تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دانلود فیلم جدید
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
ماهان سرور
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 273 از 312 اولاول ... 173223263269270271272273274275276277283 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,721 به 2,730 از 3117

نام تاپيک: اسرار ماوراء

  1. #2721
    پروفشنال winter+girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    رشت
    پست ها
    749

    پيش فرض

    سلام به همه
    win xp عزیز من زیاد اینکاره نیستم ادعامم نمیشه اما تا جایی که میدونم جوابتون رو میدم

    حالا چند تا ترفند میخوام و راهنمایی که ایا اینایی که گفتم رو درست بوده و مننزدیک شدم یا خیر ؟
    جالبه اما یادت نره بهترین روش روش ابدایی خودته خودت تصمیم بگیر که چیکار میکنی چند باری که خارج شدی چه حسی داشتی همونو به خاطرت بیار روزای قبلش چیکار کردی و مثل اینها من خودم با همین کارا الان راحت خارج میشم اما از یه جا دیگه کارم مشکل داره البته روش من اینطوری نیس بیشتر مثل خوابیدنه این چیزا یکم کلیشه ای شده

    البته از امشب من شروع به نوشتن خوابهام میکنم و نتیجه ها رو میگم
    خیلی خوبه باعث هوشیاری درز خواب میشه اما بیشتر لذت برون فکنی در خارج شدنه اما شبایی که آدم خوابش میبره بد نیس بفهمه خوابه من یه ماه این کارو کردم الان هم دارم از این کار سووود میبرم هر چند الان دیگه وقت نوشتن ندارم

    بقیه سوال ها رو مطمئن نیستم اما اینو میدونم این چیزا در وجووود همه هس فقط باید رفت دنبالش یجا خونده بودم استاد های اینجور چیزا در اطراف ما وجوووود دارن فقط کافیه ما به اون سطحی برسیم که لیاقت شاگردی رو داشته باشیم
    یه پیشنهاد قرآن خوندن یادت نره بعضی سوره ها انرژی زیادی دارن و بعضی هاشون خیلی بزرگتر از اون چیزایی هستن که فکر میکنی فقط یادت نره شرط اول معنویته در غیر این صورت همه ی این قدرت ها هر چند در سطح فوق بشری هم فانی هستن
    امیدوارم منظورم رو رسونده باشم


    راستی فکر کنم بچه ها یادتون باشه من اولین باری هم که تو این تاپیک اومدم گفتم وحشتناک ترسو ام اما نمیدونم چرا دیگه این حس نمیاد سراغم حتی وقتی خارج میشم هم حتی یه لحظه به دیدن موجودات ماورایی فکر نمیکنم اصلا حتی دیگه از اتاقم و چمیدونم از نصفه شب رفتن تو باغ هم نمیترسم کسی میدونه چه بلایی سر من اومده؟؟؟
    ترس هم تا یه حدی لذت بخشه

  2. #2722
    پروفشنال winter+girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    رشت
    پست ها
    749

    پيش فرض

    capitan black عزیز همین چند صفحه پیش بگردی بچه ها گذاشتن این تاپیک رو دسته کم نگیر چیز های جالب زیاد داره فکر کنم shahram 02 این مطلب رو نوشته بودن

  3. #2723
    Banned
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Birjand
    پست ها
    475

    پيش فرض

    سلام

    دارک استریتم میگه دین ها مثل قایق هایی میمونن که انسان ها رو میرسونن به هدف و .... ( تو امضاش هست )

    ولی چرا باید همه ی قایق ها آدمارو برسونن به هدف؟ به له خره یکیشون سالمه ، بغییشون راه رو اشتباه میرن

    و انسان باید سوار اون قایق بشه ، و وقتی هم که سوار بهترین قایق و مطمئن ترین شد ، اونوقت عاشق قایق

    هم میشه ... حالا اینی که شما میگی هم مثل همین قایقس ، راه فقط یکیه ، حالا من نمیدونم شما چه دینی

    داری ، ولی باید بدونی که هیچ دینی به جز اسلام ، اونم تشیع ، آدم رو به هیچ جایی نمیرسونه و تنها راه رسیدن

    به خداست .

