اون روزا ما دلی داشتیم
واسه بردن جونی داشتیم
واسه مردن کسی بودیم
کاری داشتیم
پاییز و بهاری داشتیم
تو سرا ما سری داشتیم
عشقی و دلبری داشتیم
کسی آمد که حرف عشق را با ما زد
دل ترسوی ما هم دل به دریا زد
به یک دریای طوفانی، دل ما رفته مهمانی
چه دوره ساحلش، از دور پیدا نیست
یه عمری راهه و در قدرت ما نیست
باید پارو نزد وا داد، باید دل رو به دریا داد
خودش میبرتت هر جا دلش خاست
هر جا برد بدون ساحل همونجاست
به امیدی که ساحل داره این دریا
به امیدی که آروم میشه فردا
به امیدی که این دریا فقط شاه ماهی داره
به عشقی که نمیبینی شبهاشو بی ستاره
دل ما رفته مهانی، به یک دریای طوفانی
باید پارو نزد وا داد، باید دل رو به دریا داد
خودش میبرتت هر جا دلش خاست
هر جا برد بدون ساحل همونجاست