میشه واضح تر بگی
--
--
میشه واضح تر بگی
یه بار بابام بهم گفت برو شیر برای کلمن بگیر.
منم بیرون که رفتم یادم رفت بگیرم.
شب که برگشتم بابام گفت شیر گرفتی؟
گفتم نه هر سوپری رفتم شیر نداشت.
بابام گفت: نرفتی اشکال نداره حالا چرا دروغ میگی؟ شیر کلمن رو میگم نه شیر پاستوریزه.
اسم پریچهر از این حروف تشکیل شده:
پ ر ی چ ه ر
میدونی که در زبون عربی این حروف وجود نداره....
پس این یه اسم ایرونی بید!!
![]()
چند روز پيش داشتم صورتمو اصلاح ميکردم کارم که تموم شد ميخواست ماشي رو خاموش کنم هرچي با شير آب ور رفتم خاموش نميشد بعد يه خورده به دستام نگاه کردم و![]()
یه سوتی ضایع از همسایمون.
آقا ما یه همسایه داریم که دخترش تو عقده. خونه ی اینها درش از اینایی هستش که شیشه اییه یعنی اول در کوچه هست که بیشترش شیشه داره و یه راهروی بلند و بعدش پله های طبقه دوم و در طبقه همکف.
تمام بر و بچ تو کوچه بودیم که دیدیم پشت در یه سایه اومد. چراغ تو راهرو روشن بود و کسی هم پشت در شیشه ای بود. یهو یکی دیگه هم اومد و این دوتا پشت در داشتن کاملا عمقی و اسیدی برای هم Love میترکوندند.
وای مارو میگی گفتیم اگر بخندیم که میفهمن. اگر چیزی نگیم که آبروشون میره. خلاصه راه درست و دینی رو انتخاب کردیم و تا تهش که حدود 5 دقیقه ای بود رو نگاه کردیم. آخر سر دوتایی اومدن بیرون و سوار ماشین شدن و رفتن. طفلکی ها تو عقد بودن.
جالبش اینجاس وقتی اومدن بیرون تازه متوجه سوتی شون شدن و انبوه جمعیت عکاس و فیلمبردار (این تیکش خالی بندی بود. عکاسمون کجا بود؟) رو که دیدن تازه متوجه شدن و سرخ شدن.
با بچه ها نشسته بوديم بازي پرسپوليس سپاهان را ميديديم يه بچه ها گفت حالا بايد ببينيم پرسپوليس زنگ بعد چيكار ميكنه! تا آخر فوتبال هي تيكه بهش مينداختيم و ميگفتيم زنگ قبل خوب نبود و كي زنگ ميخوره و آقا معلم حالا مياد و...
امروز قرار بود ساعت 8نیم با دوستم بریم بیرون.
منم دیشب دیر وقت خوابیدم و گوشیمم شب گذاشتم رو ویبره کسی شب مزاحم نشه.
حالا صبح شد ما چشمامونو باز کردیم ناگهن چشمم افتاد به ساعت دیدم هنوز ساعت یک ربع به هشت هست. گفتم یکم دیگه هم بخوابم . بعد گفتم منو نیم ساعت دیگه بیدار کنین می خوام برم جایی.
خوانواده هم مارو نیم ساعت بعد بیدار کردن دیدم ساعت 10و خورده ای هست.
بعد فهمیدم چشمام خوب ندیده عقربه بزرگه (دقیقه شمار)رو 7 بوده و اون یکی کوچیکه رو 9 بوده من خنگ فکر کرده بودم ساعت یک ربع به 8 هست.بنده خدا دوستمو بگو!!
گوشیمو نگاه کردم دیدم بیشتر از 10 بار زنگ زده و کلی پیام داده. بیچاره معلوم نیست چقدر تو خیابون منتظر مونده.
اگه بد بود دیگه ببخشید. سوتی دیگه ای تو بسات نداشتم. حالا سعی میکنم فردا سوتی بهتری بدم.
سلام این اولین پست من در این تاپیک هست ...پس زیاد نخندید !
بعد از سالها بنده به دیدن "بزرگ خاندان" بزرگ ترها ی فامیلمون می رفتم
بگذریم از اینکه با شهر چندان آشنائیتی نداشتم و ....در این نوع دیدارها سعی می کنم ادب رو رعایت کنم و از طرح مباحث سیاسی و فرهنگی و مذهبی و مشکلات روزمره و ... هیچ خبری نباشه
در حین صحبت ایشان گفتند : آقا...نمی دونم شما یادت هست یا نه 10 سال پیش تو راهروی خونه قدیمیمون نشسته بودیم شما یک چیزی"نصیحتی" به من گفتی که منو به گریه انداختی و... من سریع جمله ی ایشون رو بریدم و با عجله گفتم : ای بابا ، من هم خیلی اوقات مزخرف می گم شما زیاد به دل نگیرید
دیدم چهره ایشون بهم ریخت و همراه با همسرشون بنده رو با چشمان بهت زده نگاه می کنند "ایشون 87 سالشون هست"
من هم تعجب کردم ، بعد گفت : دست شما درد نکنه من هر جایی"مجلسی" میرم اون حرف های شما رو برای مردم می گم و می گم فلانی اینو بمن یاد داد و اونوقت شما می گی مزخرف بود
ای وای چقدر همونجا خندیدم و عذر خواهی کردم ، گفتم فکر کردم چیز نا ثوابی گفتم ، خواستم مثلا به خیال خودم پیش دستی کنم
************
اقا این تاپیک 2 ماه بود غیب زده بود من الان اینجا میبینم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)