آتش که تو باشی ،
چه مرهمی ست این سوختن را ...
آتش که تو باشی ،
چه مرهمی ست این سوختن را ...
صدای سنگین سکوت:
در ذهن خسته ام میشکند،
از خویش دور افتاده ام لیک،
چراغی در دور دست وجودم
سو سو میزند،
کسی فریاد میزند
با صدای بی صدا،
آری این صدای سکوت است که میشنوی!
هوای زدن به جاده ای را دارم
که مقصد / سرش نمی شود
دلم آمبولانس می خواهد ...
با یک راننده ی اضافی ....
هـــ✘ــر بـآر کــﮧ تـــ✘ــو رآ یــآد مــے کـنـــ✘ـم
گـم مـے شـــ✘ـود تـکـــ✘ــﮧ اـے از مـن در مـن !
همـیـــ✘ـــن روز هـآستـ کـﮧ تـمــآم شــ✘ــوم . .
'در آغوش خودم هستم ...
من خودم را در آغوش گرفته ام ! نه چندان با لطافت ...
نه چندان با محبت ...
اما وفادار ... وفادار ...!
تو از دردي كه افتادست بر جانم چه ميداني؟
دلم تنها تو را دارد ولي با او نميماني
تمام سعي تو كتمان عشقت بود در حالي
كه از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهاني
فقط يك لحظه آري با نگاهي اتفاق افتاد
چرا عاقل كند کاري كه باز آرد پشيماني؟
من نیستم تو کجایی پر ادعا
تندیس شاعرانگی آدم و حوا
من سوختم به پای گناهان خویش
از سوختن بال تو هست به ذهنم سوالها
شاید به حرفهای من کسی نیاز نیست
من با تو حرف میزنم قشنگ ترین حوا
ما غرق شهوتیم نمی شود شویم
رنگ صفا و از حزبهای خدا
تا می کنیم توبه می شکنیم عهد خویش
این موش و گربه بازی ای خدا تا کجا
من با توام تو ای پرهیزگار پر ادعا
آیا شدی مثل ما غرق شهوت و صفا
با چشمت خوب ببین
من شبیه اونیم که تو هرگز نبودی
من مایک هستم
شبیه چیزیم که تو همیشه دوست داشتی
می دونم نکته مشترک ما تنفره
تنفر از اونایی که به خودشون پشت کردن
اگه به خودت دقت کنی اینو دقیقا می فهمی
واقعا شبیه نازنین ساختمان پزشکان شعر می گم دیگه باید عین نازنین خجالت بکشم
شعر های نازنین خوبه یا شعر های من اینو بیاید تو پروفایلم بهم بگید
Last edited by Slim_shady; 14-08-2011 at 21:52.
ترا به خدا سپردم
خودم را به دلتنگی هام
خدا خودش می داند
چطور مواظب تو باشد..
دلتنگی هام هم خوب بلدند
چطور ترا
هی به یاد من بیاورند!!!
![]()
من ترانه هایم را قاب می کنم...
با سنجاق تنهاییم ؛
به گوشه ای می آویزم ،
تا تو بخوانی...
اگر خواندی ،
فقط لبخند بزن...
لبخند تو ؛
هر لحظه اش ، یک عمر سرزندگیست...
تو فقط بخند...
برای من ،
ایـن تمــام زنــدگیــست...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)