ادم عشقم جز عشق چه دانم
چون عاشقم رعب عشق ندانم
در تعجبم چه پرسند کسان
حالم عریان است چه جویند ز مان
ادم عشقم جز عشق چه دانم
چون عاشقم رعب عشق ندانم
در تعجبم چه پرسند کسان
حالم عریان است چه جویند ز مان
دور از این هیاهو
دلم کویر می خواهد و
تنهایی و سکوت و
آغوش ِسرد ِشبی که آتشم را فرو نشاند.
نه دیوار،
نه در،
نه دستی که بیرونم کشد از دنیایم،
نه پایی که در نوردد مرزهایم،
نه قلبی که بشکند سکوتم،
نه ذهنی که سنگینم کند از حرف،
نه روحی که آویزانم شود.
من باشم و
تنهایی ِژرفی که نور ستارگان روشنش می کند
و آرامشی که قبل از هیچ طوفانی نیست !
این همه حسود بودم و نمیدانستم
به نسیمی که از کنارت
موذیانه میگذرد
به چشم های آشنا و پر آزار ، که بی حیا نگاهت میکند
به آفتابی که فقط تلاش گرم کردن تو را دارد ٬ حسادت میکنم ...
من آنقــدر عاشقم
که به طبیعت بد بینم
طبیعت پر از نفس های آدمـی است ،
که مرا وادار میکند حسادت کنم
به تنهاییام
به جهان
به خاطره ای دور از تو ...
آهنگــــــ زنگ من
رو موبایلتــــ با بقیه فرق داشتــــ
ولے آهنگــ زنگتـــ رو مویایلم مثل بقیـــه بود !!
تو به خـــاطر اینکــه بفهمــــــــے منم
و مـــن به خـــــاطر اینکه فکـــر کنمـــ تویـــــے
شايد کسي را که با او خنديده اي فراموش کني
اما هرگز
کسي را که با او گريسته اي را از ياد نخواهي برد .
و من از هنگام تولد کائنات تا کنون سر به شانه هاي تو گريسته ام
پس چگونه مي توانم لحظه اي تورا فراموش کنم ؟
چگونه مي توانم با ابرهاي بهاري در سرودن تو همراه نشوم .
اگر به من بگويند :
فقط يکبار مي توانم تورا از پشت شيشه هاي مه آلود ببينم
و برايت دست تکان بدهم
واگر به من بگويند :
فرصتي نيست و فقط يک جمله مي توانم به تو بگويم
و پس از آن به ابديت مي رسيم
رو به رويت مي ايستم و مي گويم :
در قيامت هم نام تورا بر لب خواهم داشت
Last edited by Puneh.A; 06-08-2011 at 12:32.
به ((پایت)) افتاده ام
.
.
.
.
تا
به (( دستت)) بیاورم
چه فرقي مي کند وسوسه ي سيب يا حوا براي کسي که آدم نيست !
حوا ! سیب را با لذت گاز بزن،آدم ارزشش را ندارد
Last edited by eMer@lD; 06-08-2011 at 17:32.
نگـــــاه كن
نگـــــــــــاه كن
من آنسوي خيال تو گم شده ام
صدايــــــــم كن،
من درغباربرهوت ناكجاآبادي كه تراميجويدگم شده ام
كجايـــــــــــــــــــــ ي؟
و در نهایت من به سان طعم شیرین یک بستنی
در نیمه شب ِ خیال ِ یک ظهر داغ تابستانی
یا در میان بازوانت آب خواهم شد
یا در کام یادت ناب !
به هر روی
روزی من هم برای تو تمام خواهم شد !
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)