    اصلا شاید من منظورت رو اشتباه فهمیدم ! به هر حال ....
    من اگه بخوام کسی رو الگو قرار بدم اون فرد فقط سه شنبه لوبسانگ رامپا هست و بس هیچ کاری هم به دین ندارم
    مسیر رودخانه ثابته و همه قایق ها مجبورن به سمتی خاص حرکت کنن ولی این عشق به قایق باعث شده خیلی ها چنان مشغول قایق رانی بشن که دیگه هدف رو فراموش کنن بعضی ها هم مخصوصا مسلمون ها مدام قایقشون رو به رخ بقیه می کشن!!!
    نمونه این مسئله هم خوندن قران هست به نظر شما این دوره های قران چقدر مفیده؟ اصلا کسایی که به این دوره ها میرن چقدر متوجه چیزایی که می خونن می شن؟
    بحث انرژی جداست ولی تا زمانی که متوجه معنی مطالبی که می خونی نشی این خوندن چه فایده ای داره؟!!!

    خدا همه مارو هدایت کنه...

  4. #2724
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Hoaxes's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    پست ها
    403

    پيش فرض

    من اگه بخوام کسی رو الگو قرار بدم اون فرد فقط سه شنبه لوبسانگ رامپا هست و بس هیچ کاری هم به دین ندارم
    مسیر رودخانه ثابته و همه قایق ها مجبورن به سمتی خاص حرکت کنن ولی این عشق به قایق باعث شده خیلی ها چنان مشغول قایق رانی بشن که دیگه هدف رو فراموش کنن بعضی ها هم مخصوصا مسلمون ها مدام قایقشون رو به رخ بقیه می کشن!!!
    نمونه این مسئله هم خوندن قران هست به نظر شما این دوره های قران چقدر مفیده؟ اصلا کسایی که به این دوره ها میرن چقدر متوجه چیزایی که می خونن می شن؟
    بحث انرژی جداست ولی تا زمانی که متوجه معنی مطالبی که می خونی نشی این خوندن چه فایده ای داره؟!!!

    خدا همه مارو هدایت کنه...

    اا؟ باشه اگه قراره از این مثالا بزنی ، منم بلدم مثال بزنم . ممکنه یه کشتی سوراخ باشه و همون جا قرق شه

  5. #2725
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Hoaxes's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    پست ها
    403

    پيش فرض

    دوستان من از موقعی که این فرکانسهایی که چاکراها رو باز میکنند گوش میدم کلا یه جورایی توی بدنم احساس عجیبی میکنم...جالبه بدونید من اصلا این فرکانسها رو قبول نداشتم ولی الان که دارم گوش میدم احساس میکنم ارامشم بیشتر شده...حس ششمم که این همه زیاد بود داره زیاد تر میشه و خیلی چیزهای دیگه...میشه یکی توضیح بده دقیقا کار هر چاکرا چیه و اگه باز بشن دقیقا چه اتفاقی میفته؟..
    مرسی...

    اگه مارو سرکار نذاشته باشی ، این فرکانسا کار خودشونو در هر حالتی میکنن . حالا فقط فرکانس چاکراها نیست

    مثلا فرکانس برای هشیاری در رویا ، برون فکنی ، تله کینزی ، لویتیشن ، تقویت حافظه و صد تا کار دیگه هس که

    از لحاظ علمی هم ثابت شده .

