تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 288 از 469 اولاول ... 188238278284285286287288289290291292298338388 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,871 به 2,880 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #2871
    آخر فروم باز sabasistem_co's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    اینجا !
    پست ها
    1,212

    پيش فرض

    سلام

    یه شب توی ماشین بودیم البته قبلش رفته بودیم مغازه کمی کشک گرفته بودیم . من صندلی عقب نشسته بودم و بعد کیسه کشک را دادن به من که گره اش را باز کنم . 5 تا 10 دقیقه که با کیسه ور رفتم ولی باز نشد ( گره اش خیلی محکم بود ) خب بعد بابام بهم گفت 2 ساعت داری چیکار می کنی . منم که عصبانی شده بودم یک دفعه اشتباهی گفتم : گره اش ک ی ر ه ( می خواستم بگم گره اش کور هست یعنی خیلی گره اش محکم هست ) بعد یک دفعه سکوت ماشین را فراگرفت هیچ کس چیزی نمی گفت ولی بعد از 2 یا 3 دقیقه دیدم بابام صورتش را طرف شیشه کرده و داره می خنده من دیگه تا فردا صبحش هیچی نگفتم .

    ببخشید فقط یه کمی مثبت 15 شد . خدا کنه منو رو بن نکنند.

  2. #2872
    آخر فروم باز alizshah's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    فعلا هیچ کجا
    پست ها
    5,618

    پيش فرض

    سلام

    یه شب توی ماشین بودیم البته قبلش رفته بودیم مغازه کمی کشک گرفته بودیم . من صندلی عقب نشسته بودم و بعد کیسه کشک را دادن به من که گره اش را باز کنم . 5 تا 10 دقیقه که با کیسه ور رفتم ولی باز نشد ( گره اش خیلی محکم بود ) خب بعد بابام بهم گفت 2 ساعت داری چیکار می کنی . منم که عصبانی شده بودم یک دفعه اشتباهی گفتم : گره اش ک ی ر ه ( می خواستم بگم گره اش کور هست یعنی خیلی گره اش محکم هست ) بعد یک دفعه سکوت ماشین را فراگرفت هیچ کس چیزی نمی گفت ولی بعد از 2 یا 3 دقیقه دیدم بابام صورتش را طرف شیشه کرده و داره می خنده من دیگه تا فردا صبحش هیچی نگفتم .

    ببخشید فقط یه کمی مثبت 15 شد . خدا کنه منو رو بن نکنند.
    عجب سوتی بوده
    خوب زود درستش میکردی

  3. #2873
    آخر فروم باز mehdi_vsgh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    توی لباسام
    پست ها
    8,492

    پيش فرض

    سلام...
    گفتم یه سوتی بنویسم تاپیک بیاد بالا...
    (به کلمات خوب دقت کنید)

    همونطور که همه نمیدونن (:d) من دانشگاه آزاد میرم...شهریه هامون هم باید به یک بانک ملی که سر خیابان همان دانشگاه هستش واریز کنیم....

    ترم 2 بودیم و بسیار جو گیر که الا و بلا باید همون روز انتخاب واحد شهریه را پرداخت کرد.....
    همونطور که میدونین ترم 2 میوفته تو زمستون و برف و بوران و....
    اون روز هم هوا خیلی سرد بود و به شدت هرچه تمام تر برف میبارید.....

    دانشگاه هم برای راحتی (مثل همیشه) یک شعبه از بانک را تو یکی از کلاسهای دانشگاه ایجاد کرده بود...
    ینی ما باید بیرون از ساختمون میموندیم و از پنجره کلاس پول را پرداخت میکردیم....

    هوا هم به شدت سرد بود..من که به کلی داشتم یخ میزدم...برف شدیدی هم میبارید.....

    خلاصه سرتون را درد نیارم...بعده 3-4 ساعت (موقع نهار متصدی بانک رفت ناهار خورد و اومد) بالاخره نوبت من شد.......
    فکر میکنید چه اتفاقی افتاده بود؟؟؟
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    ..

    تمام پول من چکهای بانک تجارت بود......
    (بانک ملی و چکهای بانک تجارت)


    خلاصه خودتون قیافه‌ی منو تو اون لحظه تصور کنید

  4. #2874
    پروفشنال thomas-anders's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    565

    پيش فرض

    یه سوتی که دادم مربوط میشه به یه روزی که رفتم دریا واسه شنا محظ اطلاعتون ما جنوبی هستیم بوشهری بعد خلاصه اقا ما رفتیم تو اب و کلی هم شنا کردیم و کلی هم خوش گذشت بعد اومدیم بیرون رفتیم که بریم بعد یه مقداری راه رو باید تا موتور طی میکردیم بعد دیدیم که همه اقا دارن به ما میخندن گفتیم چیه اینا به چی دارن میخندن بعد همینجور که رفتیم دوست رفت جلو یهو من از پشت دیدم این پشت شرتش نیست خلاصه...



    دیگه کلی ابروریزی شد



  5. #2875
    پروفشنال Meisam Khan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    616

    پيش فرض

    يه سوتي باحال از تمام ايرانيان با سواد .
    اگه تو گوگل "خوانواده" سرچ كنيد 33000 صفحه نتيجه داره . اينم از عكسش.

  6. #2876
    پروفشنال winter+girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    رشت
    پست ها
    749

    پيش فرض

    افتخار میکنم ایرانیم چووون هیچ جای دنیا انقد به خانواده اهمیت نمیدن که تو مدل نوشتار داشته باشه
    استغفرالله

  7. #2877
    آخر فروم باز M.etallic.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    کره زمین
    پست ها
    3,962

    پيش فرض

    من و دوستم دیشب رفتیم استخر... یه کم که شنا کردیم رفتیم تو قسمت سونا و جکوزی... بعد از تو آب گرم اومدیم پریدیم تو آب سرد. آبش کاملا شفاف بود و غیر از ما هم چند نفر دیگه تو حوض بودن. همه دورهادور وایساده بودیم به هم دیگه نگاه میکردیم. یهو من دیدم از زیر شورت دوستم یه مایه زرد رنگی داره بیرون میزنه و با یه حالت عجیبی تو آب پخش میشه ... منو میگی سریع به بقیه نگاه کردم تا ببینم اونها حواسشون هست که دیدم همشون با دهن باز دارن زیر آب رو نگاه میکنن. حالا این دوست ما هم کاملا عادی سرشو بالا گرفته بود و روبروشو نگاه میکرد. سه سوت حوض خالی شد و همه رفتن بیرون. منم یه پس گردنی زدم به دوستم و اومدم بیرون. جالب اینجاست که همه چیز رو انکار میکرد ...

  8. #2878
    حـــــرفـه ای Mahdi_Moosavi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    زمین خدا ..
    پست ها
    3,262

    11

    سلام

    یه شب توی ماشین بودیم البته قبلش رفته بودیم مغازه کمی کشک گرفته بودیم . من صندلی عقب نشسته بودم و بعد کیسه کشک را دادن به من که گره اش را باز کنم . 5 تا 10 دقیقه که با کیسه ور رفتم ولی باز نشد ( گره اش خیلی محکم بود ) خب بعد بابام بهم گفت 2 ساعت داری چیکار می کنی . منم که عصبانی شده بودم یک دفعه اشتباهی گفتم : گره اش ک ی ر ه ( می خواستم بگم گره اش کور هست یعنی خیلی گره اش محکم هست ) بعد یک دفعه سکوت ماشین را فراگرفت هیچ کس چیزی نمی گفت ولی بعد از 2 یا 3 دقیقه دیدم بابام صورتش را طرف شیشه کرده و داره می خنده من دیگه تا فردا صبحش هیچی نگفتم .

    ببخشید فقط یه کمی مثبت 15 شد . خدا کنه منو رو بن نکنند.
    چه باحال ! اینا دیگه تقریبآ عادی شده . کم کم میای تو خط !

  9. #2879
    حـــــرفـه ای Mojtaba N87's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    مشهد (Hometown : شیراز)
    پست ها
    5,015

    پيش فرض

    ما مخلصیم عزیز!

    این تاپیک باید مهم شه .حیفه

    من و دوستم دیشب رفتیم استخر... یه کم که شنا کردیم رفتیم تو قسمت سونا و جکوزی... بعد از تو آب گرم اومدیم پریدیم تو آب سرد. آبش کاملا شفاف بود و غیر از ما هم چند نفر دیگه تو حوض بودن. همه دورهادور وایساده بودیم به هم دیگه نگاه میکردیم. یهو من دیدم از زیر شورت دوستم یه مایه زرد رنگی داره بیرون میزنه و با یه حالت عجیبی تو آب پخش میشه ... منو میگی سریع به بقیه نگاه کردم تا ببینم اونها حواسشون هست که دیدم همشون با دهن باز دارن زیر آب رو نگاه میکنن. حالا این دوست ما هم کاملا عادی سرشو بالا گرفته بود و روبروشو نگاه میکرد. سه سوت حوض خالی شد و همه رفتن بیرون. منم یه پس گردنی زدم به دوستم و اومدم بیرون. جالب اینجاست که همه چیز رو انکار میکرد ...
    این یه چیزی اونور تر از سوتیه!

    چه باحال ! اینا دیگه تقریبآ عادی شده . کم کم میای تو خط !
    ای بابا! تا باشه از این سوتی ها باشه

  10. #2880
    حـــــرفـه ای Mojtaba N87's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    مشهد (Hometown : شیراز)
    پست ها
    5,015

    پيش فرض

    این هم جدید ترین سوتیه بنده:

    یکی از دوستای قدیمیم رو دیدم ، مربوط به 8-9 سال پیش. اسمش رضا بود . یه دوست مشترک هم داشتیم اون وقتا اسمش محسن بود . آقا من رضا رو دیده بودم فکر کردم محسنه ! (حافظه افتضاح ماس دیگه) . اومدیم خوشمزگی کنیم یکم پشت سر رضا و گند کاریای قدیمیش حرف زدیم. نامرد هیچی نگفت ! گذاشت اراجیف من تموم شه ! آخرش گفت :

    خب مجتبی جان ، شماره محسن رو هم بگیر ، یه روز 3تایی بریم بیرون. ما رو میگی... (بقیش رو میدونید! )

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •