تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 29 از 43 اولاول ... 1925262728293031323339 ... آخرآخر
نمايش نتايج 281 به 290 از 424

نام تاپيک: موسیقی سنتی ایران، میراث جاودان

  1. #281
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض گذری کوتاه بر فعالیت‌های هنری فرامرز پایور

    انتشار مجموعه‌ای از آثار «فرامرز پایور» توسط نشر موسیقی «ماهور»، ضرورت گذری کوتاه به آن‌چه این هنرمند در موسیقی ایران برجای گذاشت را ایجاب می‌کند. این نوشته سعی دارد با پرهیز از تکرار مطالبی که پیشتر به شکل‌های مختلف (در قالب مقالات، بروشورها، مقدمه‌ی کتاب‌های خود ایشان یا دفترچه‌های سی‌دی‌های منتشرشده و مانند اینها) درباره‌ی فرامرز پایور ارایه شده نوشته شود. این گفتار با بررسی حوزه‌هایی چندگانه به ایجاد زمینه‌ای محتوایی و زایا پرداخته و از فهرست‌کردن آثار، اتفاقات و نام اشخاص دوری می‌کند. بدیهی است که هر نگاه زاویه‌ی خاص خود را دارد و هر زاویه‌ تصویر تازه‌ای می‌سازد.

    به پایور از دید آموزش، نوازندگی، آهنگسازی، تنظیم و گروه‌نوازی، اجرا و همکاری‌های هنری نگاه شده است. حوزه‌هایی که به زعم نگارنده شخصیت هنری پایور را می‌سازند. برای ارایه‌ی این حوزه‌ها ترتیب خاصی در نظر گرفته شده، با این‌حال هریک را می‌توان جداگانه و یا به ترتیب دیگری مطالعه کرد. هر حوزه مستقل از دیگری قابل بررسی بوده و حتی بدون نیاز به باقی مقاله امکان بسط و گسترش دارد.

    آموزش

    فرامرز پایور یک معلم به معنای حقیقی کلمه است. معلم سنتور و معلم موسیقی... او برای نوازندگی سنتور صاحب یک دوره‌ی آموزشی کامل است: هم مدون، هم مدرج. که اگر شاگردش هم نباشید، او معلم شماست. علاوه بر این، روش تدریس دارد. یعنی هدف آموزش‌اش تعریف شده است و انتقال مطلب‌اش راه و روش مشخصی دارد.

    می‌توان گفت دوره‌ی آموزش پایور برای سنتور در آموزش موسیقی‌ و سازی ایرانی، بی‌همتاست. روش سنتی آموزش ردیف برای این‌که شاگرد یاد بگیرد چه‌طور ساز بزند یا سازَکی بزند تا ردیف را بیاموزد - که هنوز هم پیروانی دارد - پیشینه‌ی جاافتاده‌ای در موسیقی‌ ایرانی دارد. نقد این مساله را به زمان دیگری موکول می‌کنیم؛ اما به زعم نگارنده‌، آموزش ساز یا موسیقی با ردیف، مانند آموزش زبان فارسی با یک متن ادبی قدیمی مثل «گلستان سعدی» است. در آموزش می‌شود یا بهتر است از متون اصل و واقعی استفاده کرد، اما اگر تمام محتوای آموزشی متن واقعی باشد، در فراگیری آن متن هم تردید وجود دارد؛ چه رسد به کسب یک مهارت.

    اما پایور برای سنتور محتوای آموزشی تعیین کرده است. پایور ردیف صبا را که خود نزد «ابوالحسن صبا» آموخته بود محور آموزش سنتور قرارداد و دست به تدوین و تالیف دوره‌ی خود زد. البته دوره‌ی چهار جلدی‌ ردیف صبا سرِ کلاس، توسط خود صبا دست‌نویس می‌شد و پس از فوت ایشان بود که گردآوری و چاپ شد. یعنی همان سال‌هایی که فرامرز پایور اولین قدم‌هایش را برای تالیف و تدوین دوره‌ی آموزش سنتور برداشت.

    سال ۱۳۴۰ بود که اولین کتاب آموزش سنتور به نام «دستور سنتور» منتشر شد. دیدگاه آموزشی دستور سنتور به وضوح گواه نگاه مولف آن است:
    ▪ اول: سطح آن پیش از ردیف صبا تعیین شده؛ یعنی باید قبل از ردیف صبا تدریس شود. تا نوآموز با ردیف صبا شروع نکند.
    ▪ دوم: درس‌ها این‌طور چیده‌شده‌اند: «آسان به سخت»، «کوتاه به بلند»، «ریتم ساده به ترکیبی»، «کند به تند»، «ریتم یکنواخت به متغییر (با کشش‌های متنوع و سکوت‌ها)»، «مضراب‌های ساده به مُرکّب» و «سیم‌های سفید به زرد و بعد پشت خرک».
    ▪ سوم: پیش از درس شماره‌ی یک، تمرین‌های مضراب برای اجرا، نه روی ساز بلکه روی میز آورده شده تا نوآموز با انواع مضراب‌ها و ترکیب آنها آشنا شده و به آنها مسلط شود.
    ▪ چهارم: همین تمرین‌های مضراب، تمرینِ اجرای ریتم‌های آینده نیز هستند.
    ▪ پنجم: نوآموز پیش از درس شماره‌ی یک در چندین صفحه‌ی آغازین کتاب با مباحث مختلفی آشنا می‌شود: «خط حامل و نت‌هایی که در گستره‌ی صوتی سنتور قرار دارند»، «کشش‌ها از گرد تا سه‌لاچنگ»، «فاصله‌های یک پرده، نیم و ربع پرده با علامت‌هایشان» و «شناسایی نت‌ها روی سنتور».
    ▪ ششم: بسیاری از درس‌ها با توضیح همراه است تا نوآموز اطلاعات لازم و تکمیلی را به‌دست آورد... درباره‌ی: «تئوری»، «علامت‌ها و قواعد نت‌نویسی»، «نکاتی که در آینده بحث خواهد شد»، «ریتم‌ها»، «تمهیدات اجرایی»، «آهنگ‌های محلی، قدیمی یا شناخته‌شده‌ای که در این کتاب گنجانده شده است» و همچنین «شعر آهنگ‌های با کلام» که آنها نیز آورده شده‌اند.
    ▪ هفتم: در آخر کتاب بخشی به تمرین مضراب یا اتود (برای اجرای ریز، تکیه، تریل، تریوله، زینت، سرمضراب و جز آن) اختصاص داده شده تا نوآموز سنتور برای نواختن ردیف‌ آماده شود. (این بخش از ابتدا در دستور سنتور نبوده و پایور چند سال بعد از انتشار کتاب آن‌را به دستور سنتور اضافه‌کرده است.)
    ▪ هشتم: کوک سنتور برای تمام خرک‌ها داده شده است.
    ▪ نهم: نقشه‌ای از ساز و مضراب نیز در آخر کتاب ترسیم شده است.
    از انتشار دستور سنتور به بعد، تلاش پایور به غنا بخشیدن به آموزش سنتور در ادامه‌ی ردیف صبا معطوف شد. به سخن دیگر، او به اصول و روش استاد خود برای آموزش سنتور پایبند بود؛ اما به گسترش آموزش سنتور از مبتدی تا عالی اعتقاد داشت.

    به‌طوری که تا بیست سال پس از انتشار دستور سنتور، یعنی تا سال ۱۳۶۰، آموزش ابتدایی‌ سنتور را با دستور سنتور کافی دانسته و تنها در این مدت به طراحی و تدوین ادامه‌ی آموزش سنتور بعد از ردیف صبا پرداخته بود و دوره‌ی کامل آموزش سنتور از مبتدی (با دستور سنتور) تا عالی (با «ردیف چپ‌کوک») را آماده کرد. تا این‌که در سال ۱۳۶۰، نیاز تازه‌ای ایجاد شد. نگارنده‌ی این نوشته به کلاس پایور رفت و دستور سنتور را در چهار ماه گذراند و آماده‌ی کتاب اول ردیف صبا شد. اما استادش او را که ۱۰ سال بیشتر نداشت برای ردیف صبا خیلی جوان می‌دانست.
    این‌چنین شد که به فکر طراحی و تالیف پلی افتاد که دستور سنتور را به ردیف صبا متصل کند و آخرین حلقه‌ی آموزشی‌ خود را آماده سازد. استاد قدم‌به‌قدم شاگرد حرکت می‌کرد و درس‌ها را که دیگر آهنگ و تمرین نبودند به خط خود می‌نوشت، تا این‌که چند سال بعد این دستنویس‌ها چاپ شد و «ردیف ابتدایی» نام گرفت.

    این ردیف مورد استقبال فراوان باقی شاگردان پایور قرار گرفت و ابتدا آنانی که خود مشغول تدریس سنتور بودند، سپس دیگر شاگردان با شنیدن این ردیف مشتاق فراگیری آن شدند. شیرینی‌ جملات آوازی (بخصوص وقتی با شعر اجرا می‌شد) و تازگی و جذابیت ضربی‌ها باعث گرایش شاگردان شد و دیری نگذشت که پایور تدریس ردیف ابتدایی بعد از دستور سنتور و قبل از ردیف صبا را اجباری کرد.

    از مشخصه‌های این ردیف می‌توان به نکات زیر اشاره کرد:

    ۱) نمونه‌ای از ردیف است که ساده و کوتاه شده.
    ۲) هر آواز یک مقدمه و رنگ دارد.
    ۳) برخلاف ردیف صبا با شور شروع می‌شود. (ردیف صبا با سه‌گاه شروع می‌شود.)
    ۴) راست‌پنجگاه و نوا ندارد.
    ۵) سهم قطعات ضربی یا متریک بیش از غیر متریک‌هاست. (در ردیف صبا عکس این است.)
    ۶) به مضراب و تکنیک خاص سنتور خیلی توجه شده است.
    مشخصه‌ی آخر همان است که پایور در ردیف دیگری از خود به نام «ردیف عالی» یا چپ‌کوک به آن پرداخته است، البته مفصل‌تر، غنی‌تر و عمیق‌تر. هدف ردیف ابتدایی آشنایی مقدماتی با ردیف موسیقی بوده؛ اما در ردیف عالی او قصد تکمیل اندوخته‌های شاگردانش را دارد. در فاصله‌ی این دو ردیف (یعنی ردیف ابتدایی و عالی)، شاگرد سنتور ردیف صبا را می‌آموزد و چند کتاب (پیش‌درآمد، چهارمضراب، رنگ و قطعات دیگر) که همگی قطعات ضربی ساخته خود پایور هستند را درس می‌گیرد.

    شاید این‌چنین بگوییم شایسته‌تر باشد که همنشینی با پایور به هر شکل همواره آموزنده و غنی بود؛ خواه شاگردش باشی یا نوازنده‌ی گروهش یا همپای کوه‌پیمایی‌هایش...
    او تنها با دوره‌ی درجه‌بندی‌شده و کاملش نیست که به ما یادآور می‌شود معلم است. پایور دارای روش آموزش است. به‌نظر می‌رسد که معلم کسی است که نه فقط مطلبی را به شاگرد انتقال می‌دهد؛ بلکه راه یادگیری آن مطلب را می‌آموزد. چیزی که درباره‌ی او صادق است و متاسفانه بسیاری از آن محرومند.

    از ویژگی‌های روش آموزش وی به این توصیه‌ها و تمهیدها می‌توان اشاره‌کرد:

    ۱) شاگردان چگونه تمرین کنند: برای صحیح اجرا کردنِ حتی یک جمله در یک قطعه یا اجرای خیلی سریع یا به یادداشتن آموخته‌های گذشته و بسیاری مسایل دیگر که شاگردِ ساز را سردرگم یا درمانده می‌کند همیشه راه حلی وجود داشت.
    ۲) شاگردان چه‌وقت ساز بزنند: زمان تمرین قبل از کارهای دیگر مثل اول صبح.
    ۳) چه‌مقدار تمرین کنند: هر چه بیشتر بهتر! با پیشرفت ساز در همان مقطع ابتدایی و توقع استاد کم‌ترین زمان تمرین روزانه دو ساعت است.
    ۴) کجا تمرین کنند(!): پشت در بسته، نه! دور از دیگران تمرین کردن باعث می‌شود نوازنده نتواند در حضور جمع ساز بزند.
    ۵) او به شکل مرتب و مداوم (به‌مدت چند سال، آن‌هم در سخت‌ترین شرایط زندگی‌ ایرانی‌ها) آخرین پنج‌شنبه هر ماه کنسرت کلاسی برگزار می‌شد. هر ماه تعدادی از شاگردان برنامه‌ی موسیقی‌ای از آموخته‌های خود را آماده‌ می‌کردند تا در حضور شنوندگان اجرا کنند. شرح این کنسرت‌ها، برنامه‌ریزی‌هایش‌، تدارک‌ها و تمهیدات لازم، آماده‌سازی شاگردان و صدها نکته‌ی دیگر که یادش به‌خیر مجالی مستقل را طلب می‌کند.
    ۶) او آرشیو صوتی بزرگی در اختیار شاگردان قرار داده بود تا موسیقی ایرانی گوش کنند و نیز آثاری را که جزو درس‌های‌شان بود با بهترین اجراها بشنوند.
    ۷) کلاس به شکل جمعی برگزار می‌شد. شاگردان در حضور همکلاسی‌های‌شان درس به استاد تحویل می‌دادند. وی نیز شاگردان را تشویق می‌کرد که در زمان درس دیگران حضور داشته باشند.
    ۸) او به برخی از شاگردان خود اصول اولیه‌ی نواختن تمبک را می‌آموخت و از آنان می‌خواست در ضربی‌ها بخصوص پیش‌درآمدهای سنگین همکلاسی‌های خود را همراهی کنند. (در پایان هم نوازنده‌ی سنتور باید از نوازنده‌ی تمبک تشکر می‌کرد.)
    پایور با بهره‌مندی از ویژگی‌های معلمی‌ خود به تعلیم و تربیت موسیقی‌دان نیز می‌پرداخت. همکاری‌های وی با خوانندگان و نوازندگان بی‌شمار در طول چهار دهه، صرفاً همراهی در اجرا یا شرکت در جلسات تمرین نبوده است. به سخن دیگر، بایگانی موسیقایی‌ وی در کنار دانش ویژه‌اش از موسیقی گذشتگان و استادان خود، آمیخته با ویژگی‌های آموزشی خودش، فعالیتش را در سطحی فراتر از دیگر سرپرستان گروه‌های موسیقی قرار می‌داد.
    یا شاید این‌چنین بگوییم شایسته‌تر باشد که همنشینی با پایور به هر شکل همواره آموزنده و غنی بود؛ خواه شاگردش باشی یا نوازنده‌ی گروهش یا همپای کوه‌پیمایی‌هایش...

    نوازندگی

    شیوه‌ی نوازندگی پایور منحصر به خود اوست. به‌طوری که سنتور او به‌راحتی از دیگران قابل تشخیص است. اما اگر بخواهیم وجه تمایز نوازنده‌ای از نوازنده‌ی دیگری را بشناسیم، ابتدا باید مقوله‌هایی را تعریف کنیم که در اجرای یک ساز قابل دریافت و مشاهده‌اند. این مقوله‌ها به‌عبارتی همان عناصر تشکیل دهنده‌ی موسیقی اجرایی‌ یک تک‌نواز محسوب می‌شوند. در اینجا ۱۰ مقوله‌ی اصلی و زیرمجموعه‌های‌شان برای مشاهده و دریافت اجرای سنتور پیشنهاد می‌شود:

    ۱) کوک: میزان دقت کوک و تنوع نغمات در خرک‌های مشابه مثل کوک‌کردن لابکار، کرن و بمل روی سیم‌های زرد، سفید و پشت خرک.
    ۲) محتوای موسیقی‌ به تعبیر: ریتم و تنوع آن در پیش‌درآمد، چهارمضراب، رنگ و جز آن (موسیقیِ متریک)، ریتم و تنوع آن در اجرای آواز (موسیقیِ غیرمتریک)، بداهه‌نوازی در مقابل موسیقیِ از پیش آماده‌شده، خاستگاه ملودی‌ها به معنای بدیع‌بودن یا مبتنی بر ردیف بودن یا برگرفته از موسیقیِ نواحی بودن‌شان و جز آن، پیوستگی در مقابل گسستگی متن موسیقی و انسجام در مقابل پراکندگی متن موسیقی.
    ۳) شکل، میزان و تناسب استفاده از سیمهای زرد، سفید و پشت خرک.
    ۴) نحوه مضراب زدن (نحوه فرودآوردن مضراب روی سیم، فاصله مضراب از خرک، نقش مچ، ساعد و انگشتان).
    ۵) تناسب شدت مضراب دست راست با چپ.
    ۶) سرعت اجرا
    ۷) صحت و دقت اجرا
    ۸) شیوه یا رنگ صوتی (تمبر) که به‌غیر از شیوه‌ی نوازندگی به ساختمان ساز نیز وابسته است.
    ۹) انواع مضراب‌ها و تکنیک‌های ساز مانند ریز، تکیه، سرمضراب، جفت، شلال و جز آن.
    ۱۰) وضعیت ظاهری مانند حالت نشستن، وضعیت قرار‌گرفتن پاها، مضراب‌گرفتن، حالت چهره و جز آن (اگر اجرا دیده شود).
    بررسی و نقد سنتور پایور با این معیارها مجالی مستقل می‌طلبد که به آینده موکول می‌شود.

    آهنگسازی

    درباره‌ی آهنگ‌هایی که پایور برای سنتور ساخته یک نقطه‌نظر خاص وجود دارد. تقریباً همه‌ی این آهنگ‌ها در دوره‌ی آموزش سنتور وی موجود است. به سخن دیگر؛ شاید به‌جز چند قطعه، آهنگ‌هایی که استاد پایور برای سنتور ساخته زیر مجموعه‌ای از دوره‌ی آموزشی وی برای سنتور باشند. آیا او آهنگ‌هایش را درس داده یا قطعات درسی مکتب خود را اجرا کرده است؟
    شاید بشود گفت هر دو. از تعریف آهنگ و قطعه‌ی درسی که بگذریم – البته اگر در موسیقی ایرانی برای این‌دو تعریف دقیقی وجود داشته باشد – به‌نظر می‌رسد که به‌دلایلی، برخی از آهنگ‌ها بیشتر شکل درسی یا آموزشی داشته و پایور با بهره‌گیری از امکانات و تکنیک سنتور آنها را ساخته باشد. از سوی دیگر، اگر مجموعه‌ی کتاب‌های چاپ‌شده را متد یا دوره‌ی آموزش سنتور بدانیم، بعضی قطعات بیشتر آهنگ هستند تا درس.
    برای تمام هفت دستگاه، پنج آواز و گوشه‌های اصلی آنها در فرم‌های پیش‌درآمد، مقدمه، چهارمضراب و رنگ - قطعات ضربی وجود دارد. در کتاب ردیف ابتدایی و نیز ردیف عالی (چپ‌کوک)، براساس ردیف ایرانی، موسیقی‌ غیرمتریک (آواز) هم برای سنتور طراحی و تصنیف شده است. می‌توان گفت پایور تنها موسیقی‌دان و نوازنده‌ی ایرانی است که تقریباً تمام آثاری که برای ساز خودش ساخته مکتوب و چاپ شده است.
    ممکن نیست آهنگ‌های او را با دیگران اشتباه کنیم... خاص خود اوست... شبیه کار دیگران نیست... با قدیمی‌ترها تفاوت دارد و جالب این‌که از او هم توسط بعدی‌ها تقلید نشده است. درست است که سبک نوازندگی وی وجه تمایز مهمی در این قضاوت محسوب می‌شود، اما اگر آثاری که پایور برای سنتور ساخته را با سنتور دیگران هم بشنوید (چیزی که بندرت به گوش عموم رسیده است)، باز هم تشخیص آن مشکل نیست.

    از جمله مشخصه‌های آثار او می‌توان به این نکات اشاره کرد:

    ۱) توجه به تکنیک سنتور (در غالب موارد، اجرای آنها با سازی غیر از سنتور یا غیرممکن است یا بی‌معنا)
    ۲) دشواری‌ اجرا
    ۳) سرعت بالا
    ۴) جمله‌های بلند (معمولاً خارج از گستره‌ی چهار یا پنج نغمه)
    ۵) پاساژهای متعدد
    ۶) مضراب جفت روی ترکیبی دوتایی از سه پوزیسیون سنتور (زرد/سفید یا زرد/پشت‌خرک یا سفید/پشت‌خرک)
    ۷) ریز با تک متصل
    ۸) تاکید روی چند الگوی ریتم و حفظ آن در طول قطعه
    فهرست همکاران هنری او، فهرستی طولانی از نام‌های استادان و هنرمندان است. آن هنرمندانی که برای نخستین بار سازهای ناشناخته‌ای را نواختند و آن استادانی خود گنجینه‌ای از موسیقی‌ ایرانی شده‌اند و هنوز با مایند... از صبا تا شجریان...
    بعضی از این‌ها مشخصه‌های بنیادین موسیقی‌ پایور هستند که تنها در سنتورِ وی شنیده نشده‌اند، بلکه در آثارش برای سازهای دیگر نیز قابل دریافت‌اند. او چند دونوازی یا دوئت برای سنتور و سازهای دیگر ساخته (مانند «گفت‌و‌گو برای سنتور و ویلن»)، قطعات بدیع و جذابی (مانند «هفت پیکر») را برای گروه سازهای ملی آهنگسازی کرده و چند اثر برای یک ساز ایرانی و ارکستر تصنیف کرده که با همکاری موسیقی‌دانان دیگر انجام شده است. از آن میان می‌توان از «کنسرتینو سنتور» (به‌همراه «حسین دهلوی») و قطعه‌ای برای سه‌تار و ارکستر (با همکاری «احمد عبادی») نام برد.

    تنظیم و گروه‌نوازی

    پایور در آثار ارکستری‌اش طیف گسترده‌ای از سازها را مورد توجه قرار داده است؛ از یک ترکیب کاملاً سنتی تا گروهی بزرگ که «گروه سازهای ملی» یا «گروه پایور» نام داشته است. ترکیب سنتور، تار یا کمانچه و تمبک شاید کوچک‌ترین گروه او بوده باشد. (البته اگر همنوازی‌های وی با تمبک را تک‌نوازی محسوب کنیم.) این‌چنین به‌نظر می‌رسد که او چه در همکاری با استادان تکنواز مثل «تهرانی»، «بهاری» یا «شهناز» و چه در همکاری با هنرمندانی چون «رحمت‌اله بدیعی» و «ناهید»، اندازه‌ی گروه و تنوع رَنگ صوتیِ سنتی ایرانی را در محدوده‌ی چهار یا پنج ساز مد نظر داشته است.

    استفاده از سازهایی که یا اصلاً جزو سازهای موسیقی سنتی محسوب نمی‌شدند یا بیشتر فقط نقش تک‌نواز داشتند، نگرشی دیگر در سازبندی آثار اوست. قیچک (یا غژک)، قیچک آلتو، عود، رباب و بم‌تار سازهایی بودند که در گروه سازهای ملیِ او به ترکیب سنتی اضافه شدند. در این‌باره نکات زیر حایز اهمیت به نظر می‌رسد:

    ۱) انتخاب سازهایی چون قیچک و رباب از سازهای محلی ایران.
    ۲) استفاده از قیچک با صدایی بم‌تر و گرفته در کنار کمانچه.
    ۳) افزایش پویایی (دینامیک) ارکستر با افزودن تعداد سازهایی با گستره‌ها‌ی صوتی متفاوت.
    ۴) افزودن سازهایی با گستره‌‌ی صوتی بم مانند قیچک آلتو و رباب.
    از دیگر مسایل قابل‌توجه، ایفای نقش این سازها در ارکستر بوده است و به نظر می‌رسد که معرفی آنها به شنوندگان نیز مد نظر بوده ‌باشد. شاید به همین دلیل بود که در هر برنامه یا قطعه، بخشی هرچند کوتاه به این سازهای ناشناخته محول می‌شد. جمله‌های تنها (سولو) برای عود و یا گروه قیچک‌ها و رباب یا بم‌تار می‌تواند شاهد همین اندیشه باشد.
    درباره‌ی گروه‌های او نیز از این خصوصیات می‌توان‌ به نکات زیر اشاره کرد:

    ۱) پویایی‌ یا دینامیک صوتی ‌متناسب و متعادلِ همه‌ی سازها؛ چه از نظر هماهنگی دینامیکی بین سازها و چه از نظر پویایی کل گروه، خواه سه نفره باشد، خواه نه نفره.
    ۲) کوک دقیق گروه و حفظ آن در طول برنامه.
    ۳) اجرای همیشه هماهنگ.
    ۴) اجرای همیشه صحیح (به قول خود او: «بی‌غلط»).
    ۵) آداب و رفتار شایسته‌ی صحنه.
    بخشی دیگر از فعالیت‌ هنری پایور تنظیم آثار خود، آهنگ‌های قدیمی و آثار برجسته‌ی موسیقی‌دانان بزرگِ پیش از خود برای ارکستر ایرانی بوده است. ترکیب ارکستر، گاه ترکیبیِ سنتی و گاه ارکستری بزرگ‌تر با قیچک و رباب و عود و بم‌تار بوده است. موسیقی‌ تنظیم‌شده یا صرفاً قطعاتِ سازی (در مقابل آوازی) بودند که در اصل برای یک ساز ساخته شده بودند، مانند «پیش‌در‌آمد»، «چهارمضراب»، «ضربی» و «رنگ» یا آوازی بودند به شکل تصنیف و کارِعمل یا هر دو. چرا که او در تدوین برنامه‌های موسیقی‌اش علاقه‌مند و معتقد به اختصاص بخش جداگانه‌ای به موسیقی سازی بود، چه روی صحنه و چه در ضبط و تولید صفحه‌ی گرامافون یا کاست.
    از میان ویژگی‌های این آثارِ تنظیم‌شده به مشخصه‌های زیر می‌توان اشاره‌کرد:
    ۱) موسیقی‌ گروه سازهای ملی معمولاً دارای بافت هم‌صدایی است. همه‌ی سازها یک ملودی اجرا نکرده؛ بلکه ملودی اجرا‌شده توسط گروهی از سازها با ملودی‌های تکمیلی گروهی دیگر همراهی می‌شود.
    ۲) معمولاً به هر ساز یا یک گروه ساز (مثل قیچک‌ها) یک بخش تک‌نوازی یا سولو اختصاص داده می‌شود. تمبک نیز از این قاعده مستثنا نیست.
    ۳) سرعت قطعه‌ی تنظیم‌شده در برخی موارد بیشتر از قطعه‌ی اصلی است.
    ۴) ریتم قطعه‌ی تنظیم‌شده در چند اثر با اصل آن تفاوت دارد.
    ۵) صدای سنتور غالب نیست. به انواع سازها مساوی توجه شده است.

    ● سخن آخر: اجرا و همکاری‌های هنری...

    اجراهای پایور هم روی صحنه بوده است و هم به شکل ضبط‌شده. ضبط‌های زنده‌ی تلویزیونی، کنسرت‌های «تالار رودکی»، جشن‌های هنر شیراز، کنسرت‌های دور دنیا و ایران و ضبط در استودیوهای ضبط موسیقی، چند مثال از فعالیت‌های متنوع و متعدد اجرایی‌ وی است.
    پایور چهل سال روی صحنه موسیقی اجرا کرده و مشغول تولید بی‌وقفه‌ی موسیقی بوده است. شاید به‌همین دلیل تنها موسیقی‌دان و آهنگساز ایرانی است که غالب آثارش از صحنه شنیده شده و یا از آنها نمونه‌ی صوتی‌ ضبط شده است.
    فهرست همکاران هنری او از دهه‌ی سی تا دهه‌ی هفتاد، فهرستی طولانی از نام‌های استادان و هنرمندان است. آن هنرمندانی که برای نخستین بار سازهای ناشناخته‌ای را نواختند و آن استادانی که وارث موسیقی گذشتگان بودند و از پیش ما رفتند یا خود گنجینه‌ای از موسیقی‌ ایرانی شده‌اند و هنوز با مایند... از صبا تا شجریان...








    بابک بوبان


    فرهنگ و آهنگ

  2. #282
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض سخنی، و نقدی شیرین، در باره ی "گروه دستان"

    گروه دستان، بر گذشته ای پر ریشه استوار، و فرزند زمان خویش است. ترکیب این گروه، از دیدگاه کیفی، بگونه ایست که قادر است چون مغنیان، از تیرگی، راهی به معبد مهر بگشاید.
    ● تاریخچه ای از گروه دستان
    ▪ تاریخ تولد گروه: ۱۹۹۱ میلادی
    ▪ بنیانگذار دستان: حمید متبسم
    ▪ ترکیب دیگر نوازندگان:
    ▪ سعید فرج پوری: کمانچه
    ▪ حسین بهروزی نیا: بربط(عود)
    ▪ بهنام سامانی: دف و کوبه ای
    ▪ پژمان حدادی: تنبک
    ● ترکیب خوانند کان گروه در کنسرتهای مختلف:
    ▪ محمد رضا شجریان
    ▪ ایرج بسطامی
    ▪ سیما بینا
    ▪ صدیق تعریف
    ▪ همایون شجریان
    ▪ شهرام ناظری
    ▪ سالار عقیلی
    ● با بنیانگذار دستان، حمید متبسم، بیشترآشنا شویم!
    حمید متبسم، متولد ۱۳۳۷(۱۹۵۸) مشهد، در سال ۱۹۹۱ گروه «دستان» را خلق کرد. این موسیقیدان ایرانی برای پیشبرد بهتر اهداف هنری خویش در سال ۱۹۸۶ به آلمان مهاجرت کرد. او تحصیلات هنری خویش را در دانشسرای هنر و هنرستان موسیقی تهران به پایان رسانیده است. ضمنا او به خانواده ای هنرمند متعلق است و علی متبسم پدر وی، اولین استاد او بوده است. آقای حسین علیزاده و محمد رضا لطفی، حبیب الله صالحی، زید الله طلوعی و هوشنگ ظریف نیز، در شمار استادان حمید متبسم می باشند.
    فعالیتهای او عبارتند از: تدریس موسیقی از سال ۱۳۵۰(۱۹۷۶)، فعالیت در کانون چاووش، نوازندگی در گروه عارف، تشکیل گروه چکاوک، تاسیس انجمن تار و سه تار، بر پائی سمینار سالانه تار و سه تار از سال ۱۳۷۳(۱۹۹۴).
    حمید متبسم، روند پیدایش گروه دستان، و فعالیت های هنری خویش و همراهانش را در اروپا و دیگر کشورها، در مصاحبه ای با خسرو شمیرانی، چنین تشریح می کند:
    ...در ابتدا توقع خود را کاهش دادم. برخی نوازندگان غیرحرفه ای را در گروهی به نام «چکاوک» گرد آوردم. یکی دو کنسرت هم برگزار کردیم. اما آن چیزی نبود که به دنبالش بودم. پس دوباره به گروه «عارف» که قبلا با آن کار کرده بودم روی آوردم و «بامداد» اثر من با این گروه ضبط شد و «عارف» تحت استادی آقای مشکاتیان عمل میکرد. با امکانات محدود خود و آشنایی ناکافی به محیط اروپا، «عارف» را برای اجرای کنسرت به اروپا دعوت کردم. ۸ــ ۷ کنسرت داشتیم.
    در حین این کار با محمدعلی کیانی نژاد آشنا شدم، با او چند کار اجرا کردم. با کیهان کلهر نیز ارتباط برقرار کردم، مرتضی عیان نیز در آن روزها با من در کلن آلمان همشهری بود. به هر روی من حلقه ارتباطی شدم. بدون برگزیدن نام، یک دوره کنسرت در اروپا گذاشتیم که بسیار موفق بود. خواننده نداشتیم تصنیف ها را کیانی نژاد میخواند. برای اجرای همین کنسرت به امریکا آمدیم. همزمان با این امر به پیشنهاد کیانی نژاد گروه را«دستان» نام گذاشتیم.
    حمید متبسم علت انتخاب نام دستان را برای گروه، چنین بیان میدارد:
    به عقیده من نام کوتاه و در عین حال زیبا است. در زبان موسیقی نیز به معنای مقام و پرده به کار میرود.
    ▪ او در توضیح ترکیب کنونی گروه می گوید:
    ... برخی آمدند و برخی دیگر رفتند. امروز من تنها باقی مانده از تیم اولیه هستم.
    پس از من، حسین بهروزی نیا، قدیمی ترین عضو کنونی گروه است. پژمان حدادی، بهنام سامانی و سعید فرج پوری از سال۱۹۹۵به بعد، به ترتیب، به گروه پیوستند. از سال ۲۰۰۰ به این سو شکل ثابتی داریم.
    ▪ او در جائی دیگر از این مصاحبه، از گروه چکاوک می گوید:
    در این جا میتوانم به کار خودم در گروه چکاوک اشاره کنم. مدتی پیش این گروه را دوباره جمع و جور کردم. ترکیب آن قدری نسبت به دوره اول ۱۵، ۱۶ سال پیش تغییر کرده است. چکاوک برایم امروز جنبه یک فعالیت اجتماعی دارد.
    ● تعمقی کوتاه در برجستگی تکاتک چهره های گروه دستان
    ۱) سعید فرج پوری
    ▪ آهنگساز: نوازنده ی کمانچه
    ▪ متولد اول اسفند ماه ۱۳۳۹( ۲۰ فوریه ۱۹۶۱) در سنندج کردستان
    ▪ استادان: حسن کامکار، نحود رضا لطفی و حسین علیزاده
    ▪ فهالیتها: همنوازی با فرهنگ و هنر سنندج، شیدا، هارف، آوات پایور و دستان
    ▪ تدریس ساز کمانچه در مراکز کاوش، حفظ و اشاعه ی موسیقی، هنرستان و دانشگاه موسیقی در تهران. نوازندگی در آلبوم های شماری از موسیقی دانان برجسته ایران و در تمام آثار منتشر شده دستان از سال ۲۰۰۰.
    ▪ آثار منتشر شده: آلبوم های همنوازی با تمبک به نام های کمانچه، سه گاه همایون، کمانچه نوازی بر اساس نغمه های کردی، موسیقی برای گروه سازهای ملی با نامهای ژوان، نقش پندار، آوات، زمانه، یاد واره سید علی اصغر کردستانی، شوریده، برنده ی عنوان شوک موسیق از مجله ی موسیقی لوموند و جایزه ی بهترین موسیقی سال ۲۰۰۳ از وزارت فرهنگ فرانسه و کتاب بیست قطعه برای کمانچه.
    ۲) حسین بهروزی نیا
    ▪ آهنگساز: نوازنده ی بر بط (عود)
    ▪ متولد ۲۱ خرداد ۱۳۴۱(۱۱ژوئن ۱۹۶۲) در تهران
    ▪ استادان: رضا وهدانی، منصور ابراهیمی(نریمان)، محمد رضا لطفی
    ▪ فعالیتها: تدریس در مرکز حفظ و اشاعه ی موسیقی و هنرستان موسیقی تهران. همنوازی با گروههای مولانا، عارف و از سال۱۹۹۲ در گروه دستان، بر پائی کلاسهای آموزشی در ونکوور کانادا. نوازندگی در آلبومهای بسیاری از موسیقی دانان برجسته ی ایران و تمام آثار منتشر شده دستان از سال ۱۹۹۲.
    ▪ اتار منتشر شده: البوم بر بط، کوهستان، یادستان، وجد آفتاب( افتاب نیمه شب)، سه نوازی دستان، حنائی، شوریده( برنده ی عنوان شوک موسیقی از مجله موسیقی لوموند و جایزه بهتذرن موسیقی سال ۲۰۰۳ از وزارت فرهنگ فرانسه و گل بهشت.
    ▪ کتاب: گلچینی از ملودی های بومی ایران و ده قطعه برای بربط.
    ۳) بهنام سامانی
    ▪ نوازنده ی سازهای کوبه ای
    ▪ متولد ۱۰ خرداد ۱۳۴۶(۳۱ ماه مه ۱۹۶۷) در چهار محال وبختیاری، ایران
    ▪ استادان: جمشید محبی
    ▪ فعالیتها: تشکیل گروهای ضربانگ و سامانی، تدریس در شهرهای مختلف اروپا، همنوازی با موسیقی دانان ایرانی و غیر ایرانی. طراحی ساز اودو-ضربانگ( بر اساس کوزه)، نگارش کتاب آموزش برای دف و اودو-ضربانگ، همکاری از سال ۱۹۹۹ و عضویت در گروه دستان و اجراء کنسرت ها وفستیوالهای جهانی.
    ▪ نوازندگی در آلبوم های بیشماری از موسیقی دانان برجسته ی ایران، تمام آثار منتشر شده دستان از سال ۲۰۰۰.
    ▪ آثار منتشر شده ی ضربانگ ۱ با مرتضی اعیان و سیاوش یزدانی، ضربانگ ۲(رنگینه)، ضربانگ ۳، سامانی ۱ با کوشیک سن از هندوستان، سامانی ۲ با مرشد مهرگان. دونوازی با رضا سامانی، ضرب تار با حمید متبسم، پانتئون(موسیقی تلفیقی) و موسیقی خراسان با محمد یگانه.
    ۴) پژمان حدادی
    ▪ نوازنده ی تنبک
    ▪ متولد ۳۰ بهمن ۱۳۴۷( ۱۹ فوریه ۱۹۶۹) در تهران
    ▪ استادان: اسد الله حجازی، بهمن رجبی
    ▪ فعالیتها: تاسیس کانون موسیقی نیریز در کالیفرنیا، تدریس تنبک و دف. در یافت چهار دوره ی بورس به عنوان بر گزیده از طرف بنیاد معتبر دارفی. عضویت در دستان از سال ۱۹۹۵، عضویت در ضربانگ. خلق موسیقی کوبه ای برای رقص و نوازندگی در آلبوم های تعدادبسیاری از موسیقی انان بر جسته ایران و تمام آثار منتشره دستان از سال ۱۹۹۵.
    ▪ آثار منتشر شده: موسیقی کوبه ای ایران و خاورمیانه، رنگینه با گروه ضربانگ، سماع مستانه و آتش شوق با علی اکبر مرادی، آفتاب نیمه شب با حسین بهروزی نیا، آلبوم گلستان با جاوید افسری راد و موسیقی متن شاهزاده مصر.
    ۵) همایون شجریان
    ▪ متولد ۲۱ ماه مه ۱۹۷۵(۱۳۵۴) تهران
    ▪ او از کودکی به عرصه ی تکنیک و ریتم موسیقی وارد می شود، و اکنون علاوه بر آوازه خوانی با نواختن بسیاری از سازها آشنائی دارد.
    ▪ استادان : محمد رضا شجریان(تکنیک صدا)، ناصر فرهنگ فر، محبی(تنبک)، ردشیر کامکار(کمانچه).
    ▪ فعالیتها: از سال ۱۹۹۱ همراهی با محمد رضا شجریان، حسین علیزاده و کلهر و نوازندگی تنبک در کنسرتهای اجرا شده از طرف گروه آوا، در ایالات متحده آمریکا و در اروپا.
    از سال ۱۹۹۹ شرکت در بسیاری از فستیوالهای جهانی، همانند آوازه خوان، همراه با محمد رضا شجریان، از جمله شرکت در فستیوال فز( (Fez در مراکش، فیلارمونیک کلن و برلن، رویال فستیوال لندن و غیره. مسافرت با گروه دستان، در بهمن ماه ۱۳۸۶ به بیش از ۱۰ شهر مختلف اروپائی و اجرای آواز در کنسرتهای مختلف. این اولین سفر مستقل او همانند آوازه خوان جوان و برجسته ی ایرانی در سطح اروپاست.
    از کارهای او که می تواند بسیار قابل توجه قرار گیرد، همکاری و نزدیکی او با استاد و محقق برجسته ی ما محمد رضا درویشی در پروژه ی ضبط ۲۴ تصنیف منسوب به عبد القادر مراغه ای است.
    همایون شجریان براستی چه ازدیدگاه تکنیکی- هنری و چه از نظر اخلاقی، آزاد منشی و عشق به فرهنگ ایران نمونه است، و می تواند، برای جوانان عزیز میهن ما راهنما باشد و در دل وروح ما که بار ها بخاک افتاده وچه پر زخم بر خاسته ایم، امید کشت کند.
    ● موسیقی، ویژگیها و خود بودگیهای تکنیکی گروه دستان
    ▪ مقوله ی موسیقی:
    موسیقی، هر چند براستی یک نوع بیانی است که همانند شعر، نقاشی، رقص و دیگر اشکال بیانی حسی، انتزاعی وآبستره است، اما این انتزاع در موسیقی در بالا ترین شکل خویش، پای به عرصه ی هستی می نهد. این هنر با زبان ویژه ی خویش، که به گفته ی سن جوانی داماشنو(S.G. Damasceno"....توالی اصوات است که هر یک دیگری را فرا میخواند" مرزهای جغرافیائی را، که براستی ساخته ی محدودیت های ذهنی انسان است، می شکند وبه پهنه ی جهانی پای مینهد.
    ● ویژگیهای تکنیکی گروه دستان
    بنیانگذار این گروه در مصاحبه ای با خسروشمیرانی در ۲۴ آذر ۱۳۸۶ می گوید:
    «... ما نه تنها به مجموع یک ملودی، بلکه به یکایک صوتها اهمیت میدهیم» و سپس می افزاید«نکته مهم دیگر این است که ما مجموعه ای از تک نوازان نیستیم. در ایجاد محصول نهایی، گاه نقش یکی از ما، در تولید صوتهای کوتاهی، خلاصه میشود. اما همان قسمت که به لحاظ کمی شاید اصلا در نظر نیاید، به اندازه بقیه قسمتها، دارای اهمیت است.»
    متبسم، به سوال چه چیزی «دستان» را برجسته میکند؟ چنین پاسخ می گوید:
    غالب گروه های موسیقی اصیل ایرانی به استثناء «عارف» با استادان نوگرایی چون پرویز مشکاتیان و حسین علیزاده و گروه فرهنگ و هنر با استاد پایور عملا مجموعه ای از تک نوازان بودند. ما همنوازی را مرکز کار خود قرار دادیم. بنابر این است که از گروه ۵ نفری ما تنها یک صدا که همه در آن سهم دارند بیرون بیاید. البته اصول همنوازی در موسیقی ایرانی بسیار جوان است.
    برمبنای این اصول تک تک سازها در عین حفظ شخصیت خود در جمع ترکیب میشوند و در این لحظه، این که کدام ساز بیشتر یا کمتر مینوازد دیگر تعیین کننده نخواهد بود بلکه نوای نهایی باید دلنشین باشد.
    ▪ در ادامه مصاحبه آمده است
    از «دستان» به عنوان گروهی نوگرا یاد کردید، به غیر از تلاش برای «همنوایی» که میتوان آن را یک امر شکلی به حساب آورد، آیا در محتوا نیز چیز نوینی ارائه داده اید؟
    متبسم در جواب می گوید:
    این موضوع دو جنبه دارد، یکی اجرا و دیگری ساختن آهنگ است. آهنگسازی طبیعتا به فرد آهنگساز باز میگردد. آنچه فرج پوری میسازد با بهروزی نیا،از ساخته من متفاوت است.
    اما وقتی این ساخته ها توسط «دستان» اجرا میشود، مهر«دستان» را بر خود خواهد داشت و بدون شک اجرای هر یک از اینها توسط گروهی به غیر از «دستان» بسیار متفاوت خواهد بود. این درباره اجرای کار آهنگسازان دیگر نیز صادق است.
    در زمینه آهنگسازی نمیخواهم بحث ادعای نو بودن کارهای خود را مطرح کنم زیرا که بحثی طولانی است و در اینجا نمیگنجد اما باز هم به اجرا میپردازم. همانطور که گفتم ما به تک تک «نت»ها اهمیت میدهیم. این در موسیقی اصیل ایرانی وجود نداشته است در حالی که از قدیم در موسیقی کلاسیک اروپایی به چشم میخورد. اینها وقتی یک آهنگ میسازند به این که «DO» برای فلان ساز مشخص در کدام منطقه صوتی قرار دارد اهمیت میدهند.
    متبسم ادامه میدهد:
    "به هر حال نکته اینجاست که هر ساز وسعت صوتی مشخصی دارد. بگذارید «فاگوت» را در نظر بگیریم. بعضی از اصوات در این ساز اصطلاحا در منطقه «مرده» قرار دارند، بخشی دیگر از وسعت صوتی فاگوت را نواهای عاشقانه تشکیل میدهند.
    پس هرگاه بخواهید یک آهنگ عاشقانه بسازید باید بدانید کدام اصوات را به «فاگوت» میسپارید. من اهمیت یک صوت در یک آهنگ را به اهمیت یک چشم در یک پرتره و همخوانی اصوات را به تناسب میان اجزای این پرتره تشبیه میکنم. پس ما به صوت به عنوان جزء اهمیت میدهیم.
    نکته دیگر این که ما اصواتی را ایجاد میکنیم که به طور سنتی به سازهای مشخص تعلق ندارند. مثلا اگر در جایی بهروزی نیا لازم میبیند با کوبیدن بر بدن بربط خود نوای کوبه ای را با ساز زهی خود تولید کند، این کار را انجام میدهد، و این تاثیر خود را در محصول نهایی میگذارد".
    بداهه سازی(improvvisazione) یکی از برترین ویژگیهای موسیقی شرقی است. در این نوع موسیقی کمپوزیسیون به مفهوم غربی آن، یعنی اثری از پیش ساخته شده، و یا ترکیبی از اصوات ایستا وجود ندارد.
    حتی در قطعات از پیش تنظیم شده، نوازنده در اثر تحولات محیط و فضای نوازندگی دچار تحول می گردد.
    سخن پایانی، در باره ی تکنیک گروه دستان را ، به پویا سرائی واگذار می کنم. ایشان درنقدی بر دستان(اجرای لولیان)، به تفاوت مقوله های نواسازی و آهنگسازی می پردازد و مینویسد:
    ...مقوله مهم دیگری که در آثار اجرایی گروه دستان بارز است، کمپوزیسیون های (آهنگسازی های) این گروه است. بیشترین و ممتازترین آثار ساخته شده گروه دستان، به کوشش آهنگساز توانای ایرانی _ حمید متبسم _ صورت گرفته است. با توجه به وضع کنونی آهنگسازی ایرانی، بسیاری از آثار گروه دستان را (که اغلب ساخته و پرداخته متبسم است) می توان عینی ترین و شبیه ترین شکل ممکن به مفهوم کمپوزیسیون ارزیابی نمود.
    به نظر این نویسنده، آنچه از مفهوم کمپوزیسیون اصیل، زیبا و درخشان در موسیقی ایرانی مراد می شود، به دو شکل است؛ صورت اول که اغلب در آثار قدما (نظیر رکن الدین خان، حاج علی اکبر شهنازی) و یا حتی در بسیاری از آثار معاصرین دیده می شود، مستقیماً و به نحو اکمل و اتم تحت تأثیر الگوهای انتزاعی ردیف دستگاهی می باشد.
    فونکسیون صداها، محور و محتوای صوتی جملات ابداع شده در این گونه قطعات، از منطق ردیف و ارزش در محور و محتوای جملات مشابه در ردیف دستگاهی مطابقت می کند. به نوعی شاید بتوان ادعا نمود این گونه قطعات همان جملات متد آزاد ردیف می باشند که حال به شکلی ریتمیک ظهور یافته اند. در این قطعات، برداشت ذهنی هنرمند از ردیف، احساس و بیان مستقل و انحصاری سازنده و انعکاس شخصیت هنرمند در اثر، در حاشیه قرار دارد و آنچه در متن و اهمیت است، تقلید ( ایمیتاسیون (است... شاید شایسته ترین معادل فارسی کمپوزیسیون در این نوع فراآوری ها، عنوان «نواسازی» باشد و بعید نیست آگاهان موسیقی ایرانی بنا به ویژگی های فوق الذکر این نوع، برای آن تعبیر نواسازی را برگزیدند تا از این میان تفاوت میان نواسازی و آهنگسازی نیز تا حدودی تبیین گردد.
    و اما نوع دوم؛ سازنده با توجه به ردیف و اصول استتیک آن، با برداشت، بیان و احساس خود به فراآوری و ابداع همت می گمارد. وی با تعمق، الهام و برداشت (و نه تقلید صرف) از مفاهیم ردیف و با جذب و درک روح متعالی حاکم بر آن، به خلق ملودی جدید می پردازد؛ ملودی که اگر چه بعضاً _ به ظاهر _ با محتوای ظاهری و سطحی ردیف انطباق دقیق ندارد، اما کاملاً ضابطه مند و نشأت گرفته از ردیف است. به دیگر سخن، سازنده در این نوع قطعات، با درک روح و با برداشت (و نه تکرار مجدد آن) از مفاهیم ردیف به خلق آثاری همگون با ردیف دست می یازد.
    به همین دلیل، هیچ گسیختگی از محتوای ردیف در این آثار احساس نمی شود. در این نحو کمپوزیسیون، بیان فردی هنرمند، برداشت ذهنی، احساس و ذوق ملودی پردازی هنرمند در عرض توجه به مفاهیم ردیف قرار می گیرد (نه اینکه یکی به دیگری بچربد). کمپوزیسیون به این شکل، به مفهوم کمپوزیسیون غربی نزدیک تر است و شاید بتوان این نوع کمپوزیسیون را «آهنگسازی» ترجمه نمود.
    ▪ پویا سرائی در ادامه ی نقد خود اضافه می کند:
    "فراموش نکنیم (که) بزرگترین معضل کنونی موسیقی ملی ایران، نبود آهنگساز قابل و نخبه به تعداد کافی است. در واقع امروزه ما با نوعی بحران نبود آهنگساز طراز اول روبه رو هستیم. پس بدیهی است در چنین شرایطی وجود آهنگسازان خوش قریحه و توانایی (نظیر حمید متبسم) بسیار ضروری و غنیمت است. علاوه بر کمپوزیسیون، نکته شاخص دیگری در آثار گروه دستان _ به خصوص در آثار متبسم _ همواره مورد تحسین آگاهان موسیقی ایرانی بوده است و آن، تنظیم های درخشان ایرانی و بعضاً پولیفونی این آثار است.
    (آثاری از قبیل بامداد، بوی نوروز، شوریده دشتی...) ناگفته نماند این شاخصه، در آثار اکثر بزرگان همدوره حمید متبسم نظیر علیزاده، مشکاتیان و کیانی نژاد و کلهر نیز دیده می شود. در تنظیم های این بزرگان، خط هارمونیک یا کنترپوانتیک باس در مقابل ملودی، اهمیت فوق العادهِ ای دارد. در برخی موارد (در آثار این بزرگان) تنظیم های قطعات به قدری ملهم از موسیقی دستگاهی و ردیف هستند که ملودی با س مذکور، خود یکی دیگر از جملات ردیف است (نمونه آن مجموعه دلشدگان اثر حسین علیزاده است). به عبارتی، در تنظیم های ایشان، چند ملودی از ردیف، با ارتباط و هماهنگی خاص و جالبی، به صورت عمودی به هم پیوند می خورد و با هم به گوش می رسد. بی شک برداشت صحیح و عمیق این نخبگان از محتوا و اصالت موسیقی ایرانی سبب توفیق آنان در خلق این گونه آثار است. بی تردید بسیاری با نگارنده هم عقیده اند که این سه شاخصه ذکر شده (یعنی توجه به روح معنوی هنر شرقی، آهنگسازی به مفهوم واقعی ابداع اصیل و تنظیم های جذاب و کاملاً شرقی) سبب گشته تا گروه دستان _ در این کم فروغی هنر اصیل ایرانی _ به عنوان گروهی ممتاز بدرخشد..."
    ● ویژگیهای غالب در گروههای هنری ایرانی، و حضور گروه دستان، همچون استثنا، در این عرصه
    از هم پاشیدگی مداوم گروههای موسیقی و هنری ایرانی، یکی از ویژگیهای برجسته ی این گروههاست. این از هم پاشیدگی ها، ناشی از وسعت دانش و تعلق افراد به جریانهای هنری و بینشهای فلسفی هنری خاص نبوده، بلکه عمدتن از دو منبع سرچشمه می گیرد:
    یکی اختلاف بر سر مسئله ی مالی است، و آن اینکه هر فرد که نامی به خود اختصاص داد، خواسته های مالی وی افزایش یافته و برای خویش حق بیشتری قائل می شود. شاید این خواسته نیز منطقی به نظر آید اما باید این محاسبات همانند خورشید، از ابتدا و بر اساس قراردادی روشن باشد؛ زیرا کار هنری، کار مکانیکی نیست و هنرمند برای خلقت هنری به آرامش جان و روح خویش نیازمند است، و این نوع مسائل بویژه با بداهه نوازی و ضرورت آرامش فکری هنرمند بداهه نواز، کاملا آشتی ناپذیر است.
    دیگر دلیل در این است که افراد، هنگامی که در رهبری یک گروه به جایگاه بر تر و و یژه ای راه می یابند، دچا ر نوعی کیش شخصیت شده و این برتری طلبی باعث می گردد که دیگر افراد گروه امکان لازم برای بروز و بیان شخصیت هنری خویش نداشته باشند. البته این مشکل در تمامی سازماندهی های گروهی ایرانی وجود دارد .این درد بخش عمده ای از روشنفکران ماست و یکی از دلایل عمده ی عقب افتادگی میهن ما را رقم میزند. هنرمندان ما نیز، در شکل غالب خود، قادر به خلاصی از این مرض مسری نیستند
    در کوته کلام می توان گفت که، خلق یک گروه هنری، یعنی شرکت در یک فعالیت جمعی، به گذشت، که گوهر کار جمعی است احتیاج دارد. برای تثبیت و تداوم زندگی یک گروه هنری، بینش و خردجمعی یک اصل است، و خود تربیتی مداوم فرد، و صیقل مداوم روح و جان هنرمند در این راستا، دارای اهمیتی حیاتی است. یعنی برای جان سختی یک گروه هنری در مسیر پر تضاریس هستی خویش ، باید اندیشه و فلسفه ای و هدفی والا پشتیبان گروه باشد تا به بیراهه نکشد.
    گروه دستان با ۱۷ سال عمر خود در این وانفسا، خود را همانند گروهی استثنائی تثبیت و شناسانده است.
    علل این موفقیت را عمدتن باید دربر حذر بودن افراد گروه، از دو ضعف یاد شده ی بالا، جستجو کرد.
    انسجام این گروه، همدلی افراد آن، احترام متقابل و یا ((stima reciproca در بین افراد آن، مبین اینست که بنیانگذار آن از آغاز کار، پی ریزی بنا را بر اساس پرنسیپ های استاندارد مهندسی هنری بنا نهاده است.
    تجربه ی ۱۷ سال این گروه بما اجازه میدهد که حمید متبسم را بعلت ویژکیهای تکنیکی و شخصیت جمعی، در وانفسای بازاری که واژه ی استاد چه ارزان بفروش میرسد، واقعا شایسته ی نام استاد(maestro) بشناسیم.
    باید اضافه کرد که تمامی افراد گروه دستان از قامت هنری و شخصیتی بالائی بر خوردارند و در میهنی که مردم ما از خود خواهی ها و خود اندیشی ها به ستوه آمده اند، گروه دستان، با پختگی آگاهانه ی خویش، اسرار وجودی، رموزبقا و محبوبیت( سمپاتی) خویش را، یافته است.
    این گروه بر اساس زحمات شبانه روزی و فعالیتهای درست خویش در قلب مردم ما جای گرفته است و امید آفرین است. این دستاورد هنری حال دیگر متعلق به مردم ماست و باید با تمامی نیروی خویش در حفظ و پایداری آن همگی کوشا باشیم.
    بیشک این گروه از پشتوانه ی فرهنگی پر قدرتی بر خوردار است. زیرا افراد آن به خلقهای مختلف میهن ما تعلق دارند و در عین حال از فرهنگ پیشروی جهانی تغذیه می کنند. علاوه بر آن، بر دوش غول های اندیشه و موسیقی و فلسفه ای چون بر بط و مانی و رودکی و غیره... جای دارند. هر چند آثار این بزرگان بسیارش به نابودی کشانده شده است، اما ژن و خمیره ی هنری آنان در تباره ی هنر مردمی ریشه دارد و این وظیفه ی سنگینی را به دوش گروه دستان می گذارد. ما امید واریم که با زحمات مداوم گروه و پشتیبانی هنر دوستان ایران، گروه دستان از عهده ی این وظیفه مردمی و فرهنگی، و چرا نه، تاریخی، به بهترین شکل آن بر آید.
    ● تیزبینی و وسواس گروه دستان در انتخاب اشعار
    بیشک موسیقی ملی میهن ما، از دو کمبود عمده رنج می برد:
    ▪ یکی عدم استقلال کامل موسیقی از آواز و یا خواننده ای است که در مرکز توجه شنوندگان قراردارد، بگونه ای که هویت یک گروه با هویت خواننده ی آن دچار یگانگی می شود. این بینش بویژه در ایران دارای سنت بسیار پایداری است، زیرا بسیاری از بینندگان برای تشریح یک ارکستر تنها به نام خواننده ی آن بسنده می کنند، و زحمات بی پایان نوازنده را نا دیده میگیرند.
    ▪ دومین کمبود عبارت از آنست که تحولاتی که درشعر پارسی از طریق نوگرایانی چون نیما یوشیج ایجاد شد، در موسیقی ایران ما هنوز بوجود نیامده است و یا در راه طی کردن اولین گامهای خویش است.
    بی شک پیشروانی امثال استادحسین علیزاده، مشکاتیان، کیانی نژاد و کلهر واندیشمندان و محققانی امثال محمد رضا درویشیان، با فعالیتهای خستگی ناپذیر خویش، در حل کمبودهای نامبرده که از هم جدا ناپذیرند، پیشقدم بوده اند و آثار نوئی را چه از نظر تکنیکی و چه از دیدگاه استه تیک و زیباشناسی، و تحقیقی وهمگام با زمان، بدست داده اند.
    ایجاد این تحول، همانگونه که در عرصه ی شعر با کار خستگی ناپذیر سیلی از شاعران دنبال شد، احتیاج بیک همکاری عمومی، بصورت یک پروژه ی سراسری دارد.
    اما آنچه در این میان دارای اهمیت است، اینست که شاید بتوان گفت که باید بر روی دو مسیر موازی عمل کرد، یعنی از یک جهت در استقلال نوازندگان از خواننده کوشید و با خلق آثاری مستقل، شنونده ی ایرانی را به اهمیت فعالیت جانسوز نوازنده آگاه و برای درک آفریده های صرفا انتزاعی وی که موسیقی است تربیت کرد. و از طرفی دیگر در جائی که ضرورت همکاری گروه موسیقی و خواننده مطرح است به انتخاب اشعار نو و مدرن که با هستی امروزین ما همخوانی دارد، دست زد و موسیقی میهن ما را با آن همگام کرد. این خود شاید بتواند به تحولی در موسیقی ما کمک کند.
    اصرار بسیاری از نوازندگان و خوانندگان ما، در کار تکراری بر روی اشعار قرون وسطائی مولانا و یا اشعار حافظ که به آستانه ی رنسانس تعلق دارند براستی ما را اسیر آن دوران ها ساخته است. این اشعار در صورت شرایط ویژه ی معرفی آن دوران با ویژگیهای موسیقیائی خویش بسیار آموزنده و جذاب می باشند، اما اگر به تکرار انجامند، تنها نتیجه اش، در بهترین شکل آن در جا زدن در اندیشه های ما قبل رنسانس است.
    انتخاب اشعاری که از طرف گروه دستان در سطح ایران و جهان اجرا می شوند، نشان میدهد که تنظیم کنندگان برنامه ی گروه دستان بر این کمبود ها آگاهند و گامهای سنجیده ای را در مسیر حرکت خویش بر میدارند؛ با گذشته رابطه ای ریشه ای و دیالکتیکی و حسی دارند ونو گرائی و همگام بودن با زمان حال و آینده را، که با بینشی جهانی از موسیقی آذین شده است، سر لوحه ی کار خویش قرار داده اند.
    بعنوان نمونه اشعاری که در برنامه ۲۶ ژانویه در میلان اجرا شد در دو زمان جداگانه و در دو مایه ی دشتی(ساخته های متبسم) و اصفهان(ساخته های سعید فرج پوری) اجرا شد.
    ● اشعاربخش اول در مایه دشتی عبارت بودند از:
    ▪ تصنیف عاشقانه: متن از حمید متبسم
    ▪ سازو آوازی بسوی عشق: سعدی
    ▪ قیژک کولی: سروده ی دکتر محمد رضا شفیعی کد کنی
    ▪ قطعه ی مستانه: بی کلام
    ▪ ساز و آواز کمند ذلف: حافظ
    ▪ زهی عشق: مولانا (رومی)
    ● اشعار بخش دوم در مایه ی اصفهان( بر اساس آهنگ های سعید فرج پوری) عبارت بودند از:
    ▪ قطعه ی اشتیاق: بی کلام
    ▪ ساز و آواز خورشید:شعری از فریدون مشیری
    ▪ تصنیف چین ذلف: عطار
    ▪ ساز و آواز عشق پاک: فریدون مشیری
    ▪ اسرار عشق: حافظ
    ▪ ساز و آواز دل شده از فخر الدین عراقی
    ▪ وطن: سیاوش کسرائی
    تصنیف در خواستی شنوندگان در پایان بر نامه، که پذیرش سریع آن از طرف گروه و همایون شجریان، شنوندگان را به اوج شادی و یگانگی با گروه دستان کشاند، عبارت بود از: مرغ سحر: شعر از ملک الشعرای بهار و ساخته ی استاد نی داوود.
    در بخش اول ترانه های غزل گون وعاشقانه و در بخش دوم ترانه هائی با جنبه های اجتماعی بر تری داشت که با اشعار شاعران کلاسیک و مدرن و بروز شده ی((update ایران، چون ملک الشعرا وکسرائی زینت یافته بود.
    در پایان برنامه، بخواست حاضران، مرغ سحر اثر ملک الشعرای بهار و ساخته ی استاد نی داود در خواست شد که همایون شجریان و گروه نوازندگان دستان چه عاشقانه برق آسا پذیرفتند و با اینکار چه شادی بی مثالی در دل تماشاگران کشت کردند.
    ● کمبودها:
    ▪ در بخشهائی از برنامه ارکستر، که به همخوانی تمامی افراد گروه می انجامد، اگر باندازه ی کافی بر روی عمل همخوانی جمعی کار نشده، و به حد مطلوب نرسیده است، بهتر است از برنامه حذف گردد، زیرا به کیفیت بقیه ی کار جانفرسای گروه ضربه میزند.
    ▪ عدم حضور زنان، در گروه نوازندگان دستان، بیشک یکی از کمبودهاست. هر چند دستان کارهای گوناگونی را در همکاری با خوانندگان زن و هنرمندان در عرصه ی رقص به بهترین شکل خود ارائه داده است.
    البته تنظیم افقی سایت گروه دستان، وسطح دانش افراد آن نشان میدهد که مشکل است که گروه به این کمبود، نیندیشیده باشد.
    ▪ در مورد لباس هنرمندان نیز می توان گفت: اینکه هریک از افراد گروه لباس ساده ی خود را دارد با خود ویژگیهای روحی خویش، و اینکه افراد بیانگر رنگهای مختلفند بسیار خوب است ولی می توان به زیبائی بیشتر پوشش نیز همت گمارد و با یاری گرفتن از استیلیست های ایرانی، بر اساس طرحی جدی تر، مناسب با حس هر نوازنده، بگونه ای که سنتزی از فرهنگ سنتی ما و فرهنگ باز جهانی باشد، به پوششی با کیفیتی بر تر، که هم قامت فلسفه وجودی گروه دستان باشد، دست یافت.
    درپایان، از سر شوق و شادی، دستهای تک تک افراد گروه دستان را می فشارم و بر همگی آنان، از سر مهر، درود میفرستم.








    مهندس سهراب مژده
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    منابع:
    مصاحبه ی خسروشمیرانی با حمید متبسم در ۲۴ آذر ۱۳۸۶
    مقاله ی از پویا سرائی در باره ی اجرای لولیان
    بهره گیری از سایت های:

    ▪ توضیح:
    ـ افسون: به مفهوم سحری پویا آمده است،سحری آبستن شوق و امید.
    ـ مغنی: به معنی نغمه پرداز، آوازه خوان و یا نوازنده است. اما مقنی به مفهوم کسی است که به کار در کاریز مشغول و در دل زمین نقب میزند(ویژگی استثنائی فرهنگ ما در کاریزی بودن آنست).نویسنده ی ای سیاهه مغنی را به مفهوم آوازه خوان و یا نوازنده ای می بیند که در جان و روح انسان راه می گشاید. مولانا می گوید:
    کاریز درون تو می باید
    کان عاریه ها دری ترا نگشاید.


    فرهنگ توسعه

  3. #283
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض نغمات بیگانه در موسیقی ما

    ساختار تشکیلات هر کشوری برای هریک از مقوله‌های سیاسی، اقتصادی، امنیتی، فرهنگی و اجتماعی‌اش به‌طور جداگانه یک سازمان دفاعی را پیش‌بینی کرده است تا در همه حال از کمیت و کیفیت آن مقوله در برابر هجوم عوامل تغییردهنده و احتمالاً زیان‌بخش دفاع کند...

    ساختار تشکیلات هر کشوری برای هریک از مقوله‌های سیاسی، اقتصادی، امنیتی، فرهنگی و اجتماعی‌اش به‌طور جداگانه یک سازمان دفاعی را پیش‌بینی کرده است تا در همه حال از کمیت و کیفیت آن مقوله در برابر هجوم عوامل تغییردهنده و احتمالاً زیان‌بخش دفاع کند.
    مثال آشنای این واقعیت، وجود سازمان‌های عریض و طویلی است که به بهانه حفظ حریم ارضی، امنیتی، اقتصادی و غیره مبالغ کلانی از بودجه کشور را به خود اختصاص می‌دهند و البته گریزی هم از آن نیست. اما در حوزه فرهنگی، ما چنین سپرهای دفاعی را مشاهده نمی‌کنیم. شاید فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی سرشناس‌ترین و بزرگترین نهادی باشد که قرار است از یک بخش مهم فرهنگ ایرانی یعنی زبان پارسی، در برابر واژگان تازی و فرنگی و غیره به دفاع برخیزد.
    در این خصوص به نظر می‌رسد موسیقی ملی و اصیل ایران به سبب اینکه متولی مشخص و مطلعی ندارد، بیشترین آسیب‌ها را از ناحیه نغمات عربی و غیره به جان می‌خرد. رادیو و تلویزیون دولتی ایران که علی‌الاصول می‌باید یکی از حامیان و پالایندگان موسیقی ملی ایران باشد، عملاً جلودار تخریب یکی از کهن‌ترین و ارزشمندترین مشخصه‌های هویت ایرانی شده است.
    این رسانه پرقدرت و بی‌رقیب، چنان در ترویج موسیقی‌های بی‌هویت و بیگانه با جوهر فرهنگ ایرانی، شتابان می‌رود که گویی وظیفه‌ای جز این تخریب تأسف‌بار ندارد.
    حتا موسیقی‌های آیینی-مذهبی هم با تقلید ناشیانه از رسانه‌ ملی به ورطهٔ بی‌ریشگی کامل کشیده شده‌اند و چه صداهای ناهنجار و غیردلنشینی که از مجریان امروزی این‌گونه موسیقی‌ها شنیده نمی‌شود.
    در حال حاضر عمدهٔ نا به‌ سامانی‌های فرهنگی در حوزه موسیقی ایران، مربوط به سیطرهٔ موسیقی گریزان، بر تصمیم‌گیری‌های هنری و موسیقایی کشور است.
    عدم درک هنر موسیقی به معنای عام و موسیقی ایرانی به معنای خاص از سوی افراد تصمیم‌ساز، رونق موسیقی‌های دست چندم در سطوح مختلف اجتماعی را شدت ‌بخشیده است.
    برای مثال الحان بسیاری از بادیه‌نشینان دیروز حوزه خلیج فارس، به صرف اینکه عربی هستند و از نظر برخی ممکن است مقدس هم باشند، غالب فرصت های ممکن را به خود اختصاص می‌دهند و در این بین موسیقی پرمغز و ریشه‌دار ایرانی قربانی چنددستگی اهل موسیقی از یک طرف و نادانی و جهل تصمیم‌سازان فرهنگی کشور، از سوی دیگر می‌شود.
    بنابراین همانگونه که دغدغهٔ حفظ زبان فارسی و پالایش آن از واژگان بیگانه در نهادی به نام فرهنگستان زبان و ادب پارسی تجلی یافته است ـ که البته عملکرد این مجموعه هم جای بحث فراوان دارد ـ می‌بایست سازمان یا نهادی هم برای پاسداری موسیقی ملی برآمده از هویت اصیل ایرانی و پالایش آن از نغمات بیگانه پدید آید تا بیش از این موسیقی ایرانی به ملغمه‌ای از عناصر ناهمگون تبدیل نشود.








    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  4. #284
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض جادوی آن جعبه خوش صدا

    گفت‌وگو با سیامک آقایی، نوازنده سنتور

    «ز بعد ما» عنوان یک DVD است که به همت سیامک آقایی و دوستانش خلق شده.
    این اثر حاصل پنج‌نوازی سنتورهایی است که در یک ترکیب متوازن و درست صدایی شنیدنی به گوش می‌رسانند. این DVD بعد از گذشت چند سال با کیفیتی مناسب منتشر شده است. البته سیامک آقایی عضو گروه جاده ابریشم هم هست و کنسرت‌های متعددی با این گروه اجرا کرده است. او چندی پیش نیز به همراه پرویز مشکاتیان و گروه عارف به عنوان نوازنده قیچک‌ آلتو هنرنمایی کرد که گویای استعداد فراوان او در موسیقی است. به مناسبت انتشار «ز بعد ما» با این نوازنده سنتور گفت‌وگویی کرده‌ایم که می‌خوانید.
    ▪ سوای علاقه شما به سنتور چه نکته یا نکته‌هایی سبب شد که شما به فکر این بیفتید که پنج سنتور را همنشین کنید و قطعاتی برای آنها بنویسید؟
    ـ وقتی شما به یک سوژه علاقه‌مندید و این علاقه‌مندی باعث می‌شود مدتی روی آن سوژه فکر کنید بعد از مدتی درمی‌یابید این علاقه وجوه گوناگونی پیدا کرده است. مثلا ردیف موسیقی ایرانی را در نظر بگیرید. یک سوژه کلی است اما گردش ملودی، زمانبندی،‌ فواصل و دستگاه‌ها و آوازها، سونوریته، ساز و هر کدام سوژه‌های مستقلی هستند که به نوع و اندازه خود جای کار کردن دارند. سوژه سنتور و طنین و صدای آن برای من چنین حکمی دارد.
    من سنتور را از وجوه مختلف دوست دارم و به سمتش حرکت کردم. بخش کوچکی از این حرکت و این علاقه‌مندی به گروه سنتور تبدیل شده است. بخش دیگرش جمع کردن نزدیک به ۵۰ سنتور در ابعاد مختلف با سونوریته‌های متفاوت است. گروه ما از میان هفت‌ سنتورباس یکی را انتخاب کردیم. من نزدیک به ۴۰۰ جفت مضراب دارم که دیدن‌شان من را گیج می‌کند و لذت می‌بخشد.
    اینکه مضراب وجود دارد خودش یک سوژه است که می‌توان صفحه‌ها نوشت و ساعت‌ها نواخت و مدت‌ها اندیشه کرد. اگر خوب نگاه کنیم متوجه می‌شویم که هر پدیده‌ای وجوه مختلفی دارد که لذت‌های مختلفی می‌بخشد. قدم بعدی این است که از خودم بپرسم چرا این لذت را به اشتراک نگذارم با دیگران. نی را نمی‌شود خیلی کوتاه و بلند کرد یا همین‌طور تار را. نمی‌توان خیلی دست‌کاری کرد سازها را. اما سنتور این اجازه را به شما می‌دهد. سنتور سازی است دور از بدن و فواصل آلتره ندارد و کوکش محدود است. این محدودیت ما را به فکر رنگ‌آمیزی سنتورها انداخت که در نهایت یک ترکیب متفاوت از خود به جا گذاشت.
    ▪ آیا سازهای دیگری را هم در این ترکیب امتحان کردید؟
    ـ سازهای دیگری هم در این ترکیب چک کردیم. وقتی ساعت‌ها ملودی نواخته می‌شود یک ساز ریتمیک هم می‌تواند خوب باشد. یا مثلا قیچک باس را هم امتحان کردیم. البته که جواب می‌داد اما اصرار داشتیم ببینیم آیا امکان دارد آن خاصیت‌ها را با سنتور به وجود بیاوریم.
    مشکل عمده ما مضرابی بودن و صدای تیز سنتور بود. به همین دلیل دنبال ویژگی‌های کششی می‌گشتیم تا تداعی سازهای کششی بشود. بحث کوبه‌ای‌ها و ریتم را به واسطه ایجاد صداهایی با سنتور حل کردیم و فقط مانند صدای کششی. اعضای گروه ما سال‌ها است که به شکل‌های حرفه‌ای در گروه‌های مختلف ساز زده‌اند. ما دنبال این بودیم که در گروه سنتور و توسط همین ساز کمبود سازهای کششی را جبران کنیم. اگر قطعه شالیزار را دقت کنید متوجه می‌شوید که صدای کششی تداعی می‌شود. ما با کم کردن حجم مضراب،‌بزرگ‌تر کردن نمد و کج زدن بخشی از نمد ساز که خورده نشده و دور شدن از خرک سعی کردیم این حالت را تداعی کنیم.
    البته این صدا شبیه خودش است.
    ▪ سنتور سازی است که از صدایی تیز و زنگ برخوردار است و تصور اینکه یک روز پنج سنتور در کنار یکدیگر همنوایی کنند بسیار دشوار تلقی می‌شد. هراس نداشتید که چنین گروهی با این حجم بالای صوتی، مخاطب را پس بزند؟
    ـ اتفاق‌های گوناگونی افتاد. کار ما آزمون و خطا بود. تمام تلاش ما این بود که به جای صدایی تیز و به قولی دندان‌اره‌ای به یک صدای گرد و گرم و منحنی‌دار برسیم. برای همین از میان چندین ساز به این پنج ساز رسیدیم. در واقع سازی که در این ترکیب صدایش بیرون می‌زد به راحتی حذف می‌شد. به عبارتی ما بم‌خوان‌ترین سازهایمان را برای این مجموعه انتخاب کردیم.
    در کنار این انتخاب سعی کردیم از تمام عواملی که تیزی و شدت صدا را کاهش می‌دهد استفاده کنیم. از مضراب گرفته تا چیزی که زیر سازها گذاشتیم. در واقع هر چیزی که مربوط به سونوریته می‌شود را دستکاری کردیم تا به آن صدای گرد و منحنی برسیم.
    ▪ سوال من این بود که نمی ترسیدید این صدای تیز تماشاگر را اذیت کند؟
    ـ اذیت می‌کرد. بحث این است که نوازندگی ما در این کار به تمامی کشف و تبدیل و تغییر بود. مثلا استفاده از سنتور ۱۲ خرک کار آسانی نیست. در حالی که شما با سال‌ها و مدت‌ها با سنتور ۹ خرک ساز زده‌اید. کلا یکی از ویژگی‌های اصلی این کار که انگیزه همه ما بود همین نونگریستن و تجربه‌های تازه‌ای بود که در مسیر تمرین‌ها شکل می‌گرفت. ما دنبال یک صوت زیبا بودیم.
    این تجربه در هیچ گروهی اتفاق نیفتاده بود. در گروه‌های دیگر نوازنده سنتور نمد سر مضراب را برمی‌دارد که صدای سنتورش بیشتر تیز باشد و بیرون بزند. یا اینکه زیر ساز جعبه مضراب می‌گذارند تا صدا طنین بیشتری پیدا کند. اینها همه مربوط به ابزاری بود که ما در اختیار داشتیم. از طرف دیگر نوازنده و شخصیت هنری‌اش مطرح می‌شود. این بخش از کار اهمیت بیشتری دارد. در واقع توانایی‌های نوازندگان در به‌کارگیری این ابزار آن است که کاراکتر مستقلی به آن ابزار می‌بخشد.
    با این وجود تنظیم این قطعات بسیار دشوار و طاقت‌فرسا به نظر می‌رسد. درست مثل یک فیلمنامه خوب که پیش از اجرا به درستی دکوپاژ شده باشد. فکر می‌کنم این قطعات قبل از اینکه به اجرا دربیاید برای لحظه‌لحظه‌اش فکر شده است.
    برای همین است که پنج سال بدون اجرای کنسرت دوام آوردیم. سختی کار این بود که پیش از ما کسی تجربه‌ای نکرده بود تا ما کوچک‌ترین الگویی داشته باشیم. ما به‌طور رسمی از صفر شروع کردیم و در مسیر آزمون و خطا به این ترکیب رسیدیم.
    ▪ آیا در مسیر ساخت و نوشتن قطعات به موسیقی هارمونیک هم فکر می‌کردید؟
    ـ صد در صد. سنتور سازی است که خود به خود این نوع نگرش را می‌طلبد. مثلا شما روی سازی مثل ویولن که چهار تا سیمش در یک مسیر نیستند نمی‌توانید حالت‌های هارمونیک پیاده کنید اما سازهایی مثل پیانو و سنتور اینگونه نیست. پس ما هم در این اثر از موسیقی هارمونیک استفاده کرده‌ایم.
    ▪ یک نگاه تداعی‌گر و تصویری در رپرتوار «زبعد ما» به چشم می‌خورد. حتی وقتی به اسامی قطعات دقت می‌کنیم، متوجه این موضوع می‌شویم. ریشه این نگاه تصویری چیست؟
    ـ من شخصا موسیقی تداعی‌گر را به هر نوع موسیقی ترجیح می‌دهم. سنتورسازی است که بیش از هر ساز دیگری تداعی‌گر است. مثلا قطعه گریز که اثر آقای بهرامی است، کاملا تداعی‌گر گریز است. برای همین بود که ما سعی کردیم این تداعی را حتی از راه تصویر کنسرت (DVD) به مخاطب انتقال دهیم. یعنی نرفتیم نسخه صوتی اثر را ضبط و منتشر کنیم. شاید گفتن نداشته باشد اما ما ۵ برابر یک سی‌دی صوتی هزینه و زمان بردیم تا این تفکر و حالت تداعی‌گر را منتقل کنیم.
    نزدیک به بیش از ۱۰۰ ساعت کار استودیویی انجام دادیم که خیلی‌ها راحت‌تر می‌توانند انجام دهند. در واقع کاری که فقط روی صحنه انجام شده، ما ساعت‌های مدیدی رویش کار کردیم تا از کیفیت خوبی برخوردار باشد. کار ما تصویری است و مردم ناچارند از طریق تلویزیون آن را تماشا کنند. Speakerهای تلویزیون معمولا برای گفتار ساخته شده‌اند و نمی‌توان برای گوش دادن موسیقی از آن استفاده کرد. همه ما ـ با وجود تمام سلیقه‌های متفاوت ـ در این نقطه اشتراک داریم که رسانه ملی به عنوان یک رسانای فرهنگی می‌تواند گام‌های موثری در زمینه معرفی و پخش موسیقی بردارد. مردم ما واقعا به موسیقی مملکت خودشان علاقه‌مندند اما مدت‌هاست که از این موسیقی در تلویزیون خبری نیست.
    نکته دیگر اینکه همه دوستان ناشر از مسائل حاشیه‌ای خود می‌نالند اما با وجود علاقه‌ای که مردم برای دیدن هنرمندان محبوب خود دارند، نمی‌آیند روی فرمت تصویر سرمایه‌گذاری کنند. حرف من این است، در جایی که دیده نشدن دارد موجب انقراض یک فرهنگ می‌شود، بهتر است یک هنرمند هر ۵ سال یکبار کار کنند، اما کارش به صورت تصویری درآید و مردم هم بتوانند آن را ببینند.
    نکته جالبی که باید برای شما بگویم این است که با وجود مخالفت خیلی از دوستان، روی این DVD (ز بعد ما) قفل نگذاشتم تا هر کس توان خرید نداشت با ۲۰۰ تومان یک نسخه برای خودش رایت کند. بهترین هدیه برای هر موزیسینی این است که به دل و به خانه مردم راه پیدا کند.








    محمود امین


    روزنامه تهران امروز

  5. #285
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض موسیقی كوچه و بازار را محترم بدانیم

    از مجموع انواع موسیقی در کشور ما، نوعی از آن که به نام موسیقی روحوضی شهرت یافته است، دارای شکلی برآمده از درون کوچه و بازار است که به آن موسیقی کوچه بازاری هم گفته می شود. گر چه امروزه به هر موسیقی سطحی و فاقد ارزش لقب کوچه بازاری و روحوضی‌ داده می شود، اما برخلاف نظر عموم، موسیقی روحوضی ارزش های خاص خود را دارد و بدیهی است که بهره مند از ارزش فنی نمی تواند باشد. در عین حال این شکل موسیقی چون برگرفته از نهاد مردم و از دل کوچه و بازار است، از لحاظ فرهنگی -البته در تعریف مربوط به آن- ارزشمند است. موسیقی روحوضی از آن جهت چنین نام گرفته است که در گذشته، به خاطر آنکه همه تماشاگران یک نمایش، از اتفاقات برنامه به خوبی آگاه باشند و برای تسلط خودشان، با گذاشتن تخته ای بر روی حوض محل اجرا، کارشان را انجام می دادند.

    موسیقی كوچه بازاری هم بدان جهت به این نام معروف گردید كه از درون خانه ها و بیرون از خانه ها به وجود آمد. بحث تاریخی آن به مجال دیگری نیاز دارد. آن چه دوره گردان و مطربان در كوچه و بازار می خواندند، از عمق دل و سوز درونشان برگرفته بود. در نمایش های روحوضی، موسیقی جزو لاینفک آن به حساب می آمد که بعدها، جدا از نمایش شکل جدی تری به خود گرفت و خوانندگانی به این روش خواندن روی آوردند.

    شاید ماها چنین خوانندگان و روش آنان را بی ارزش بدانیم. اما باید یادمان باشد که در موسیقی دستگاهی خودمان هم لزوماْ هر اثری که ارایه می شود، از لحاظ فنی و هنری ارزشمند نیستند. بنابراین در هر نوع هنر و در اینجا موسیقی، شکل خوب و بد داریم که کاری به تعاریف آن نداریم که فرصت زیاد و دقت کافی می طلبد. پس با این وجود، حتی موسیقی روحوضی را هم که خود به طور کلی موسیقی سطحی به حساب می آید، به دو دسته با پشتوانه فرهنگی و بدون این پشتوانه می توان تقسیم بندی کرد.

    آن نمونه ای که نشأت گرفته از نهاد مردم و فرهنگ باستانی و اجتماعی ایرانیان است، به نوع دارای پشتوانه فرهنگی مربوط می توان دانست و آن بخشی كه بدون توجه به فرهنگ مردم و به طور صرف برای ساخت یك آهنگ رقص آور و فقط ملهم از موسیقی خاصی است كه آنرا روحوضی و كوچه بازاری می دانیم، از نوع دوم می توان دانست. نوعی كه به هیچ وجه با دل و فرهنگ مردم و سوز درونی آنان ارتباطی ندارد. از سوی دیگر موسیقی روحوضی تنها و تنها زمانی شكل واقعی به خود می گیرد که عنصر فرهنگ عامه در آن به طور واضح مشخص باشد.

    از نمونه های بارز هنرمندان شناخته شده ای که در این عرصه به فعالیت پرداختند، از کسانی چون زنده یاد سوسن، زنده یاد داود مقامی، جواد یساری و زنده یاد آغاسی می توان نام برد. حتی در مواقعی دلکش هم نمونه فعالیت هایی در این زمینه داشته است. برای یک منتقد یا علاقه مند به انتقاد، واجب است که همه نوع شکل موسیقی را گوش دهد! روش خواندن چهار نفر اول و به خصوص دو نفر آخر، به طور کامل دخالت عناصر فرهنگی و اجتماعی کوچه و بازار را نشان می دهد. گرچه نظرات در این باره می تواند متفاوت باشد. در واقع این نوع موسیقی را نوع دیگری از موسیقی پاپ می توان دانست، چون همان طور که در مورد موسیقی پاپ گفتیم، آن نوع موسیقی هم، نمایی از فرهنگ عامه به همراه دارد.

    به هر صورت به نظر می رسد مناسب ترین شکل موسیقی برای استفاده در مجالسی مثل عروسی، علاوه بر موسیقی های محلی، این موسیقی است که در واقع به گونه ای به سنت مردم ایران زمین برمی گردد. به طور قطع آن چه که از میان مردم به وجود آمده باشد، بسیار دلنشین تر و جذاب تر است تا چیزی كه نه تنها مربوط به فرهنگ ما نیست، بلكه فاقد هرگونه ارزش زیبایی شناختی است. برخلاف این نوع دوم، موسیقی كوچه و بازار پر از مفاهیم شادی آفرین و آهنگ های هیجان انگیز است. هیجانی كه به نظر می رسد غیر واقعی و كاذب نباشد. نفس و لذت ها و هیجان های آنی در آن نقشی ندارد. اصل شور و شوق در آن نهفته است و به خوبی هم آن را بروز می دهد و مؤثر بر مخاطب است. پس بر ماست كه نگرشمان را نسبت به این فرم موسیقی با این ویژگی ها تغییر دهیم و تازه، برای آن و هنرمندان این عرصه هم احترام قایل شویم.

    البته این بحث می توانست فنی تر باشد، ولیكن جنبه عام و كلی آن را مد نظر داشتم. ان شاءا... كه فرهنگ غنی و همه جانبه ایرانی بیش از پیش برای همگان مشخص شود.

    منبع
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  6. #286
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    پیمان سلطانی: بخش مهمی از موسیقی ایران را از دست دادیم




    درگذشت برخی از اساتید موسیقی نواحی مانند حاج قربان سلیمانی و احمد آشورپور از تلخ ترین رخدادهای موسیقایی در سال 86 بود و با مرگ این عزیزان جامعه هنری بخش مهمی از موسیقی ایران را از دست داد.


    پیمان سلطانی،رهبر ارکستر ملل با بیان این مطلب در خصوص رویدادهای هنر موسیقی در سال 86 گفت : برگزاری کنسرتهای متعدد در طول سال را نمی توان به عنوان مهمترین اتفاق سال برشمرد چراکه برگزاری کنسرت یک امر بدیهی در فرهنگ هر کشوری است و به طور طبیعی این اتفاق باید بیفتد اما در این میان کنسرت آقای لطفی پس از بیست سال غیبت مهم بود چراکه در این اجرا متوجه تغییر و تحول فکری این نوازنده تار شدیم.

    وی در ادامه خاطرنشان کرد : دریافت نشان شوالیه به عنوان سمبل فرهنگ و ادب فرانسه توسط شهرام ناظری به پاس یک عمر فعالیت در عرصه آواز و خواندن اشعار مولانا از مهمترین رویدادهای بین المللی در حوزه موسیقی بود.

    مدیر کارگروه بخش موسیقی شورای بین المللی موزه های جهان "ایکم"(سازمان جهانی حفظ میراث معنوی) در خصوص فعالیت این سازمان گفت : هنوز خیلی زود است که بخواهیم در خصوص نتایج فعالیتهای این سازمان صحبت کنیم چراکه ایکم هنوز به یک اتفاق تبدیل نشده است اما به نظرمن انتشار تمبر چهره ها و هنرمندان موسیقی پس از 40 سال یکی از مهمترین اتفاق های این سازمان در بخش موسیقی بوده است چراکه پیش از این تنها دو تمبر در سال 1340 به مناسبت کنگره جهانی موسیقی به چاپ رسید که از استاندارد لازم برخوردار نبود.

    سلطانی در خصوص آثار منتشر شده در حوزه موسیقی گفت : اغلب آثار منتشر شده کارهایی کپی و تکراری بود ولی تنها اثر منتشر شده که به نظرم قابل تامل بود آلبوم " تریو منتهای 1 " بود که در این مجموعه هفت آهنگساز که در یک مکتب آموزش دیده اند و همه آنها نگاه معاصر و مدرن دارند و در عین حال با مانیفست مدرنیته نیز هماهنگ هستند بهترین اثر شنیداری را ساخته اند که به نظرمن بهترین اثر در حوزه نشر است .

    رهبر ارکسترملل در خصوص فعالیت این ارکستر گفت : ارکستر ملل در سال جاری تعطیل بود و علی رغم تلاش های بسیار نتوانست اسپانسر جذب کند و بدون حمایت مالی هم نمی تواند به نتیجه مطلوب برسد.

    منبع : مهر

  7. #287
    حـــــرفـه ای Havbb's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    .: اصــــــ‍‍‍‍‍فــــــهــــان :. اسم من: حـامـد
    پست ها
    2,171

    پيش فرض

    سلام كسي از حال استاد محمد رضا شجريان خبر داره؟ اگه كسي ميدونه بگه لطفا"

    بعد از همايون شجريان (كه اون هم سنش بالاست) چشم اميدمون به كي بايد باشه به نظر شما؟

  8. #288
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    سلام كسي از حال استاد محمد رضا شجريان خبر داره؟ اگه كسي ميدونه بگه لطفا"

    بعد از همايون شجريان (كه اون هم سنش بالاست) چشم اميدمون به كي بايد باشه به نظر شما؟
    سلام:
    حال استاد خوب هست و مشکلی ندارن.

    البته همایون آنچنان سنی هم نداره.
    به نظر من موسیقی ملی ایران مردان بزرگی داره که البته استاد شجریان از بزرگترینشان هستند. منتها به نظر من این نوع موسیقی خاموش شدنی یا از دست رفتنی نیست که با نبود یک هنرمند آن - هر چند بزرگ و عالی - خدشه ای بر آن وارد شود.
    البته در دوره های مختلف ضعف و شدت دارد اما چون برامده از ذات پاک بشری هست همیشه ماندگار خواهد بود.

    در حال حاضر خوانندگان خوبی هستند که میشه روشون به عنوان آینده آواز ایران حساب کرد. از جمله " علیرضا قربانی" و ...
    و شاید خیلی از گمنامانی که اسمشان هنوز به گوش من و شما نرسیده.

    با ارزوی سلامتی و موفقیت برای همه کسانی که این هنر ماندگار را ماندگارتر میکنند.

  9. #289
    داره خودمونی میشه samane joon's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    تهران سراسر شادی و نور
    پست ها
    75

    پيش فرض

    مهربانی را از مهربانان بیاموزیم اما موسیقی را هم با موسیقیدانان و هم باعاشقان باید آموخت زیرا این دو بی یکدیگر هیچند
    ممنون من هم در باره شجریان و پسرش همایون اطلاعاتی دارم که در یک تایپیک قرار می دهم

  10. #290
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض اکثر کارهای من تقلبی و بدون اجازه منتشر شده است

    "اغلب کارهای تصویری من تقلبی و بدون مجوز منتشر شده است و مسئولان باید برای رعایت حقوق مادی و معنوی هنرمندان فکر اصولی کنند تا در سایه این حمایت و امنیت روانی، هم هنرمند و هم ناشر در در جهت اعتلای هنر موسیقی تلاش کنند."به گزارش خبرنگار مهر، شهرام ناظری با بیان این مطلب در حاشیه دیدار از نمایشگاه موسیقی و آثار شنیداری تهران در جمع خبرنگاران گفت: "جز تعداد اندکی از آثار صوتی بیشترآثار منتشر شده از ساخته های من بدون اطلاع و مجوز در نمایشگاه موسیقی و آثار شنیداری و توسط ناشران عرضه و به فروش می رسد."

    وی در ادامه افزود: "برای حفظ حقوق هنرمندان باید نوعی فرهنگ سازی در جهت آگاهی بخشیدن به مردم صورت گیرد و خوشبختانه این نمایشگاه موسیقی فرصت مناسب و مغتنمی در جهت اطلاع رسانی و آگاهی بخشیدن به مخاطب فراهم کرده است."

    این خواننده در ارزیابی نخستین نمایشگاه موسیقی ایران گفت: "نگاه تخصصی به مقوله های فرهنگی مانند برپایی نمایشگاه موسیقی تا کنون صودت نگرفته است و برگزاری این نماپشگاه علاوه بر خوشحالی اهالی موسیقی موجب شده تا مردم و دوستداران هنر موسیقی بدون واسطه با آثار تولید شده در این حوزه آشنا شوند؛ تجمع محصولات موسیقایی در مکان مشخصی به نام نمایشگاه باعث آشنایی مردم و ارتقاء سطح فرهنگ مردم شده است."

    ناظری در پایان به همکاری هنرمندان موسیقی اشاره کرد و گفت : "هنرمندان موسیقی سنتی و موسیقی اصیل ایرانی در طول سال ها فعالیت در این عرصه دچار از هم گسیختگی و کدورت شده اند و به نظرمن وقت آن رسیده این دلخوری ها به پایان یرسد و همه هنرمندان صاحب نام در حوزه موسیقی سنتی به مهر کنار هم جمع شوند که اگر این اتفاق بیافتند من هم مشناقانه پا پیش می گذارم."

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •