حالا اون حرف چی بود ؟زود بگو دارم میمیرم ؟![]()
--
--
حالا اون حرف چی بود ؟زود بگو دارم میمیرم ؟![]()
اینا سوتیای منه:
من به دیشب همیشه می گم دیروز شب
به پاساژ می گم پاشاز
به آدامس می گم آدانس
یه بارم حواسم نبود به رفیقم گفتم چهارشنبه سوری چندشنبس
شما خیلی حواست خمع بوده واشه این چارشنبه سوری![]()
آقا جا آقا
سوتی های بنده گاهی حد و حصر نداره.مثلا یه بار که رفته بودم ثبت نام یک نفر واسه کلاس موسیقی .وقتی پرسیدم زمان کلاس کی هستش گفت ساعت پنج .
یه نفر هم نبود به من بگه ساعت پنج میگه حتما 5 عصر هستش دیگه ساعت صبح کی میاد کلاس موسیقی
حالا بنده هم با پر رویی فراوان پرسید پنج عصر دیگه.
و اما سوتی وحشتناک ودسته جمعی ما توی کلاس ریاضی 1 اونم ترم اول اول که سوتی نبود واقعا یه حماقت بود و با سانسور فراوان میگم اونای که فهمیدن به بقیه که نفهمیدن نگن
ما با یه عده (2 نفر از دوستان خوب)قراغر شد صبحی که دانشگاه میایم یه چیزایی هم بیاریم با خودمون (خوردنی میباشد)از خوش شانسی من دیر بلند شدم و نتوستم دوساتم رو ببینم تو ترمینال من رفتم به سلامتی سر کلاس 60 -70 نفره ریاضی که از شانس بد ما هم استاد مار و قشنگ میشناخت و بنده سابقه اخطار و اخراج از بین اون 60 -70 نفر رو داشتم .طبق معمول رفتیم نشستیم لژ که جای راد مردان است
ساعت اول این دوستای ما نیاومدن گفتیم نامردا من رو خبر نکردن .راستش اون زمونم موبایل هنوز لوسک بود و همش یکی از ما موبایل داشت .اونم من نبودم .
خب زنگ اول تموم شد و ما رفتیم بیرون دیدم خدا روز بد نده این دو تا رفیق ما عین چیز جلوی کلاس وایسادن ببخشید از این الفاظ رکیک استفاده میکنم .
ولی بوی خیلی زننده ..... از دهنشون میاد(خوردنی مثل آب)آقا من گفتم شما وسط سالن چه غلطی میکنین؟
که اینا دیدم چیزی بارشون نیس.آقا اینا با پر رویی تمام وارد کلاس شدن و نشستن تو کلاس.از قضا هم چند تا از اون خان مای محترم کلاس نیمدونم چی شد تغییر مکان دادن و اومدن نشستن آخر کلاس.یکی هم که ما ارادت خاصی بهشون قائل بودیم (ولی الان احترام معمولی چون متاهلم)نشست پیش بنده حقیر فقیر.
جونم براتون بگه ما نشستیم استاد نشست و شروع تدریس .یکی از ین دوستان نیک ما هی بر میگشت و یه متلکی با اون صدای واقعا نازکش در مورد استاد به طرف من میگفت منم از خنده داشتم روده بر میشدم ولی پرونده سیاه بود جیکم در میاومد آبروم میرفت .به زور خودم رو نگه داشته بو.دم .این خانوم بسیار محترم هم متوجه شده بود که من دارم اونجا زور میزنم که صدان در نیاد .
در این موقع بود که صدای نحس آنیکی نکو دوستم هم در امد .بابا یکی به این بگه اخه بچه توی انتگرال کجا همسایگی محذوف هست مجبوری سوال کنی؟
این رو هم متذکر بشم استاد گرامی دست ما رو از همون اول کلاس خوندن(و این رو هم بگم بعدا همون استاد واقعا فهمیدم چه انسان خوبی هستن)
استاد هم هم که از سوال این عزیز تعجب کرده بود با کمی مکث گفت آخه تو انتگرال همسایگی محذوف نداریم.
و جواب دیگه هم از دوست دیگرمون بلند شد.
و این بود منفجر کننده بنده:
((ببین این مردک مست چی داره میپرسه (البته این لفظ به ترکی گفته شدهکه واقعا وحشتناک بود)))
توی کلاسی که از ترس استاد خپ گرفته نشسته بود یه صدای ناخراشیده بلند و کنترل نشده این رو گفت ورو به من بد بخت هم گفت.
من دیگه تحمل نداشتم و با تمام قدرتم کلم رو زدم به بازوی صندلی و به زور خوندم رو گرفتم و زیر چشمی استاد و کل کلاس رو زیر نظر داشتم و میدیدم خانوم محترم کنار بنده ریز ریز میخندن .من در حالی که داشتم از ترس میلرزیدم به یکی از بچه ها اشاره کردم پاشو اینا رو از کلاس ببر بیرون .و با هماهنگی لازم عملیات خروج این دو نفر از کلاس رو انجام دادیم .و موند یه عالمه کیف و کاپشن که باید من حمالیش رو میکردم .
اون روز بزرگترین سوت بود که دادیم .یعنی اگه استاد نامردی میکرد و موضوع رو به حراست میگفت چون بنده همیشه خدا پیش این دوستان بودم کارمون به حراست که صحله منکرات و دادگاهم میکشید .
داستان خوبی بود؟
آره خیلی جالب بود... خوب عالمیه خوووووب....
میگم این سوتی ها رو کسی Pdf نکرده؟
خودم دست به کار شم؟
چند وقت پیش تو اتوبوس با دوستم بودیم و هر دوتایی داشتیم با بلوتوث مموری های ملت رو پر از کلیپ میکردیم که من یه دختررو پیدا کردم و براش میفرستادم و اون هم برای من میفرستاد.
خلاصه وقتی پیاده شدیم گوشی دوستم رو گرفتم و دیدم اینها همش کلیپهای منه...
آخر فهمیدم دوستم هم مثل من اسم بلوتوثش رو اسم دختر گذاشته. جفتمون حسابی اسکل شدیم رفت...
قبلا" هم یه سوتی این مدلی داده بودم اینجا تعریف کردم ... دیروز دوسته خواهرم اومده بود پیشش که با هم درس بخونن ... من نمیدونستم.. همینجوری با یه شلوارک رفتم تو اتاقه خواهرم( لباس تنم نبود کلا" فقط همون شلوارک) ... پس شد آنچه شد !
يه پسر عمو دارم هر وقت پيشش باشم حتما" سوتي ميدم البته سوتي كلمه اي
---------------------------------------------------------
رفته بوديم بازديد از تصفيه خونه بعد يكي از كاركنان اونجا داشت برامون توضيح ميداد . اون آقا مارا برد توي اون مرحله كه آب را از چند لايه شن عبور ميدند و براي اينكه ما بهتر متوجه بشيم مقداري از همون شنهاي مخصوص را درون يك آكواريوم ريخته بودند و از بالا آب ميريخت تو آكواريوم و از پايين ميرفت بيرون همون لحظه كه توضيح اون آقا تموم شد معون ما كه يعني همراه ما اومده بود به اون آقا گفت : يعني كل آب اصفهان از اينجا رد ميشه؟؟(منظورش همون آكواريوم شيشه اي بود)
چند روز پیش رفتم کشک بگیرم رفتم توی مغازه به فروشنده گفتم :
سلام کشک دارین !!!
طرف هم که فکر می کرد دارم یه چیزی می گم که بخندیمگفت یه چیزایی داریم !!!
من هم خودم رو از تا ننداختمو کشک رو با موفقیت کامل به خونه بردم !
![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)