درین وقت نومیدی آن مرد راست
گناهم ز دادار داود بخواست
درین وقت نومیدی آن مرد راست
گناهم ز دادار داود بخواست
ترحم بر دلم کن ای خدایا×××شفا یابم از این درد تمنا...
اگر تاج بخشی سر افرازدم
تو بردار شوریده ای در حرم !
مرا اسب سفیدی بود روزی×××شهادت را امیدی بود روزی...
یکی روبهی دید بی دست و پای فرو ماند در لطف و صنع خدای !
يه روزم ميشه كه من براي عشقت ميميرم×××با يه يا خدا سرودن دلو از جا ميكنم...
مادر بی تو تنها و غریبم
اتاق خالیم بی تو چه سرده
مادر مادر خوب و قشنگم بدون تو دل من پر درده ...
هر چه دارم به خدا خود خداست×××عاشقی کردن قمار لحضه هاست...
تار و پودم اي همه عشق برين×××اي خداي رحم و رحمان رحيم...به جاي سامان جان مومن خدا اومدم...
با سلام
من از آن ابتداي آشنايي
شدم جادوي موج چشم هايت
تو رفتي و گذشتي مثل باران
و من دستي تكان دادم برايت
تو يادت نيست آنجا اولش بود
همان جايي كه با هم دست داديم
همان لحظه سپردم هستيم را
به شهر بي قرار دست هايت
تو رفتي باز هم مثل هميشه
من و ياد تو با هم گريه كرديم
تو ناچاري براي رفتن و من
هميشه تشنه شهد صدايت
شب و مهتاب و اشك و ياس و گلدان
همه با هم سلامت مي رسانند
هواي آسمان ديده ابري ست
هواي كوچه غرق رد پايت
اگر مي ماندي و تنها نبودم
عروس آرزو خوشبخت ميشد
و فكرش را بكن چه لذتي داشت
شكفتن روي باغ شانه هايت
كتاب زندگي يك قصه دارد
و تو آن ماجراي بي نظيري
و حالا قصه من غصه تست
وشايد غصه من ماجرايت
سفر كردن به شهر ديدگانت
به جان شمعداني كار من نيست
فقط لطفي كن و دل را بينداز
به رسم يادگاري زير پايت
شبي پرسيده ام از خود هستيم چيست
به جز اشك و نياز و ياد و تقدير
و حالا با صداقت مي نويسم
همين هايي كه من دارم فدايت
دعايت مي كنم خوشبخت باشي
تو هم تنها براي خود دعا كن
الهي گل كند در آسمانها
خلوص غنچه سرخ دعايت
غنچه سرخ دعا از ( مجموعه پروانه ات خواهم ماند ) مریم حیدرزاده
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)