حالات و احوالات کنونی خود را با شعر/نثر بیان کنید [محدودیت: 2 پست در هر روز]

[sara_girl]

مداد بر خواهم داشت ...
... تمام چهره های عبوس دنیا را ،
لبخند خواهم کشید

[Amir..H]

گفتم ای جنگل پیر تازگی ها چه خبر؟

پوزخندی زد و گفت :
هیچ ،
کابوس تبر!

[Lady parisa]

من در این خلوت خاموش سکوت اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم...

مـــــ ــ ـن اگر اشـــــ ـ ـ ـک به دادم نرسد می شکنم

[Maryam j0on]

چقدر مرا فراموش کرده است زمان
خود می دود و من ...
آشناست لحظه ها
تکرار می شود
ثانیه ها شاید ...
جایی برای نوشتن سرنوشت نیست روی پیشانیم ... /.

[Puneh.A]

هنوز میتوان ساده ترین ترانه را
عاشقانه ترین نامید

برای منی که
سیاهی شب ها را

به سفیدی چشم های مانده به راه
و سردی سکوت دی ماه را

به گرمی هذیان های تبدار
بخشیده ام

برای منی که
از طعم بی تو بودن
پرم

و هنوز از رد پای
دستمال های به سر بسته
خیسم

هنوز می شود از سکوت سرود
میشود پلک بر هم زد
و در عمق نگاهی گم شد

[attractive_girl]

من دیگه باور نمی کنم تو رو

حالا هر جا که میخوای بری برو!!

[MOHAMMAD2010]

توی این خونه پوسیدم خدایا
مگه دیوار اینجا در نداره
چقد باید تحمل کرد بی‌عشق
مگه دنیا در و پیکر نداره

[Miss Artemis]

.


می نشینم

و در جمعیت نیمه روشن آن سوی پنجره

در ایستگاه دنبال کسی شبیه تو می گردم

و خوب می دانم

که کسی کـَـس نمی شود

زیرا هیچ انسانی قادر به ادامه انسانی دیگر نیست




حسين پناهی


.

[4MaRyAm]

رودخانه میشوی..
در زلال چشمانت تصویر من پیداست....
با لبخندي به سان منحنی ماه
در زمان هلال!

آرام آرام سنگهای ریز نا امیدی ام را می سایی..

و از کنار صخره های بی حوصلگی ام
نرم و آهسته رد میشوی..

من مرید اینهمه آرامشم!

[hamid_diablo]

گاهی فعل ها
چنان سریع ماضی می شوند
که باور نمی کنی
می گویند...می گفت
می شود...شد
و رفت
می رفت
و رفت
و دیگر هیچ گاه
باز نخواهد گشت ...