برای نوشتن از تو باران را کم دارم
و برای نوشتن از باران تو را...!
باران باشد
تو باشی
غصه ای نمی ماند برای نوشتن
و تمام نوشته هایم "عشق" می شوند تنها "عشق"
نقاشی ات مرا به دنیایی برد
که تنها در نقاشی می توان کشید
حالا دلت
مرا به دنیایی می برد که در نقاشی هم نمی توان کشید
تمام شب را خواندمت
ستاره ها شاهدند
"رودی از هق هق در مرداب! که نه در اقیانوس قلبت جاری نشود هرگز..."
میهمان عزیز قلب شکسته و بی در و پنجره ام
قدمهایت خسته اند و رد پایت خستگی را از وجود خسته ام می گیرد
آسمان شبت:ستاره باران
دفتر غصه هایت:سپید
دل دریائیت:عاشق
نسبتت با خدا همیشگی ست می دانم...
برایم عزیزی... عزیزتر از باران...
دوستت دارم...بیشتر از باران...
فاطیما/ صدسال تنهایی