به روی چشم, نورچشمم اینم فونت کوچولو
امروزقلبم درد گرفته بود. فکر کنم یه کمی تپل شدی وجات تنگ شده
تازگی ها چقدر چاق شدی! میدونی ازکجا فهمیدم؟ چون هرروزجای بیشتری توقلم بازمیکنی
هستم ولى نيستم هرلحظه كنارت! نيستم ولى هستم هرلحظه به يادت
منتظر كسي باش كه اگه حتي درساده ترين لباس بودي، حاضر باشه تو روبه همه دنيانشون بده وبگه كه: "اين دنياي منه"
زندگي سه لحظه اش زيباست ديدن توخنديدن توبوسيدن تو.
کجایی تصادف کردم حالم اصلا خوب نیست, خوردم به مرامت چپ کردم
اگردنياي مادنياي سنگ است بدان سنگيني سنگ هم قشنگ است اگردنياي مادنياي درداست بدان عاشق شدن ازبهرورنج است اگرعاشق شدن يک گناه است پس دل عاشق شکستن صد گناه است
حس که پيدا شد، عشق باريدن گرفت؛ هيچ ميداني رمزعاشق بودن هرکس فقط اين است: ساده بودن، ساده ديدن، وساده پذيرفتن؛ پس ساده ميگويم، ساده.دوستت دارم
وقتي که خداداشت منوبدرقه ميکرد بهم گفت: جايي که ميري مردمي داره که ميشکوننت، نکنه غصه بخوري، من همه جاباهاتم توتنها نيستي توکوله بارت عشق ميذارم که بگذري، قلب ميذارم که جابدي ، اشک ميدم که همراهيت کنه ومرگ که بدوني برمیگردي پيشم
برخاک بخواب نازنين،تختي نيست آواره شدن ,حکايت سختي نيست ازپاکي اشکهاي خودفهميدم. لبخند هميشه رازخوشبختي نيست
به چشمي اعتمادکن که به جاي صورت به سيرت تو مي نگرد ، به دلي دل بسپار که جاي خالي برايت داشته باشد و دستي را بپذير که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است
به غم کسي اسيرم که زمن خبرنداردعجب ازمحبت من که دراواثرنداردغلط است هرکه گويد دل به دل راه دارددل من زغصه خون شددل اوخبرندارد
عشق باروح شقايق زيباست، عشق باحسرت عاشق زيباست، عشق بانبض دقايق زيباست، عشق درحسرت ديدارتوبودن زيباست
دیروزروزجهانی آوارگان بود توقع داشتم یه تبریک خشک وخالی بهم میگفتی که یه عمره آوارتم
اگه گفتی Love is Your Face یعنی چی؟
یعنی جمالتوعشقه!
پاييزاززمستون غمگين تره چون بهارونديده، ولي من ازپاييزغمگين ترم، چون خيلي وقته تورونديدم
روزگاریست دراین کوچه گرفتارتوام باخبرباش که درحسرت دیدارتوام گفته بودی که طبیب دل هربیماری پس طبیب دل من باش که بیمارتوام
يک قطره اشک میاندازم تودريا تازمانى كه پيداش كنى دوستت دارم
برای مردن افتادن ازارتفاع لازم نیست، کافیه ازچشم تو بیفتم
زيباترين گل بااولين بادپاييزي پرپرشد، باوفاترين دوست به مرورزمان بیوفاشد، اين پرپرشدن ازگل نيست واين بيوفايي ازدوست نيست ازروزگار است
سهم من ازدوري توچيزي جزدلتنگي به اندازه درياها،نگاهي تاريك همچون شبهاي بدون مهتاب ولحظه هايي كه ثانيه به ثانيه ميگذرندنيست .پس اي دوست بشنوصداي دلتنگي مرا
گفت: عاشقي مرد، بيابه يادش لحظه اي سکوت کنيم. گفتم: اگربخواهيم براي عاشقان سکوت کنيم، بايد عمري راساکت باشيم
خواب نازبودم شبي. ديديم كسي درميزند. درراگشودم روي او.ديدم غم است درميزند. اي دوستان بيوفا.ازغم بياموزيدوفا.غم باآن همه بيگانگي. هرشب به من سرميزند
منتظردیدار توهستم، سهل است بگویم که گرفتارتوهستم، من درپی این حادثه غمخوارتو هستم، هرچند که دورازمنی ومن زتو دورم، برجان توسوگندکه دوستدارتوهستم
عصري است غريب وآسمان دلگيراست،افسوس براي دل سپردن ديراست،هرباربهانه اي گرفتيم وگذشت،عيب ازمن وتوست،عشق بي تقصيراست.
بازيچه دست ياربودن عشق است/ درپنجه غم شكاربودن عشق است/ درمحاكمه اي كه يارباشد قاضي/ محكوم طناب داربودن عشق است!
