نيروي جاذبه
شاعران را سر به زير كرده است
بر خلاف منجّمها كه هنوز سر به هوايند
تمام سيبها افتادهاند
و نيوتن، پشت وانت
سيبزميني ميفروشد
آهاي، آقاي تلسكوپ!
گشتم نبود، نگرد نيست!
نيروي جاذبه
شاعران را سر به زير كرده است
بر خلاف منجّمها كه هنوز سر به هوايند
تمام سيبها افتادهاند
و نيوتن، پشت وانت
سيبزميني ميفروشد
آهاي، آقاي تلسكوپ!
گشتم نبود، نگرد نيست!
خوشتون اومد
از دستم در رفته بود : دی
گاه در خلوتي گم مي شوي
نه به فراواني اسباب
نه به شلوغي کوچه
نه در جيب هاي پر
در دفتر خاطراتي
که سفيد سفيد ورق مي خورد
محو مي شوي
انگار که هرگز نبوده اي
هر برج که پدر مي ميرد
پارچه اي سفيد رويش مي اندازم
تا مادر گريه مي کند
پارچه را مي کشم :
چند کبوتر به آسمان برمي گردند
من شعبده بازِ بزرگي هستم...
تو!!! هميشه فرصت كوتاه منى
براى شعر
تا مى ايم زمزمه ات كنم
زود تمام مى شوى
ساعت قرارمان
يك دقيقه به هيچ است
و من هميشه فقط يك دقيقه
دير ميرسم....
بر می خیزم
از خواب رویا ها
مشتی هوشیاری بر صورت ام می پاشم
چشمان ام هنوز می سوزد
از خواب شیرین رویا ها
رویاهای با تو بودن !!!
سه غم امد به جانم هر سه یک بار غریبی و اسیری . غم یار.
غریبی و اسیری چاره دارد غم یارو غم یار و غم یار .
خوشا عشقی که معشوقش تو باشی.
خوشا جانی که جانانش تو باشی.
خوشا عطشی که بارانش تو باشی.
خوشا فرهاد که شیرینش تو باشی
خوشا رنگی که رخسلرش تو باشی
و .....
این مال خودم بود!اگه دوسش داشتین بگید بقیش رو بزارم.
کجایی ؟
چرا فریادهای قلبم را حس نمی کنی ؟
چرا دوست داشتن اینقدر درد آور است ؟
کاش میشد ...
کاش میشد نشانم دهی حقارت ماه را
کاش میشد تار و پودم را به آتش مهرت بسوزانی
میترسم ...
میترسم از تاریکی آینده
میترسم از جادوی کهنه تو
میترسم از سفید پوشی گناه
گناه دوری ...
گناه جدایی ...
گناه شکستن دل...
می ترسم فریادهایم خاموش شود
در حسرت تو
------------------------
دوست خوبم مصطفی
همديگر را يافتيم
در جايي كه قرار گذاشته بوديم
اما نه در زمان موعود
من بيست سال
زود آمدم و منتظر ماندم
وتو بيست سال دير آمدي
من در انتظار تو پير شدم
تو اما جوان ماندي
به خاطر كسي كه چشم به راهش گذاشته بودي
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)