اصفهاني ها

[meshkiposh2200]

یادآوری


فردا ساعت 6 عصر دم سی و سه پل که به سمت میدان انقلاب است

مصادف با 19/2/1387


هر کی دوست دارد بیاد


اگر خواستید دم پله ها که برای سی و سه انجا بیستید

هر خواست می تواند بیاید

ای بخشکه این شانس من 5 شنبه روز پستیم هستش

[wordist]

یادآوری


فردا ساعت 6 عصر دم سی و سه پل که به سمت میدان انقلاب است

مصادف با 19/2/1387


هر کی دوست دارد بیاد


اگر خواستید دم پله ها که برای سی و سه انجا بیستید

هر خواست می تواند بیاید

سلام

البته من هم پنجشنبه تا ساعت 7 كلاس دارم و نيستم (همونطور كه قبلا هم گفته بودم)

خوب ميشد اگه زمانش تغيير مي كرد

ولي به نظر من خوبه يه بار برگزار بشه اين وعده تا راه براي دفعات بعدي باز بشه

[جادوگر جوان]

سلام

البته من هم پنجشنبه تا ساعت 7 كلاس دارم و نيستم (همونطور كه قبلا هم گفته بودم)

خوب ميشد اگه زمانش تغيير مي كرد

ولي به نظر من خوبه يه بار برگزار بشه اين وعده تا راه براي دفعات بعدي باز بشه

دوستانی که نمی تونن بیان ناراحت نباشن
تازه ما می خوایم راه را باز کنیم
چون دوباره قرار می ذاریم هم دیگه رو ببینیم
امروز ما میریم بعدا دو باره سر یه فرصت دیگه یه قرار دیگه می ذاریم
شما هم تشریف بیارید
آخرین یاد آوری:
امروز ساعت 6 عصر دم سی و سه پل که به سمت میدان انقلاب است

مصادف با 19/2/1387


هر کی دوست دارد بیاد


اگر خواستید دم پله ها که برای سی و سه پل انجا بیستید

هر که خواست می تواند بیاید

[™Enter_The_Love]

بچه ها عکس بگیرید بعد بزارید اینجا

[جادوگر جوان]

سلام
دوستان دلشون بسوزه منو سامان جان رفتیم سر قرار
25 دقیقه هم منتظر شدیم تا اگه کسی دیگه هم میاد بیاد
ولی کسی نیومد
خودمون رفتیم و رفتیم تا که خسته شدیمو بر گشتیم
خیلی حال داد دم خودمون گرم
راستی باز هم قرار خواهیم گذاشت
یه قرار دیگه تنظیم می کنیم و خبر می دیم
همدیگه رو نمی شناختیم
ولی سامان اومد گفت...
بعد هم دیگه رو شناختیم
در کل دلتون بسوزه

[™Enter_The_Love]

[samanajan]

ان شا اله دفعه دیگه همه

سر قرار می آیند

دید لو هیچ کدام از ما را نخورد چه اقا سعید را چه من را

[S A A M]

Only Isfahan

[mndst]

سلام
دوستان دلشون بسوزه منو سامان جان رفتیم سر قرار
25 دقیقه هم منتظر شدیم تا اگه کسی دیگه هم میاد بیاد
ولی کسی نیومد
خودمون رفتیم و رفتیم تا که خسته شدیمو بر گشتیم
خیلی حال داد دم خودمون گرم
راستی باز هم قرار خواهیم گذاشت
یه قرار دیگه تنظیم می کنیم و خبر می دیم
همدیگه رو نمی شناختیم
ولی سامان اومد گفت...
بعد هم دیگه رو شناختیم
در کل دلتون بسوزه

باید با هم هماهنگ می‌کردید بعد میومدید دروغ می‌گفتید که خیلیا اومدن. همه هم فکر می‌کردن اون بکی اومده...

خلاصه اینجوری واسه دفعه بعد تحریک کنندگیش بیشتر بود.

[samanajan]

دروغ گفتن تو کار من نیست