عشق يعني خاطرات بي غباردفتري ازشعر وازعطربهار عشق يعني يك تمنا, يك نياز,زمزمه ازعاشقي با سوزوساز عشق يعني چشم خيس مست اوزيرباران دست تودردست او
دستهايم برايت شعرمينويسد اماتوهرگز نخواهي خواند آتش عشق درچشمانم غوطه ميزند ولي توهرگزنخواهي ديد نه، توهرگز مرانخواهي فهميد ومن بااين همه اندوه ازكنارت خواهم گذشت وبازتودرك نخواهي كرد
وقتي کوچيک بوديم دلمون بزرگ بودولي حالا که بزرگ شديم بيشتردلتنگيم.کاش کوچيک ميمونديم تاحرفامون روازنگاهمون بفهمن نه حالا که بزرگ شديم وفريادهم که ميزنيم بازکسي حرفمون رونميفهمه
هميشه سبزميخشکد هميشه ساده ميبازد هميشه لشگراندوه به قلب ساده ميتازد من آن سبزم که رستن راتوآخر بردي ازيادم چه ساده هستي خودرابه بادسادگي دادم به پاس سادگي درعشق درون خودشکستم زود دريغا سهم من ازعشق قفس باحجم کوچک بود
درونم ملتهب ازعشق برونم چهره اي دمسرولي ازعشق. باختن رابرون من مرمت کرد بغيرازدوستت دارم به لب حرفي نشد جايي طلوع اولين ديدارغروب شام آخربود
لحظات شاهدخاطرات هستند خاطرات شاهدبودن ما باهم بودن ماباهم شاهد عشقي كه بوجود خواهدآمد عشقي كه نياز به شاهدندارد
صورتها آنقدررنگين شده اند که به صورتک ميمانند ديگرنميتوان ازميان اين همه رنگ رنگي برگزيد عشق درهياهوي رنگهارنگ باخته است
ديروزجزخاطره اي بيش نيست وفردافقط يك روياست امااگر امروزراخوب زندگي كني تمام ديروزهايت به خاطره اي خوش وتمام فرداهايت به روياي اميدتبديل خواهدشد
ديرگاهيست كه تنها شده ام قصه غربت صحراشده ام وسعت دردفقط سهم من است بازهم قسمت غم ها شده ام دگرآيينه زمن بيخبراست كه اسيرشب يلداشده ام من كه بيتاب شقايق بودم همدم سردي يخها شده ام كاش چشمان مراخاك كنيد تانبينم كه چه تنهاشده ام
اگرشدم عاشق تونذار كه بيتاب بمونم/لالايي شبام تويي نذاركه بيخواب بمونم/دارم برایت شعرميخونم شايدبه يادم بموني/فقط يه چيزازت ميخوام هميشه عاشق بموني
شمع سوزان توام اينگونه خاموشم نکن گرچه دورافتاده ام امافراموشم نکن
زندگي تجربه تلخ فراوان دارد.دوسه تا کوچه وپس کوچه واندازه يک عمربيابان دارد
به آسمون نگاه میکنی.دوست داری کدوم ستاره مال توباشه؟به اونی که کم نورتره قانع باش.چون اونی که پرنورتره روهمه نگاه میکنن.!
شبهاچشمانم میعادگاه اشک میشوند.وغم همنشین قلبم.دوباره بغضهای خسته وکهنه اسیرگلوی سردم میشوند.ای کسی که درحکایت شب پنهان شده ای.به عظمت آبی دلم نظرکن وببین که این دل چه عاشقانه میتپد,درانتظارآمدن تو
زندگی آتشگهی ست دیرینه پابرجاست.گربیفروزیش رقص شعله هایش درهرکران پیداست.ورنه خاموش است.وخاموشی گناه
توی زندون قلبت اونقدرشلوغ میکنم.وزندونیها رواذیت میکنم که مجبوربشی منوبندازی توی انفرادی قلبت
دقایقی توزندگی هستن دلت واسه یکی اونقدرتنگ میشه که دوست داری اونوازرویاهات بکشی بیرون وتودنیای حقیقی بغلش کنی
میگن لبخندربطی به مرگ نداره.ولی توبخندتامن برات بمیرم
عشققققققققققققققققققققققق قققققققق قققققققققققققققققق منی...نفسو داشتی!
میدونی فرق لبخندتوبالبخند من چیه؟ تووقتی شادی میخندی...من وقتی توشادی میخندم!
میون هزاران دیروزومیلیونها فردافقط یه دونه امروزه.پس ازدستش ندیم وازش لذت ببریم وبه عزیزامون بگیم چقد دوستشون داریم پس دوستت دارم
اگه چندتاش طولانی شد ببخشید