در دل تنگم ز داغ عشق،شمعی برفروز***خانه تن را چراغی از دل بیدار ده
شیوه ارباب همت نیستجود ناتمام***رخصت دیدار دادی،طاقت دیدار ده
صائب تبریزی
در دل تنگم ز داغ عشق،شمعی برفروز***خانه تن را چراغی از دل بیدار ده
شیوه ارباب همت نیستجود ناتمام***رخصت دیدار دادی،طاقت دیدار ده
صائب تبریزی
هر که سیمای راستان دارد / سر خدمت بر آستان دارد
سعدی
در ره منزل لیلی که خطرهاست در ان
شرط اول قدم این است که مجنون باشی
حافظ
يا رب غم آنچه غير تو در دل ماست / بردار که بي حاصلی از حاصل ماست
الحمـــد که چون تـو رهنـمايی داريم / کــز گمشدگانيم که غم منزل ماست
ابوسعید ابوالخیر
تواضع کند هوشمند گزین***نهد شاخ پر میوه سر بر زمین
سعدی
نقد بازار جهان بنگر و ازار جهان
گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس
حافظ
سر تسلیم من و خشت در میکده ها***مدعی گر نکند فهم سخن ، گو سرو خشت
نا امیدم مکن از سابقه ی لطف ازل***تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
حافظ
تو خود ای گوهر یک دانه کجایی آخر
کز غمت دیده مـردم همه دریا باشـد
از بن هر مـژهام آب روان اســت بیــا
گرت میل لب جـوی و تـمـاشـا باشـد
چون گل و می دمی از پرده برون آی و درآ
که دگـرباره مـلاقـات نـه پیـدا باشــد
حافظ
در وهم می نگنجد کاندر تصور عقل
اید به هیچ معنی زین خوبتر خیالی
بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالی
خوش باش زانکه نبود این هر دو را زوالی
حافظ
یعقوب وار وا اسفاها همی زنم***دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست
والله که شهر بی تو مرا حبس میشود***آوارگی کوه و بیابام آرزوست
مولوی
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)