با من از شعر نگو...! از خودت حرف بزن...!
دلتنگ حرفهای معمولی ام....
اینکه حالت خوب است؟ سرما نخورده ای؟ اینکه زود برگرد! مواظب خودت باش! و...
دلتنگ همین حرف های معمولی ام....
با من از شعر نگو...! از خودت حرف بزن...!
دلتنگ حرفهای معمولی ام....
اینکه حالت خوب است؟ سرما نخورده ای؟ اینکه زود برگرد! مواظب خودت باش! و...
دلتنگ همین حرف های معمولی ام....
مي دانم
دل آسمان مي شكند
چگونه مي توانم گريه نكنم
از آن همه ستاره
تنها سنگي شعله ور
به خانه ام افتاد
گيسوانش را بريدند و
برايم پست كردند
و باقي اينكه
سلامت باشم
چگونه مي توانم گريه نكنم
من از باز كردن هيچ نامه اي خوشبخت نبوده ام .
با حرکـت به سـوی تو
سایه ام روی زمیـن خـزیدن کرد
تا ردپای راه رسـیدن به تـــــو
دسـت کســــی نیفــتد...
گفتم :
تمام وجودم از آن تو بود
مشکلم چیست که با من چنین می کنی ؟
گفت :
آنقدر خوبی که حالم را به هم می زنی .
آب آوردهاند چشمهام.
نسخهی هیچ پزشکی اِفاقه نمیکند
باید خودت بیایی!
نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص
کو اجل تا سازدم زین درد بی درمان خلاص
کجایی که ببینی دلا خونن / همه درگیره یه لقمه نونن
حتی جوونای ایران / دیگه هیچی از عشق نمیدونن
یه روز میاد که به جز یه نقشه / چیزی از ایران باقی نمونه
کسایی که رفتن و جون دادن / به خدا واسه ی بهشت نبوده
انقدر درگیر شدیم که غیرت / دیگه واسمون معنا نداره
کوروش بیدار شو وقت خواب نیس / شدیم طفلی که مادر نداره
هرکی میاد به اسمه یه مادر/ یه چیزی ازمون بر میداره
یه روز میاد که یه ایرانی / دیگه هیچ چیزی از خودش نداره
یه درد، یه بغض، یه سیگار
یه سیم، یه نت، یه گیتار
غرور مرد شکسته
تکیه داده به دیوار
سایه، سیاه، دورنگی
...یه عشق، یه روح بیمار
آشفته، خراب، بیحال
سیگار پشت سیگار....
فرق بین دلای من و تو
فقط یه حرفه...
دل من خون و دل تو هم خوش !
می پرسم:"چه کار می کنی؟"
می گویی:"به آینده فکر می کنم!"
می پرسم:"آینده؟"
می گویی:
" آ:آری،کاش
ی : یک بار
ن :نشانم بدهی
د :دوستم داری
ه :همین!!!"
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)