تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 287 از 640 اولاول ... 187237277283284285286287288289290291297337387 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,861 به 2,870 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #2861
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    دل گلی ام ،

    هنوز خوب خشک نشده

    مواظب باش

    زود می شکند ...

  2. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2862
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    خانه‌ی من

    کوچک است

    اما هر چه می‌گردم

    تو را نمی‌یابم.

  4. 4 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #2863
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    به اندازه تمام روزهایی
    که دوستت داشتم
    ولی نداشتمت
    باید تو رو از دست بدهم!

  6. 4 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #2864
    داره خودمونی میشه Parisa-007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    91

    پيش فرض

    تنها شاهد اشک ها شبانه ام،

    همین صفحه ی سپید و جوهر سیاه است

    ...

    هرگز نخواستم

    چشم نامحرم این لحظه های نا آشنا،

    فروریختن اشک را بر گونه هایم ببیند

    همیشه بالش سکوت را

    زیر سر هق هق تنهایی ام گذاشتم

    تا کسی صدایم را نشنود...

    اما تو،

    تو که از گریه های پنهان من باخبری،

    چه کنم؟!

    گاهی همین گریه های گهگاه،

    جای خالی تو را در غربت ترانه هایم

    پر می کند...

    باور کن!

  8. 2 کاربر از Parisa-007 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #2865
    داره خودمونی میشه Parisa-007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    91

    پيش فرض

    پیراهنش فقط دو دکمه داشت
    برای مرگ
    چه تفاوت داشت
    که پیراهنش انبوه از دکمه باشد
    چنان غرق بود که دعوت ما را برای شام نشنید
    طلب صبحانه کرد
    شب بود
    نمی دانست که شب است
    ...


    احمدرضا احمدی

  10. 3 کاربر از Parisa-007 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #2866
    آخر فروم باز Consul 141's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    BandarAbbas
    پست ها
    1,870

    پيش فرض

    تا اینکه شوق جان به لب آمد به من رسید
    تنها شدیم و از لب او جان به تن رسید
    پروانه مست شد غزل شمع گر گرفت
    چرخید گرم تا به خود از خویشتن رسید
    دور گناه حلقه زدیم و به جانمان
    از ارتفاع دور دو مورد بدن رسید

    ... وَ جانشین نشست کنار درخت عشق
    با دست غیب بر بدنش پیرهن رسید
    اندام ها معلق و اندیشه در بلوغ
    بر شش جهت نماز زد و این سخن رسید :
    " گرچه سقوط مثل پریدن نمی شود
    اما به جام می شود از ریختن رسید "

    از من شروع شد که به جان آمده لبی
    در جست وجوی چشم شما به دهن رسید
    پرگار عشق چرخ زد و از لبت گذشت
    در آسمان آخر دنیا به من رسید

  12. #2867
    آخر فروم باز Consul 141's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    BandarAbbas
    پست ها
    1,870

    پيش فرض

    آن وقت که آسمان گریست
    ومرغی از درد رهید
    من اولین کسی بودم که بودم
    تنها
    مثل آدم بی حوا
    وقتی درد هم از من گریخت
    وقتی پناه بی پناه آغوش آن غریبه هم از من گرفته شد
    و تنهایی را مثل نامم در
    اغوش کشیدم
    تنهایی تنها همدمم بود
    وهیچ کس مرا دوست نداشت جز آنکس که نمی دانم کیست کجاست چه می کند
    و فردا کسی می آیدکه نمی دانم می ماند یا نه
    و دیگر هیچ نیمه ای این نیمه را کامل نکرد

  13. #2868
    آخر فروم باز Consul 141's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    BandarAbbas
    پست ها
    1,870

    پيش فرض

    جدايی تاريک است و گس
    سهم خود را از آن می‌پذيرم
    تو چرا گريه می‌کنی؟
    دستم را در دست خود بگير
    و بگو که در يادم خواهی بود
    قول بده سری به خواب‌هايم بزنی
    من و تو چون دو کوه دور از هم
    جدا از هم
    نه توان حرکتی
    نه اميد ديداری
    آرزويم اما اين است
    که عشق خود را
    با ستاره‌های نيمه‌های شب
    به سويم بفرستی

  14. #2869
    آخر فروم باز Consul 141's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    BandarAbbas
    پست ها
    1,870

    پيش فرض

    مرگ
    من شعر مرگ را برای لبانم خواستم
    و همه آنها آهنگ بد نوای زندگی را نعره میزدند
    کویر لبهایم
    سکوت اشکهایم
    زندان سینه‌ام
    پاهای لرزانم
    من یک انسانم
    مثل همه آنها٬ مثل تو......

  15. این کاربر از Consul 141 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  16. #2870
    اگه نباشه جاش خالی می مونه .::. RoNikA .::.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    p30world
    پست ها
    271

    پيش فرض

    من می مانم
    با نام تو
    با یاد تو
    با روزهای ماندنت
    با روز سخت رفتنت

  17. این کاربر از .::. RoNikA .::. بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •