می گویم بر شن های ساحل
بر امواج خاموش دریاها
در گفتگو با درخت پیر
من تا ابد می رویم
به نظرم شعر نازنین بهتر از شعر منه؟اون تیکش مخصوصا که اشاره به کتی داشت
گرگ سیاه شب فکر کنم
می گویم بر شن های ساحل
بر امواج خاموش دریاها
در گفتگو با درخت پیر
من تا ابد می رویم
به نظرم شعر نازنین بهتر از شعر منه؟اون تیکش مخصوصا که اشاره به کتی داشت
گرگ سیاه شب فکر کنم
به خواب هایم سرک نکش!!!
وقتی در بیداری هم ندارمت
وقتی نمیخواهم داشته باشمت...
روزمره یعنی من
یعنی ما...
یعنی زنهایی
که یادشان رفته روزگاری
دخترکانی بودند که آرزویشان
قورت دادن هدفهایی بود
که با آرامش می جویدندشان!
نغمه افشار
خيابان نيست كه از همان جايي آمدي بروي
بفهم!
اين لامصب اسمش احساس است.
تا دوباره دیدنت...
این رختخواب را "وارونه" خواهم خوابید!
...
"خیانت" است به تـــــو!
سر بر کنار "خیالت" گذاشتن!
پشت پنجره نشسته ام و به بیرون نگاه می کنم
به خاطر تو یک گل نرگس از باغچه خانه تنهایی هایم کنده ام ...
به خاطر تو گلبرگش رو کندم و گفتم دوستم داره
پشت پنجره کبوتری را دیدم که برای کبوتر زندانی همسایمان می خواند
به خاطر تو یک گلبرگ رو کندم و گفتم دوستم نداره
عاشقی رو دیدم که بالای سر یک قبر اشک می ریخت
به خاطر تو یک گلبرگ رو کندم و گفتم دوستم داره
تابی رو دیدم که بی تابانه به سمت آسمان در حرکت بود اما هیچ وقت نمی رسید
به خاطر تو یک گلبرگ رو کندم و گفتم دوستم نداره
درختی رو دیدم که رو تنش حک شده بود : دوستت دارم
به خاطر تو یک گلبرگ رو کندم و گفتم دوستم داره
گل آفتابگردانی رو دیدم که توی چشماش عشق موج می زند
به خاطر تو خواستم یک گلبرگ بکنم اما یه نفر اومد جلوی پنجره ام و گفت : نکن
گفتم : شما ؟ گفت من زمانم ،
به حرفش توجهی نکردم و گلبرگ رو کندم با صدایی خفه
گفتم دوستم نداره سرم رو بلند کردم و تو رو دیدم ولی شوقی نداشتم
تا خودم رو در آغوشت رها کنم و دستات رو بگیرم چرا که جایی برای من نبود ...
تو رو دیدم ولی مثل من تنها نبودی ...
به گلم نگاه کردم هیچ گلبرگی نمونده بود
ای کاش به حرف زمان گوش داده بودم ... اگه صبر می کردم وقتی گلبرگ رو می کندم که فراموش شده بودی
هوای تو؛ از دود سیگارم هم مضر تر است...
دود سیگار به سرفهام میاندازد، هوای تو به گریه ام !!!
![]()
خنده هایم شکلاتی شده اند... !
زیادی خالص.... !!
تلخ تلخ.... !
تــــــــــــرس
ترسم از دست تو بوده
برای خواستن عشقم ، نیاد اون
نیاد اون روزی که دیره
واسه ی داشتن عشقم ، نیاد
ترس ، ترسم از اینه که روزی
من به یاد تو نباشم ، دیگه دل
دیگه دل سرد بشم از تو
برم و با تو نباشم ، برم و با تو نباشم
ترس من اینه که روزی روی قولم پا بذارم
واسه بدبینی و حرفات ، تو رو تنها بذارم
ترس من از خنده های تلخ و بی روح لب توست
کاش بدونی دل تنهام ، گم شده تو این شب تار
ترس ، ترسم اینه دیر بفهمی
عشق پاک رو تو نگاهم ، دیگه
دیگه آرزوم نباشه بمونیم همیشه با هم
![]()
گر محبت ثمرش سوختن و ساختن است
یا به دنبال محبت سر خود باختن است
من به میدان رفاقت گذرم از سر خویش
تا بدانی که این حاصل دوست داشتن است .
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)