    حالا این که هر چاکرا کارش چیه ، مطلبش مفصله ، باید بری کتاباش رو بخری ، یا اگه تو اینترنت یه سرچ بزنی

    اطلاعات همشون میاد . ولی در کل اگه روی چاکرای اول خیلی کار بکنی ، باعث فعال شدن یه نیرویی میشه

    که اون نیرو از چاکرای یک شرو میشه ، میاد دو ، سه ، چهار و همین طور تا آخر که همرو باز میکنه . به این انرژی

    میگن کندالینی . البته اگه نظر منو بخوای ، همین طور ، در روز ، صبح زود ، فرکانسارو به ترتیب گوش بده ، یک - دو

    تا 7 . ولی اگه بخوای یه چاکراتو باز کنی ، مثلا فقط بخوای چاکرای ششم ( چشم سوم ) رو باز کنی ، که خودش

    یه عالمه کار میتونه بکنه مثل هشیاری در رویا ، دیدن هاله و هزار تا چیز دیگه ؛ اول باید یک تا پنج رو نسبتا بهشون

    انرژی بدی ، بعد روی شش خیلی کار کنی ، یا اگه بخوای مثلا چهار رو باز کنی کامل ، اول باید یک تا سه رو یه انرژی

    اولیه ( نه این که خیلی بخوای بهشون انرژی بدی ) بهشون میدی . ولی اگه بازم ندادی ، عیبی نداره ، فقط یه کم

    طول میکشه تا اون چاکرا باز بشه .

    در کل پیشنهاد من اینه که اصلا روی چاکرای دو کار نکن ، چون باز شدنش برای همین اول خیلی اتفاقات بدی رو

    به همراه داره و ممکنه خیلی برات خطرناک باشه . رو هر چاکرایی کار کن به جز دو !

    ولی موقعی که همه ی فرکانسا رو گوش میدی به ترتیب ( از یک میذاری تا بره برسه به هفت ) لازم نیست که

    دو رو گوش ندی ، اون جای زیاد فرق نمیکنه . من منظورم اینه که روی چاکرای دو تمرکز نکن . همین .

  6. #2726
    آخر فروم باز capitan black's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    NEVER LAND
    پست ها
    1,957

    پيش فرض

    hoaxes عزیز سرکار کودومه...!!...چرا چاکرا دو رو باز نکنم؟...کنجکاو شدم بدونم..مرسی..

  7. #2727
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    76

    پيش فرض

    دوستان من ديشب که ميخواستم براي اولين بار تمرين برونفکني کنم بعد از ۵-۶ دقيقه يه حس غير قابل تعريف رو پيشونيم ايجاد شد و بعد کم کم حس کردم که شيقه هام دارن منفجر ميشن و ضربان قلبمم بالا رفت و ديگه نتونستم تحمل کنم و خودمو به حالت طبيعي در آوردم ولي تا دو سه دقيقه شقيقه هام يه حس خاص داشتند
    حالا درست انجام داده بودم؟

  8. #2728
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    3

    پيش فرض

    سلام
    من هم به دنياي ماورائ اعتقاد دارم چون اتفاقي براي من افتاد كه براي من هم جالب بود و هم تعجب انگيز كه براي شما تعريف ميكنم .
    چند سال پيش كه بچه من تازه به دنيا آمده بود با مادرش در حال پايين رفتن از پله ها بود كه 1 سال بيشتر نداشت و در بقل مادرش بود كه مانتوي بلندش ميگيره زير پاي خودش و با بچه از 10 تا پله به پايين پرتاب ميشه و مشكل ما از اينجا آغاز ميشه كه هر دوي آنها زخمي ميشن
    البته خانومم بدنش زخمي ميشه ولي متاسفانه بچه ضربه مغزي مختصري ميشه كه ديگه نه حرف ميزد و نه راه ميرفت و نه بازي ميكرد و همش گريه ميكرد تا اينكه بعد از رفتن به دكترهاي مختلف و نتيجه نگرفتن از دكترها و چون پول زيادي هم نداشتيم كه بچه را براي معالجه به خارج ببريم سر خورده از همه جا و شرمنده به خانه آمديم . تا اينكه به ياد خدا افتادم كه هميشه يار و ياور من بود و از ته قلبم از او خواستم كه بدون هيچ واسطه اي كمكم كنه كه شب داشتم ميخوابيدم كه خانومم فرياد كشيد كه بيا از بيني بچه داره خون مياد با عجله رفتم بالاي سرش و ديدم كه پيراهنش خوني شده كه به گريه افتادم و از خدا خواستم كه كمكم كنه . بعد از شستن بيني بچه به رختخواب رفتم و در حال مديتيشن عاجزانه از خدا خواستم كه به بچه كمك كنه كه در همين حال خودم رو در دريايي از نور نقره اي ديدم كه روي اين دريا شناور هستم بايد بگم كه آنقدر اين انرژي قوي بود كه خودمرو به زور كنترل ميكردم و كمي آن طرف تر سه نفر ايستاده بودند كه گويي براي كنترل من آمده بودند و به من اشاره ميكردند كه ميتوانم از اين انرژي براي بهبود دخترم استفاده كنم . و من هم همين كار را كردم ولي خيلي برايم مشكل بود . چون آن انرژي خيلي قوي بود . براي اولين بار بود كه همچين چيزي رو تجربه ميكردم . نيم ساعت طول كشيد كه من توانستم اين انرژي رو جمع كنم و مقداري از آنرو براي دخترم بفرستم . بين من و دخترم ديوار بود . من اين انرژي رو از پشت ديوار درست به طرف سر دخترم فرستادم كه در همان لحظه او جيغ بلندي كشيد و از خواب پريد و بلا فا صله خوابيد كه فهميدم آن انرژي برايش زياد بود . براي بار دوم هم همين كار را تكرار كردم البته بعد از نيم ساعتي كه توانستم دوباره كنترل خودمرو به دست بياورم و اين بار كمي ضعيف تر برايش فرستادم كه دوباره دخترم جيغ كشيد ولي آرام تر . براي بار سوم هم تكرار كردم كه تازه دستم آمده بود كه چه طور از آن انرژي ميشود استفاده كرد كه دخترم اين بار ناله اي كرد و خوابيد .
    كه من هم بعد از يك ساعتي خوابيدم و صبح با صداي بابا باباي دخترم از خواب بيدار شدم و دوباره شاهد تاتي تاتي كردن دخترم بودم . انگار دنيا رو بهم داده بودند . از خدا تشكر كردم و مطمئن شدم كه خدا در هيچ لحظه اي بنده خود را فراموش نميكند . فقط ما نميدانيم كه بايد خالصانه و از ته قلب از او بخواهيم تا كمكمان كند . در مورد آن انرژي . بايد بگويم كه آنقدر قوي بود كه حتي ميشد با آن كوه دماوند رو هم به يكباره از بين برد . ولي بعد ها فهميدم كه آن سه نفري كه آنجا ايستاده بودند نگهباناني بودند كه مراقب بودند كه من با اين انرژي نا خواسته صدمه اي به كسي ( دخترم ) يا به چيزي نزنم . چون واقعا كنترلش خيلي مشكل بود .
    در پايان از شما كه اين نامه را ميخوانيد ميخواهم كه هر روز مديتيشن كنيد و دروغ نگوييد و به ديگران كمك كنيد تا خداهم به شما كمك كند
    خدا حافظ.

  9. #2729
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    3

    پيش فرض

    سلام
    من هم به دنياي ماورائ اعتقاد دارم چون اتفاقي براي من افتاد كه براي من هم جالب بود و هم تعجب انگيز كه براي شما تعريف ميكنم .
    چند سال پيش كه بچه من تازه به دنيا آمده بود با مادرش در حال پايين رفتن از پله ها بود كه 1 سال بيشتر نداشت و در بقل مادرش بود كه مانتوي بلندش ميگيره زير پاي خودش و با بچه از 10 تا پله به پايين پرتاب ميشه و مشكل ما از اينجا آغاز ميشه كه هر دوي آنها زخمي ميشن
    البته خانومم بدنش زخمي ميشه ولي متاسفانه بچه ضربه مغزي مختصري ميشه كه ديگه نه حرف ميزد و نه راه ميرفت و نه بازي ميكرد و همش گريه ميكرد تا اينكه بعد از رفتن به دكترهاي مختلف و نتيجه نگرفتن از دكترها و چون پول زيادي هم نداشتيم كه بچه را براي معالجه به خارج ببريم سر خورده از همه جا و شرمنده به خانه آمديم . تا اينكه به ياد خدا افتادم كه هميشه يار و ياور من بود و از ته قلبم از او خواستم كه بدون هيچ واسطه اي كمكم كنه كه شب داشتم ميخوابيدم كه خانومم فرياد كشيد كه بيا از بيني بچه داره خون مياد با عجله رفتم بالاي سرش و ديدم كه پيراهنش خوني شده كه به گريه افتادم و از خدا خواستم كه كمكم كنه . بعد از شستن بيني بچه به رختخواب رفتم و در حال مديتيشن عاجزانه از خدا خواستم كه به بچه كمك كنه كه در همين حال خودم رو در دريايي از نور نقره اي ديدم كه روي اين دريا شناور هستم بايد بگم كه آنقدر اين انرژي قوي بود كه خودمرو به زور كنترل ميكردم و كمي آن طرف تر سه نفر ايستاده بودند كه گويي براي كنترل من آمده بودند و به من اشاره ميكردند كه ميتوانم از اين انرژي براي بهبود دخترم استفاده كنم . و من هم همين كار را كردم ولي خيلي برايم مشكل بود . چون آن انرژي خيلي قوي بود . براي اولين بار بود كه همچين چيزي رو تجربه ميكردم . نيم ساعت طول كشيد كه من توانستم اين انرژي رو جمع كنم و مقداري از آنرو براي دخترم بفرستم . بين من و دخترم ديوار بود . من اين انرژي رو از پشت ديوار درست به طرف سر دخترم فرستادم كه در همان لحظه او جيغ بلندي كشيد و از خواب پريد و بلا فا صله خوابيد كه فهميدم آن انرژي برايش زياد بود . براي بار دوم هم همين كار را تكرار كردم البته بعد از نيم ساعتي كه توانستم دوباره كنترل خودمرو به دست بياورم و اين بار كمي ضعيف تر برايش فرستادم كه دوباره دخترم جيغ كشيد ولي آرام تر . براي بار سوم هم تكرار كردم كه تازه دستم آمده بود كه چه طور از آن انرژي ميشود استفاده كرد كه دخترم اين بار ناله اي كرد و خوابيد .
    كه من هم بعد از يك ساعتي خوابيدم و صبح با صداي بابا باباي دخترم از خواب بيدار شدم و دوباره شاهد تاتي تاتي كردن دخترم بودم . انگار دنيا رو بهم داده بودند . از خدا تشكر كردم و مطمئن شدم كه خدا در هيچ لحظه اي بنده خود را فراموش نميكند . فقط ما نميدانيم كه بايد خالصانه و از ته قلب از او بخواهيم تا كمكمان كند . در مورد آن انرژي . بايد بگويم كه آنقدر قوي بود كه حتي ميشد با آن كوه دماوند رو هم به يكباره از بين برد . ولي بعد ها فهميدم كه آن سه نفري كه آنجا ايستاده بودند نگهباناني بودند كه مراقب بودند كه من با اين انرژي نا خواسته صدمه اي به كسي ( دخترم ) يا به چيزي نزنم . چون واقعا كنترلش خيلي مشكل بود .
    در پايان از شما كه اين نامه را ميخوانيد ميخواهم كه هر روز مديتيشن كنيد و دروغ نگوييد و به ديگران كمك كنيد تا خداهم به شما كمك كند
    خدا حافظ.

  10. #2730
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Hoaxes's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    پست ها
    403

    پيش فرض

    hoaxes عزیز سرکار کودومه...!!...چرا چاکرا دو رو باز نکنم؟...کنجکاو شدم بدونم..مرسی..

    والا وقتی این چاکرا برای اوایل کار باز بشه یه مشکلاتی رو برای طرف ایجاد میکنه که خیلی به ضررشه . باز کردن

    اون در مراحل بالاتر مانعی نداره ولی اول کار نباید دو باز شه . چون ممکنه دچار جن زدگی و نمیدونم اختلالات روانی

    و از این حرفا بشه ، من چون این چاکرا رو برای اول کار باز نکردم ، نمیدونم چی میشه ، ولی هر کی باز کرده

    توبه کرده !

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •