▪ اما سؤال بعدی من این است که موسیقی ایرانی شامل حالتهای گوناگونی مانند موسیقی حماسی، شاد، عرفانی، غمناک و... میباشد. اما ظاهراً آنچه که امروزه بیشتر بر آن تاکید میشود جنبهی غمانگیزی این موسیقی است که برخی بر این موضوع خرده گرفته و آنرا اساساً جزو عیوب و یا ضعف کل موسیقی ایرانی میدانند! نظر شما در این مورد چیست؟
ـ حتماً این نیاز جامعهی ما بوده است که از میان فرمهایی که ذکر گردید، به بیان غم و درد و رنج و شِکوه و شکایت و یا فراق و وصل بیشتر پرداخته شده است.
در نظر داشته باشید که اساساً موسیقی حالات ویژهای را در انسان ایجاد میکند که این حالت با حال خود انسان در موقع شنیدن موسیقی بیارتباط نمیباشد. صرفاً همهی ما موسیقی را در یک شرایط گوش نمیکنیم. یک نفر ممکن است از شنیدن یک موسیقی شاد و ریتمیک بهیاد خاطرهای بیافتد و بگوید من این موسیقی را با عزیزی گوش میکردم که حال، او را از دست دادهام و این موسیقی خاطرات او را برای من زنده میکند.
در نتیجه در چنین موقعی حتی از شنیدن یک موسیقی شاد ممکن است در غم و اندوه فرو برویم. این است که موسیقی همواره با انسان کارهای پیچیدهای میکند و یا آنچنان را آنچنانتر میکند. این یک بخش است، بخش دیگر هم این است که ما وقتی در موسیقی« کلام » را داریم، این کلام خیلی نقش بازی میکند.
شما وقتی قرار است کلامی را ارائه کنید طبیعتاً باید موسیقی مناسبی را هم برای آن انتخاب نمایید. حال چرا کلام و موسیقی به این سمتوسو کشیده میشود علت آنرا باید در تاریخ و فرهنگمان جستجو کرد. تاریخ یک ملت را که ورق بزنی و خط سیر و آداب و سُننش را که بررسی کنی، میبینی که موسیقیاش هم جدا از آن نیست ؛ حال اگر بخش عمدهاش هم غمانگیز است باید علتش را در همینجا یافت.
▪ مثلاً ببینید، اساس موسیقی غرب دو گام است: گام بزرگ و گام کوچک ؛ ما بهغیر از این دو گام، گام چهارگاه را داریم، سهگاه را داریم، گام شور را داریم. اما تنوعی که غربیها به موسیقیشان دادهاند به نسبت خیلی بیشتر از ما است. احساس نمیکنید که ما هم یک مقداری...؟ منظورم کارهایی است که امروز ارائه میشود.
ـ نه، تنوع و امکانات موسیقی ما کمتر نیست. حتی امروزه غربیها بهسوی ساختن کارهایی با رنگ و بوی شرقی و یا استفاده از ربعپرده که از مشخصات بارز موسیقی ما است روی آوردهاند. همهی اینها برمیگردد به آهنگسازان، محققان و کسانیکه خالق هستند و یا در جایگاه و پُستی هستند که میتوانند برای موسیقی کاری بکنند و آنرا حمایت کنند. ما کارهای خوب و باارزش ـ که هر یک شاید به ده کار بیارزد ـ کم نداریم ؛ امروزه شرایط کلی مثل همیشه برای موسیقی و موسیقیدانها سخت و مهآلود است. حتی برخی از هنرمندان ما مجبور هستند برای فرار از شرایط سخت اقتصادی دست به خلق آثاری بزنند که تنها به اندازهی برآوردهکردن نیاز اقتصادی خود و تهیهکننده ارزش دارد.
نکتهی دیگر جرئت تجربیات جدید و پذیرفتن آن از سوی جامعه است که متأسفانه جامعهی ما و شکل سنتی آن، این امکان را نمیدهد که شما هر چقدر که میخواهید تجربه کنید حتی به اشتباه. همیشه چهارچوب وجود دارد. همه میخواهند فقط آن ایدهآل از قبل تجربه شده را دنبال کنند ؛ چرا که میترسند جامعه محکومشان کند که از فرم خارج شده یا کاری ارائه کردهاند که با ذائقهی جامعه هماهنگ نیست. در چنین فضایی مسلماً موسیقی نخواهد ایستاد اما لنگلنگان پیش خواهد رفت.
من نیز سعی کردم در ارائهی چند آلبوم منتشر شده با فرمهای متفاوت و یا حتی نخواندن آواز در آلبوم «با ستارهها» و استفاده از ساز دلنشین گیتار در کارم، بتوانم راه را برای امتحان کردن ترکیبها و یا فرمهای متفاوت و تازه که شاید از من انتظار نمیرود باز کنم. تا در آینده با دست و پایی بسته شده در یک فرم خاص روبهرو نباشم، که آنوقت دیگر خیلی دیر است. من از اینکه کاری را دوست داشته باشم انجام دهم اما بهخاطر ملاحظاتی خودداری کنم، بیزارم و هیچگاه به چنین چیزی تن نخواهم داد. بههر حال منظورم از همهی این صحبتها این است یک هنرمند برای کار کردن باید بتواند در فضایی که میخواهد آزادانه حرکت کند و خودسانسوری نکند.
▪ بعضیها متأسفانه خیلی بر علیه «سنتهای ملی» ما تاختوتاز میکنند، و این در حالی است که همهی موسیقیدانان تعهد نکردهاند که ببینند جریانسازهای اجتماعی چهکار میکنند، آنها هم همان راه را بروند. نظرتان در این مورد چیست؟
ـ دائماً جامعه و ریتم زندگی ما رو به تغییر بوده که به همان نسبت سلیقه و عادات ما هم در حال تغییر است ؛ حال یک عده هستند که مسئولیت نگهداشتن سنتها را بر عهده گرفتهاند و سعی میکنند که ریشه را آبیاری کنند و کارشان بسیار باارزش و تخصصی است.
ولی همه چیز این نیست ؛ همانگونه که لباس و پوشش ما به دهها گونهی مختلف تغییر شکل داده است، دهها گونه موسیقی نیز بهوجود آمده است. عدهای همانند ما موسیقی اصیل را دنبال میکنند، یعنی از سنتها و اصالتها استفاده میکنند و با توجه به آن، کارهای تازه را ارائه میدهند. عدهای هم در انواع دیگر فعالیت میکنند. جامعه نشان داده که به همهی اینها نیازمند است و برای هر کدام مخاطب وجود دارد.
ردیف موسیقی بهعنوان یک اصل و مرجع از موسیقی دستگاهی است تا ما بدانیم موسیقی ما و ابعادش چه بوده است، تا آن کس که خلاق است بتواند از این مجموعه استفاده کرده و کارهای تازهتری را ارائه بدهد.
▪ بهنظر شما اصول و قاعدهی نوآوری در موسیقی ایرانی چه چیزی میتواند باشد؟
ـ شاید نشود اصول درستی برای این موضوع تصور کرد، تنها این نکته به ذهنم میرسد که دو تا از مهمترین ارکان نوآوری «شناخت» و «جرئت» است.
▪ در زمینهی تنبک زورخانه هم کار کردهاید؟
ـ چون کارهای مرشد مرادی را خیلی گوش میکردم برای همین، یک مقدار کمی با فرم خواندن و نواختنش آشنایی دارم، که آنرا هم بهواسطهی نوارهای ایشان تجربه کردم.
▪ جانمایهی فرهنگ و هنر ایران، تفکر، معنا و معنویت هنر میباشد. میخواستم شما کمی در این مورد هم صحبت کنید.
ـ شناخت، تکنیک، دانش، تفکر، وارستگی، تجربه و دیدگاه و شعور هنرمند نسبت به دنیای پیرامونش ؛ همگی اینها مهم و دخیل هستند. برای یک هنرمند حرفهای در اختیار داشتن مرز بین احساس و تفکر بسیار کلیدی است. بهعنوان مثال فرق یک خوانندهی حرفهای که از خیلی جهات به آمادگی لازم رسیده است با غیرحرفهای این است که او میتواند به نهاد شاعر و آهنگساز برود، گویی که آن موضوع برای خود او اتفاق افتاده است ؛ یعنی، همانند یک بازیگر در قالب نقش خود برود و در لحظه کنترل همهچیز یعنی ژوست خواندن، حالتها، کنترل صدا، لحن و بیان شعر، فضای دهان، تحریرها و... را در دست داشته باشد. یاد شعری افتادم که میگوید: « جمال شخص نه لب لعل و خط زنگاریست / هزار نکته در این کار و بار دلداریست »
▪ آواز ایرانی همواره با اشعار گرانسنگ و عرفانی شاعرانی همچون مولوی، سعدی، حافظ و... عجین بوده است. انس با این اشعار چه تأثیری بر زندگی فردی و هنری شما داشته است؟
ـ خب برای من همیشه آن اشعاری که خواندهام چیزی نبوده که فقط مصرف کرده باشم، بلکه سعی کردم از این مفاهیم بهره بگیرم. شما اگر دریچههای نگاه و ذهنت باز باشد و مفاهیم را درست درک کنی، خواه ناخواه در دیدگاهت تأثیر میگذارد.
بهقول معروف « در خانه اگر کس است؛ یک حرف بس است ». حافظ، سعدی، مولانا، خیام، عطار، باباطاهر، نظامی، فردوسی و دیگر بزرگان ادب پارسی جملگی از گنجینهها و سرمایههای فرهنگی و فرهنگ انسانی هستند. شما اگر سنگ هم باشید در اثر تماس مدام با کلام این بزرگان که مانند رودخانهای پاک و زلال از روحوجان شما میگذرد و آنرا صیقل میدهد، تغییرشکل میدهید.
▪ در انتخاب اشعار برای اجرای آواز، به چه طریقی عمل میکنید؟ آیا با اهالی شعر و ادب و اهل ذوق هم حشر و نشر دارید؟
ـ اگر جایی نیاز باشد، حتماً با شعرا صلاح و مشورت میکنم. برای انتخاب شعر، طبق دستگاهی که میخواهم در آن آواز بخوانم شعرهای مناسب با پیام و فضای آن دستگاه را انتخاب میکنم ؛ ماهها مینشینم و اشعار را زیر و رو میکنم تا آن شعری که مناسب باشد را پیدا کنم.
▪ بهنظر شما رمز و راز ماندگاری یک اثر هنری چه چیز میتواند باشد؟
ـ برخی از اصول میتواند مؤثر باشد و کار را نه حتماً ماندگار بلکه پربارتر کند. بهعنوان مثال در کار خود جدی باشی و به کاری که میکنی اعتقاد داشته باشی. دوم اینکه حرف دل مردم را بزنی. خیلی از مواقع حقیقتی است که دارد بیان میشود و توخالی نیست ؛ یعنی شرایطی که یا جریان دارد و یا در گذشته و تاریخ یک ملت بوده است. سوم سلیقه در ساخت ملودی و انتخاب کلام و شکل و فرم اجرا و هماهنگی بین کلام و ملودی و سلیقه در انتخاب نوع ارکستر و رژیست سازها.
چهارم اینکه اگر با کلام است ؛ اجرای ارکستر و خواننده و جنس صدای خواننده و یا حتی اجرای گام از نتی که برای خوانندهی موردنظر مناسب و نیز هماهنگ با پیام موسیقی و کلام باشد ؛ و لحن و حس و حال اجرا بسیار مهم است. پنجم، شنونده خیلی فوری بتواند پیام را دریافت کند و حتی بتواند پس از شنیدن، بخشی از موسیقی را در حافظهی شنیداری خود تکرار و آنرا زمزمه کند.
ششم اینکه حتی ریا و خودنمایی هم در کار، خود را نشان خواهد داد و شنوندهی موسیقی آنرا فوراً حس میکند و نهایتاً اینکه استفاده از عوامل توانا و حرفهای در کیفیت و تأثیرگذاری بسیار مؤثر است. از مواردی که برای نمونه ذکر شد گاهی یک مورد شناخته و یا ناشناخته بهتنهایی یک اثر را ماندگار میکند و در دل و جان شنونده مینشاند. در شکل کلی میگویند: کاری که از دل برآید، بر دل هم مینشیند.
▪ وقتی میگوییم «موسیقی»، اولین پیامی که به دل شما میآید چیست؟
ـ نزدیکتر کردن دلها به هم. موسیقی میتواند دشمنیها را به دوستی و دوستیها را آنچنانتر سازد. این چیزی است که من در مکتب استاد دادبه آموختهام.
▪ برای جوانانی که در حال یادگیری آواز ایرانی هستند، چه توصیهای دارید؟
ـ اینکه برای تمرین در مرحلهی اول از الگویی تقلید کنند و به آن چیزی که میخواهند بخوانند و تقلید کنند خیلی درست و بادقت گوش بدهند. حال اگر نزد استادی میروند استادشان حتماً آنها را راهنمایی خواهد کرد ؛ ولی اگر استادی ندارند، سعی کنند که آواز موردنظرشان را با دقت هر چه تمامتر ضبط و پس از اتمام گوش کنند تا عیوبشان را متوجه شوند ؛ چون اگر خشت اول را کج بگذارند، آنوقت درست کردن آن چیزی که عادت شده بسیار مشکل است.
سراغ چیزهای سخت هم نروند، چرا که از همان ابتدای کار میباید مرحله به مرحله و درست مسیر را طی کرد و برای پیشرفت کردن نباید عجله داشت. برای انتخاب الگو نیز میبایست صدایی را انتخاب کنند که با صدایشان هماهنگ است.
مشکلی که امروزه وجود دارد این است که زندگیمان آپارتماننشینی شده است و دیگر از آن خانههای بزرگ خبری نیست. بههمین دلیل سعی کنند که در آپارتمانها تمرین آواز نکنند.
▪ ...که مشکل «صدا دزدی» بهوجود نیاید.
ـ بله، این خیلی مطلب مهمی است. انسان ناخودآگاه ملاحظهی همسایهها را میکند. برای همین بهتر است که برای تمرین آواز به در و دشت و فضای باز و راحت بروند ؛ مثلاً کوه برای تمرین آواز جای بسیار مناسب و عالی است ؛ هم، نفَس خواننده را زیاد میکند و هم برای کنترل نفس مفید است. اینها نکات اولیه است و مابقی آن هم به عهدهی استادشان است که آنها را راهنمایی کند و ایرادهایشان را برطرف کند.
▪ بیان خواننده در اجرای آواز خیلی اهمیت دارد، یعنی خوانندگانی که با لهجههای سرزمین مادری خودشان صحبت میکنند، برای اینکه بتوانند آواز رسمی ایرانی را بهخوبی اجرا کنند، باید به این موضوع توجه نمایند. نظر شما در این مورد چیست؟
ـ صد در صد، یعنی شما اگر بخواهید موسیقی با کلام فارسی ارائه بدهید، باید حتماً روی لهجهتان کار بکنید. درست همانطور که در موسیقی محلی، با همان لهجهی محلی، زیباتر و شیواتر است، در موسیقی با کلام فارسی نیز هنگامی که کلام بدون لهجه بیان میشود مخاطب بیشتری دارد و از نظر اصول رایج در موسیقی اصیل ایرانی صحیحتر و موردپسندتر است و زیباتر بهنظر میرسد.
▪ لطفاً کمی در مورد کارتان با آقای درویشی توضیح دهید.
ـ جناب درویشی واقعاً برای این کار زحمت کشیدند و تحقیقات مفصلی را انجام دادند، و زمان زیادی را صرف این مجموعه کردند. واقعاً باید قدر ایشان را دانست. ما افرادی مانند محمدرضا درویشی کم داریم که اینگونه به موسیقی خدمت کنند. گروهی را تشکیل دادهاند که این دوستان بسیار زحمت میکشند و قطعات پیچیدهای را اجرا میکنند. پروژهی ما ضبط بیست و چهار تصنیف منسوب به عبدالقادر مراغهای است که این کار را با کانون پرورش فکری قرارداد بستهایم و از همکاری و نگاه مثبت کانون بسیار سپاسگزاریم.
همهی ما این کار را یک کار فرهنگی دیدیم و در واقع میخواهیم بخشی از تاریخ موسیقی این سرزمین را که تا بهحال شنیده نشده از دل تاریخ بیرون بکشیم و همانند یک بنای باستانی به نمایش بگذاریم.
▪ جای شگفتی است که آقای درویشی چگونه این قطعات را از دل تاریخ بیرون کشیدهاند؟
ـ ایشان با آن مهارت و پشتکاری که دارند این کار را انجام دادند. بیشتر این قطعات را هم در ترکیه بهدست آوردهاند، و نُسَخ زیادی را مورد تطابق قرار دادهاند.
▪ شما در زمینهی ضبط صدا، میکس و تدوین و مسترینگ دیجیتال هم تخصص دارید. در این مورد کمی توضیح دهید.
ـ خواهش میکنم... تخصص که نه البته، فقط یک مقداری آگاهی دارم. دورهای بود که میخواستم کارهای قدیمی پدر را روی سیدی بیاورم. یک پروژهی سه ساله بود که من هفتهای چهار روز از صبح تا آخر شب در استودیو بودم و این آثار را با وسواس پالایش میکردم. برای همین یک مقداری با کار تدوین و پالایش آشنا شدم.
▪ یعنی بهصورت خودساخته؟
ـ خیر، با یکی از دوستانم آقای ریموند موسسیان در استودیو بل. البته ایشان همیشه من را تهدید میکرد که اگر جایی بگویی شاگرد من بودی، من هم یک آلبوم میخوانم میگویم شاگرد تو بودم! فکر میکنم بعد از چاپ این مصاحبه باید منتظر آلبوم جدیدی با صدای ریموند موسسیان باشیم و البته با پالایش و تدوین من.
▪ اما در انتهای مصاحبه وارد بحث مرتبط با وبلاگ کوچک خودمان میشویم.
ـ بله، بله. در واقع وبلاگی که کاملاً بهصورت خودجوش از سوی شما علاقهمندان عزیز شکل گرفت و من را کاملاً غافلگیر کرد.
▪ بعضی از طرفداران موسیقی اصیل به شخص شما علاقهی زیادی دارند ؛ آیا در صدد نیستید که ولو بهصورت محدود و در حد امکان و وقت با این عزیزان تماسها و ارتباطهایی را داشته باشید؟
ـ من که خیلی دوست دارم، برای اینکه اولاً واقعاً مدیون آنها هستم. ثانیاً خودم اصلاً دوست دارم که ارتباط داشته باشم. ارتباط داشتن و همنفس شدن با مردم و علاقهمندان، بزرگترین سرمایهی یک رهروی هنر است. ولی متأسفانه کارهای ما، مخصوصاً در این اواخر بهخاطر کنسرتها، بهگونهای شده است که من این امکان را ندارم، ساعتها در اینترنت بروم و با علاقهمندان ارتباط برقرار کنم. حتی ایمیلهای کاری خودم را گاهی اوقات یک ماه میگذرد تا چک کنم و جوابِ مثلاً موضوع یا طرح و بروشوری را ایمیل کنم. همهی اینها از مشغلهی زیاد است.
در این وضعیت در واقع محرومیت برای خود من است که فرصت همصحبتشدن با دوستان را از دست میدهم. چرا که اشتیاق از سمت من بیشتر است. ای کاش این فرصت را داشتم.
بخشی از زمان من محدود میشود به زندگی شخصی و خانوادگی و کارهای خودم، و بخشی دیگر به کنسرتها و کارهای شرکت دلآواز و یا تهیهی آلبوم جدید و... . با توجه به تعداد زیاد علاقهمندان ـ که واقعاً به من لطف دارند ـ اگر من بخواهم جوابگوی همه باشم، بر خلاف خواستهی خودم امکانپذیر نیست. برای همین ترجیح میدهم که وارد هیچ ارتباطی نشوم، یا در سایت با چند نفر وارد صحبت نشوم که بعداً جواب دیگر دوستان را نتوانم بدهم و مجبور به عذرخواهی شوم. بههمین دلیل فقط به یک تشکـــر اکتفا کردم که علاقهمندان بدانند که خیلی برای من عزیز و محترم هستند.
▪ من از شما بهخاطر وقتی که برای مصاحبه گذاشتید، تشکر میکنم و امیدوارم که موفق و مؤید باشید.
منبع:وبلاگ همایون شجریان
سایت تحلیلی خبری عصر ایران