید سرباز یعنی چی؟ منم گفتم یعنی کسی که با سرش بازی میکنه (ایهام لطیف)
    3- یه بار معلممون (زبان فارسی) گفت بگو ببینم چی به اضافه چی شده شده چهار من یهو گفتم سه + یک
    4- داشتیم تعویض لباس میزدیم بریم برای ورزش که من ماجرای زنگ قبلش که بماند چی بود اومد تو ذهنمو گفتم اه این .....(مدیرمون) هم ک*رمون کرده که دیدم هیشکی عکس العمل نشون نداد دیدم مدیرمون دم در وایساده بوده بنده خدا هیچی هم نگفت
    4- یه بار به معلممون گفتم چند تا بچه دارید گفت 6 تا گفتم مگه دوشیکا (یک نوع مسلسل) بوده؟
    5- یه بار با دوستم شوخی میکردیم که یهو در اومد یه لگد به قسمت تحتانی بدن من زد و گفتم آخ معلممون گفت چت شد گفتم این با لگد زد تو ک*نمون
    6- یه بار معلممون یه سوالی رو اشتباه حل کرد بعد فهمید غلطه م ناخودآگاهانه گفتم ر*دی!
    منتظر ورژن های بعدی باشید!
    Last edited by pouria007; 29-06-2008 at 10:09.

  6. #2966
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    12

    در مورد سوتی باید بگم زندگیم سوتی بود کلاً
    سوتی های بنده ورژن 1

    3- یه بار معلممون (زبان فارسی) گفت بگو ببینم چی به اضافه چی شده شده چهار من یهو گفتم
    این یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!سوتی

  7. #2967
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    12

    یعنی چی؟ مگه باید سرپا باشیم!!!
    داشتن نهار میخوردن دیگه.
    __________________________________
    دیشب رفته بودم تو فاز کانتر و داشتم بازی میکردم.
    من عادت دارم بازیهای تفنگی که مکالمه هم داشته باشه رو به هد ست گوش میکنم و صدا رو بالا میبرم تا اساسی حال بده.
    خلاصه همینطوری بازی میکردم تا یهو یکی از ترورها به صورتی فجیع منو کشت. منم هر چی از دهنم در اومد بهش گفتم. فکر نمیکردم کسی بشنوه ولی کلی فهش دادم. اینجا نمیشه گفت.
    یهو دیدم بابام میزنه سر شونم میگه ساکت شو مهمون داریم.
    در کل اگر مهمون هم نداشتیم باز هم سه بود ولی وقتی رفتم بیرون همه بد نگاه میکردند.
    خداییش باحالترین سوتی ها رو همین ابی کراس میده!!

  8. #2968
    آخر فروم باز pouria007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    NeverLand
    پست ها
    1,474

    پيش فرض

    این یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!سوتی:31 :
    من نوشتم اما ادیتور سایت نشونش نداده
    گفتم : سه + یک

  9. #2969
    آخر فروم باز M.etallic.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    کره زمین
    پست ها
    3,962

    پيش فرض

    این خاطره رو دیشب یکی از دوستام برام تعریف کرد

    یه بار با چند تا از دوستام سوار ماشین یکی از بچه ها بودیم. این خیلی مثبت رانندگی میکرد. ما همش مسخره ش میکردیم که بابا یه کم گاز بده. دستی بکش. بلد نیستی ؟ اینقدر گفتیم گفتیم که جری شد. یهو تو خیابون میخواستیم بپیچیم تو فرعی گازو تخت کرد که مثلا موقع پیچیدن تو خیابون فرعی دستی بکشه. اما چون شتاب ماشینش زیاد بود یهو سرعت گرفت وفتی دستی کشید ماشین چند دور چرخید دور خودش بعدشم به جای اینکه بپیچیم تو فرعی مستقیم رفتیم تو یه مغازه آکواریوم... بقیه شو خودتون حدس بزنید چی شد... فقط در همین حد بگم رو داشبورت ماشین 3 4 تا لجن خوار بود. دو سه تا مارماهی هم تو جیب لباس من پیدا شد.

  10. #2970
    آخر فروم باز vahid78's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    yazd.php
    پست ها
    1,895

    پيش فرض

    سلام یه سوتی کوتاه و جالب
    برای بازی اسپانیا -روسیه شرط بندی کرده بودیم من من و سه تا از بچه ها گفته بودیم روسیه میبره بقیه گفته بودند اسپن .زد و شانس ما اسپن برد....... دیشب همراه بروبچ رفته بودیم پارک گیر دادند که شرط بندی کردی باید بستنی بگیری ببایی من رفتم بستنی فروشی 12 تا بستنی خریدیم یارو گفت همشا خودت میخوری گفتم نه بابا میبرم گفت میرزیا گفتم نترس وحید گانگستر همه کاری ازش برمیاد گفت چه جور میبری گفتم همشا بذار تو دستام خلاصه یکی یکی گذاشت تا بیشتر از 8 تا نشد ببرم نزدیک بچها که رسیدم یهو پام پیچ خورد همه بستنی ها افتادن رو زمین نونهاش تو دستم ....یهو همه بچها ولووووو شدن رو زمین از خنده دیگه نتونستن بلند بشن دیگه بچها بجای اینکه بستنی بخورن نونهاشا خوردن

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •