تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 29 از 640 اولاول ... 192526272829303132333979129529 ... آخرآخر
نمايش نتايج 281 به 290 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #281
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    این شهر

    شهر قصه های مادربزرگ نیست

    که زیبا و آرام باشد

    آسمانش را هرگز آبی ندیده ام !

    من از اینجا خواهم رفت

    و فرقی نمی کند که

    فانوسی داشته باشم یا نه...

    کسی که می گریزد

    از گم شدن نمی ترسد !

  2. #282
    پروفشنال c0dest0rm's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    697

    پيش فرض

    نگاهش سرد و سنگين است
    و پر مفهوم.
    دما دم ياد من از ياد او لبريز ميگردد و او هم نيک ميداند... و او هم نيک ميداند و او هم نيک ميداند و او هم نيک...
    نویسنده: اینجانب
    دلم بد جور گرفته بود گفتم.

  3. #283
    پروفشنال deicide's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    813

    7 خيانت نوين

    استشمام خيانت نوين
    در لحظه هايم،

    ياد آور
    لبخند سياه شيطان است،

    که همچون داغ بردگي بر گرده ام
    سنگيني خويش را
    تحميل مي کند.

    هدف غايي
    رسالتي است نا شکفته
    راهها به آنجا ختم خواهد شد.

    رقص ارواح بر بلنداي شعور
    به درخشندگي التماس کودکي
    مي ماند
    به هنگام تجاوز

    سلاطين گردن زده
    گرفتار در مشت آتشين خاک
    آواي غريب خود را زمزمه مي کنند.

    بيطوطه اي غريب
    با رنگين کمان هفتاد رنگ يگانگي

    جوي خون همچنان
    ره مي سپارد به سويت
    آغوش بگشا . . .
    آغوش بگشا . . .



    تقديم به دوست عزيزم c0dest0rm

    ارادتمند
    DEICIDE
    Last edited by deicide; 01-11-2007 at 11:22.

  4. #284
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    له شده ام زیر دندان های برنده ی شب

    پرت شده ام در آخرین سیاه چاله های دردناک

    سالهاست غرق شده ام

    در زیر مرداب خفگی

    خسته از نفس های دروغین

    جسارتی نیست برای عاشق شدن

    شیرینی ای نیست برای دلربایی

    دلم گرفته از بی باکی خنجر


    از پوچی آدمک های کاغذی

    از عشق بازی های هوس آلود

    از خودنمایی شیطان در پوستین انسان

    سالهاست که له می شوم زیر دندان های برنده ی شب

    کجاست نیمه ی گمشده ام ؟

    هم آواز می روم با ناله های جغد

    در پشت پرچین تنفر

    ای کاش نبودم تا ببینم

    گریه ی تلخ مهتاب را

    ای کاش نبودم تا بشنوم

    " عشق هم قدیمی شد "

    من با چشمان خود دیده ام

    مهتاب خودش را پشت چادر برکه پنهان کرده

    تا شاید کسی اشک هایش را نبیند...!

  5. #285
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    ما سه نفر بوديم

    گربه و من و سنجاقک

    سنجاقک

    بال چپش درد می‌کرد

    ديروز

    کنار پنجره

    بی‌صدا فوت کرد



    ما دو نفر هستيم

    گربه و من

    گربه تمايلي به بازي ندارد

    بیمار است

    شايد

    روي صندلي

    يا زير درخت بيد

    فوت کند



    ما يک نفر مي شويم:

    من

    که نمي دانم

    چگونه

    کنار پنجره

    روي صندلي

    يا زير درخت بيد

    نبودنت را تاب بياورم

  6. #286
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    بي تو هر شب اشك من از ديده مي بارد
    در سكوتي تلخ
    دست سردم
    گرمي دست تو را احساس مي دارد
    در حباب اشك
    ديدگانم لحظه ديدار مي بيند
    آتشين لبهايم
    از باغ لبانت بوسه مي چيند
    مژه بر هم مي زنم ، افسوس
    بار ديگر خواب مي بينم
    بر حرير آرزوها
    مي نويسم :
    عشق من برگرد
    بي تو از دنيا گريزانم
    بي تو از اندوه می ميرم

  7. #287
    اگه نباشه جاش خالی می مونه IcY's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    در آن خلوتگه تاريك و خاموش
    پست ها
    422

    پيش فرض

    هر دم در خیالم از شکن زلفت دل پریشان میکنم...هر ان از امید دیدارت سینه پاره میکنم...با خودم می اندیشم دلدار را کی میبینم...باران را کی میبویم...بهار را کی میزیم...گل را کی در آغوش میگیرم...

    دلم در حسرت آن چشمان و گیسوان چونان موجی است که هر لحظه بر دیواره ی صخره ای میزند...من از شوق دیدارت جان میبازم وای اگر تو را بینم که از عطر نفست دین میبازم...

    فردای من امروز در کنارم باش

  8. #288
    پروفشنال cityslicker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زیر همین سقف خاکستری
    پست ها
    803

    پيش فرض

    نگ سال گذشته را دارد ، همه ی لحظه های امسالم . ۳۶۵ حسرت را همچنان می کشم به دنبالم .

    قهوه ات را بنوش و باور کن من به فنجان تو نمی گنجم . ديده ام در جهان نما چشمی که به تکرار می کشد فالم ....


    (( يک نفر از غبار می آيد )) ، مژده ی تازه تو تکراريست . يک نفر از غبار آمد و زد زخم های هميشه بر بالم ....

    باز در جمع تازه اضداد حال و روزی نگفتنی دارم . هم نمی دانم از چه می خندم ، هم نمی دانم از چه می نالم . (( راستی در هوای شرجی هم ديدن دوستان تماشاييست )) ، به غريبی قسم نمی دانم چه بگويم .

    دوستانی عميق آمده اند ، چهره هايی که غرقشان شده ام . ميوه های رسيده ای که هنوز ، من به باغ کمالشان کالم .

    چنديست شعرهايم را جز برای خودم نمی خوانم ، شايد از بس صدايشان زده ام ، دوست دارند ، دوستان ، لالم .

    تنهاييم را با تو قسمت می کنم . سهم کمی نيست ، گسترده تر از عالم تنهايی من عالمی نيست . غم ، آنقدر دارم که می خواهم تمام فصل ها را بر سفره ی رنگين خود بنشانمت ، بنشين ، غمی نيست .

    حوای من ، بر من نگير اين خود ستايی را که بی شک ، تنها تر از من در زمين و آسمانت آدمی نيست .

    آيينه ام را بر دهان تک تک ياران گرفتم ، تا روشنم شد در ميان مردگاه هم همدمی نيست .

    همواره چون من ، نه ، فقط يک لحظه خوب من بيانديش . لبريزی از گفتن ولی در هيچ سويت ، محرمی نيست . شايد برای من که همزاد کويرم شبنمی نيست . شايد به زخم من که می پوشم ز چشم شرم آن را ، در دست های بينهايت مهربانش مرهمی نيست .... شايد و يا شايد ، هزاران شايد ديگر اگر چه اينک به گوش انتظارم جز صدای مبهمی نيست

  9. #289
    داره خودمونی میشه salma_ar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    163

    پيش فرض


    من تنهایی را در التهاب لحظه ها
    از پس دیوار شب
    پشت آینه باور خود احساس کردم ...
    قسم به زمان ...
    اشک تنها گواه این حضور تلخ بود

  10. #290
    پروفشنال deicide's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    813

    7 معصوميت از دست رفته.....

    معصوميت از دست رفته.....

    قهقهه مستانه شيطان
    امتداد خوي حيواني را مي تراود.

    ضجه هاي مرگ بار
    مرثيه ايست بر پايان بکارت

    آواي ناقوس شکسته
    از کليساي سوخته زخمناک

    خونابه هاي گناه از پيشانيشان جاريست
    و کبودي التماسهايت
    جانشان را خواهد سوزاند

    چشمان بي گناهت چگونه تاب آورد ، برهنه شدن گرگ شهوت را
    و تن نحيف تو چگونه تاب آورد سنگيني لجن بار حضور مردان نامرد را

    قربانگاه سياهت تن زخم خورده ام را به ويراني کشيد
    ضيافت شرمناک افول انسانيت

    شيون هاي جگر سوزت
    طاق آسمان را شکافت........

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •