لال ماند که کسی عاشق عشقش نشود×××به تمام عمر خود لحضه ای عاشق نشود
لال ماند که کسی عاشق عشقش نشود×××به تمام عمر خود لحضه ای عاشق نشود
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیز هوش ××× وز شما پـنـهان نـشاید کـرد سر می فروش
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع ××× سخت میگردد جهان بر مردمان سخت کوش
شاید این سختی بود ای هوشیار×××لیک شیرینش بس بسیار
روزگاریست که ما را نگران میداری ××× مخلصان را نه به وضع دگران میداری
یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن
ترسم که بوی نسترن مست است و هوشیارش کند
پیراهنی از برگ گل از بهر یارم دوختم
از بس لطیف است آن بدن ترسم که آزارش کند
ای آفتاب آهسته نه پا در حریم یار من
ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند
پروانه امشب پر نزن اندر حریم یار من
ترسم صدای شه پرت قدری دل آزارش کند
ديني اگر دارم بستان
اگر مي مانم نه براي توست
اگر مي خوانم نه به درگاه تو
به خدايي است كه هرگز تو را نيافريد
دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم ××× با کافران چه کارت گر بُت نمی پرستی
يك روز با تو بودن نمي رود زيادم×××گر تو هميشه هستي كي مي توان سكوتي
یکصد گل یاس، یک گل نصرانی ××× مــا را ز سر بـریــده می تـرسانی
ما گر ز سر بریده می ترسیدیم ××× در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
مي روم تا همه عالم بكنم باغ بهشت×××هر كه را در طلب يار شود داغ بهشت...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)