تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 28 از 31 اولاول ... 182425262728293031 آخرآخر
نمايش نتايج 271 به 280 از 307

نام تاپيک: سریال پایتخت 2

  1. #271
    آخر فروم باز H A M A S's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    3,294

    پيش فرض

    انتقاد شدید نماینده‌ ساری از سریال‌ پایتخت

    نماینده ساری در مجلس با انتقاد شدید از آنچه تمسخر گویش مازندرانی در سریال «پایتخت» می‌نامید،گفت: سریال‌هایی نظیر «پایتخت» به تفریح سبک رسانه ملی تبدیل شده است.

    به گزارش فارس محمد دامادی نماینده مردم ساری در مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی امروز (یکشنبه) خانه ملت در تذکری آئین‌نامه‌ای نسبت به پخش سریال «پایتخت» از رسانه ملی به شدت انتقاد کرد.

    وی گفت: جامعه‌ای که تنها یک رسانه دارد آن هم رسانه ملی، در دو سال گذشته اتفاقاتی را تجربه کرده که به شدت تاسف و تاثربرانگیز بوده است.

    دامادی ادامه داد: این اقدامات یعنی تمسخر لهجه مازندرانی‌ها در قالب برنامه‌ها و سریال‌هایی نظیر «پایتخت» به تفریح سبک رسانه ملی تبدیل شده است، آنهم در شرایطی که مازندران در این سال‌ها قربانی تصمیمات پایتخت نشینانی بوده که زمین‌شان را با ثروت آنچنانی غصب کرده‌اند و زحمات‌شان را به باد فنا داده‌اند، کسانی که باعث و بانی پایتخت‌اند، چه می‌دانند کار کردن در هوای شرجی و گرم مازندران آن هم در شالیزارها، چقدر طاقت‌فرساست. چون زیر کولرهایشان در ویلاهایشان نشسته‌اند و فیلمنامه تنظیم می‌کنند.

    «دیروز آذربایجانی‌ها، امروز مازندرانی‌ها، فردا نوبت کدام قوم ایرانی است؟! یک روز برنج وارد کردند و یک روز زمین ما را در مازندران غصب کردند و ویلاسازی کردند، یک روز جنگل را نابود کردند و حالا هم رویه تمسخر پیش گرفته‌اند.»

    نماینده مردم ساری در مجلس در بخش دیگری از سخنانش تصریح کرد: کاری که این رسانه انجام داده است، علیرغم همه تذکرات، این کار را حتی استعمارگران اروپایی در کشورهای آفریقایی وقتی مشغول غارت آنها بودند، انجام ندادند؛ این همان گویشی است که مورد تمسخر قرار گرفته، همان گویش و آئینی است که اسطوره‌هایی همچون سیدمجتبی علمدار، بصیر و طوسی‌ها را پرورش داده است؛ و فراموش نشدگانی از جنس اسطوره‌ها و دلاورانی چون لشکر 25 کربلای مازندران را پرورش داده است که در ولایتمداری نمره یک آورده‌اند و حماسه خلق کرده‌اند.

    دامادی در خاتمه گفت: به جای ساختن فیلمنامه‌های اینچنینی، از کارگران زحمت‌کش فولاد بگوییم که حقوق شب عید خود را دریافت نکرده‌اند و فریاد من مازندرانی و این کارگران به جایی نرسید.
    به جای این حرفا برید بودجه سال 92 رو تصویب کنید

  2. 7 کاربر از H A M A S بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #272
    M Ơ Ɗ Є Ʀ ƛ Ƭ Ơ Ʀ VAHID's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    "فروم" ها خانه دوم ما
    پست ها
    10,149

    پيش فرض


  4. 13 کاربر از VAHID بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #273
    آخر فروم باز mojtaba2321's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    2,332

    پيش فرض

    چقدر مردم بی جنبه ای داریم ما... نماینده مردم هرمزگان هم انتقاد کرد از پایتخت...و گفته بوده مردم هرمزگان رو قاچاقچی و شیرین عقل و ... توی سریال نشون دادن.

  6. این کاربر از mojtaba2321 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #274
    آخر فروم باز mojtaba2321's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    2,332

    پيش فرض

    این دو تا دوقلو هم همونطور که محسن تنابنده گفت ساکن سوئد هستن.

  8. 10 کاربر از mojtaba2321 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #275
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Sep 2011
    محل سكونت
    بی خداحافظی...
    پست ها
    4,241

    پيش فرض

    این دو تا دوقلو هم همونطور که محسن تنابنده گفت ساکن سوئد هستن.
    دو تا دوقلو = چارتا
    در مورد انتقاد ها هم واقعا بی جنبه بودن بعضی ها رو میرسونه ، باید از خداشونم باشه که اومدن تو شهر اونا فیلم برداری کردن...
    یه سریال قابل قبول هم که میسازیم میان سیا 30 ش میکنن/
    نمی خوام مقایسه کنم ولی توی خیلی از فیلم ها و سری های آمریکایی که تو ژانر طنز هستش ، کلی گروه و فرد مورد تمسخر قرار میگیرن ، از رئیس جمهورشون گرفته تا اشخاص دیگه ... ولی به نظرم جنبه دارن و سریع موضع نمیگیرن ، تازه اینا که هدفشون تمسخر نبوده /

  10. 7 کاربر از CRIS Joon CR7 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #276
    ناظر فوتبال خارجی و مسابقه و سرگرمی Reza31001's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    3,760

    پيش فرض

    دو سال پیش که مردم علی آباد یه طومار نوشته بودن (از این بنرهای چند متری!) که اینا ما رو مسخره کردن
    اصلا برزو ارجمند قهوه تلخ مگه مشهدی حرف میزد؟
    نه والا! لهجه رو گرفته بود به گند کشیده بود که چهارتا حرف خنده دار در بیاد ولی مشهدیا مگه اعتراض کردن؟
    (ناسیونالیستی در مقیاس شهری اسمش چیه؟)

    اصلا فیلم سازی تو ایران همینه کارگردان باید مواظب باشه چون هر صنفی تو فیلمش باشه بعدش حرف حدیث پیش میاد (از پزشک بگیر تا همین مردم یه منطقه خاص) واویلا اگه به آقایون نیروانتظامی وظیفه شناس و خوش برخورد چیزی گفته بشه که دیگه قطعا حبس داره

  12. 3 کاربر از Reza31001 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #277
    داره خودمونی میشه bahador fab's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2013
    پست ها
    150

    پيش فرض

    پایتخت: بهترین و پر بیننده ترین سریال تاریخ تلویزیون ایران
    Last edited by bahador fab; 15-04-2013 at 14:41.

  14. #278
    داره خودمونی میشه bahador fab's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2013
    پست ها
    150

    پيش فرض

    پایتخت یه ارتباط نزدیکی با مردم داشت

  15. #279
    داره خودمونی میشه bahador fab's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2013
    پست ها
    150

    پيش فرض

    تحلیلی درباره ویژگی‌های طنز اجتماعی در «پایتخت2»

    طنز پایتخت تلخ نبود
    ساخت مجموعه‌های مناسبتی، گویی ضرورت انكار‌ناپذیر این سال‌ها شده است. در ماه رمضان، ایام محرم و نوروز، اهالی جعبه جادویی‌ نهایت خلاقیت خود را به كار گرفتند تا بینندگان چند میلیونی ایرانی را با حال و هوای ایام مورد نظر وفق دهند و آنها را مهمان سفره الهی یا میزبان عطر بهار كنند. اگرچه طی سال‌های گذشته، همیشه در نوع و كیفیت این نوع مجموعه‌ها، شاهد فراز و فرودهای گوناگون بوده‌ایم، اما صداوسیما خوب توانسته است رگ خواب مخاطبان ایرانی را دریابد و همگان را با خلق و خوی جدید بار آورد.


    مجموعه‌های مناسبتی ماه مبارك رمضان، در سال‌های آغازین دهه 80 و بخصوص نیمه دوم آن دهه، گل سر سبد ساخته‌های تلویزیونی بود؛ مجموعه‌هایی كه عموما بازیگران طنز ثابت یا چهره‌های معروف طنز در آن نقش‌آفرینی می‌كردند. ترش و شیرین، خانه به‌دوش، چهارخونه، سه در چهار، متهم گریخت، دارا و ندار و چند مجموعه موفق دیگر در قالب‌های طنز خاص و گاه نزدیك به هجو و لودگی، پیشقراول مجموعه‌های مناسبتی بودند. بخش زیادی از موضوعات به فقر، اعتیاد، اجاره‌نشینی، ازدواج و... اختصاص داشت. آثاری كه با توجه به ویژگی‌های ساختاری خود و در حد توان سازندگانشان توانستند در اذهان مخاطبان ردی از خاطره بر جای گذارند. حتی برخی بازیگران آن كارها با تبدیل شدن به تیپ‌های تلویزیونی توانستند در پرده نقره‌ای هم خوش بدرخشند و نام و نانی برای خود دست و پا كنند.
    اما در تعطیلات عید نوروز 91، یك مجموعه تلویزیونی روی آنتن رفت كه ابتدا كمتر كسی فكر می‌كرد بتواند میان رقیبان مناسبتی در آن ایام، جایگاهی برای خود دست و پا كند. مجموعه تلویزیونی «پایتخت» با بازیگران كمتر شناخته شده، طنز و نیز فرم، محتوا و ساختار جدید تلویزیونی متولد شد. موضوع قصه هم تقریبا بكر و دست نخورده بود؛ مهاجرت به پایتخت در قالب یك مجموعه طنز. هر‌چند این موضوع در مجموعه تلویزیونی «متهم گریخت» به نوعی دستمایه كار نویسنده و كارگردان آن شده بود، اما سری اول پایتخت ویژگی‌ها و مولفه‌هایی داشت كه مهاجرت از شهرستان به پایتخت را خاص و منحصر به‌فرد می‌كرد.
    قصه این مجموعه بیش از آن‌كه میان شهر تهران و ساختمان‌های چند طبقه بگذرد، در كامیون و میان خیابان‌ها روایت می‌شد. شاید نتوان «پایتخت 1» را مانند «پایتخت 2» یك مجموعه كاملا جاده‌ای تعریف كرد، اما به یقین روایت‌های ظریف آن از معضلات بزرگ شهری مانند تهران بسیار قابل تامل بود. اساس منزل این خانواده تا پایان روز سیزدهم نوروز میان سكون و حركت در حال گذر بود. در تمام قسمت‌ها، حركت و سیالیت دیده می‌شد. آرامش نه در منزل خریداری شده نقی، بلكه در بازگشت به خویشتن و سرزمین مادری بود. علی‌آباد در مثل فارسی، شهری دوردست و بدون هرگونه امكانات مدرن است، اما در مجموعه پایتخت علی‌آباد شهری با مردمانی پاك، ساده‌دل، بی‌تكلف و به دور از هر‌گونه پیچیدگی‌های زندگی امروز در كلانشهرهاست. شاید «علی آباد» امروز مجموعه پایتخت، آرمانشهر همه ما ایرانیان باشد. در حقیقت باید گفت بازگشت به سرزمین مادری و خویشتن اصلی، محور مختصات همه چفت و بست‌های قصه‌گوی پایتخت بود. نتایج نظرسنجی‌ها هنگام پخش سری اول پایتخت و در صدر قرار گرفتن این مجموعه در میان مجموعه‌های پخش شده در نوروز 91، مسئولان سیما و دست‌اندركاران ساخت پایتخت را بر آن داشت تا به صرافت تهیه و تولید قسمت دوم بیفتند. اگرچه تب ساخت سه‌گانه‌ها چندی است به آفت صنعت فیلم و مجموعه‌سازی سینما و تلویزیون تبدیل شده است، اما منتقدان امیدوار بودند عوامل حرفه‌ای پایتخت، بتوانند دوباره این مجموعه را در نوروز 92 و پس از آن میان خانواده‌ها و مخاطبان به مجموعه‌ای ماندگار تبدیل كنند.
    پایتخت 2 روی لبه تیغ ساخته و به آنتن سپرده شد. در حقیقت پایتخت 2 باید دو كاركرد مشخص را در ذهن مخاطب به ثبت رسانده باشد. نخست خود را از زیر سایه قسمت اول رها كند و مخاطب را نه به صرف آن‌كه خاطره خوش از سری اول مجموعه پایتخت دارد، بلكه از آن‌رو كه یك موضوع و فرم و ساختار درست برای آن طراحی شده است تا آخرین قسمت با خود بكشاند. در عین حال قصه باید آنقدر خوب روایت و پرداخته می‌شد كه باوجود وابستگی و همنامی با مجموعه قبلی، خود به روایت جدید منجر می‌شد.
    در این شرایط پایتخت 2 را می‌توان با سه رویكرد به نقد نشست.
    یكم: پایتخت 2 را با پایتخت 1 مقایسه و نقد كنیم.
    دوم: پایتخت 2 را مجزا و بدون هیچ پیش فرضی از پایتخت یك نقد كنیم.
    سوم: پایتخت 2 را در قیاس با سایر مجموعه‌های ساخته شده نوروز 92 به نقد بنشینیم.
    در هر سه، این رویكرد، وجوه مشترك بسیار خواهیم دید كه نشانه قوت هر دو مجموعه است. از جمله بازی‌های خوب، درآمدن لهجه‌های مازندرانی و تبدیل آن به مفاهیم قابل درك برای همه ایرانیان، نور و افكت‌های خوب و مناسب، كارگردانی ظریف و با حوصله برای تولید یك مجموعه جذاب جاده‌ای، گریم و طراحی لباس عالی و مولفه مهمی به ‌نام تصویربرداری خلاقانه با زاویه‌ها و حركت‌های بجا و درست.
    حتی شاید اغراق نباشد ادعا كنیم حركت دوربین و زاویه آن به‌عنوان یكی از اصلی‌ترین عوامل مجموعه نقش ایفا كرده‌اند.
    با این اوصاف، مجموعه نخست باوجود بازی‌های درخشان، از قصه پركشش و جذابی برخوردار بود. ساختار روایی قصه كاملا كلاسیك چیده شده بود، اما در مجموعه پایتخت2 آن جذابیت و كشش داستانی در بسیاری از جاها دیده نمی‌شد و البته هر چه به پایان نزدیك می‌شدیم این وسواس در قصه‌پردازی نمود می‌یافت و مخاطب را با خود همراه می‌كرد.
    این مجموعه با رویكرد تازه‌اش به اجتماع و طنز اجتماعی، همچنان یك سر و گردن از سایر مجموعه‌های نوروز 92 بالاتر قرار گرفت و رقابت امسال را هم باید به نام پایتخت2 ثبت كرد؛ نتیجه‌ای كه صحتش را از نظرسنجی‌های رسانه‌ای امسال نیز می‌توان دریافت.

    محمد نیشابوری

    jamejamonline.ir

  16. #280
    داره خودمونی میشه bahador fab's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2013
    پست ها
    150

    پيش فرض

    «پایتخت» شیرین است اما كمدی نیست

    «پایتخت 2» پس از «پیامك از دیار باقی»، «چاردیواری»، «چك برگشتی»، چهارمین سریال نوروزی سیروس مقدم است. او یكی از كارگردان های خوشفكر تلویزیونی است كه ساخت حدود 20 سریال را در كارنامه دارد. بیشتر سریال های او همچون پلیس جوان، نرگس، اغما، رستگاران و زیر هشت در زمان خود جزو محبوب ترین كارهای در حال پخش بوده است. سریال پایتخت2 علاوه بر این كه توانست ماموریت خنداندن مخاطبان را بخوبی اجرا كند، بخشی از مشكلات مردم را با زبانی طنز بیان كرد. نكته جالب توجه درباره سریال پایتخت2 این بود كه لوكیشن های بیشتر و شرایط تولید دشوارتری نسبت به پایتخت یك داشت. معمولاكارگردان ها در دنباله سازی شان بر موج موفقیت قسمت اول كار سوار می شوند و خیلی به خودشان زحمت نمی دهند، اما سیروس مقدم در پایتخت 2 مسیر دشوارتر را انتخاب كرد و از مخاطبش جواب مثبت گرفت. آنچه می خوانید مصاحبه با فردی است كه لقب پركارترین كارگردان سال های اخیر را از آن خود كرده است. یكی از جذاب ترین سكانس های سریال پایتخت 2 جایی بود كه خودروی حامل بابا پنجعلی به سمت دره می رفت. كشیده شدن نقی روی زمین و ترس از مرگ مظلوم ترین شخصیت سریال، بیننده را به اوج هیجان می رساند. به نظر می رسید كه شما می خواستید توانایی هایتان را در این سكانس نشان بدهید و اثر انگشتی به جا بگذارید. درباره نحوه اجرای صحنه و حس خودتان نسبت به آن توضیح بدهید.
    در فیلمنامه اولیه ما اصلاچنین صحنه ای وجود نداشت. در شیرگاه وقتی داشتیم قسمت سه پیرمرد را ضبط می كردیم به این نتیجه رسیدیم كه این قسمت یك حادثه و اتفاق كم دارد. محسن تنابنده و نویسنده ها این حادثه را طراحی كردند كه اتفاقی در این قسمت بیفتد. چون فقط یك حادثه داشتیم و باید آن را پر و پیمان و باورپذیر اجرا می كردیم. می خواستیم مخاطب هیجان زده بشود. از همه مهم تر این بود كه دلسوزی و نگرانی نقی و خانواده نسبت به بابا پنجعلی را باید نشان می دادیم. وقتی این صحنه اضافه شد من تصمیم گرفتم آن را به بهترین شكل اجرا كنم. این صحنه با امكانات كم و محدود اجرا شد، چون ناگهانی به فیلمنامه اضافه شده بود. ما امكان آوردن گروه جلوه های ویژه و بدلكار را نداشتیم. محسن تنابنده در آن سكانس خودش روی زمین كشیده شد و از جان مایه گذاشت.

    نمی ترسیدید خودرو به داخل دره سقوط كند و خسارت های جانی و مالی داشته باشید؟
    ما پیش بینی های اولیه را كرده بودیم. ماشین فولكس به یك جرثقیل بسته شده بود. این جرثقیل از سه جای متفاوت خودرو را مهار كرده بود. فقط ممكن بود خودرو و جرثقیل با هم داخل دره سقوط می كردند. این جرثقیل خیلی دست و پای ما را بست، چون نمی توانستیم زاویه های متفاوتی را ضبط كنیم، اما به خاطر این كه امنیت ماجرا حفظ شود مجبور شدم از برخی زاویه ها بگذرم. گروه امداد و آتش نشانی هم كنار صحنه آماده بودند. خوشبختانه هیچ اتفاقی نیفتاد. در نهایت كامیون فولكس را بیرون كشید، اما در عین حال فولكس به جرثقیل بسته شده بود و كامیون فقط ادای درآوردن ماشین را در می آورد.

    دیگر ماجراهای آن قسمت مثل نامه نوشتن به رئیس جمهور و همراهی با سه پیرمرد با كلیت قصه شما ارتباطی نداشت. انگار می خواستید شخصیت آدم های خانواده را بیشتر توصیف كنید و بگویید اینها در زندگی شان چه دغدغه هایی دارند. به جز این مساله ماجرای نامه نگاری چه كاركرد دیگری داشت؟
    ما به بهانه این خانواده قصه هایی را طراحی كردیم. این قصه ایده ای بود كه چند سال پیش محسن تنابنده مطرح كرد. ما می خواستیم از آن یك تله فیلم بسازیم. این ایده همین طور ماند تا جایی كه تنابنده تصمیم گرفت ایده این را در پایتخت خرج كند. در این قسمت بهانه ای پیش آمد تا به ابعاد مختلف خلق وخو و شخصیت آدم ها بپردازیم. می خواستیم ببینیم هر آدمی اگر در این شرایط قرار بگیرد چگونه برخورد می كند. آدم ها آنچنان دچار توهم می شوند كه نمی توانند مشكلات خودشان را اولویت بندی كنند. ما می خواستیم به خلق و خوی آدم ها بپردازیم.

    قبل از پخش سریال پایتخت 2 در یكی از مصاحبه هایتان گفته بودید كه پایتخت 2 درباره موضوعات روز صحبت می كند. اشاره تان به همین قسمت بود؟
    منظورم همین قسمت بود به اضافه بحث كلیه و محیط زیست كه همه موضوعات روز است. بحث كارگران گذری هم در قسمت دوم مطرح شد.

    ولی سریال های قبلی تان نسبت به پایتخت2 به روزتر و زنده تر بود. در سریال چك برگشتی ماجرای گران شدن سكه و زندانی شدن به خاطر مهریه را دیدیم. در پایتخت یك هم شما صحنه های بازی فوتبال استقلال و پرسپولیس را به فاصله چند ساعت در سریال گنجاندید. در پایتخت 2 انگار نمی خواستید خیلی مسائل روز را مطرح كنید. درست است؟
    در پایتخت 2 سعی كردیم به مسائل اجتماعی عمیق تر نگاه كنیم. در قسمتی كه نقی و ارسطو در رستوران در یك مسابقه تلویزیونی شركت می كنند سعی كردیم به روز بودن قصه مان را حفظ كنیم. همان كاری كه در پایتخت یك با مسابقه استقلال و پرسپولیس كردیم. مسابقه ای از تلویزیون اجرا می شود و مخاطب احساس نمی كند كه این مسابقه بازسازی شده است. انگار تلویزیون آنجا روشن است و ارسطو در مسابقه شركت می كند و برنده می شود. سعی كردیم مستند بودنش را حفظ كنیم. در سریال پایتخت 2 هدفمان این بود كه عمیق تر، جدی تر و انسانی تر به مسائل روز نگاه كنیم. مثل بحث نامه به رئیس جمهور، اهدای كلیه، شكار بی رویه و محیط زیست.

    شكارچی ها ضرب المثلی دارند كه می گوید شكارچی در نهایت خودش شكار می شود. قسمت نجات آهو را بر اساس این ضرب المثل ساختید؟
    مضمون اصلی این قسمت این بود كه صیاد اسیر صید خودش می شود و مضمون دوم این بود كه صید نجات دهنده صیاد خودش می شود. دست روزگار خانواده نقی را به چاه می رساند و آهو باعث شد صیاد نجات پیدا كند. این دو مضمون قصه اصلی را تشكیل می دادند.

    نكته جالب قسمت نجات آهو این بود كه آن سگ گوش به فرمان شما بود و كارهایی كه می خواستید انجام می داد. برداشتن كفش، حمل آن تا چاه و ایستادن در آن نقطه را چطور به آن حیوان آموزش دادید؟
    خیلی سخت بود. در تعطیلات عید به دنبال یك سگ تربیت شده می گشتیم كه گوش به فرمان ما باشد. بالاخره دوستی به نام آقای توكلیان برای ما سگی آورد كه رویش كار كرده بود. با هزار ترفند و حیله و حقه های سینمایی و بستن زاویه های معین و تمرین های مكرر با سگ بالاخره توانستیم نماهایی كه می خواهیم بگیریم. یك روزی می خواستیم سگ دو تا پارس كند و سگ لج كرده بود و پارس نمی كرد. ساعت ها معطل شدیم. آخر سر هم پارس نكرد و روز دیگر آمدیم نمای پارس كردنش را گرفتیم. سگ باید كفش را برمی داشت و به طرف چاه می برد و می نشست. اجرای همه این كارها خیلی سخت بود.

    سریال پایتخت1 روایت تعلیق كلی داشت كه مخاطب را وادار به تعقیب ماجراها می كرد. بیننده دوست داشت ببیند خانواده نقی در نهایت در تهران ساكن می شوند یا خیر. اما در پایتخت2 جای خالی این تعلیق محوری حس می شود. ما مطمئن هستیم كه گنبد و گلدسته به جزیره قشم می رسد و خیالمان از این بابت راحت است. فكر نمی كنید این خلابه جذابیت داستان شما لطمه زده است؟
    یكی از تفاوت های اساسی پایتخت 1 و 2 همین جاست. پایتخت یك قصه سریالی به هم پیوسته ای داشت، اما در پایتخت دو از قصه سریالی پرهیز كردیم. چون می خواستیم چند موضوع را در كنار خط اصلی قصه بیان كنیم. از اول می دانستیم 13 قصه داریم و در هر كدام موضوعی مطرح می شود. در هر قصه قرار بود به شناخت تازه تری از این خانواده برسیم. این كار آگاهانه بود. جذابیت روابط خانواده این قدر بالاست كه اگر هیچ قصه ای هم طراحی نمی شد مساله ای پیش نمی آمد. بیننده دوست داشت پابه پای اینها یك سفر معمولی و عادی را شروع كند. ما آگاهانه داشتیم جنس دیگری از سریال سازی را شروع می كردیم. به این معنا نبود كه ندانیم چه اتفاقی می افتد. تعلیق در هر قسمت اتفاق می افتاد. البته خط اصلی هم داشتیم كه حمل گنبد و گلدسته به جزیره قشم بود.

    اگر در داستان تان ضرب الاجلی می گذاشتید این مساله حل می شد. یعنی می گفتید این خانواده باید گلدسته را در این مدت زمانی محدود به قشم برسانند. چیزی شبیه الگوی داستان دور دنیا در هشتاد روز كه مخاطب را تا لحظه آخر دنبال خودش می كشاند. موافقید؟
    این هم یك جور كاركردن است، اما مساله ما این نبود. می خواستیم موضوعات مختلفی را مطرح كنیم. نویسندگان تصمیم گرفته بودند برای خود گلدسته تعلیق درست نكنند. می خواستند گلدسته را به عنوان یك امر معنوی كنار بگذارند و قصه را با حوادثی كه درباره آدم ها اتفاق می افتاد جلو ببرند، اما آن قصه هم جذابیت های خاص خودش را داشت. با شما موافقم.

    وقتی داخل كامیون از گنبد و گلدسته استفاده می كنید توقعاتی در مخاطب به وجود می آید. در سریال پایتخت 2 ارتباط معنایی حوادث پیش آمده با گنبد داخل كامیون ضعیف است. یعنی بار كامیون می تواند هر چیز دیگری باشد و باز هم همین اتفاقات رخ دهد. خیلی از ماجراها مثل ارتباط مشكوك نقی با یك زن، قربانی كردن خروس، دغدغه های ارسطو برای ازدواج و نامه نوشتن به رئیس جمهور هیچ ارتباطی با گلدسته ندارد. در طراحی قصه به این نكته فكر كرده بودید؟
    به هر حال بار اولی بود كه چنین سوژه ای كار می شد. تا حالادرباره گنبد و گلدسته سریالی ساخته نشده است. مثل این است كه شما بخواهید برای اولین بار با یك شخصیت روحانی در سریالی كمدی شوخی كنید. طبیعی است كه خیلی دست به عصا و با احتیاط حركت می كنید. ما مراقب بودیم كه خدای نكرده موضوع را زمینی نكنید و تقدسش از بین نرود. نمی خواستیم مساله دست یافتنی شود. وقتی یك شوخی در صحنه ای اتفاق می افتد سرایتش به گنبد و گلدسته ممكن است شكل خوشایندی نداشته باشد. جاهایی كه لازم بود از گلدسته استفاده كردیم. مثلاوقتی ماشین از پرتگاه بیرون می آید، نمای آخر ما كامیونی حامل گلدسته است. گویی یك نیروی معنوی است كه اینها را مجبور می كند از كامیون برای نجات خودشان استفاده كنند. گویی نیرویی نمی خواهد این پیرمرد از بین برود. شیر كه یك مرد دزد و معتاد است با دیدن گلدسته به خودش می آید. فطرت پاكی كه در نهاد همه هست در آن لحظه بیدار می شود. در قسمت آهو می خواستیم ماجرای ضامن آهو را یادآوری كنیم. در آنجا دوربین از آهو به گنبد و گلدسته می رسد. موسیقی مان هم ماجرای ضامن آهو را تداعی می كند. نمی خواستیم حرمت گنبد و گلدسته را خدشه دار كنیم و با آن شوخی كنیم. تا آنجا كه می شد قصه های مرتبط با گلدسته را طراحی كردیم. یك جاهایی هم داستان ها هیچ ارتباطی با گلدسته نداشت. تصمیم گیری ارسطو برای دادن كلیه تحت تاثیر گلدسته بود. مادر شعله دست به دامن گلدسته شد و دعا كرد این اتفاق بیفتد. او هیچ مونسی نداشت و گلدسته را مقابل چشمانش دید. به این گلدسته پناه آورد و دعا كرد كه مشكل فرزندش حل شود. در جای جای قصه از گلدسته به عنوان یك پشتوانه معنوی استفاده كردیم.

    سال گذشته ماجرای انتقال ضریح امام حسین(ع) از شهرهای ایران به كربلااتفاق افتاد و دربردارنده اتفاقات جذابی بود. در ساخت سریال پایتخت 2 از این ماجرا الگو نگرفتید؟
    مطلقا نه. قصه ما مربوط به دو سال پیش است. این دو ماجرا هیچ ارتباطی به هم ندارند. محسن تنابنده این طرح را دو سال پیش به تلویزیون ارائه كرد. هنوز هم تاریخ ثبتش در شورای طرح و برنامه موجود است. از همان موقع قرار شد روی این طرح كار شود. قبل از عید در جریان فیلمبرداری فهمیدیم ضریح مقدس امام حسین(ع) دارد مسیری را در ایران طی می كند.

    وسوسه نشدید ماجراهایش را پیگیری كنید و ببینید با داستان شما شباهت دارد یا خیر؟
    نه. این دو قصه كاملامتفاوت هستند. حمل گنبد و گلدسته ما از شمال به جنوب قصه دیگری داشت. ضریح امام حسین(ع) وسیله ای كاملامقدس و پاك است. تمام شیعیان سالیان سال است هر جور شده خودشان را به كربلامی رسانند. این مساله وجود دارد و قرار نیست چیزی به وجود بیاید. ولی در سریال ما چیزی به اسم مسجد و گلدسته وجود نداشت و این خانواده ماموریت داشتند با نصب گلدسته مسجدی را افتتاح كنند. قرار بود چند نفر در این مسجد نماز بخوانند. این دو ماجرا به لحاظ محتوایی خیلی با هم فرق دارند.

    مضمون تكرارشونده سریال پایتخت1، زندگی یك خانواده در شرایط سخت بود. اما در پایتخت 2 دیگر از آن دشواری ها خبری نیست و سختی و مرارت جای خودش را به خوشی و آرامش داده است. در برخی قسمت ها حس می كنیم چقدر دارد به این خانواده خوش می گذرد و مشكل خاصی در زندگی شان ندارند. چطور به چنین تغییر رویكردی رسیدید؟
    قرار ما این نبود كه پایتخت2 عین به عین تقلیدی از پایتخت1 باشد. اگر این طوری بود اصلاسری دوم پایتخت را نمی ساختیم. قرار بر این بود كه پایتخت2 یك گام رو به جلو باشد. می خواستیم به مسائل تازه تر و عمیق تری توجه كنیم. در این دو سریال یك خانواده مشترك و یك كامیون مشترك داریم. به لحاظ مضمونی چیز مشتركی وجود ندارد. سختی هایی را كه این خانواده متحمل می شدند در پایتخت 2 هم بود، اما شدتش كمتر بود. یكی از انتقادهایی كه به پایتخت یك وارد می شد این بود كه چقدر مصیبت سر این خانواده می آورید. شاید نقد درستی بود. تصمیم گرفتیم در پایتخت 2 حوادث گنده و بحرانی سر این خانواده نگذاریم. حوادث پایتخت 2 خیلی ساده هستند كه به دلیل بدرفتار كردن آدم ها تبدیل به بحران می شوند. مساله كلاه ناشی از یك شوخی و خودنمایی بود. پرت كردن كلاه منجر به بروز ویژگی های اخلاقی نقی می شود. ویژگی هایی كه تازه است و آن را قبلاندیده ایم. در ماجرای كلیه ارسطو بر اساس خودنمایی و جوگیرشدن تا مرز اهدای كلیه اش می رود. در پایتخت 2 موضوعات خیلی كوچولو و قابل لمس هستند. مثلاقربانی كردن یك خروس به یك فاجعه منجر می شود. در این سریال سراغ موضوعات تازه تری رفتیم. حوادث را خیلی كوچولو انتخاب كردیم كه قابل لمس باشد. این خانواده را سه چهار بار دچار مشكل كردیم، اما تلاش كردیم اینها خیلی شاداب تر با آن برخورد كنند. اتفاق زیر آب رفتن ماشین برای هر خانواده تهرانی یك فاجعه بود. اگر این اتفاق رخ می داد، تهرانی ها شاید تا 3 ماه عزای عمومی اعلام می كردند، اما اینها خیلی خوش و خرم و با روحیه برمی گردند و آبگوشتشان را می خورند. چون می دانند اتفاقی است كه افتاده و كاری نمی شود كرد.

    البته می توانستید با رساندن ارسطو به شعله و ازدواجشان این شادابی و سرخوشی را بیشتر كنید. چرا داستان چنین پایانی نداشت؟
    نمی خواستیم به شكل كلیشه ای داستان را با یك پایان خوش تمام كنیم. ضمن این كه می خواستیم بگوییم عشق و عاشقی از دید ارسطو متفاوت است. این بنده خدا نیاز به ازدواج دارد ولی هر بار به دلیلی موفق نمی شود. به محض این كه شعله دختر دیگری را معرفی می كند سراغ او را می گیرد. بیان عوارض دیر ازدواج كردن مد نظر ما بود. نمی خواستیم با یك عروسی قصه را تمام كنیم. شاید در پایتخت 3 این دو تا با هم ازدواج كنند.

    شاید هم به این خاطر بوده كه بتوانید داستان را در قسمت دیگر سریال ادامه بدهید.
    باید ببینیم چه اتفاقی برای پایتخت 3 می افتد. صحبت هایی شده، اما هنوز جدی نیست.

    وقتی پایتخت1 را كارگردانی می كردید می دانستید قرار است پایتخت 2 هم ساخته شود؟
    مطلقا نمی دانستیم. ولی روزهای آخر احساس كردیم یك پایتخت2 هم باید در كار باشد. چون نه خودمان اشباع شده بودیم و نه مردم. مرتب این سوال پرسیده می شد كه چرا اینقدر زود تمام شد. مردم تازه این خانواده را شناخته بودند. تا آمدند با اینها حال كنند سریال تمام شد. من و محسن تنابنده قصه های زیادی داشتیم كه فرصت طرحش نبود. همه را كنار گذاشتیم. احساس كردیم حرف های نگفته زیادی است كه می شود از طریق این خانواده گفت. یك هفته بعد از پایان پایتخت1 دور هم نشستیم و بسرعت به شبكه پیشنهاد دادیم این سریال ادامه پیدا كند. یك هفته بعد من و محسن تنابنده به دنبال انتخاب لوكیشن بودیم. به شمال و بندرگز و بوشهر رفتیم و همه جا را دیدیم. پیش تولید این كار دو سال است كه آغاز شده. بحث سه ماه گذشته نیست.

    اگر می دانستید پایتخت ادامه دار است، جور دیگری قصه را تمام می كردید؟
    شاید. واقعا نمی دانستیم. اگر می دانستیم پایان بندی دیگری طراحی می كردیم كه قسمت دوم خیلی به اول مرتبط باشد. ولی همین جوری اش هم به نظر من پایتخت 2 شروع خوبی داشت.

    پایتخت 2 در مقایسه با سری اولش شوخی های كلامی بیشتری دارد. در این سریال بار كمدی بیشتر بر دوش بده و بستان های ارسطو و نقی است. این دو نفر با گوشه و كنایه هایشان مخاطب را می خندانند. در حالی كه در پایتخت1 موقعیت ها خنده دار بودند. مثلابدشانسی های مداومی كه نقی می آورد و نمی توانست به خانه دلخواهش برسد. این تفاوت را قبول دارید؟
    از روز اول با دوستان قرار گذاشتیم از لودگی پرهیز كنیم. گذاشتیم موقعیت ها ایجاد خنده كند. نه این كه ما تلاش كنیم بخندانیم. در پایتخت 2 موضوعاتی مطرح شد كه عمیق تر و پیچیده تر بود. میزان صید ماهی در اقیانوس كمتر از صید ماهی در یك حوضچه است. به عمد تلاش كردیم پایتخت 2 را به یك سریال اجتماعی شیرین تبدیل كنیم. این سریال با لحن شیرین تعریف می شود، اما یك كار طنز خنده آور نیست.

    قبول دارید كه شوخی های كلامی تان بیشتر شده است؟
    موقعیت ها این طوری بود كه آدم ها مجبور بودند با كلام وارد بحث و جدل بشوند و همدیگر را شكست بدهند. ولی شوخی های موقعیتی هم زیاد داشتیم. مثل قسمت اول كه خروس آن بنده خدا را كباب می كنند. یك موقعیت به شوخی و تراژدی ختم می شود. در قسمتی كه برادر بهبود در خانه مخفی می شود هیچ شوخی كلامی وجود ندارد. بعضی مواقع هم شوخی ها كلامی بود.

    در پایتخت 2 از تكیه كلام های بیشتری هم استفاده كردید. ارسطو كلمه بشدت و جمله آیا فلان مساله كار خوبی است را مدام تكرار می كرد. این تكیه كلام ها چطور به ذهن بازیگران می رسید؟
    بچه ها در تمرین های مداومی كه با هم داشتند به این جملات رسیدند. بخشی از تكیه كلام های پایتخت1 را آگاهانه كنار گذاشتیم. مثل تكیه كلام بابا پنجعلی كه كم شده بود. بچه ها به یك سری جملات در تمرین رسیدند. مثل الكی نگو بابا پنجعلی كه در تمرین به آن رسیدیم. این جوری نبود كه بداهه باشد و سر صحنه از دهان یك نفر بیرون پریده باشد. بچه ها تمرین های مكرری قبل از فیلمبرداری داشتند كه این جملات آنجا به ذهنشان می رسید.

    دوربین شما سریال به سریال سیارتر می شود و در جاهای عجیب تری قرار می گیرد. در كارهای قبلی دوربین را داخل لباسشویی و یخچال كاشتید و این دفعه آن را روی اسباب بازی بچه ها گذاشتید. چرا اینقدر به حركات پیچیده دوربین علاقه نشان می دهید؟
    هر چیزی كه باعث به هیجان آوردن مخاطب شود، سیروس مقدم از آن استفاده می كند. هر چیزی كه باعث شود مخاطب با دنیای تازه تری مواجه شود برای من مهم است. ممكن است كار بعدی ام را با دوربین تلفن همراهم بگیرم. جدی می گویم. برای این كه مستندبودن و واقعی بودن تصویر بیشتر حس شود.

    جایی هست كه دوست داشته باشید دوربین را بگذارید و تا حالانگذاشته باشید؟
    بستگی به لوكیشن و موقعیت دارد. ممكن است ما در موشكی كار كنیم و جایی باشد كه فضای موشك از آن نقطه بهتر دیده بشود. من دوربین را آنجا می گذارم.

    نماهای هلی شات (هوایی) از كامیون را چطور گرفتید؟
    وقتی شما یك دوربین كوچك سبك قابل تحرك دارید می توانید آن را به دسته بوم ببندید و فیلمبردار با دسته بوم این تصاویر را بگیرد. بوم سه متر ارتفاع دارد و این طور نماها را فقط با این دوربین می شود گرفت.
    جایی هست كه دوست داشته باشید دوربین را بگذارید و تا حالانگذاشته باشید؟
    بستگی به لوكیشن و موقعیت دارد. ممكن است ما در موشكی كار كنیم و جایی باشد كه فضای موشك از آن نقطه بهتر دیده بشود. من دوربین را آنجا می گذارم.

    نماهای هلی شات (هوایی) از كامیون را چطور گرفتید؟
    وقتی شما یك دوربین كوچك سبك قابل تحرك دارید می توانید آن را به دسته بوم ببندید و فیلمبردار با دسته بوم این تصاویر را بگیرد. بوم سه متر ارتفاع دارد و این طور نماها را فقط با این دوربین می شود گرفت.
    احسان رحیم زاده/ گروه رادیو و تلویزیون

    jamejamonline.ir

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •