تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 28 از 934 اولاول ... 182425262728293031323878128528 ... آخرآخر
نمايش نتايج 271 به 280 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #271
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض

    در غروب بی فروغ اشنایی

    این منو تو در سر راه جدایی

    خاطراتی مانده از ، هر شام و هر روز

    سرگذشتی دارد این عشق جگر سوز

    میروی با بی قراری ، یادی از خود میگذاری

    مینهی یادی غم انگیز ، خاطراتی حسرت انگیز !

    همرهِ ، آهی شرر خیز !
    در غم ما ؛ مهر و مه ؛ افسرده گردد چهره ی شاداب گل پژمرده گردد

    در غروب بی فروغ اشنایی

    این منو تو در سر راه جدایی

    یعذ از این ما ؛با جدایی اشنایی

    با غم بی اشنایی اشناییم !

  2. #272
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض

    همه شب نالم چون نی

    که غمی دارم

    دل و جان بردی اما

    نشدی یارم،یارم

    بامابودی؛بی مارفتی ؛

    چو بوی گل به کجا رفتی ؟

    تنها ماندم...تنها رفتی

    چو کاروان رود

    فغانم از زمین

    براسمان رود

    دور از یارم

    خون میبارم

    فتادم از پا

    به ناتوانی

    اسیر عشقم چنان که دانی

    رهایی از غم نمی توانم

    تو چاره ای کن که میتوانی

    گر ز دل برارم اهی

    اتش از دلم خیزد

    چون ستاره از مژگانم

    اشک اتشین ریزد

    چو کاروان رود

    فغانم از زمین

    براسمان رود

    دور از یارم

    خون میبارم

    نه حریفی تا با او، غم دل گویم

    نه امیدی در خاطر که تو را جویم

    ای شادی جان

    سرو روان

    کز بر ما رفتی

    از محفل ما

    چون دل ما

    سوی کجا رفتی؟

    تنها ماندم...تنها رفتی....

    به کجایی غمگسار من؟

    فغان زار من بشنو

    باز آ... باز آ....

    از صبا حکایتی

    ز روزگار من بشنو

    باز آ..باز آ..سوی رهی

    چون روشنی از دیده ما رفتی

    با قافله باد صبا رفتی

    تنها ماندم

    تنها رفتی ......

  3. #273
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض

    به رهی دیدم برگ خزان

    پژمرده ز بیداد زمان

    کز شاخه جدا شد !

    چو ز گلشن رو کرده نهان

    در رهگذرش باد خزان

    چون پیک بلا بود

    ای برگ ستمدیده پاییزی

    آخر تو زگلشن چه بگریزی !؟
    روزی تو هم آغوش گلی بودی

    دلداده و مدهوش گلی بودی

    برگ : ای عاشق شیدا

    دلداده ی رسوا

    گویمت چرا فسرده ام

    در گل نه صفایی

    نی بود وفایی

    جز ستم ز وی نبرده ام

    خار غمش در دل بنشاندم

    در ره او من جان فشاندم

    تا شد نوگل گلشن و زیب چمن

    رفت آن گل من از دست

    با خار و خسی پیوست

    من ماندم و صد خار ستم

    وین پیکر بی جان

    ای تازه گل گلشن

    گژمرده شوی چون من

    هر برگ تو افتد به رهی

    پزمرده و لرزان !

  4. #274
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    همیشه خسته از روزای برفی
    عشق پریشون شده ی دو حرفی
    گفته بودم اگه دلت گرفته است
    کنج دلم جا واسه ی دلت هست
    شاید دلت خواست و پاهات نیومد
    یا شاید هم دلت باهات نیومد
    هرچی که بود بذار که گفته باشم
    هرجا که هست دلت منم باهاشم
    عشقت گذشته از پل دشت پر از گلایول
    گمشده ی دو حرفی خسته ی روز برفی
    گفته باشم هنوزم اگه دلت گرفته است
    بیا که کنج قلبم جا واسه ی دلت هست
    حالا که تقویم من زمستوناش زیاده
    تو کوچه های سردش همیشه برف و باده
    باید بیای ببینم بهار خنده هاتو
    بیا بذار تموم شه روزای برفی باتو

  5. #275
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    ما بی صدا مطالعه می کردیم
    اما کتاب را که ورق می زدیم
    تنها
    گاهی به هم نگاهی...
    ناگاه
    انگشتهای هیس
    ما را
    از هر طرف نشانه گرفتند
    انگار غوغای چشم های من و تو
    سکوت را
    در آن کتابخانه رعایت نکرده بود!

  6. #276
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    ما که اين همه براي عشق
    آه و ناله ي دروغ مي کنيم




    راستي چرا
    در رثاي بي شمار عاشقان
    -که بي دريغ-
    خون خويش را نثار عشق مي کنند




    از نثار يک دريغ هم
    دريغ مي کنيم؟

  7. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #277
    پروفشنال cityslicker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زیر همین سقف خاکستری
    پست ها
    803

    پيش فرض

    از شبنم عشق خاک آدم گل شد

    صد فتنه وشور در جهان حاصل شد

    سر نشتر عشق بر رگ روح زدند

    يک قطره از آن چکيد و نامش دل شد

  9. #278
    داره خودمونی میشه sahar_is_here's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    28

    پيش فرض

    در این توهمات پیچ در پیچ خاکستری
    شاید که دستی سرخ
    کبودی گونه های تاریخ را مرهم می نهد
    در همین نزدیکی
    زیر بار تکرار ثانیه هایی که مدام
    چنگ در گریبان هم می زنند
    دستی سبز از طراوت گونه ها ی فقر
    تیله های بلورین دلی شکسته را
    سوال می کند!
    شاید که این هجوم کهنه می خواهد
    از حلقوم نقره ای آلونک های سر به فلک کشیده
    سهم عریان و لخت اندیشه هایی که در باد
    بر خود می لرزند را
    بستاند
    شاید که آن پر نور ترین ستاره
    و تمامی ستارگان دیگر
    که در قلبشان ذره ای عدالت موج نمی زند
    توهمات نورانی ای هستند
    که در درون با سیاهی آمیخته اند
    شاید که اوج لذت این ستاره ها
    به تولد سیاه چاله ها ختم خواهد شد
    کاش سیاه چاله ها هم به صداقت قاصدک ایمان می آوردند
    کاش قاصدک ها هم می توانستند معجزه کنند
    آن وقت شاید آن پرنورترین ستاره
    می توانست
    عدالت را استنشاق کند
    وشاید که عدالت از شیقه های زمان بالا می رفت
    و دیگر ثانیه ها دست در گریبان هم نمی کردند.

  10. #279
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض

    اندوه پرست

    کاش چون پاییز بودم ... کاش چون پاییز بودم
    کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
    برگهای آرزوهایم یکایک زرد میشد
    آفتاب دیدگانم سرد میشد
    آسمان سینه ام پر درد می شد
    ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ میزد
    اشکهایم همچو باران
    دامنم را رنگ می زد
    وه ... چه زیبا بود اگر پاییز بودم
    وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
    شاعری در چشم من می خواند ...شعری آسمانی
    در کنار قلب عاشق شعله میزد
    در شرار آتش دردی نهانی
    نغمه من ...
    همچو آوای نسیم پر شکسته
    عطر غم می ریخت بر دلهای خسته
    پیش رویم
    چهره تلخ زمستانی جوانی
    پشت سر
    آشوب تابستان عشقی ناگهانی
    سینه ام
    منزلگه اندوه و درد و بدگمانی
    کاش چون پاییز بودم ... کاش چون پایز بودم

    فروغ

  11. #280
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض

    قربانی

    امشب بر آستان جلال تو
    آشفته ام ز وسوسه الهام
    جانم از این تلاش به تنگ آمد
    ای شعر ... ای الهه خون آشام
    دیریست کان سروده خدایی را
    در گوش من به مهر نمی خوانی
    دانم که باز تشنه خون هستی
    اما ... بس است این همه قربانی
    خوش غافلی که از سر خود خواهی
    با بندهات به قهر چها کردی
    چون مهر خویش در دلش افکندی
    او را ز هر چه داشت جدا کردی
    دردا که تا بروی تو خندیدم
    در رنج من نشستی و کوشیدی
    اشکم چو رنگ خون شقایق شد
    آن را بجام کردی و نوشیدی
    چون نام خود بپای تو افکندم
    افکندیم به دامن دام ننگ
    آه ... ای الهه کیست که میکوبد
    اینه امید مرا بر سنگ ؟
    در عطر بوسه های گناه آلود
    رویای آتشین ترا دیدم
    همراه با نوای غمی شیرین
    در معبد سکوت تو رقصیدم
    اما... دریغ و درد که جز حسرت
    هرگز نبوده باده به جام من
    افسوس ... ای امید خزان دیده
    کو تاج پر شکوفه نام من ؟
    از من جز این دو دیده اشک آلود
    آخر بگو...چه مانده که بستانی ؟
    ای شعر ...ای الهه خون آشام
    دیگر بس است ... اینهمه قربانی

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 5 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 5 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •