لب تو خضر و دهان تو آب حيوان است * قد تو سرو و ميان موي و بر به هيت عاج
..........................
فتاد در دل حافظ هواي چون تو شهي * کمينه ذره خاک در تو بودي کاج
لب تو خضر و دهان تو آب حيوان است * قد تو سرو و ميان موي و بر به هيت عاج
..........................
فتاد در دل حافظ هواي چون تو شهي * کمينه ذره خاک در تو بودي کاج
جان چه باشد که فدای قدم دوست کنم
این مطاعی ایست که هر بی سر و پایی دارد
در گفتن ذکر حق زبان از همه به / طاعت که به شب کنی نهان از همه به
خواهی ز پـــل صراط آسان گذری / نــــــان ده به جهانيان که نان از همه به
ابوسعید ابوالخیر
هر که در آن پرده نظرگاه یافت
از جهت بی جهتی راه یافت
نظامی
تا نــگذری از جمع به فردی نرسی / تا نگذری از خويش به مردی نرسی
تا در ره دوست بی سر و پا نشوی / بـــی درد بــمانی و به دردی نرسی
ابوسعید ابوالخیر
با سلام
یک لحظه تمام آسمان را
در هاله ای از بلور دیدم
خود را و تو را و زندگی را
در دایره های نور دیدم
فروغ فرخزاد
من بهر جائـــی که مسکن می کنم / با من آنجا بخت بد، هم مسکن است
چيره شد چون بر سيه، موی سپيد / گفتـــم اينـــک نــوبت دانـــستن است
نه دم و دودی، نـــه سود و مايه ای / خانــه ی درويـــش، از دزد ايمن است
پروين اعتصامی
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید شب هجران تو یا نه
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
شاعر : شیخ بهایی
هر کسى از ظن خود شد يار من / از درون مــــن نــجست اســـرار من
سر من از ناله ى من دور نيست / ليك چشم و گوش را آن نور نيست
مولانا
تو مکانی اصل تو در لامکان
این دکان بربند بگشا آن دکان
در جهت مگریز زیرا در جهات
شش در است و شش دره مات است مات
مولوی
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)