خرِّم اولدو باغ و یئر گولدن،ایچیمده غم هنوز
گولدو هریان غنچه و کؤنلوم ایشی ماتم هنوز
فانی(امیر علیشیر نوایی)
خرِّم اولدو باغ و یئر گولدن،ایچیمده غم هنوز
گولدو هریان غنچه و کؤنلوم ایشی ماتم هنوز
فانی(امیر علیشیر نوایی)
Last edited by t.s.m.t; 27-07-2008 at 00:01.
-----------------------
Last edited by t.s.m.t; 20-10-2010 at 18:19.
نسیمی چون وزید از جانب دوست
نسیمی را برون آورد از پوست
امیر فرخی گیلانی
در سال(۷۸۹ ه.ق) به دنبال دعوت مردی از خطه آذربایجان برای قیام علیه حاکمان استبدادی ، طوفان شدیدی جهان اسلام را فرا گرفت و عارفان شیفته پرده تقیه را کنار زدند با شمشیرهای آخته از مساجد و تکیه گاهها بیرون ریخته و تحول عظیمی در خاورمیانه به وجود آوردند .دولتهای امپراطوری ترکان تیموری و عثمانی و مملوک های مصر با شتاب زدگی خاصی در مقابله با این شیعیان ، شروع به قتل عام پیروان این فرقه ی صدیق کردند و اکثر مریدان این فرقه ی فکری را از دم تیغ گذراندند .نسیمی شاعر مشهور و مبلغ پر شور این نهضت شیعی در شهر حلب به دستور حکومت دست نشانده ی الموید حدیو ترکان مملوکان مصر و به دست یاشبک خان حاکم حلب پوست از تنش کنده و دست و پایش قطع شده ، برای ارعاب دولتهای کوچک شیعه مذهبی طوایف ترک به رسم هدیه ارسال گردید. برای پی بردن به افکار نسیمی ، قبلاً باید عقاید عارفان شیعی مذهب حروفی تحلیل گردد تا نظریات مبلغ پر شور آن یعنی عماد الدین نسیمی به همپای آن روشن گردد ، پس در هر کجای این مقدمه ذکری ازعقاید رسمی حروفی شد ، در حقیقت تحلیلی از افکار نسیمی است.
فرقة حروفیه در یکی از سده های بحرانی قرن نهم هجری برای مبارزه با دیکتاتوری حاکم بر جوامع اسلامی با خط مشی کاملاً جدا از مشی های سیاسی – مذهبی حاکم بر جو قرون وسطایی وارد عرصه ی پیکار با یکی از بزرگترین دولتهای جهان شرق آن زمان یعنی دولت تیمور لنگ (توپال تیمور شد ) .
دولت تیمور که از حمایت وسیع دولت مزدور خود بر خوردار بود ، بوسیلة بلند گوهای تبلیغاتی رژیم خود که از حلقوم هزاران زاهد و صوفی جیره خوار بر می خاست ، به مردم چنین وانمود می کرد که او به خاطر حمایت از دین مبین اسلام است که شهرهای جهان را ویران و مردم مظلوم را قتل عام می نماید .
تیمور که مردی ترک از کشور توران باستان بود و حافظه ی عجیب در حفظ قران داشت و حتی سوره های قران را می توانست به ترتیب از آخر به اول بخواند تمام سلسله کشتارهای خود را به مذهب اسلام می بست و چنین وانمود می کرد که تنها به خاطر خشنودی خداوند است که مردم شهر ها را قتل عام می نماید . او که تعصب عجیبی در سنّی گری داشت ، دشمن خونی شیعیان بود و از کله ها ی شیعیان مناره ها می ساخت .
تیمور سکنه ی مظلوم سبزوار را تنها به این خاطر که شیعه بودند قتل و عام کرده و از سرهای مقتولین برای خشنودی خداوند کعبه مناره ها می ساخت . او اعتقاد داشت که سکنه ی سبزوار همه مرتد بودند (البته این عقیده ای است که تیمور درباره شیعیان داشته و تردید نیست که بی مورد است )و من بعد از این که این شهر را گشودم به سربازان خود بشارت دادم که ده سر بریده را به مبلغ یک دینار خریداری خواهم کرد ، زیرا که من مسلمان هستم و مجاهد فی سبیل الله هستم و ایمان دارم که طبق قانون شرع مطهر اسلام هر کس مرتد است باید به قتل برسد. سربازان من به حسابدارانم یکصد و پنجاه هزار سر بریده تحویل دادند و پانزده هزار دینار دریافت کردند و من دستور دادم که از آن یکصد و پنجاه سر بریده یک هرم رو به قبله بسازند که خدای کعبه بداند من برای رضای او مرتدان را نابود نمودم.
اگر این مسلمان و مجاهد فی سبیل الله به همان قانون شرع مطهر اسلام پایبند بود باز حرفی برای این سلسله کشتارها شاید نداشتیم ولی نکته ی جالب این جاست که این امپراطور به قول حافظ گندم نمای جو فروش بوده، تیمور وقتی به جهاد کفار ترکان ختا ، در چین می رفت ، بعد از این که سه شبانه روز شراب و عرق از دست ساقیان می خورد در نتیجه ی افراط در میگساری مست در چادرش می افتد و در همان حال قاریان قران به دستور وی در بالای سرش حاضر و به تلاوت آیات قران مشغول می شوند . جالب این جاست که یکی از تفریحات سالم این مجاهد فی سبیل الله ،مشاهده ی فوران خون از شاهرگهای بریده شده مظلومان گردن زده بود اوضاع سیاسی حاکم بر حیات جامعه ی آذربایجان که از طرف سلطان احمد یکی دیگر از جلّادان خون آشام شرق اعمال می شد بقدری اسفناک و وحشتناک بود که دولت تیموری با همان خصوصیات مذکور برای مردم مستضعف آذربایجان به منزله ی ارتش آزادی بخش تلقی می شد . مردم مرند وقتی که خبر نزدیکی قوای تیمور را به آذربایجان شنیدند ،فرزندان خود را برای قربانی کردن در زیر قدوم این مجاهد فی سبیل الله آماده کرده و از او برای رفع شر حکومت سلطان احمد تقاضای کمک کردند . سلطان احمد شکست خورد و فرار کرد ولی دیری نپایید که مردم با مشاهده ی جلادی و خونریزی تیمور و کارگذاشتن هزاران هزار انسان بیگناه در لابلای دیوارهای تبریز و گل گرفتن آنها که حتی بعد از هفت سال وقتی باران می بارید از دیوارهای تبریز خون بیرون می زد ، پی به شوم بختی خود پی برده و متوجه شدند از مار به اژدها پناه آوردند .
در این دوران بحرانی بود که فضل الله حروفی ملقب به نعیمی بنیان گذار مکتب حروفی در شیعه ی اثنی عشری پا به عرصه ی نبرد گذاشت و ندا در داد که انسان خود مظهری از مظاهر الهی است ، ملائک به این انسان سجده کرده و انسان لایق گذاشته شدن در لابلای دیوار ها نیست با این ندا، شیعیان گرد او آمده و و طوفانی عظیم از قیام ها در خاورمیانه آغاز شد، تبریز مرکز این قیامها و قبله گاه انقلابیون جهان شیعه گردید.
فضل الله نعیمی موسس مکتب حروفیه(بعد به طور مفصّل در مورد این مکتب توضیح داده خواهد شد) در سال٧١٩ در تبریز متولد شد و به امر کلاهدوزی امرار معاش می کرد . تا ٤٦سالگی به سیر و سیاحت در شهرهای مختلف منجمله خراسان و هرات پرداخت و یک بار نیز با پای پیاده به سفر حج رفت . بعد از زیارت حج به اصفهان رفت و در مسجد طوقچی در اصفهان اقامت افکند .تشکیل مکتب حروفیه
در تاویل و تفسیر خواب دست داشت و از همین راه مریدان زیادی به دست آورد . قبل از این که او وارد مسجد شود هر روز صدها زن ومرد از طبقات مختلف جامعه برای تاویل خوابهایشان در جلوی مسجد صف می بستند تمام خوابهایی که تاویل می کرد بدون هیچ چون و چرایی به واقعیت می پیوست .
دو نمونه از تاویل خواب های او را که در کتاب خوابنامه تالیف نصرالله حسن که خود شاهد به وقوع پیوستن واقعیت آنها بوده و در هشتاد سالگی اقدام به نوشتن کتابش کرده می آوریم :
مردی در خواب می بیند که عقربی نیشش را از هم باز می کند و دختری از آن میان بیرون می آید .فضل می گوید زن تو آبستن است و دختری می آورد که پس از چهار ماه و ده روز خواهد مرد . این پیشگویی بدون هیچ خلافی واقع می شود . دیگر روز سوای بیامد و حکایت کرد که در خواب چماق شش پر در دست داشته و یک پرآن را به دندان گرفته بود . فضل می گوید تو عزم کرده ای به فرقه ی درویشان بپیوندی و همه ی قیود را بگسلی . در حدود بغداد زنی داری و می خواهی طلاقنامه ی او را بفرستی سوار بر می خیزد و دست بر سینه می نهد و می گوید درست است . سوار که دور می شود فضل به درویشان می گوید : از عمر این مرد فقط اندکی مانده است و وی سعادت داشت که در پایان عمر روی به خدا آورد . کمی بعد وقتی که سوار مزبور خفته بود پاره ای آجر بر سرش می افتد و او را هلاک می کند . و از تاویل این خوابها هیچ هدیه ای از مردم قبول نمی کرد و به شدت مقید به حلال خواری بود و بدین جهت او را حلال خور لقب داده بودند .در سالهای آخر عمر در باکو و شیروان آذربایجان بود ومدتی نیز در قلعة آلینجا زندانی بود. کتاب مشهور خود به نام جاویدان کبیر را که حاوی اصول عقاید شیعیان حروفی است در زندان آلینجا به رشتة تحریر در آورده است . در وصیت نا مه اش که در آخرین شب قبل از اعدامش در زندان نوشته بود و مخفیانه به خارج فرستاد این بیت به زبان فارسی آمده است .
من حسین عهد و نا اهلان یزید و شمر من روزگارم جمله عاشورا و شیروان کربلا در همه عمرم مرا یک دوست در شیروان نبود دوست کی باشد، کجا،ای کاش بودی ای آشنا
دیری نپایید که فضل الله نعیمی به دلایل مسائل سیاسی در دادگاه فرمایشی محکوم به اعدام شد و حکم صادره در مورد او بنا به روایتی بدست خود میرانشاه و بنا به روایتی در حضور تیمور لنگ با بسته شدن به دم چهار اسب و تازاندن در جهات مختلف و جدا کردن دست و پاهیش از هم اجرا گردید دیری نگذشت که زن شجاع و مبارز فضل الله که در تبریز در رأس گروه بزرگی از مجاهدان حروفی بود دستگیر و در حین بازجویی به شدت شکنجه شد .بطوریکه خود میرانشاه فرزند تیمور لنگ با دستهای خود این زن مومن و قهرمان را لخت نموده و با میخ های گداخته و سرخ شده پیکرش را خطاطی و نقاشی می کرد. بعد از اعدام این زن را در حالیکه یک نسخه ای از کتاب شوهر قهرمانش بر گردنش آویخته بودند از یکی از دروازه های شهر تبریز آویزان کردند .
متعاقب این جریانات علی الا علی ، خلیفه و جانشین فضل الله به ترکیه فرار کرده و در خانقاه بکتاشیان پنهان شد .در نتیجه افت و خیز بکتاشیان با علی الا علی (جانشین فضل)تمام صوفیان سنّی مذهب بکتاشی به مذهی شیعه گرویدند و حروفی مسلک شدند. افکار حروفیان در شکل گیری قیام بدر الدین سماوی بر عیله ایلیریم با یزید امپراطور عثمانی نیز نقش بسزا داشت و افکار بدر الدین در حقیقت ریشه در تعالیم حروفیه داشت که توسط علی الا علی به صوفیان بکتاشی تعلیم داده شده بود . افکار فلسفی و اجتماعی شیخ بدر الدین که در واقع محتوای اصلی حروفیه بود در اندک زمانی میان قشر های مختلف و وسیع آسیای صغیر گسترش عجیبی پیدا کرد و حتی بعضی از پسران ایلدیریم بایزید مثل موسی به مکتب او گرویدند . دامنة معنوی شیخ به پایه ای رسد که که رئیس مسیحیان جزیره ی ساکیز و همچنین عده ای از یهودیان آسیای صغیر از مریدان شیخ شدند .پیروان شیخ در بسیاری جاها دسته های مسلح تشکیل دادند و با اشغال اراضی وسیعی نظریات اجتماعی و اقتصادی شیخ،جامعه ی نوینی بر پا ساختند .
نهضت شیخ بدر الدین سر انجام با قشون کشیهای سلطان محمد پسر ایلدیرم تار و مار گردید بطوریکه فقط در یک جنگ هشت هزار نفر از دوازده هزار فدائی کفن پوش شیخ که به فرماندهی بورجه مصطفی می جنگیدند بعد از جانبازی های شگفت انگیز به هلاکت رسیدند. خود شیخ دستگیر و به فرمان سلطان محمد محاکمه شد . در این محکمه به فتوای مولانا حیدر عجمی که گفته بود مالش حرام ، خونش حلال است محکوم و به دار آویخته شد . در همان موقع که علی الا علی در شهر ترکیه بود ، سید عماد الدین نسیمی یکی از مبلغین پر شور مکتب حروفی برای انجام امور محوله و سازمان دادن حروفیان به ترکیه رفت ولی در آناتولی بوسیله سازمان امنیت سلطان مراد خان دستگیر و به یک سال زندان محکوم شد.
نسیمی بعد از سپری کردن مدت محکومیت و آزادی از زندان مراد خانی ، به طرف بغداد حرکت کرد . در بغداد در نتیجه ی فعالیت های ضد رژیمی ، بر علیه امیر بغداد از طرف ماموران امنیتی بغداد شناسایی و دستگیر شد . یکسال در زندان بغداد بود تا آزاد گردید . بعد از آزادی از زندان بغداد مجدداً به وجود او در کشور ترکیه نیاز مبرم شد و او دوباره به کشور ترکیه مراجعت کرد .
در این زمان سلطان مراد مرده و سلطان بایزید بر تخت سلطنت نشسته بود .طولی نکشید که در نتیجه ی این فعالیت های ضد سلطنتی از طرف ماموران امنیتی سلطان بایزید شناسایی و دستگیر و محکوم به یک سال حبس شد .بعد از سپری کردن زندان سلطان بایزید دوباره به حروفیان پیوسته و از طرف آنها مامور تبلیغ بین ترکان شام و حلب شد .
در این موقع شهر حلب در زیر سلطه ی ترکان مصری سلسله مملوکان مصر بود و از طرف الموید سلطان مصر ، یاشبک خان در حلب حکومت می کرد .حلب مرکز تجارت سه قدرت بزرگ منطقه یعنی امپراطوری عثمانی و تیموری و ترکان بود . حکومت ترکان مصر از هر کسی کتب حروفیان بویژه دیوان نسیمی را می گرفت به جرم خواندن کتاب ضاله به اعدام محکوم می کرد .
نسیمی در بدو ورود به شهر حلب مواجه با صحنه ی اعدام جوانی حروفی شد که اشعار او را به نام خود خوانده و در چنگ مامورین امنیتی اسیر شده و ماموران می خواستند او را در میدان عمومی شهر اعدام کنند . نسیمی تاب تحمل صحنه ی اعدام جوان حروفی را نیاورده و با معرفی خود موجب آزادی جوان از پای اعدام شد .هیئت حاکمه حلب از اینکه در نتیجه ی یک اتفاق جزئی توانسته بودند بزرگترین انقلابی خاورمیانه را دستگیر کنند در پوست خود نمی گنجیدند .نسیمی به زندان امیر حلب هدایت و تا تشکیل دادگاه در حبس ماند .عاقبت امر دادگاه تشکیل و با ورود شهاب الدین بن هلال آن دشمن خونی شیعیان به مجلس محاکمه ورق بر گشت و او خواستار اعدام برای نسیمی به جرم انا الحق گوئی شد.(البته آنها به وی نسبت" انا الله" گویی دادند ،در حالی که انا الحق گویی نسیمی به خاطر مقابله با ستم های حاکم زمان و تیمور و پسر وی بود که بی گناه به نام اسلام و قرآن انسانهای بی گناه را سلاخی می کردند و در این میان سنّی ها نیز به خاطر اشعار وی که در منزلت امام اوّل شیعیان و سایر امامان شیعه در دیوان وی به چشم می خورد از وی به عنوان یک چهرة منفور و مرتد در بین عامه ساخته بودند،و در این میان عالم نماهای شیعه(به قول خود نسیمی زاهدان) که خود بر جنایات تیمور سرپوش می گذاشتند نیز از محاکمة نسیمی ناراضی نبودند)علمای حاضر در مجلس اعتراض کردند ولی او به تنهایی مسولیت دادن فتوا را بر عهده گرفت و امر به اعدام شاعر داد . بعد از تصویب توسط سلطان موید حاکم مصر قرار شد پوست از تن نسیمی بر گیرند و دست و پایش را قطع کرده به عنوان هدیه به ارعاب دولت ها و طوایف ترک شیعه طرفدار شاعر از قبیل ذوالقدریه ، کرکویه و آق قویونلو ارسال دارند. نسیمی این بزرگ مرد خطه ی آذربایجان در پای دار پاسخ دندان شکنی را که بابک فرزند قهرمان آذربایجان در بغداد به خلیفه ی عباسی داده بود برای زاهدان و حکام شهر حلب داد و خاطره ی جانبازیهای آن پهلوان قهرمان را در خاطره ها زنده کرد . وقتی در اثر پوست گرفتن خون زیادی از او رفته و بر اثر کم خونی زرد شده بود یکی از زاهدان ظاهر بین به تمسخر پرسید :
تو که انا الحق می گفتی پس چرا از ترس رویت زرد شده ؟ نسیمی جواب داد : من خورشید آسمان عشق و محبتم که در افق ابدیت طالع شدم ، خورشید نیز هنگام غروب زرد می شود
آندم که اجل موکل مرد شود آهم چو دم سحر گهی سرد شود خورشید که پر دل تر از آن چیزی نیست در وقت فرو شدن رخش زرد شود
تاریخ برای رسوائی تاریخ سازان دروغی چه بازیها که نمی کند .شهاب الدین قبل از پوست گرفتن از تن شاعر اعلام می کند: این شخص به قدری ملعون است که حتی اگر قطره ای از خون وی به جایی چکد آن محل فی الفور بریدنی ست . به هنگام پوست گرفتن قطره ای از خون نسیمی بر انگشت ابن هلال می چکد رنگ از رخ زاهد می پرد .مردم یک صدا خواهان قطع انگشت وی می شوند ابن هلال با بی شرمی تمام طفره می رود و چون اصرار بیش از حد مردم اجتماع کرده در میدان اعدام را می بیند و می گوید من این حکم بر سبیل مثال دادم ، نسیمی قهرمان خطه ی آذربایجان وقتی این بی شرمی را از آن زاهد می بیند با صدای رسا در میدان اعلام می کند
زاهیدین بیر بارماغین کسسن دؤنر حقدن گچر گؤر بو میسکین عاشیقی سر پا سویالار آغلاماز (زاهد از بهر یک انگشت ز حق رو گرداند پوست گیرند ز عاشق بنگر باکم نیست )
در یکی از الواحی که به زبان ترکی آذربایجانی در شهر حلب از مقبره ی شاعر شهید آویخته شده این دو بیتی که حاکی از شجاعت و ایمان به عقیدة شاعر است ، « حک شده :
یوزولدون دؤنمدون مردانلیگدن خدایه بیله دیر حب صمیمی کثافدن چیخیب اولدون به حقه گلستان الهی نین نسیمی
فاجعة شهادت نسیمی ، مثل شهادت منصور حلاج ، در سالهای بعد به عنوان مظهر مقاومت و استقامت عارفان تلقی شد و اکثر شعرای بعد از نسیمی به این حیات فاجعه بار شاعر نظر داشته و اشعاری در رابطه با آن سرو ده اند . شاعر مشهور آذربایجان به نام قابیل در عرض ده سال کتابی منظوم بنام نسیمی سروده و در آن فاجعة شهادت شاعر را به قلم گرفته و برنده بزرگترین جایزه ادبی آذربایجان گردیده است .
با شهادت نسیمی فرقه ی حروفیه نمرد و به رشد خود در جوامع اسلامی ادامه داد . در اثر تبلیغ علی الاعلی، قرا یوسف ترکمانکه در این موقع در آناتولی به سر می برد تحت تاثیر حروفیان قرار گرفته و با دشمن خونی آنان میرانشاه تیموری کشنده فضل الله نعیمی که حروفیان آن را مارانشاه ، مار شاه و دجال لقب داده بودند ، وارد پیکار شد ، در جنگی که بین او و قوای میرانشاه در سردرود (از دهات تبریز که در بعضی جاها نخجوان اعلام شده ) در گرفت میرانشاه به دست یکی حروفیان لشگر قرا یوسف کشته شد .کشنده ی حروفی میرانشاه در قیامت نامه ی علی الا علی بنام (( عاشق حق،امام عالم )) خوانده شد. این پیروزی مومنان حروفی را شاد گردانید که اثر آن درکرسی نامه دیده می شود :
باطل از حق چون در آندم پشت داد مومنان مائیم گردیدم شاد فتح و نصرت از خدای ذوالجلال بود یوسف صاحب و حسن و جمال
در این بیت منظور از یوسف قرا یوسف که تحت تعلیم عارفان حروفی بود و مطابق تعالیم حروفی قرآن را به زبان مادریش ترجمه و به روانی می خواند
یوسف صدیق ، شاه کامران خواند قران را به ترکی روان
اما طولی نکشید که با نشستن جهانشاه به تخت سلطنت،امیدهای حروفیان به یاس مبدل شد و طولی نکشید که حروفیان تاب آزار و اذیت های رژیم جهانشاهی را نیاورده ،به رهبری دختر فضل الله به همراهی مردی بنام مولانا یوسف در محلات چرنداب و سرخاب تبریز قیام کردند . اسم این دختر به احتمال زیاد باید العلیا یا قره العین باشد .
گویا جان بر کفان حروفی به مدت یک هفته در محلات چرنداب و سرخاب به شدت با قوای سلطنتی می جنگیدند و عاقبت مرکز ثقل جنگ به اولین کوه جنوبی مشرف به تبریز منتقل می شود در آن زمان اطراف کوه را درختان انبوه پوشانده و به شکل بیشه در آورده بودند . چون جنگ در میان انبوه درختان برای قوای سلطنت مشکل بود ، لهذا قوای دولتی ، برای رویارویی با فدائیان شیعه اقدام به آتش زدن جنگل کرده و بدین ترتیب کلیه جان بر کفان حروفی را شهید کردند . چون در اثر آتش سوزی شدید زمینهای کوه سوخته بود ، از آن تاریخ آن کوه مشهور به (( یانیق داغ )) گردید .قبور شهدای این واقعه هنوزهم زیارت گاه اهل حق می باشد ولی در سالهای اخیر انبوه ساختمان سازی بر فراز کوه اثرات سوختگی آن را از بین برده است .
حافظ حسین کربلایی در کتاب روضات الجنان می نویسد:
(( طبقه ی حروفیه که منسوبند به مولانا فضل الله حروفی متخلص به نعیمی در زمان جهانشاه در تبریز نشو و نمای تمام یافتند و بزرگ ایشان مولانا یوسف نامی بود و دختر فصل الله نیز عهده ی آن جماعت بود .جهانشاه دفع این طایفه را واجب دانست و قریب به پانصد نفر را کشتند و سوزاندند در سال ٨۳٠حروفیان در تدارک قیام بر علیه پادشاه وقت ایران بودند .یکی از جان بر کفان حروفی در روز جمعه۲۳ ربیع الاول با خرقه درویشان حروفی به بهانه ی تقدیم عریضه به شاهنشاه ایران وارد مسجد جامع هرات شد. شاهرخ فرزند تیمور لنگ دستور داد تا عریضه را تقدیم نماید .همزمان با تقدیم عریضه فدائی حروفی از فرصت استفاده کرده و با استفاده از کارد به شدت ضرباتی بر پادشاه وارد کرد . شاهرخ در خون خود غلطید و محافظان در حال فدائی را را از پا در آوردند .در بازرسی بدنی از مرد کلیدی پیدا شد و معلوم گردید که اسم او احمدلر است و به امر کلاهدوزی اشتغال داشته است .در بازرسی منزل نسخه ای از دیوان شاه قاسم انوار بزرگترین شاعر و صوفی آذربایجان بدست آمد.شاه قاسم انوار در آن زمان ساکن پایتخت تیموری –هرات-بود و خانقاه با عظمت انواری در خاورمیانه به سرپرستی او اداره می شد .قاسم انوار از احترام فوق العاده ای در بین طبقات روحانی جامعه برخوردار بود معهذا علیکه و امیر فیروز شاه به خدمت شاه فرستادند تا رابطه ی خود را با تروریست تشریح کند ولی او با زرنگی خاص مسئله را توجیحه کرد اتفاقاً در گنبد(حجره) آن شخص (احمدلر) دیوان سید قاسم را یافته بودند .میر علیکه و فیروز شاه که از ارکان دولت بودند به خدمت سید فرستاده بودند که چنین نقل کردند که شما فرمده بودید در این چند روز فتنه ای عظیم در شهر هرات واقع می شود .از کجا معلوم فرموده اید؟حضرت سید فرموده بود که :گاه لمحه ای از اسرار بر خاطر این درویشان پریشان این روزگار حلول می کند .اگر اعتقاد باشد بر آن حمل کنند و الا هر چه حکم اولی الامر باشد بدان عمل نمایند . شاه قاسم انوار به جرم توطئه محکوم به تبعید شد .تحقیقات بعدی نشان دهنده ی وسعت توطئه حروفیان بود .میر مخدوم یکی دیگر از حروفیان و در بازجویی های مختلف تحت شکنجه قرار گرفت و روغن گداخته بر سرش ریختند .عاقبت الامر بعداز شکنجه های فراوان او را به هرمز تبعید کردند .خواجه عصد الله دختر زاده مولانا فضل الله نعیمی با عده ای از حروفیان دستگیر و بعد از شکنجه های فراوان کشته و جسدهایشان را سوزانند .مولانا خوش نویس کتابدار سلطنتی را در رابطه با ترور شاهرخ دستگیر و بعد از این که چند نوبت به پای دار آورده و اعدام مصنوعی کردند ، عاقبت در چاه قلعه اختیار الدین زندانی نمودند .وضع حروفیان در خارج از ایران نیز چندان خوب نبود . با این که بنا به نوشته ی کتاب عربی الضواللامع که مقارن عصر نعیمی نگاشته و پیروان اواز بسیاری بشمارش نمی آمدند باز در کشور ترکیه به علت شیعیگری به شدت تحت تعقیب بودند و علمای اهل سنت فتوا به قتل آنها می دادند مثلاً در کتاب الشقایق نعمانیه فی علما الدوله عثمانیه تألیف ملا احمدبن مصطفی آمده است که به اشاره فخرالدین عجمی ایرانی در شهر استامبول چند تن از پیروان حروفیه را گرفته و زنده زنده در آتش سوزاندند .با این سلسله کشتارها ایدئولوژی حروفیان آذربایجان از بین رفت و در بستر تاریخ به رشد بالنده ی خود ادامه داد و هم اکنون بزرگترین مرکز آنها در مصر در شهر قاهره بنام ((المعطم)) بر جاست .پیروان حروفی هم اکنون در سطح وسیعی از جهان آز آسیا تا اروپا و از آنجا تا آفریقا در کشورهای مصر و سوری و عربستان ،آذربایجان و آلبانی و ترکیه و ایران پراکنده اند.
نگرش کوتاه بر اصول ایدئولوژی شیعیان حروفی در رابطه با انشعاب زبانهای قومی :
حروفیه،تمام اسرار آفرینش را در حروف می دانند و استدلال می کنند که خداوند عزوجل طبق مندرجات قرآن کریم و احادیث ،تمام کاینات را با ذکر کلمه طیبه ((کن))=باش=اول بوجود آورده است بنا به اعتقاد آنها وقتی خداوند منان اراده فرماید که چیزی را خلق بنماید کافی است که بفرماید ((کن)) تا فعل ((فیکون))تحقق یابد((کن فیکون)):
((بدانکه اصل جمیع اشیا کلمة کن است و همه از او موجود شده اند به حکم اذا اراداً شیئاً ان یقول کن فیکون)) .
پس با این حساب قبل از اشیا به وجود آمده اند و از نظر زمانی مقدم بر آنها هستند ومثال این مسئله در دستگاه فلسفی حروفیان بدین ترتیب است که رابطه ی اشیا با حروفیان بدین ترتیب است که رابطه ی اشیا با حروف مثل سایه با جسم است .چنانچه می دانیم وجود سایه قائم به ذات نبوده بلکه وابسته به وجود جسم در معرض تابش نور قرار گرفته است و دوام و بقای آن تا وقتی است که جسم باقی است .با ارتفاع جسم سایه نیز معدوم می شود . چنانچه معلوم است اساس حروف بر سی و دو حرف الفبای فارسی و بیست و هشت حرف الفبای عربی استوار است و به علت جاری شدن این حروفات از زبان حق تعالی در خلقت اشیا مقدسند .عارف حروفی با شنیدن اسم ،مسما و با دیدن مسما ، اسم را تداعی می نماید و معتقد است که اینها لازم و ملزوم یکدیگرند و جرً لا ینفک همند،چون در ذات خود یکی هستند رابطه ی اسم و مسما در دستگاه فلسفه ی حروفی مثل رابطه ی ذات خورشید با نور خورشید است . نور خورشید در حقیقت چیزی جز ذات خورشید نیست.چون در اصل یکی هستند .نتیجه ی قهری مبحث اسم و مسما بدین ترتیب می شود که تمام اشیا از حروف به وجود آمده اند و حروف مقدم بر اشیا هستند. بهمین دلیل حروف در بطون و درون اشیا بعنوان آفریننده ی آنها جاری است . چنانچه روح خداوندی به مثابه ی آفرینندة انسانها در وجود انسانها جاری است . به همین خاطر اگر دو شی را بر هم زنی از برخورد آنها صدای سازنده ای شنیده می شود که خارج از بیست و هشت حروف سازنده ی عربی نیستند و این معنی که سی و دو کلمه اسما همه اشیا شده است امری است بدیهی و به حسب ذات در همه تجلی کرده و عین هم شده .پس اشیا نیز چون انسانها در ذات خود ناطق اند و اگر گوش شنوایی باشد می شنود که همه را به سوی خدا می خواند که آفریدة اوست . با این حساب حروف و کلمات نقش واسطگی برای ارتباط بین خالق و مخلوق را دارند و به همین جهت است که پیغمبر (ص) فرموده (ازآزار و اذیت مخلوقات به کلمات الهی پناه می برم ).و خالق بوسیله ی همین کلمات که در نهایت تشکیل نطق را می دهد .انسانها را به سوی خود می خواند .تمام دعاها و ذکرها در رابطه با همین واسطگی حروف عمل می کنند نتیجه ی این استدلالات در مراتب پیچیده ی خود در دستگاه فلسفی حروفیه رسیدن به مضمون آیه( و من آیاته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم )(و از نشانه های اوست آفرینش آسمانها وزمین و گوناگونی زبان و نژادها ) و فایده ی اختلافی گوناگونی زبانها است که همه مظاهر حق تعالی است و قومی را بر قومی رجحان نیست ،مگر به تقوا که معیار حقیقی تقرب به حق تعالی است . به همین خاطر پیروان و رهبران شیعیان در هر منطقه ای به زبان آن منطقه کتابت می کردند ، چنانچه عماد الدین نسیمی شاعر بزرگ حروفی سه دیوان قطور به زبانهای ترکی ، فارسی و عربی دارد و خود فضل الله نعیمی مؤسس مکتب حروفی که مدتی در استر آباد ساکن بود کتاب مشهور جاویدان نامة کبیر را به زبان استر آبادی نوشته و قاسم انوار اشعاری نیز به زبان گیلکی به علت طول اقامت در گیلان سروده و سید اسحق محرم نامه را با استفاده از واژة گرگانی به رشتة تحریر در آورده است .فضل الله در یکی از ترجیع بندی هایش تاکید می کند چون در ذات الهی غرق شدی به هر زبان که می خواهی سخن بگو و محدودیتی از لحاظ زبانی برای ارتباط الهی وجود ندارد. عارف حروفی معتقد است وقتی که به سر اسما و مسما پی بردی ، نام شی در زبانهای مختلف ، مسئله ای نیست و در آن مرحله واژه ی آب فارسی و سو ترکی و ماء عربی یکسان است و فضیلتی از نظر واژه های زبانی بر همدیگر ندارند .چون اکثریت افراد و پیروان حروفیه اهل آذربایجان و یا در زیر سلطه ی امپراطوران ترک مثل عثمانی و تیموری و ترکان مصری قرار داشت و زبان بین المللی خاورمیانه در آن زمان ، زبان ترکی بود ، لهذا زبان ترکی چون زبان مقدس این سلسله از درویشان و همسنگ زبان عربی در اسلام بکار می رفت .با این همه باز بودند درویشان حروفی منحرفی که بعضی از اصول و عقاید مکتب را قبول نداشتند ، مثل حروفیان بغداد به نمایندگی حاج عیسی بدلیسی که در آلا داغ در حظور علی الا علی (جانشین فضل الله ) و نسیمی (بزرگترین شاعر ترکی زبان آذربایجان) مباحثی را طرح و از آن دفاع می کردند . بویژه محمد تیرگر که با نظریات خود معتقد بودند که به جز عربی و فارسی همه زبانها باید محو گردند که این نظریات به همراه نظریات انکار قیامت از طرف منحرفین بغداد به نمایندگی حاج عیسی مخالف صریح قران مجید و آیه کریمه و من آیاته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم آیه ۲۱ سوره روم است . جالب است که ذکر این مسئله که قرا یوسف ترکمان حاکم آذربایجان که میرانشاه فرزند تیمور و کشنده ی فضل الله نعیمی را به مدد حروفیان شکست داده بود تحت تعالیم حروفیان قرآن را به ترکی ترجمه و با روانی خاصی می خواند :
در پایان تذکر چند نکته مهم می باشد :
۱- سازمان بین المللی-فرهنگی یونسکو، بخاطر جانفشانی ها و فداکاریهای عماد الدین نسیمی بزرگ شاعر آذربایجان در راه تحقق آمال و ایده های بشری در دنیای قدیم و مبارزات پیگیر ، برای عدالت اجتماعی و نهایتاً فاجعة خونبار و اعدام فجیع او در راه آزادی جوامع بشری ،سال ۱۹۷۲ را به عنوان سال نسیمی اعلام کرد و از طرف کشورهای عضو سازمان یونسکو حدود پنجاه جلد کتاب به زبانهای زندة دنیا در گرامیداشت خاطره آن شهید قهرمان آزادی انتشار یافت .
۲- با اینکه نسیمی شاعر پر شور و انقلابی بزرگی بود و با جسارت تمام با حکام سه امپراطوری بزرگ ترک خاورمیانه یعنی امپراطوری عثمانی و تیموری و مملوکهای مصر در افتاد و نیز عاقبت به دست همان حکام به شهادت رسید ولی طبق روال معمول در اشعار کلاسیک ایران ،هیچ نوعی انعکاس از این مبارزان با معیارها ی امروزی در شعرهایش نیست و اکثر شعرهای شاعر ، در وصف جمال الهی و فلسفه ی وحدت وجود عارفان است و شعری که به معنی مصطلح امروزی دارای محتوای انقلابی باشد در دیوانش یافت نمی شود وگشتن به دنبال چنین شعرهایی در دیوان نسیمی کاری است عبث.
۳- منبع ما در گزینش اشعار ،دیوان خطی موجود در کتابخانه ملی تبریز به شماره ۳۶۶۲ است و در چند مورد که نیز اشعار الحاقی از نسخه باکو آورده شده است .
چند نمونه از اشعار نسیمی
عشق الیندن یاندی جانیم یا علی سندن مدد من فقیرم،بینوایم،یا علی سندن مدد
سن منه لطف و کرمدن دردیمه بیر چاره قیل شاه سنسن، من گدایم،یا علی سندن مدد
حق تعالی ئوز نوروندان چون یاراتدی شاهینی قدرت سر خداسان ، یا علی سندن مدد
هم خدیجه فاطمه خیر النسا بنت النبی معدن در حقیقت یا علی سندن مدد
بندة خلق حسن اولدوم ازلدن تا ابد نور چشم مصطفی سان یا علی سندن مدد
هر رجب آییندا گؤردوم نئچه معجز گؤسترر شاه حسینین صندقیندن یا علی سندن مدد
جمله اولادینی سندن ظهور اولدی امام آدی زین العابدین دور یا علی سندن مدد
باقر و صادق یولوندا اوینادارام باشیمی موسی کاظم عنایت یا علی سندن مدد
بیر طواف مرقد شاه خراسان ایله کی یئتمیش ایکی حج اکبر یا علی سندن مدد
اول امام عسگری یعنی حسین بن علی قره العین نبی سن یا علی سندن مدد
هم تقی با نقی دور وارث دین نبی دولت آل عباسان یا علی سندن مدد
یا محمد مهدی صاحب زمان ایله ظهور عالمی کفار دوتدی یا علی سندن مدد
زاهیدین زهدینه یاندیم آتشی هجراندا من صاف اولدوق کانه یئتدیک یا علی سندن مدد
احمد مختار سنسن ساقی کوثر علی یئددی کشور سروریسن یا علی سندن مدد
ای نسیمی دل شکسته حقدن ایسترسن نجات جرعةتوحید میندن یا علی سندن مدد
دریای محیط جوشه گلدی کونیله مکان خروشه گلدی***
سرّی ازل اولدی آشکارا عارف نئجه ایلسین مدارا
هر ذره گونشدن اولدی ظاهر توپراغه سجود قیلدی طاهر
نقاش بیلیندی نقش ایچینده لعل اولدی روان بدخش ایچینده
آجی سو شراب کوثر اولدی هر زهر نبات شکَّر اولدی
کلی یئر وگؤی حق اولدی مطلق سؤیلردف و چنگ و نی انا الحق
معشوقیله عاشق اولدی بیر ذات محو اولدی وجود نفی و اثبات
هر قطره محیط اعظم اولدی هر ذره مسیح مریم اولدی
داش و کسک اولدی ورد نسرین فرهاد ایله خسرو اولدی شیرین
تریاک مزاجی دوتدی آغو لؤ لؤ مدور اولدی دارو
مسجود ایله ساجد اولدی واحد مسجود حقیقی اولدی ساجد
ایمانیله کفر بیر شی اولدی تاتلی ایله آجی بیر می اولدی
سؤیلر بو کیتابتی نسیمی من سر کلام حق نعیمی.........
الحق بو نسیمی آیتینده ن گئل اوخو بوگون نیهایتینده ن
الفاظ نسیمی گؤر نه جاندور دریای موحیط،بحر کان دور
بو بحره دالیب دور نسیمی یعنی کی ندیر زر ایله سیمی
***
منده سیغار ایکی جهان، من بو جهانه سیغمازام گوهر لا مکان منم ، کون و مکانه سیغمازام
عرشیله فرش و کاف و نون ،منده بولوندی جمله چون کس سؤزونو وی عبثم اول شرح بیانه سیغمازام
کون و مکان دیر آیتیم ،ذاتی دورور بیدایتیم سن بو نیشانلا بیل منی، بیلکی نشانه سیغمازام
کیمسه گمان و ظن ایله ،اولمادی حقّیله بیلیش حقی بیلین بیلیرکی من ظن و گمانه سیغمازام
صورته باخ و معنی نی ،صورت ایچینده تا نی کیم جسمیله جان منم ولی جسمیله جانه سیغمازام
هم صدفم ،هم اینجییم ،حشر و صراط و اسینجیم بونجا قماش و رخت ایله،من بو دوکانه سیغمازام
جانیله هم جهان منم ، دهریله هم زمان منم گؤر بو لطیفه ای کی من دهر و زمانه سیغمازام
گرچه موحیطی اعظم ،آدیم آدمدیر آدمم توریله کن فکان منم ، من بو مکانه سیغمازام
انجوم ایله فلک منم ،وحی ایلع هم ملَک منم چک دیلینیوو عبثم اول من بو لیسانه سیغمازام
ذره منم ،گونش منم ، چاریله پنج و شش منم صورتی گؤر بیان ایله چونکی بیانه سیغمازام
ذات ائله یم صیفات ائله،گول شکرم نبات ائله قدر ائله یم برات ائله،بسته دهانه سیغمازام
شهد ایله هم شکر منم ، شمس منم ، قمر منم روحی روان باغیشلارام روحی روانه سیغمازام
ناره یانان شجر منم ، چرخه چیخان حجر منم گؤر بو اودون زبانه سین من بو زبانه سیغمازام
تیر منم کمان منم،پیر منم، جوان منم دولتی جاویدان منم،آئینه دانه سیغمازام
گر چه بو گون نسیمی یم ،هاشمی یم ، قریشی یم مندن اولدور آیتیم ،آینه شانه سیغمازام
***
جانانه اوزون قیمتینی جان بیلیر الحق گول قدرینی شول بولبول خوشخوان بیلیر الحق
اوزون خطینی شرحینی من عارفه سور گل اول مصحفی بو حافظ قرآن بیلیر الحق
منکر نه بیلیر خال و خطین منطق طیرین قوشلار دیلینی بیر جه سلیمان بیلیر الحق
صوفی نه بیلر لیلت الاسرا خبرینی معراجه چیخان عارف سبحان بیلیر الحق
جان گر چه ساجین ظلمتینی کفر دئدی ای دوست عالمده اوزون تورینی ایمان بیلیر الحق
گر عارف ایسن واعظه سن مستمع اولما دوغروخبر اولدور هامویالان بیلیر الحق
قدر رخینی بیلمسه عارف کی دغل گول قیمتینی بولبول خوشخوان بیلیر الحق
فهم ایتمییه یوز مین ید و بیضا سینا فرعون اول معجزینی موسی عمران بیلیر الحق
هرقول سنه کی اولدی نسیمی کیمی عاشق عارف لر اونو عالمه سلطان بیلیر الحق
کؤنلومون شرحینی چون کیم ایلدی یغمایی عشق سالدی عالم مولکونه شوری شر و غوغایی عشق
قالمادی ناموس و نامیم عشق ایچینده ذرره جه قویموشام ناموس و نامی اولموشام شیدایی عشق
منابع:
14.واقف شاعر زیبایی و حقیقت،دکتر حسین صدّیق1.دیوان نسیمی به اهتمام حسین فیض الهی وحید(حسین اولدوز)2.دیوان مولانا محمد فیضولی بغدادی به تصحیح دکتر حسین محمد زاده صدّیق(حسین دوزگون)3.دیوان حکیم سیّد ابوالقاسم نباتی به تصحیح دکتر صدّیق4.تذکرة روز روشن تألیف مولوی محمد مظفّر صبا به تصحیح محمد حسین رکن زاده آدمیّت(انتشارات رازی)5.منم تیمور جهانگشا به اقتباس ذبیح الله منصوری6.آغاز فرقة حروفیه تألیف پروفسور هلموت ریتر ترجمة حشمت مؤیّد7.دیوان فارسی فضل الله نعیمی تبریزی وعماد الدین نسیمی شیروانی به اهتمام پروفسور رستم علی اف8.دیوان فارسی نسیمی به تصحیح پروفسور حمید محمّد زاده9.فتنة حروفیه در تبریز،دکتر مشکور10.دیوان قاسم انوار به تصحیح سعید نفیسی11.تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری،دکتر محمد جواد مشکور12.مجموعة رساله حروفیه،رساله الرسایل به تصحیح کلمنت هورات13.مجموعة رسایل حروفیه،رسالة اسکندرنامه
LEYLİ VƏ MƏCNUN
وفا هر کیمسه دن کیم ایستدیم آندان جفا گؤردوم
کیمی کیم بی وفا دنیادا گؤردوم،بی وفا گؤردوم
کیمه کیم دردیمی اظهار قیلدیم ایسته ییب درمان
ئوزومدن هم بتر بیر درده آنی مبتلا گؤردوم
مکدّر خاطریمدن قیلمادی بیر کیمسه غم دفعین
صفادان دم اوران همدم لری اهلِ ریا گؤردوم
اگر سو دامنین توتدوم ،روان دؤندردی ئوز مندن
و گر گؤزگودن اومدوم صیدق،عکسِ مودّعا گؤردوم
آیاق باسدیم دَرِ امّیده سر گردانلیق ال وئردی
هنر سر رشته سین توتدوم،الیمده اژدها گؤردوم
بئنه گؤستردی گردون تیره بختیم کوکبین یوز گز
منِ بدبخت آنا هرگاه کیم باخدیم،قارا گؤردوم
فضولی عیب قیلما أوز چئویرسم اهلی عالمدن
نه دن کیم هر کیمه أوز توتدوم آندان یوز بلا گؤردوم
مولانا حکیم محمد فضولی بغدادی
Last edited by t.s.m.t; 27-07-2008 at 00:09.
در تک دیشین سؤزونو هر دم ائشیتمک ایستر
بحرین مدام اونونچین ساحیلده دیر قولاغی
فضولی
بو دونیا فانی دیر فانی***bu dünya fanidir fani
بو دونیادا قالان هانی؟***bu dünyada qalan hani
داوود اوغلو سولیمانی***davud oğlu süleymani
تاج و تختدن سالان دونیا***tacü təxtdən salan dünya
خسته قاسیم***XƏSTƏ QASIM
عالم اولدو شاد سندن،من اسیر غم هنوز
عالم ائتدی ترک غم،من ده غم عالم هنوز
فضولی
Last edited by t.s.m.t; 27-07-2008 at 00:07.
-----------------------
Last edited by t.s.m.t; 20-10-2010 at 18:19.
Baxma, sənin qarşında aciz dayandığıma,
İnan ki, xəbərsizsən,
İçimdəki qüvvədən, qəlbimdəki hislərdən...
Heç ağlına gəlmir ki, səni necə sevirəm,
Necə hörmət edirəm
Bəzən pərəstişkarın, bəzən kölən oluram...
Hər zaman düşünmüşəm,
Məgər layiqsənmi sən,
Mənim kimi birinə...
Yoxsa mənmi layiqəm,
Sənin kimi gah mülayim, gah da zalım birinə...
Qürurumu alçaldaraq
Qarşımda sədlər quraraq
Zəncirlərə bağlayaraq
Səbəbkarsan günahsız göz yaşlarıma...
Ölüm qoxur sənlə bağlı xəyallarım,
Sənsiz tez çin olur əlçatmayan arzularım...
Sənsiz həyat huzur dolu,
Sənsiz aydın, üfüq yolu...
Bilirəm ki, gün gələcək, itirəcəm
Mənə daim hirslə baxan gözlərini
Üzüləcəm... Sevinəcəm...
Göz yaşımı tökməyəcəm,
İnsanların önündə!
Ağlayacam,
Tək qalanda, hamı çıxıb gedəndə...
Yaşayacam,
Sevincini qovuşmanın azadlığa,
Sonra rahat nəfəs alacam…
Sən heç vaxt bilməyəcəksən,
Səni sevdiyim qədər,
Sənə nifrət etdiyimi…
پول و پارتی
بیری نین پارتی سی،پولو یوخی ایدی
درعوض غصّه سی، غمی چوخ ایدی
آللاها ائیله ییردی راز ونیاز
ایش یئتشدی شکایته بیرآز
دئدی:« آللاه، به حقّ انس وملک
سن اؤزون ائت همیشه حقّه کؤمک
پارتی بازلیق توتوب دنیانی
هامیدان چوخ به مُلک ویرانَ
هر کیمین پارتی وار ایشی خوشدی
گرچه سارساقدی، کلّه سی بوشدی
پارتی سیز بینوا و بیچاره
هارا گئتسه اسیروآواره
پارت لا پول اگر اولا باهم
گؤرمه سن بیرنفر توتا ماتم
محمود قاضی زاده خسروشاهی
Last edited by ali_86; 26-07-2008 at 21:35.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)